eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 گریه و بی تابی حاج قاسم سلیمانی در فراق ... 🌷بیاد شهید احمد کاظمی که در روز عرفه سال ۸۴ به شهادت رسید. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰آخرین درخواست سردار شهید از رهبر انقلاب مقام معظم رهبری در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه در سال ۸۴ فرمودند: "دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم🕊🌹 گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ی شهادت بود؛👌 حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم‌های شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند!😔 فاصله‌‌ی بین مرگ و زندگی، فاصله‌ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات می کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند".☝️ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️ 🔸️شهید محسن وزوایی می‌گوید... ♦️لحظه ای غفلت خیانت به اسلام و قرآن است 🍀 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم حاجیه معصوم حسین زاده مادر چشم انتظار سردار دلیر سپاه اسلام حاج_احمد_متوسلیان به علت عارضه ریوی در بیمارستان بستری شدند برای این مادر اسطوره صبر و پایداری که ۳۸ سال چشم انتظار فرزندش مانده است دعا کنیم...♥️🌱 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
همه لباس مخصوص جبهه رو پوشیده بودند به‌ جز او . به ‌سختی در میان جمعیت پیداش کردم . گفتم ، علیرضا چرا لباس نپوشیدی ؟! مگه نمیخوای بری جبهه ؟! گفت ، من به خاطر خدا به جبهه می‌رم ، دوست ندارم کسی منو در این لباس ببینه و بگه پسر فلانی هم رزمنده است ؛ نمی‌خوام کارم برای دیگران باشه ، میخوام فقط برای خدا به جبهه برم ... 📕 ستارگان خاکی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 🍂 😔نحوه اسارت شهید محسن حججی😔 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ⚡﷽⚡ 👈داعش جلو و جلو تر آمد. بالاخره پایگاه را گرفت و به آتش کشید.🔥 خشاب های محسن تمام شده بود. نفس هایش هم به شماره افتاده بود.😔 تشنه و بی جان و بی توان پشت خاکریز افتاد.به حالت نیمه بیهوش. 🍂داعشی ها او را دیدند. به طرفش رفتند. رسیدند بالای سرش.😥 دست هایش را از پشت، با هایش بستند. او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند. خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭 تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد. محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔 ♦️چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭😭💝 🍂محسن را بردند طرف شهر "القائم" عراق. تا برسند آنجا، مدام توی ماشین به سر و صورتش میزدند و فحشش میدادند.😥😥 به شهر القائم که رسیدند، محسن را بردند توی اتاقی و با او مصاحبه کردند. ⭐محسن نگاه به دوربین کرد و محکم و قرص گفت: "محسن حججی هستم. اعزامی از اصفهان. شهرستان نجف آباد. فرمانده ی تانک هستم و یک فرزند دارم."💪🏻 اول او را از آویزان کردند و بعد ها شروع شد.😭 شکنجه هایی که دیدنش ،مو را بر تن انسان سیخ میکرد…😞 ⚡خوب که زجر کشش کردند، او را پایین آوردند. سرش را بریدند و دست هایش را جدا کردند. بعد هم پایش را به عقب یک ماشین بستند و توی شهر چرخاندند تا مردم سنگبارانش کنند. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️﷽🔸️ ◀«»️ ۴۲ 👈درسی از جهاد در قرآن 🔹️داستان مبارزة حضرت طالوت (علی نبینا و آله و علیه السلام)، -پیامبری که طبق نقل، از نسل بنیامین، فرزند حضرت یعقوب} و بر اساس آیة قرآن کریم، یکی از پاداشاهان بنی‌اسرائیل بوده است- یکی از جنگ‌هایی است که گزارش آن به زیبایی ذیل آیة 249 سورة مبارکة بقره آمده است: ☀️« فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجنود قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جنودهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ » ⚡(و همين كه طالوت سپاهيان را بيرون برد گفت خدا شما را با نهرى امتحان كند، هر كه از آن بنوشد از من نيست و هر كس از آن ننوشد از من است مگر آن كس كه با مشت خود كفى بردارد و لبى تر كند و از آن همه لشگر به جز اندكى، همه نوشيدند و همين كه او