یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
#ميهمان_ويژه بسم رب الشهيد🌹 نام: شهيد مهدي قره محمدي تولد: ١٣٥٨ محل تولد: امل شهادت: سوريه درجه: س
┈••✾❀🕊❣🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مهدی_قره_محمدی🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت1
سردار شهید مدافع حرم «مهدی قره محمدی» متولد سال 1358 و اصالتاً اهل شهر آمل و از تکاوران یگان صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که چندی پیش داوطلبانه عازم سوریه شد. او درحالی که فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را برعهده داشت، در حین پاکسازی مناطق از لوث تروریستهای تکفیری در شهر دیرالزور بر اثر اصابت تیر به گردن، پهلو و پا به فیض شهادت نائل شد. از این شهید والامقام دو فرزند دختر 10 و 5 ساله به نام های فاطمه و زهرا و یک فرزند پسر1 ساله به نام محمد جواد بهیادگار مانده است.
⏮ادامه دارد،،،
@Shahid_tahernia94
#همداني
۶ مرداد ۱۳۹۷
🌺شهيد ميهمان
┈••✾❀🕊❣🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مهدی_قره_محمدی🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت2
مریم تاتار همسر سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا با بیان اینکه ما با هم 13سال زندگی مشترک داشتیم، میگوید: او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او میگفت کار من عشق است و با عشق وارد این کار شدم و شما باید در این راه دوام بیاوری. کارمن دوری از خانواده، ماموریت،مجروحیت و شهادت دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم و هیچ گاه از این انتخاب پشیمان نیستم.
⏮ادامه دارد..
@Shahid_tahernia94
#همداني
۷ مرداد ۱۳۹۷
┈••✾❀🕊❣🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مهدی_قره_محمدی🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت3
مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم. خیلی به بیت المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد. او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود. از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم». میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».
⏮ادامه دارد،،،
@Shahid_tahernia94
#همداني
۱۰ مرداد ۱۳۹۷
🌹_______🕊_______🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩 #زندگینامه
پاسدارشهید 🌹مدافع حرم
#سجادطاهرنیا 🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین✨
6⃣
#شعرموردعلاقه
شهید #طاهرنیا از این شعر که بر روی جلیقه ضدگلوله اش نوشته بود #روحیه میگرفت و حتی بارها گفته بود به این شعر حس عجیبی دارد #میگفت از این شعر خوشم میاد و به من روحیه میده
درد شیعه غم زهراست
غم یاس خم زهراست
بخدا سوز دل من
همه از ماتم زهراست
و من #مطمئن هستم نوشتن این شعر بر روی لباسی که قرار بود در روز عملیات بپوشه هدفی جز گرفتن روحیه نبود و برای #انتقام از این داغ وارد صحنه جنگ شد...
ایام #فاطمیه همیشه خودش رو به مراسمات عزا مادر میرسوند 🏴
و تا جایی که از دستش بر می آمد به برگزاری این مراسمات #کمک مالی میکرد.
حتی در روز درگیری #اتیکت ی که همراه داشت جمله #معروف
میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
نوشته شده بود.
#نقل_قول_ازهمرزم_شهید
💠 #خاطره
یادم میاد #مقداری از موهای اطراف سرش کمی #سفید شده بود...هر وقت جلوی آینه می ایستاد و خودش را می دید
آه #حسرتی می کشید و میگفت: #آخر_پیر_شدیم_و_شهید_نشدیم...
آنقدر با حسرت ونگرانی این جمله را #بیان میکرد که اشتیاق بشهادت را در کلامش میدیدم، او با این #جملات مرا آماده میکرد و خودش مهیا میشد برای پرواز....🕊🌹
#نقل_قول_ازهمسرشهید
💠 #بهشت_زهرا🕊🌹
سال 85رفتیم بهشت زهرا
نزدیک غروب بود...
#اتفاقی رسیدیم اینجا...
فانوس ها روشن بودن میان این درخت ها یک صحنه ای #خلق شده بود که هردو مانده بودیم نگاه های خیره به #نورفانوسها....قبورشهدای #گمنام....و درختها.....
صحنه ای تکرار نشدنی برایمان رقم خورد...
