eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که در دو جبهه خوب جنگید! #مجاهدت #تکلیف #شهدا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍باید با هم براى خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم. امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامى پرداخته اند در راس آن به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامى وابستگان دیگرش. پس از خدا نشوید که پشیمانى سودى ندارد و ما باید به تعبیر امام را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز مى شویم و اگر کشته هم بشویم هستیم و این نیز خود پیروزى است. 📚منبع:سايت جامع سربازان اسلام 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
در#عشق اگر چه منزل آخر #شهادت است #تکلیف اول است #شهیدانه زیستن 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نیابت از شهدا، علما و اولیاء در پیاده روی اربعین #الحسین_یجمعنا #اربعین #تکلیف 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆 ✅دانلود کتاب آقای شهردار 🌷بر اساس زندگی #شهید مهدی #باکری 👌فرمانده لشگر همیشه پیروز عاشورا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌷قبول شدن در رشته فیزیک دانشگاه مشهد کار هر کسی نبود. وقتی خبر قبولیِ سید مهدی را شنیدم گفتم: 👌«حالا که رشته به این سختی رو قبول شدی، بمون و درسهات رو به یه جایی برسون». ولی او که تصمیمش با این حرف‌ها عوض نمی‌شد گفت: 👌 «بمونم که صدام همه جا رو بگیره؟ هرگز! اول باید #تکلیف جنگ رو یکسره کنیم». 🌺🌺🌺🌺🌺 ❤️اگر سهم خـودمان را به میدان بیاوریم، خدای متعال هم کمک خـواهد کـرد. ❤️می‌فرماید: «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»؛ شما به پیمانی که با من دارید، عمل و وفا کنید، من هم به آن پیمان عمل می‌کنم؛ طرفینی است. 🌺خدای متعال که مـالک جان و واهب همه‌ی مواهب به ماست، با ما قرارداد دو جـانبه بسته است. شما عمل کنید، ما هم عـمل مـی‌کنیم؛ یعنی خدای متعال این وعده را داده است. 👌 ما اگر به #وظیفه‌ خودمان عمل نکردیم، نمی‌توانیم کمک الهی را #انتظار داشته باشیم. 🔰بیانات مقام معظم #رهبری در دیدار جمعی از مردم آذربایجان‌ شرقی 1387/11/28 🔰شهید سید مهدی سیادت برگرفته از خاطره سید محمد حسن مرتضوی؛ آرشیو ستاد کنگره بزرگداشت سه هزار شهید استان سمنان، شهرستان دامغان #همراه_با_شهدا #همراه_با_علما #حزب_الله #سیاسی #تلنگر 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚حلالیت طلبی❤️ 🍃 ✨ 👈بارها از دوستان🌷 شنيده بوديم كه قبل از آخرين#رفتار و آن ها مي كرد.شايد براي خود من باور كردني نبود! با خودم مي گفتم: شايد و بوده، شايد مي خواهند از🌷 موجودات ماورائي در ما ايجاد كنند.اما خود من با همين چشمانم ديدم كه روز آخري كه🌷 در🌟 بود چه اتفاقاتي افتاد! 🌷@shahidabad313 💢بار آخري كه مي خواست براي با⚡#اعزام شود همه چيز عوض شد! او نامه اش را كرد. به سراغ شخصي خودش رفته بود و هر آنچه را كه داشت به ديگران بخشيد!چند تا ي ودور دوخته داشت كه به طلبه ها بخشيد. از همه ي كساني كه با آنها رفت و آمد داشت طلبيد. ⚘@pmsh313 💢دوستي داشت كه در كنار🕌#مغازه داشت.