با كسانى كه ايمان داشتند از شهر بگذشت گفتند امروزه ما را طاقت جالوت و سپاهيان وى نيست آنها كه يقين داشتند به پيشگاه پروردگار خويش مى‏روند گفتند: چه بسيار شده كه گروهى اندك به خواست خدا بر گروهى بسيار غلبه كرده‏اند و خدا پشتيبان صابران است). (بقره/249) ⭐هنگامی که لشکریان طالوت عزم جهاد کردند، از شهر و از عُلقه¬ها و آنچه به آن انس داشته اند، جدا شدند. آیة شریفه از این جدا شدن تعبیر کرده است به : «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجنود». بنابراین می‌توان گفت جدا شدن از وابستگی‌ها و علاقه‌ها برای شرکت در جهاد، خود یکی از سختی‌های جهاد در ابتدای راه است. 👈اما در ابتدای حرکت، امتحانی برای لشکریان طالوت} محقق می‌شود. همیشه قبل از جنگ لشکر را با نوعی رزم تمرین می¬دهند و برای مبارزه آماده می¬کنند. در جریان حضرت طالوت نیز خدای متعال آزمایش و رزم سخت و ویژه¬ای را برای روشن شدن سطح آمادگی نیروها تدارک دید «ان الله مبتلیکم». 🔹️آزمایش آنها چنین بود که قبل از شروع جنگ با جالوت در صحرایی که تشنگی به آنها فشار آورده بود به نهری رسیدند: «ان الله مبتلیکم بنهر» و فرماندة آنها؛ حضرت طالوت، به لشگریان خود گفت که از این آب نخورید و هرکس که از این آب بخورد از من نیست: «فمن شرب منه فلیس منّی» این آزمون برای این بود فهمیده شود که در میانة جنگ سختِ پیشِ رو، چه کسی صبر لازم را دارد. کار انبیاء این نبوده که اکثریت را به هرصورتی حفظ کنند. اکثریت را می¬خواستند، اما نه به هر قیمتی بلکه اکثریتی را می‌خواستند که نیت خالص داشته اند و با عبور از آزمایش‌ها موفق بیرون آمده اند. 🍂وقتی سربازان طالوت به این نهر رسیدند، عدّه¬ای (به تعبیر روایت) مانند اسب تشنه¬ای که به لب نهر می¬رسد و سر به آب فرو می¬برد و از آب نهر بی¬اختیار می¬خورد، اصلا فرمان طالوت را فراموش کردند و آب را با ولع نوشیدند. دستة دوم تنها به اندازة مشت آبی از نهر خوردند «من اغترف غرفة بیده» و دستة سوم هیچ از آن آب نخوردند «فشربوا منه الا قلیلا منهم» و اینگونه سه دستة سابقون و اصحاب یمین و اصحاب شمال در لشکریان طالوت به موجب این آزمایش خداوند شکل گرفت. 🍂آنهایی که خود را به آب انداخته و از آب خورده بودند از همان ابتدا و پس از این جریان، از طالوت جدا شده و توفیق جهاد پیدا نکردند. عده¬ای هم که از آب نخورده بودند با طالوت همراهی کردند و جسم و قلب خود را در خدمت طالوت قرار دادند. و اما کسانی که مُشتی از آب خورده بودند، خود را در ظاهر همراه طالوت نشان دادند ولی در باطن از او جدا شده بودند و ثمرة این نفاق و عدم تطابق ظاهر و باطن در جایی روشن شد که با لشکر جالوت مواجه شدند و آنجا پای این دسته از لشکر نیز لرزید. با این حال، آیة قرآن این دسته را نیز همراهان طالوت معرفی کرده و کار را خیلی سخت نکرده است و شاید دلیل اینکه برخی اعمال در شریعت مستحب یا مکروه قرار داده شده این است که عدة بیشتری بتوانند تحت این پرچم قرار گیرند و سختگیری ها زیاد نباشد. 🌿در یک تشکیلات نیز اگر با این مسأله مواجه شدیم که عدّه‌ای، از قوانین تشکیلات و اوامر فرمانده تخطی کردند، آیا به صرف یک خطا و اشتباه باید از تشکیلات حذف شوند؟ ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313
♦️طبق این آیه می¬توان گفت که بستگی دارد آن تخلف در چه مرتبه¬ای باشد. اگر آن تخلف از اهمیت بسیاری برخوردار باشد، آن فرد دیگر همراه تشکیلات نیست و «لیس مِنّا» (غیرخودی) بر او صدق می¬کند و در این صورت می¬توانیم او را اخراج کنیم. اما ممکن است خطا و اشتباه در مرتبه ای باشد که اگر چه نمی‌توان گفت او «منّا» (یعنی بعنوان فردی از هستة مرکزی تشکیلات و خودی‌ها) است، ولی به گونه¬ای هم نیست که بتوان او را از تشکیلات اخراج کرد. در این موارد او را حفظ می¬کنیم ولی مسئولیتی به او نمی¬سپاریم. پس حق نداریم هرکسی را زود از تشکیلات اخراج کنیم و باید حدود قرمزی را مشخص کنیم و اگر کسی از آن حدود تخلف کرد از تشکیلات اخراج می¬شود. 💥بنابراین رزمایش قبل از جهاد، یکی از ضروریات است که در آن می‌توان نیروها و جایگاه و مسئولیت‌های مناسب آنها را شناخت و خودی را از غیر خودی تمییز داد. 💢داستان حضرت طالوت نکته‌های بسیار آموزنده‌ای دارد که در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_70933017.mp3