آقاسجاد #ارادت زیادی به شهدای گمنام داشت در میان قبور مطهر قدم میزد و گاها می ایستاد و به قبر #نگاه میکرد و دوباره قدم میزد گاها می نشست بالای قبری...
منم هم گوشه ای #ایستاده بودم...
حال و هوای این محل مرا #گرفته بود و زیر چشم به آقا #سجاد نیز توجه داشتم...
زمان به سرعت سپری میشد مدت زیادی بودیم ولی هیچ #نفهمیدیم...
آقا سجاد راضی نبود آنجا را ترک کند هنوز از بین قبرها بیرون نشده بود #گفت باز هم بیایم...
من هم به نشانه تایید حرفش سرم راتکان دادم...#دوباره گفت باید زیاد اینجا بیایم حال و هوای #عجیبی دارد،
اینجا انگار قطعه ای از #بهشت بود...🕊🌹
#نقل_قول_ازدوست_شهید
@shahid_tahernia94
#کمیل
۱۶ مرداد ۱۳۹۷
┈••✾❀🕊❣🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مهدی_قره_محمدی🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت4
ما سه فرزند به نام های فاطمه 10 ساله، زهرای 5 ساله و محمد جواد 1 ساله داریم. مهدی به فاطمه خانم میگفت «مادر بابا» چون که مادرش در شهر دیگری زندگی میکرد و میگفت تو جای مادر من هستی. به زهرا میگفت «پرنسس بابا». مهدی خیلی آنها را دوست داشت و میگفت «دختر باید حتما محبت پدر داشته باشد». می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا الگویتان حضرت فاطمه(س) باشد».
میگفت «در راه تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است!»
مهدی خیلی بچه ها را به قرآن خواندن تشویق میکرد و برای هر وعده نمازشان جایزه تعیین میکرد و میگفت «در راه تربیت بچه ها هر چقدر هزینه کنیم کم است! همه سیستمهای جهانی دست در دست هم دادند تا بچه های ما را از راه به در کنند و باید تمام توان خود را در این راه انجام بدهیم» هیچ وقت از محبت برای ما نمی گذاشت در عین حال بچهها را برای شهادت آماده کرده بود. میگفت «برای من دعا کنید تا شهید شوم و به بهشت بروم. وقتی که من به بهشت بروم می آیم در کنار شما و به شما آرامش میدهم تا نبود من را احساس نکنید». دخترم بعضی موقع از این حرف ناراحت میشد اما او میگفت «مگر نمیخواهی آقا را ببینی؟ اگر من شهید شوم، میروم و آقا را میآورم».دخترم فاطمه هم می گفت اگر من اجازه دادم که شما بروی برای فقط به عشق دیدار آقا بود.
⏮ادامه دارد،،،
@Shahid_tahernia94
#همداني
۱۶ مرداد ۱۳۹۷
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
بسم رب الشهيد 🖼طرح بزرگ نقاشي از تمثال مبارك شهدا 🌹شهيد مهدي قره محمدي تيپ صابرين ✳️نقاش: مسرور
┈••✾❀🕊❣🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مهدی_قره_محمدی🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت5
مهدی دفعه اول که می خواست سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت «شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم» و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم» گفتم رضایت میدهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی محروج برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریت های رزمی باز بماند. در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرند و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد.
در طی این دو سال مأموریت های پی در پی برای به وجود می آید و نمیتوانست به سوریه برود. یک دفعه گفت که «حتماً مشکلی در کار هست که نمی توانم بروم» به من گفت «شما راضی باش» من گفتم راضی هستم اما باید مادرت را راضی کنی. او به دست و پای مادرش افتاد و دستها و پای او را بوسید تا بالاخره از مادرش رضایت گرفت.
به تلاطم افتادم تا کاری کنم که شوهرم به سوریه برود.
⏮ادامه دارد،،،
۱۷ مرداد ۱۳۹۷
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
سردار رشيد اسلام. شهيد علي پرورش از تيپ سرافراز صابرين
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_علی_پرورش🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
شهيد علي پرورش همرزم شهیدان عزیز سردارسرتیپ #شوشتری ، سردارشهید پاسدار شفیع پور ، شهید پاسدار زلفی و دیگر شهیدان عزیزی بودند که درآبان ماه سال 1388 در منطقه سرباز سیستان و بلوچستان بر اثرانفجار تروریستی به #شهادت رسیدند بود. اما آنروز سرنوشت طوری برای ایشان رقم خورد که وی از یاران شهیدش جا بماند.