🌷 به سراغ او رفت و گفت: اگر بر نگشتم، از فلاني و فلاني براي من بگير!حتي گفت: برو و از آن كه با او به خاطر⚡ به☀️ درگير شده بودم بطلب، نمي خواهم كسي از دست من باشد. 🌷@shahidabad313 🌟 به سراغ نابينايي رفت كه مدت ها با او بود. را با خودش به🕌 آورد. با اين هم كرد و طلبيد. ⚘@pmsh313 💢براي هم كه قبلا با يك#صحبت كرده بود و يك در ابتداي🌟 از او گرفته بود.برخي دوستان🌷 را بارها در كنار خودش ديده بودند كه مشغول و بود!! 🌷@shahidabad313 🌷#تكليف همه ي امور دنيايي خودش را مشخص كرد و آماده ي شد.معمولاً وقتي به جاي مهمي مي رفت، بهترين لباس هايش را مي پوشيد. براي هم بهترين لباس ها را پوشيد و حركت كرد... ⚘@pmsh313 💢برادر از دوستان🌷 و از🌟 مي گفت: صورت🌷 خيلي جوش مي زد. از دنبال#درمان بود.پيش يكي دو تا در رفته بود و استفاده كرد، اما تغييري در جوش هاي صورتش ايجاد نشد. 🌷@shahidabad313 💥 ديدم كه با آن خداحافظي مي كرد. با صفايي كه هر منتظر بود تا🌷 به دنبال او بيايد و به🕌 بروند.🌒 بود كه با هم كرديم. ⚘@pmsh313 🌷 حرف از رفتن و🌷 زد. بعد گفتم: راستي ديگه براي جوش هاي صورتت كاري نكردي🌷#لبخند تلخي زد و گفت: يه احتياجه كه اين جوش هاي صورت ما رو كنه! دوباره حرف از🌷 را ادامه داد. 🌷@shahidabad313 💢من هم به گفتم:🌷 تو🌷 شو، ما برات يه سنگين برگزار مي كنيم. بعد ادامه دادم: يه هست كه مداح ها مي خونن، مي خوام توي تو اين رو بخونم. ⚘@pmsh313 🌷 منتظر بود كه گفتم: جنازه ام رو بيارين، بگيد فقط به زير لب🌷 (علیه السلام)...🌷 خيلي خوشش آمد. بود كه چند روز بعد درست در زمان، به ياد اين مطلب افتادم. يكباره#مراسم شروع به خواندن اين كرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 شهید حاج عباس عاصمی 🔸درست روز انتخابات خواهرها و برادرها جمع شده بودیم خانه پدر. چند نفر از اقوام هم آمده بودند. حرف از رأی و انتخابات که شد، بحث بالا گرفت؛ 🔸بعضی‌ها گفتند «ما رأی نمی‌دیم.» می‌شناختمش؛ آدمی نبود که این‌جور وقت‌ها ساکت بماند. امّا راهش را هم خوب بلد بود. 🔸از در استدلال و منطق وارد شد و همه سوال‌هایشان را جواب داد. آخر سر قانع شدند. 🔸قرار شد همگی با هم برویم مسجد که حاجی گفت: «بچه‌ها رو هم با خودمون ببریم تا از همین الان یاد بگیرن.» روح‌الله، سارا و زینب، چه ذوقی داشتند برای انداختن رأی‌ها توی صندوق. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷@shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🔴 شهید ناصر بختیاری 🔸از منطقه برگشته بود. می‌گفت: «اومدم که این چند روز رو همراه بچه‌ها تا می‌تونیم تبلیغ کنیم.» انتخابات ریاست جمهوری بود. 🔸می‌گفت: «الان قضیه ریاست جمهوری برای کشور از هر چیزی مهم‌تر و حیاتی‌تره، مهمه که آقای رجایی با رأی بالا انتخاب بشه.» 🔸خیلی جاها با هم رفتیم، خیلی روستاها را سر زدیم. توی آن چند روز فقط خدا می‌داند چقدر از انتخابات و آقای رجایی برای مردم گفت. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 یک وظیفه‌ی انسانی 🔸اگر می‌خواهیم انسان، مسلمان، مومن، انقلابی و منتظر باشیم، باید علیه ظلم فریاد بزنیم و ساکت نمانیم. 