📚کتاب#بهشت_جیپیاس_ندارد
🌷زندگینامه داستانی#سردار_شهید_عباس_عاصمی
✏️به قلم نظیفه سادات مؤذّن (باران)
🎤خاطرات «اعظم اکبری»همسر شهید
🔖#زندگی_به_سبک_شهدا
✫⇠#قسمت_هفتم
🔘فصل اول: بلهی پرماجرا
🍀آخ عباس! از دست تو! از دست تو و این محبت قدیمی و صمیمیات! از دست تو و طرز فکرهای متفاوتت! آخ عباس!اعظم دیگر نتوانست تحمل کند که خاله آن حالوروز آشفته و بلاتکلیفش را تماشا کند. سرش را بالا گرفت و گفت: من باید فکر کنم. به خیلی چیزا باید فکر کنم تا بتونم جواب بدم. بهش بگید بعد از اینکه فکرام رو کردم، جواب میدم.این را گفت و مستقیم رفت توی اتاقش و در را بست.
***
🍀تا سه ماه بعد هیچ صحبتی دربارهی موضوع#خواستگاری ردوبدل نشد. همهچیز جوری روال عادی خودش را طی میکرد که گویی آن جملههای مهم خاله زهرا، رؤیای شیرینی بیش نبودهاست. اعظم همچنان خود را به درسخواندن برای#کنکور مشغول کرده بود. گرچه مدام هوش و حواس درسخواندنش هم با یادآوری مخالفت عباس، از بیخوبن فرومیریخت. به خلاف آرامش ظاهری بیرونی، درون اعظم چنان غوغایی برپا بود که با هیچ طوفانی نمیشد مقایسه کرد. چطور از عباس دل بکند و به او «نه» بگوید؟...
🔘عکس:حضور مدیر کانال روایتگری شهدا بر مزار شهید
🔘#گلزار_شهدا_ی_علی_ابن_جعفر_قم
🔘#گلزار_شهدا_قم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