#ماجرا از این قرار بودکه ایشان به خاطر تولد پسر کوچکش امیر رضا جایش را بادیگر شهیدسر افراز پاسدار شهید #زلفی عوض نمودن امابعد از مراجعت ایشان به تهران جهت تولد فرزندش و هنگامی که مشغول انجام کارهای بستری شدن همسرش در بیمارستان بودند به ایشان
#خبر شهادت🌹 🕊🕊همرزمانش را دادند .وبعد از این حادثه بود که دیگر کسی علی را آن علی سابق ندید و این امر آخرین دلبستگی های او را با این دنیا و زندگی برید و پاره کرد. ایشان بعد از کوچ همرزمان شهیدش به تنهایی به امید وصل پروردگارش همچنان در مناطق مرزی کشور بادیگر نیروهای تروریستی به مبارزه ادامه داد .
هیچگاه از آرزوی شهادت و دستیابی به ان ناامید نگردیدو سر انجام پس از اینکه خداوند او ر ا به خلوص کامل رسانیدبه ندای (#هل_من_ناصراینصرنی )امام شهیدش لبیک گفته و درساعت 5و 45 دقیقه بامداد1390/5/3 بعد از اقامه #نمازصبح و در کوههای قندیل پیرانشهر بعد از رشادتی بی نظیردر حالی که به تنهایی همراه با فقط #دونفر دیگر از همرزمانش با تقریبا 60 تا 70 نفر از عوامل گروهک پژاک به مدت چند ساعت درگیر شده بودند در اثر اصابت تیرمستقیم به پیشانی به آرزوی دیرینه و همیشگی اش یعنی
#شهادت نائل گردید و روح بزرگش به جوار رحمت حضرت حق و همنشینی با سرور و سالار شهیدان امام_حسین (ع)و دیگر شهیدان اسلام و انقلاب شتافت. 🕊🕊🌹
ازاو یک دختر به نام #فاطمه که هم اکنون مشغول تحصیل می باشد
و دو پسر به نامهای محمد دانش آموز و امیررضای خردسال به یادگار مانده است.
روحش شاد يادش گرامي🌹
@Shahid_tahernia94
#همداني
۱۸ مرداد ۱۳۹۷
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_رضا_الوانی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
⏮،،،همسربزرگوارشهید:↪️
یک هفته قبل از آخرین #اعزامشان برای اینکه فراغت و تفریحی باشد به شمال رفتیم. در آنجا به گلزار شهدا رفتیم. آقارضا سر مزار #تکتک شهدای مدافع حرم و شهدای #صابرین رفت 🕊🌹
و با آنها صحبت میکرد و از تکتک آنها التماس دعا داشت. وقتی سرمزار شهدا میرفتیم رضا خاطرات آنها را برایم روایت میکرد و از شاخصههای اخلاقیشان صحبت میکرد.
همه شهدا را زیارت کردیم تنها سرمزار شهید روحالله #عمادی نتوانستیم برویم.
اما وقتی سرمزار شهید مدافع حرم #سجادطاهرنیا رفتیم، تازه متوجه عمق فاجعه شدم که آقا رضا چقدر داغدار هستند و چه سینه سوختهای دارند.💔😭
رضا بعد از خواندن فاتحه به سجده افتادند و بلند #گریه کرد. وقتی صدای گریه ایشان را شنیدم از آنجا رفتم تا ایشان راحت باشند. رضا با سجاد درددل میکرد و من فکر میکنم همانجا بود که همسرم برات بهشتی شدنشان را گرفت.🕊
بعد از شهادت سجاد گویی رضا قد خم کرده باشد. نگاه رضا به شهدا نگاهی ملتمسانه بود. مشاهده حال و هوای آقا رضا نشان از این داشت که ایشان میدانست دیگر وقت #آسمانی شدنش رسیده است و در نهایت به #عشقش رسید. 🕊🌹
#ميهمان_ويژه
#اقا_سجاد
#حاج_رضاالواني😭
@shahid_tahernia94
#همداني
۲ شهریور ۱۳۹۷
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷 #شهید_صمد_امید_پور🌹 🇮🇷تيپ نيرو ويژه صابرين شهادت : ارتفاعات جاسوسان ( پيرا
🌹معرفي شهيد.