🔸حمایت از قدس در وهله اول یک وظیفه انسانی است. همانطور که شیخ شیراز می‌گوید: "تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی" 🔸قطعاً همه ما نسبت به انسان‌هایی که مورد ظلم واقع می‌شوند، مسئولیت داریم و باید بنا به وظیفه انسانی‌مان، از مظلوم دفاع کرده و نسبت به ظالم فریاد بزنیم. 💠 ای صاحب و منجی و آقای ما یابن الحسن ما با شما عهد می بندیم که به توفیق الهی در دفاع از مظلومان جهان بخصوص مردم فلسطین و همبستگی با آنها تلاش کنیم ⬅️وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ... روز قدس برای دفاع می‌آییم! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠(۱۶۶) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و شصت و ششم:بازسازی روحی- روانی 🍂بعد از اینکه مشخص شد هیچ نتیجه ای نداره، سخت ترین شرایط بحرانی از نظر روحی در بین ما ایجاد شد. گر چه خبری از کتک و شکنجه به اون صورت نبود، ولی از نظر روحی همه بشدت تحت فشار بودیم. ظاهراً این بحران تا آثار ناگوارش رو بر جا نمی گذاشت خاتمه پیدا نمی کرد. جز و راهی دیگه برای غلبه بر این بحران روحی وجود نداشت. مجددا مباحث و و اجر صابران رونق گرفت و هر کسی سعی می کرد خودش و دیگران رو با این دسته از آیات و روایات تسکین بدهد. 📌بالاخره بعد از مدت کوتاهی بحران روحی و رخوت و مشغله ذهنی،  بچه ها با کمک همدیگه خودشون رو جمع و جور کردن و سعی کردیم تا زمانی که اینجا هستیم و هر چند سال دیگه طول بکشه، بهترین شرایط رو برای خودمون خلق کنیم. سعی کردیم از عمر و جوانیمون برای رشد و اعتلای علمی و عقیدتی استفاده کنیم. سعی کردیم امید های کاذب رو از خودمون برانیم و همچنان به فضل و کرم حضرت دوست دلخوش کنیم. 📍راضی شدیم به رضای خدا. بیاد آوردیم که ما برای چه پا به جبهه گذاشتیم. امام فرموده بود چه پیروز بشیم و چه شکست بخوریم در هر حال پیروزیم و به عمل کرده ایم.  بیاد آوردیم که نتیجه جهاد و استقامت یکی از اِحدی الحُسنَیین(پیروزی یا شهادت) است. و دل به خالق وسایل می بستیم و تسلیم رضا و تقدیر الهی شدیم و منتظر نظر خاصِ او ماندیم. 📍خدایی که تا اینجای کار دستمون رو گرفته بود و از میون هزاران کابل و چوب و زیر شکنجه های فراوون سالم بیرون آورده بود. خدایی که به ما ثبات قدم داده بود و تو بدترین و سخت ترین شرایط کمکمون کرده بود تا ایمانمون رو از دست ندیم. 💥لذا و و در دستور کار قرار گرفت و در حال زیستن، شاد ماندن و واقع گرایی بجای ایده آل فکر کردن و قنبرک زدن و غصه خوردن شد استراتژی ما در ادامه راه و خدا هم دستمون رو گرفت و وضعیت به حالت عادی برگشت و حتی بهتر هم شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢 بیانات صریح و شفاف امام خامنه‌ای: ۹۶/۱۲/۱۷ 🔻امام خمینی(ره) مثل کوه در برابر منکر واضح بی‌حجابی ایستاد! 