#سلام_اربابمــــــــ「♥️」✋
تا می کشیم از سینه
آهی کربلاییم
ما را بخوانی و بخواهی کربلاییم
بی بال و پر هم سبقت
از فطرس گرفتیم
با هر سلام صبح گاهی کربلاییم
#صبحٺون_حسینۍ 🌤
#حسینجانم♥️
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جای خالی مرد میدان در جشن انقلاب
🔺در جشن سالگرد انقلاب اسلامی، جای خالی قهرمان سردار سلیمانی بیشتر از پیش حس میشود.
🔺سرداری که هر ساله حضورش در راهپمایی و تجدید عهد با آرمان های انقلاب به چشم میخورد.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🔹شهید هادی همیشه میگفت:
💕 بعد از توکل به خداوند، توسل به حضرات معصومین خصوصاً «حضرت زهرا س»، حلال مشکلات است...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅هر چیزی سر جای خودش
💓به روایت معصومهی سبکخیز همسر #شهید_برونسی:
در یکی از عملیاتها، 💍انگشترم را #نذر کردم و گفتم «اگر انشاءالله به سلامتی برگرده، همین انگشتر رو میاندازم تو ضریح امام رضا (ع)». شهید برونسی در همان عملیات مجروح شد، اما زخمش زیاد کاری نبود و سالم به خانه برگشت.
جریان نذر انگشتر را برایش گفتم خندید و گفت «وقتی نذر میکنی، برای جبهه نذر کن»
پرسیدم «چرا؟!» گفت «چون امام هشتم احتیاجی ندارند، اما جبهه الان خیلی احتیاج داره؛ حالا هم نمیخواد انگشترت رو ببری حرم بندازی».
از دستش دلخور شدم😕😔 اما چیزی نگفتم...
عبدالحسین در عملیات بعدی به سختی مجروح شد، او را به بیمارستان کرج برده بودند؛ از همان جا به ما اطلاع دادند و فهمیدیم که حالش اصلا خوب نیست بطوریکه اصلا نمیتوانست صحبت کند.
فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد. زود پرسیدم «چه خبر، حالش خوبه؟» گفت «خوبتر از اونی که فکرش رو بکنی الان هم یک پیغام خیلی مهم هم برای شما داشت،اولاً که سلام رساند، دوماً گفت اون انگشتری رو که عملیات قبل نذر کرده بودی، همین حالا برو حرم، بندازش در ضریح»
گیج شده بودم😢، حساب کار از دستم در رفته بود؛ گفتم «او که میگفت این کار را نکنم!» گفت:
💫 «وقتی ما رسیدیم بالای سرش، هنوز به هوش نیامده بود. هم تختیهاش میگفتند توی عالم بیهوشی داشت با پنج تن آل عبا (ع) حرف میزد، آن هم با چه سوز و گدازی! تکتک آن بزرگوارها را به اسم صدا میزد…
وقتی به هوش آمد، جریان را از خودش پرسیدیم. اولش که طفره رفت، بعد خیلی غمگین شروع کرد به گفتن؛ توی عالم بیهوشی، دیدم #پنج_تن_آل_عبا(ع) بالای سر من تشریف آوردند. احوالم را پرسیدند و دست میکشیدند روی زخمهای من و میفرمودند عبدالحسین خوشگذشته(به خیر گذشته)، انشاءالله زود خوب میشه. بعد یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر خانمم را نشانم دادند و فرمودند👈 بگویید آن انگشتر💍 را بیندازند توی ضریح».
فهمیدم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح؛ فرمایش همانهایی بود که به خاطرشان میجنگید و شاید هم یادآوری این نکته که هر چیز به جای خودش نیکوست…
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#نذر
#امام_رضا
📚 کتاب خاک های نرم کوشک
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📷 تصویر منتشرنشده از #حاج_قاسم سلیمانی در آغوش رهبر انقلاب با حضور مرحوم رمضان عبدالله و زیاد نخاله
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ادای احترام رئیس قوه قضائیه ایران به مقام شهیدان قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در محل ترور آنها
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_سی_و_هشت
💚خمس❤️ص ۱۸۸
✔مصطفي صفار هرندي
◀️از علمائــي كه ابراهيم به او ارادت خاصي داشــت مرحوم حاج آقا هرندي(ره)بود.اين عالم بزرگوار غير از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشي بود.
◀️اواخر تابســتان 1361 بود. به همراه ابراهيم خدمت حاج آقا رفتيم. مقداري پارچه به اندازه دو دست پيراهن گرفت.
◀️هفته بعد موقع نماز ديدم كه ابراهيم آمده مسجد و رفت پيش حاج آقا. من هم رفتم ببينم چي شــده. ابراهيم مشــغول حســاب ســال بود و خمس اموالش را حساب مي كرد!
🍁@shahidabad313
◀️خنده ام گرفت! او براي خودش چيزي نگه نمي داشت. هر چه داشت خرج ديگران مي كرد.پس مي خواهد خمس چه چيزي را حساب كند؟!
◀️حاج آقا حساب ســال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما مي شود. بعد ادامه داد: من با اجازه اي كه از آقايان مراجع دارم و با شناختي كه از شما دارم آن را مي بخشم.
