✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_بیست و نهم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️حماسة جاويد نبرد شياكوه
💥دشمن 21روز تلاش كرد تا كوه(شیاکوه)را تصرف كند. آنان با استفاده از نيروهاي پيادة كوهستاني و پشتيباني آتش خود، به اين كوه يورش ميبردند،
ولي هر بار با عنايات الهي ناكام مي ماندند.نميدانستيم اين تعداد كم نيرو
چگونه ميتوانند بدون تداركات، تشنه و گرسنه در مقابل هجوم دشمن مقاومت كنند.
🔸️هيچ اميدي به پيروزي و زنده ماندن آنان نداشتيم. سرانجام با سازماندهي
بالگردهاي هوانيروز ارتش، محاصرة شياكوه شكسته شد و عراقي ها مجبور به عقب نشيني شدند. نيروها براي ياري رساندن به افراد بالاي كوه حركت كردند.
دامنة كوه مملو از اجساد و ادوات عراقيها بود كه طي نبردهاي خونين نتوانسته بودند به بالاي ارتفاع برسند.
🔹️اجساد عراقي ها در هواي باز رو به اضمحلال بود. وقتي به مواضع استوار احمدي رسيديم، با همان لهجة شيرين كرمانشاهي و تبسمي كه هميشه بر لب داشت، به استقبال ما آمد. به اطراف نگاه كردم. تعداد
آنها بيشتر از انگشتان دست نبود. مقدار كمي آب را جيره بندي كرده بودند و بنا به گفتة خودشان، تعدادي از رزمندگان براي پيدا كردن آب و مهمات باقي مانده
از دشمن به دامنة كوه مي آمدند تا قمقمة آب عراقي هاي كشته شده را براي دوستانشان ببرند.
🔸️سه روز بود كه هيچ آبي براي نوشيدن نداشتند. پيكر شهداي گرانقدري كه تا آخرين رمق جنگيده بودند، هنوز در گوشة سنگرها مانده بود. مجروحين نيز به همان وضع دفاع ميكردند. گروهبان احمدي كه
خود#تكاور ارتش بود و دوره هاي جنگ در كوهستان و زندگي در شرايط سخت را گذرانده بود، توانسته بود با انسجام نيروهايش كه سرباز و بسيجي بودند و
القاي اينكه خواهند توانست دشمن را شكست بدهند، مدت 21روز تمام، تشنه و گرسنه از مواضع دفاع كنند و با جنگ كوهستاني، 9تك دشمن بعثي را با
شكست مواجه كنند.
🔹️استوار احمدي در مجموعة كوچك خود تدابيري بسيار حياتي انديشيده بود كه يكانه اي بزرگ دشمن هم نتوانست استقامت و آرايش آنان را برهم بزند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_ام
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️نفت شهر
🔸️نفت شهر يكي از شهرهاي استان كرمانشاه است. اين شهر كوچك در كنار مرز خسروي ـ نزديكترين گمرك و شهر مرزي با عراق ـ و قصرشيرين در چند
كيلومتري شهر مرزي نفت خانة عراق قرار دارد. وجود نفت و كثرت چاه هاي مهم نفتي و اهميت اين منطقه، سبب شده بود كه دشمن هر چه توان داشت به كار
بگيرد تا اين منطقة مهم از دستش خارج نشود.
🔹️اين منطقة سال ها در دست دشمن باقي مانده بود و آنان با استفاده از تلمبه، نفت را از چاههاي نفتي
نفت شهر به خاك خود و در منطقه اي كه به نفت خانه مشهور بود، منتقل ميكردند. صدها چاه نفتي در منطقه وجود داشت كه تسلط هر يك از طرفين
بر اين مواضع، اهميت زيادي داشت. تسلط عراقيها بر اين منطقه غيرقابل قبول و عزم بر اين شده بود كه اين شهر از دشمن پس گرفته شود.
💥عراق براي پدافند مؤثر از اين منطقه، آخرين سامانه هاي دفاعي را به كار گرفته بود و هرگونه
تحرك نيروهاي ايراني را زير نظر داشت. به همين دليل، اجراي عمليات مستلزم به كارگيري نيروهاي زبده و پياده نظام بود كه بتوانند صخره هاي صعب العبور را درنورديده و خود را به دشمن برسانند.