🔻یعنی یک عده‌ای همان خطی را دنبال می‌کنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند 🔻آنچه که است، نباید به‌صورت آشکار صورت بگیرد. بر#تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت صد و دو 📝صراط مستقیـــــــم♡ ⬅️کوچکترین عضو خانواده،بودم پدرم پیرمرد بود و توان ادارۀ امور کشاورزی و دامپروری را دیگر نداشت. دلم برای مادرم می سوخت، برای همین تصمیم به ترک تحصیل گرفتم. ولی محمد پس از اینکه دورۀ ابتدایی اش را به پایان رساند روانۀ حوزۀ علمیه شد تا به قول خودش خدمتی به اسلام و مسلمین کند . 🌷او خیلی بود و با اینکه در شهر درس می خواند ولی اصلا خودش را نمی گرفت، هر گاه به روستا می آمد و مرا می دید در سلام و احوالپرسی پیشقدم می شد. مدّتی از طلبگی او می گذشت که مرا کنار کشید و گفت: علی اصغر !چرا به طلبگی نیامدی؟ گفتم: ّمحمد جان! خودت میدانی، کار در روستا زیاد است و پدر و مادرم دست تنهایند . ⬅️بار دیگر که به روستا آمد باز از من خواهش کرد و گفت: اگر از والدینت رضایت بگیرم طلبگی می آیی؟ گفتم: آشنایی ندارم که مرا به حوزه ببرد . گفت: خودم تو را می برم، به خدا راه همین است، اگر به حوزه وارد شوی هم دنیایت آباد میشود و هم آخرتت را تضمین میکند. 🌷هر بار با بهانه های متعدد خواهش محمد را رد میکردم.مدتها بعد محمد به کاشان عزیمت کرد و من هم به سربازی اعزام شدم. دوران خدمتم در سال های جنگ تحمیلی گذشت و این خدمت مدال افتخاری در کارنامۀ زندگیمان است ⬅️دوران سربازی با همۀ سختیهایش به پایان رسید و من برای همیشه به آغوش خانواده ام برگشتم. وقتی به روستا رسیدم، محمد نیز از کاشان آمده بود . 🌷ما دو نفر که از کودکی مشتاق دیدار هم بودیم مثل همیشه به گفت وگو نشستیم .من از سربازی می گفتم ؛ او از طلبگی ،هر دو حال هم را خوب می فهمیدیم چون طعم را چشیده بودیم. ⬅️پس از قدری گفت وگو محمد نگاهی به من انداخت و پرسید: داداش اصغر !چرا سربازی رفتی؟گفتم: این چه سؤالیست که می پرسی، خدمت یک است. 🌷گفت: یعنی جز خدمت سربازی نمی شود تکلیف را ادا کرد؟گفتم: !چرا... شرایط جبهه رفتن برایم مهیّا باشد ، میروم. گفت: جبهه به جوانهایی مثل من و تو نیاز دارد، من که تا جنگ و دفاع باشد، دست بردار جبهه نیستم. ⬅️بعد با بگو و بخند موضوع را عوض کرد و به کاشان برگشت. صحبت هایش خیلی دلم را تکان می داد و مدام ذهنم را به خود مشغول می کرد. به این کار و زندگی را رها کردم و به پادگان رفتم و داوطلبانه به منطقۀ شلمچه عازم شدم. 🌷زمستان سال ۱۳۶۵بود که عملیات کربلای ۵آغاز شد و مرا به عنوان سرگروه انتخاب کردند و چهار ماه با افتخار، اضافه به دورۀ سربازی ام خدمت کردم و پس از عملیاتی پیروزمندانه با سرافرازی به روستای خود برگشتم. میّخواستم محمد بیاید تا این بار چیزی برای گفتن داشته باشم و بگویم اگر طلبگی نرفتم ولی این بار به خواهش تو از میهنم کردم. 🌷ولی هر گاه در منزل، درباره محمد می پرسیدم هیچ کس پاسخ روشنی به من نمی داد تا اینکه از اهالی روستا شنیدم محمد در کربلای ۲به شهادت رسیده است و شاید پیکرش مفقود بماند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠 ماها را حضرت سیدالشهدا(ع) معلوم کرده است،در میدان جنگ از قلت عدد نترسید، از نترسید. (ره) 📚صحیفه نور ، جلد ۱۷ ، صفحه ۶۰ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