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_صمد_امید_پور🌹
#زندگینامه
شهید صمد امیدپور اول آذر ماه 1364 در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود و دوران ابتدایی خود را در روستای نقلهبر و مقطع راهنمایی را در مدرسه شبانهروزی معدن سنگرود گذراند و تحصیلاتش را تا پایان سوم متوسطه در شهر رشت ادامه داد. در دوران دانشآموزی به عضویت بسیج دانشآموزی در آمد و تحصیلات خود در مقطع پیش دانشگاهی را در شهر جیرنده به اتمام رساند.
همزمان به عضویت بسیج شهر منجیل درآمد و پس از مدتی عضو فعال بسیج شد.
سال 1384 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن دوره آموزش افسری در دانشگاه امام حسین(ع) عضو یگان ویژه صابرین شد.
همیشه می گفت: من اگر لیاقت شهادت را داشته باشم، بزرگترین هدیه الهی است.
مادرش درباره خبر شهادت فرزندش می گوید:
چهل روز قبل از شهادت فرزندم (همزمان با پایان نخستین مرحله حمله سپاه به گروهک پژاک) در عالم خواب دیدم که همرزمان فرزندم لباس مشکی به تن دارند و به خانه ما آمدهاند اما فرزندم در بین آنها نبود و زمانی که صدایم کردند و از خواب بیدار شدم سه بار فریاد یا حسین سر دادم.
درباره نحوه شهادت ایشان نیز گفته اند:
پیکر صمد که زخمی شده بود روی ارتفاعات اتفاده اما هنوز جان داشت. به دلیل تکان خوردن او، تک تیرانداز پژاک متوجه شده و با شلیک به پیکر نیمه جان شهید صمد امیدپور او را از پای در میآورد.
از این شهید بزرگوار مطلب زیادی پیدا نکردیم جز همین چند خط و شاید این دلیل دیگری باشد بر مظلومیت مضاعف فرزندان گمنام روح الله...
۱۸ دی ۱۳۹۷
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_سجاد_طاهر_نیا 🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱
نام:سجاد
نام خانوادگی:طاهرنیا
تولد:۲۳مرداد۱۳۶۴
متولد:شهر رشت
شهادت:۱آبان ۱۳۹۴(مصادف با تاسوعای حسینی🕊🌹
✨✨✨✨🍃🌱
در خانواده مذهبی و ولایی چشم به جهان گشودفرزند وسطی خانواده بود
یک خواهر بزرگتر ویک برادر کوچیکتراز خودش داشت
ازهمان کودکی علاقه ی زیادی به خواهرش زهرا داشت
بعد از گرفتن دیپلم
خانواده اش اصرار داشتن که دانشگاه برودولی چون خود را با محیط دانشگاه زیاد سازگارنمیدید وتمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشت
و چون پدربزرگوارش پاسدار بود
تصمیم گرفت سرباز امام زمان بشود🇮🇷
سال 82 سپاه گیلان پذیرش شد و برای آموزش به همدان رفت
عضونیروویژه سپاه صابرین بودو محل کارش تهران بود بعد هم تصمیم گرفت درقم ادامه تحصیل بدهد🌱
با خواهر یکی از دوستانش که همکار هم بودند #ازدواج کرد...همسر ایشان اصالتا شمالی بودند اما ساکن قم...و ایشان هم باعلاقه زیاد به حضرت معصومه(س) ساکن قم شدند...✨
حاصل این ازدواج هم #دختری به نام فاطمه رقیه و #پسری به اسم #محمدحسین می باشد
⏮ادامه دارد،،،
ارشيو زندگي نامه شهداي مظلوم تيپ صابرين
http://eitaa.com/joinchat/3425828867C318ddade73
۱۱ بهمن ۱۳۹۷
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
#شهیدتاسوعا🕊 #آقاسجاد_طاهرنیا🌷 @shahid_tahernia
#زندگینامه
شهید سجاد طاهرنیا در ۲۳ مرداد ماه سال ۶۴ در خیابان سردار جنگل شهر رشت چشم به جهان گشود.