5.17M
🎙 شهید به روایت ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴روایت عید قربان رهبر انقلاب از کمک شهید سلیمانی و شهید ابومهدی و وصل کردن دو طرف مرز در کمک به مردم ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور حاج قاسم از داخل هلکوپتر امدادی تا میان مردم در سیل خوزستان 🔹️ به مناسبت بیانات امروز رهبرانقلاب؛ انتشار بخش‌های دیده نشده از حضور سپهبد قاسم سلیمانی در کمک رسانی به مردم در سیل خوزستان ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
💍💍 یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊 ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ... جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن .... از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷 پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️ گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔 رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ... ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑 هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂) ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁... یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت :آقایون این شهید شوهر میده‌ها ... زن نمیده به ڪسے یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅 البتہ راوی بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند . شهید علی حاتمی🌹 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️ 🔸️شهید عبدالمهدی کاظمی می‌گوید... ♦️سفارش به نماز که ساده ترین و زیباترین رابطه با خداست 🍀 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصیت و پیامم به ملت شهید پرور و مردم عزیز حاجی آباد این است که ، ای ملتی که انقلاب را پشتیبانی کرده اید ، مردم جهان چشم انتظار به سوی شما دارند ، نکند خدای ناکرده دست از دامان ولی امر و ولایت بردارید و بدانید هرچه داریم از این انقلاب داریم . وصیت دوم اینکه مردم عزیز ، ما آگاهانه به سوی شهادت می رویم و خواهان آن هستیم که در صورت شهادت ، برای ما گریه نکنید. پشتیبان انجمن اسلامی باشید که به شما جوانان آگاهی می دهد..... 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بر بالای پیکر شهید زارعی نشست ، پیشانی اش را بوسید و پوتین های او را از پاهای سردش در آورد و به پای خود پوشاند و با حسرت گفت ، علی جان ! تا زمانی که به تو ملحق نشوم ، اینها را از پایم در نمی آورم..... سردار 📕 پوتین های آشنا 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ❇از زبان شهید️❇️ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ⚡﷽⚡ 👈 علیها السلام را خیلی دوست داشت. داشت که روی نگینش نوشته بود: "یا فاطمه الزهرا علیها السلام" 🍂موقعی که میخواست برود سوریه ، بهش گفتم: "مامان،این رو دستت نکن. این ها زیادی از حضرت زهرا علیها السلام دارن. اگه دستشون بیفتی تمام هاشون رو سرت خالی میکنن."😔 ♦️این را که گفتم انگار مصمم تر شد.گفت: "حالا که اینجوریه، پس حتما می پوشم. میخوام حرص شون رو در بیارم." 💥محسن را که کردند و را منتشر کردند، انگشتری در دستش نبود!😲 داعشی ها آن را در آورده بودند. 💢نمیدانم وقتی نگین "یافاطمه الزهرا" را دیده بودند چه آتشی گرفته بودند و چه ای را بر سر محسن خالی کرده بودند.😔😭 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌺 ایده‌ی جالب شهید ردانی پور که انجام آن برکات زیادی دارد بی‌خبر رفتم تویِ اتاقش. سرش رو از سجده بلند کرد. چشماش سرخ بود و خیسِ اشک. رنگش هم پریده بود. نگران شدم. گفتم: مصطفی! خبری شده؟ سـرش رو انداخت پایین . زل زد به مُهـرش و گفت: ساعت ۱۱ تا ۱۲ هر روز رو فقط برایِ خدا گذاشته‌ام؛ برمی‌گردم کارهام رو نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم کارهایی که کردم برای خدا بوده یا برایِ دلِ خودم؟ 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی‌پور 📚منبع: یادگاران۸ «کتاب شهید ردانی‌پور» صفحه ۲۲ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