◀️امــا ابراهيم اصرار داشــت كه اين واجب دينــي را پرداخت كند. بالاخره خمس را پرداخت.كار ابراهيــم مرا به ياد حديثي از امام صــادق(ع) انداخت كه مي فرمايد: »كســي كه حق خداوند)مانند خمس(را نپردازد دو برابــر آن را در راه باطل صرف خواهد كرد
⚡(آثارالصادقين ج۵ ص۴۶۶)
◀️بعــد از نماز با ابراهيم به مغازه حاج آقا رفتيم. به حاجي گفت: دو تا پارچه پيراهني مثل دفعه قبل مي خوام.حاجي با تعجب نگاهي كرد وگفت: پســرم، تــو تازه از من پارچه گرفتي.
🍁@pmsh313
◀️اينها پارچه دولتيه، ما اجازه نداريم بيش از اندازه به كسي پارچه بدهيم.ابراهيم چيزي نگفت. ولي من قضيه را مي دانستم و گفتم: حاج آقا، اين آقا ابراهيم پيراهن هاي قبلي را انفاق كرده!
◀️بعضي از بچه هاي زورخانه هستند كه لباس آستين كوتاه مي پوشند يا وضع مالي شان خوب نيست. ابراهيم براي همين پيراهن را به آنها مي بخشد!
◀️حاجي در حالي كه با تعجب به حرفهاي من گوش مي كرد، نگاه عميقي به صورت ابراهيم انداخت وگفت: اين دفعه براي خودت پارچه را ميبُرم، حق نداري به كسي ببخشي. هركسي كه خواست بفرستش اينجا.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
👈#بهشت_در_حوالی
🍂روایاتی عاشقانه از ارادت#سردار_دلها به محضر مادران شهدا(۵)
💢#صبح_زود
✍شب، از ماموریت بر می گشتند؛گفت:حالا که این جا هستیم،برویم و به مادر شهید سر بزنیم.
🔹وقتی دید چراغ خانه خاموش است،شب را در سپاه شهر ماهان خوابید تا صبح زود خودش را به مادر برساند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۳. نجوای سامرا
💢دستت قفل شده در گرههای پنجره مشبک موقت. لبهایت تکان خورده. حرف زدی. قول دادی، کمک خواستی و بعد انگار یک توافق را شفاهی امضا کرده باشد.
💢ضریح چوبی را کمی فشار میداد با انگشتهایش همانگونه که وقت خداحافظی دست را کمی محکم تر میفشارند... کار که گره میخورد اینجوری خلوت میکردی...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
گاهی که چادرم خاکی می شود...
از طعنه های مردم شهر...
یاد چفیه هایی میفتم...
که برای چادری ماندنم خونی شدند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
•°🌿🌼🌿.:.••°❈
..:✨حـــــاج حسین یڪـــــتا:
این شـــــہدا اوݪ مراقبتـــــــ..
ازدلشـــــون ڪـــــردݩ،
بعـــــد مدافع حـــــڕم شـــــدند..
چون قڵبـــــــ خونـــــہ ے خـــــداسٺـــــــ..
از حڕم خـــــــدا خوبـــــــ دفـــــاع ڪـــــردند..
ڪـــــه بهشـــــوݩ لیاقٺـــــــ دفـــــاع از حــڕم حضڕتـــــــ زینبـــــ«س» رو دادنــــــــــد..🌿.:.°••
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✨ ماجرای رزمندگانی که با توسل به حضرت زهرا(س) از دست کوسه نجات پیدا کردند
🔻 اگه کوچکترین صدایی درمیاومد با تیر عراقیها سوراخ سوراخ میشدیم و اگه کاری نمیکردیم با دندونهای کوسه تیکه تیکه میشدیم👇
🔗http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2795
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📸ببینید | صفحه یک نشریه دفتر رهبری با تصویر منتشرنشده از حاج قاسم سلیمانی با رهبر انقلاب در حیاط بیت رهبری
#حاج_قاسم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌺فـــــرا رسیـــــدن عیـــــد انقلابـــــ، سالـــــروز پـــــیروزے انـــــقلاب اسلامـــــے ۲۲بـــــهمن را خدمتـــــ تـــــمامے مـــــردم انقلابـــــے و انقـــــلاب دوســـــت ڪـــــشورمان تبریڪـــــ عرض مـــــے نماییم.
بـــــہ یاد امـــــام عزیزمـــــان صــــــــــلواتـــــ
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🇮🇷 امشبـــــ همـــــہ باهـــــم ساعتـــــ ۹ شبـــــ
بـــــہ ڪـــــورے چـــــشم بـــــدخواهان نظام و انقلابـــــ
و به ڪـــــورے چشم فتنـــــہ گـــــران و آشوبـــــ طلـــــبان
امشبـــــ همصـــــدا
همـــــہ با هـــــم
نـــــداے الله اکبر ســـــر خواهـــــیم داد✌️✊
#دهـــــہ_فجـــــر
#انقـــــلاب_مـــــردم
#امـــــام_خـــــمینے
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
امشب شهادت نامه عشاق امضا
مي شود...
فردا ز خون عاشقان اين دشت دریا مي شود
امروز روز پنجم است که در محاصره ایم...
آب را جیره بندی کرده ایم
نان را جیره بندی کرده ایم
عطش همه را هلاک کرده جز شهدا را
که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...
شهدا دیگر تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه...
🌷عملیات والفجر مقدماتی
۱۷ الی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۱ 🌷
شب ٢٢ بهمن
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالروز_شهادت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