پدرش پاسدار و مادرش در تربیت دینی او اهتمام داشت.
تحصیلاتش را در محلهی سلیمانداراب و عینک رشت به پایان رساند. سجاد دیپلم عمران را که گرفت در سن ۱۸ سالکی به سپاه پاسدران انقلاب اسلامی ملحق شد. سال ۸۷ ازدواج کرد و پس از آن تحصیلاتش را در دانشگاه در رشتهی سخت افزار کامپیوتر ادامه داد. سال ۹۴ با شدت گرفتن درگیریها در عراق و سوریه تصمیم گرفت به سوریه برود و از حرم اهل بیت(ع) و اسلام ناب محمدی (ص) که در معرض خطر تعرض تروریستهای تکفیری قرار گرفته بود، دفاع کند🌷.
پس از تلاشهای فراوان برای اعزام موفق به کسب اجازه فرماندهان شد. اما از آنجا که تولد فرزندش نزدیک بود فرمانده نام سجاد را از لیست اعزام حذف کرد. وقتی سجاد از حذف نامش خبردار شد به شدت ناراحت شد اما با کمک همسرش فرمانده را راضی کرد تا اعزامش به تاخیر نیافتد!🌹
در نهایت هم با همان کاروان راهی سرزمین شام شد. شهید سجاد طاهرنیا در مبارزه با تروریستهای تکفیری در اولین روز آبان ماه سال ۹۴ مصادف با روز تاسوعای حسینی در منطقهی عملیاتی حلب به دوستان شهیدش ملحق شد، تا برای همیشه روزی خور خدای شهیدان باشد.🕊🕊
از سجاد طاهرنیا یک دختر و یک پسر به یادگار مانده است، پسرش ۱۶ روزه بود که خبر شهادت پدرش را آوردند و تنها دیدار او با پدرش در روز مراسم تشییع بابایِ شهیدش رقم خورد!😭
@shahid_tahernia
۱۴ آبان ۱۳۹۸
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
#شهیدتاسوعا🕊 #آقاسجاد_طاهرنیا🌷 @shahid_tahernia94
#زندگینامه
شهید سجاد طاهرنیا در ۲۳ مرداد ماه سال ۶۴ در خیابان سردار جنگل شهر رشت چشم به جهان گشود.
پدرش پاسدار و مادرش در تربیت دینی او اهتمام داشت.
تحصیلاتش را در محلهی سلیمانداراب و عینک رشت به پایان رساند. سجاد دیپلم عمران را که گرفت در سن ۱۸ سالکی به سپاه پاسدران انقلاب اسلامی ملحق شد. سال ۸۷ ازدواج کرد و پس از آن تحصیلاتش را در دانشگاه در رشتهی سخت افزار کامپیوتر ادامه داد. سال ۹۴ با شدت گرفتن درگیریها در عراق و سوریه تصمیم گرفت به سوریه برود و از حرم اهل بیت(ع) و اسلام ناب محمدی (ص) که در معرض خطر تعرض تروریستهای تکفیری قرار گرفته بود، دفاع کند🌷.
پس از تلاشهای فراوان برای اعزام موفق به کسب اجازه فرماندهان شد. اما از آنجا که تولد فرزندش نزدیک بود فرمانده نام سجاد را از لیست اعزام حذف کرد. وقتی سجاد از حذف نامش خبردار شد به شدت ناراحت شد اما با کمک همسرش فرمانده را راضی کرد تا اعزامش به تاخیر نیافتد!🌹
در نهایت هم با همان کاروان راهی سرزمین شام شد. شهید سجاد طاهرنیا در مبارزه با تروریستهای تکفیری در اولین روز آبان ماه سال ۹۴ مصادف با روز تاسوعای حسینی در منطقهی عملیاتی حلب به دوستان شهیدش ملحق شد، تا برای همیشه روزی خور خدای شهیدان باشد.🕊🕊
از سجاد طاهرنیا یک دختر و یک پسر به یادگار مانده است، پسرش ۱۶ روزه بود که خبر شهادت پدرش را آوردند و تنها دیدار او با پدرش در روز مراسم تشییع بابایِ شهیدش رقم خورد!😭
@shahid_tahernia94
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