🔸️در اين راستا، ده ها عمليات سبك رزمي
بر اين ارتفاعات انجام شده بود و روند عقب راندن دشمن بسيار كند صورت ميگرفت. عراقيها در اين منطقه، استحكاماتي قوي ايجاد كرده بودند و به هيچ
عنوان نمي خواستند اين منطقه را از دست بدهند.
تپة معروف به تپة آنتن، يك ارتفاع خيلي حساس از نظر نظامي بود كه در منطقة بين ما و نفت شهر قرار داشت و عراقيها روي آن مستقر بودند.
🔸️تپة آنتن به صورت كلّه قندي بود كه چند تپة پست تر به نامهاي «يال اسبي، 1924،
1312 و سرخه» ـ به دليل رنگ سرخ آن ـ نيز در اين منطقه وجود داشت. اين تپه ها وسعت ديد و تير بسيار زيادي از عقبة نيروهاي ما و دشمن را پوشش
ميداد و هرگونه تحركي از روي اين ارتفاعات، كشف ميشد؛ تا جايي كه هر حركت كوچك نيروهاي ما تا مسافت 20كيلومتري با دوربين هاي تلسكوپي دشمن پايش ميشد و در صورت لزوم با هدايت ديده بانان، مواضع ما زير باران آتش توپ و تانك و خمپاره قرار ميگرفت.
🔸️لازمة حملة گسترده به مواضع مستحكم عراقيها و خارج كردن نفت شهر و نفتخانه از دست دشمن، تصرف اين تپه هاي مهم بود كه در صورت دسترسي به اين مواضع، ميتوانستيم ضمن خارج كردن نيروهايمان از ديد و تير دشمن، تا چندين كيلومتر به عقبة نيروهاي دشمن نيز مسلط شويم كه در اين صورت وضعيت نبرد در اين منطقه
به سود نيروهاي ما رقم ميخورد.
🔹️ارتفاع 1312 آنتن، ارتفاعي بود بسيار بلند و صخرهاي كه دامنة اين ارتفاع به طرف ما، ديوارهاي صخره اي بود كه عملياتها در اين نقطه به شكست
مي انجاميد؛ چون بعد از رسيدن رزمندگان به اين دامنه، عراقيها فقط نارنجك پرتاب ميكردند كه در نتيجه، رزمندگان ما شهيد و مجروح ميشدند. از طرفي، بالا رفتن از صخره ها هم مستلزم آموزش كافي بود. نيروهاي زيادي در اين منطقه عمليات كرده بودند؛ ولي پيروزي قابل توجهي نداشتند.
💥بر اين اساس، طراحان جنگ اين مأموريت مهم و خطرناك را به عهدة لشكر ما قرار داده، تأكيد كردند كه بايد سد آهنين عراقي ها شكسته شود؛ زيرا اين منطقه توان و روحية زيادي از نيروهاي ما گرفته بود و عراقيها استفاده هاي تبليغاتي زيادي از آن
ميكردند. مأموريت بزرگي بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_یکم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️نفت شهر و عملیات کربلای ۶
💥به اتفاق گروه اطلاعات و عمليات، از اولين روز استقرار در آن منطقه(تپة آنتن)، شناسايي ها را شروع كرديم. فرصت زيادي نداشتيم. نيروهاي ما داخل دره ها به صورت آماده به سر ميبردند و در آن شرايط سخت زيستي، دوره هاي فشردة تكاوري، زندگي در شرايط سخت، كوه نوردي، راهپيمايي هاي برد بلند و تاكتيك هاي لازم را فرا ميگرفتند. فرماندهان بسيار تأكيد داشتند كه تلاشي مضاعف داشته باشيم
🔸️پس از مدتي تصميم گرفتم گروههاي شناسايي و رزمي را به سوي مواضع دشمن اعزام
كنم؛ به همين خاطر با آموزشهاي اطلاعاتي، دستة شناسايي را آماده كردم.
دستة شناسايي يگان ما، يكي از دسته هاي نمونه در سطح نيروي زميني بود.
🔹️وجود گروهي مجرب، شجاع و فداكار كه هركدام ساليان دراز در خدمت جبهه و
جنگ بودند، مرداني پولادين به وجود آورده بود.
دستة شناسايي ما با گروه هاي مخصوص تخريب، ضربت، كوهنوردي، كمين،
بكاو و بكش و... استعداد فراواني در رزم داشتند كه از سربازاني شجاع و با ايمان
تشكيل شده بود.
🔸️اين دسته ها زير نظر مستقيم ركن دوم كار ميكردند و به
عبارتي هر طرحي كه آماده ميكرديم، عمل ميكردند. آنان داراي روحيه و توان
و امكانات مناسبي بودند. در كنار اين گروهها، اقدام به آموزش ديده بانان
توپخانه ها، خمپاره ها، موشك اندازهاي كششي و ديده بانان اطلاعاتي شد و قرار
بر اين شد تا هرگونه فعل و انفعالات، تحرك كوچك و بزرگ دشمن و حتي
شمارش افراد و ساعات ورود و خروج دشمن را ارزيابي گزارش و خلاصة
اطلاعاتي كرده و براي تجزيه و تحليل و بهره برداري لازم به ما برسانند.
🔹️كار بسيار دشوار و حساسي بود و ساعتها با ركن دوم يگانهاي همجوار
تبادل اطلاعات ميشد. با كشيدن كروكيها و نقشه ها و نمونك بندي منطقه، به
روز موعود نزديك ميشديم.
♻️#عمليات_كربلاي_6
🔹️عملياتي كه بايد در منطقة نفت شهر انجام ميداديم، به نام كربلاي6 نامگذاري شد. عمليات كربلاي6 ، قبل از عمليات كربلاي5 انجام شد؛ زيرا قرار بود ايران عمليات بزرگي را در شلمچه با نام كربلاي5 انجام دهد. به دليل وضعيت جبهة جنوب، دستور بر اين شد عمليات كربلاي6 را در منطقة غرب
زودتر از جنوب آغاز كنيم تا دشمن فرصت كافي را براي تجديد قوا و تقويت نيروهايش در شلمچه نداشته باشد و به نوعي دشمن را در اين منطقه زمينگير و
مشغول كنيم تا اهداف مهم ايران در منطقة جنوب تحقق يابد.
🔹️با اين توصيف، ضمن حساسيت منطقه به دليل وجود چاههاي بيشمار نفتي و شكل فيزيكي منطقه، حملة نيروهاي ما و آغاز درگيري لشكر ما با دشمن هم بسيار مهم و حياتي بود و عمليات نيروهاي ما را در منطقة جنوب بيمه ميكرد. با تلاش شبانه روزي، آمادگي لازم به دست آمده بود و ما دستورالعملهاي
اطلاعاتي و عملياتي را نوشته و آمادة بهره برداري كرده بوديم. در اين فرصت همة مواضعمان با دشمن را ثبت تير كرده بوديم و با همكاري بسياري از
رزمندگان، زمينه براي عملياتي بزرگ فراهم شده بود.
🔸️بر اساس اطلاعات به دست آمده، دشمن از اجراي عمليات ما در اين منطقه اطلاع كامل داشت و
در اثر رعايت نكردن حفاظت گفتار و اطلاعات، ستون پنجم دشمن در اسلام آباد و كرمانشاه مطلع شده بود كه ارتش اقدام به حمله خواهد كرد. آمادگي
كامل دشمن نيز براي ما قطعي بود؛ ولي عمليات بايد انجام ميشد. سرتيپ ظهيرنژاد خود در منطقه حضور يافت و با لهجة آذري اش تأكيد كرد كه شخص امام سفارش كرده كه حمله را براي پشتيباني از عمليات جنوب آغاز كنيد.
🔸️سپس چند جمله هم به زبان آذري براي ما آذريها صحبت كرد و شانه هاي مسئولان ستاد را فشار داد و گفت:
ـ چشم انتظار عمليات شما هستم و با توجه به نام و ابهت اين لشكر، مصمم هستم كار شما را ببينم. فرماندهان ارتش و سپاه انتظار خاصي از شما دارند؛ چرا كه شما انواع دوره هاي آبي ـ خاكي، هوابرد و كوهستاني را طي كرده ايد و حالا بايد خود را نشان دهيد. مسئوليت طراحي و هدايت اين عمليات را خود ستاد به عهده گرفت. همه در تلاش و تكاپو بودند كه اين جنب و جوش نيروها ستودني بود. نيروهاي تكور
ساعتها بر روي مواضع فرضي تمرين آفند ميكردند تا لحظة موعود و عبور از برسد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_دوم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️جنگ موشكي عليه شهرهاي ايران
💥در بحبوحة جنگ، حملات موشكي عليه مناطق مسكوني و شهرهاي ايران توسط عراق آغاز شده بود و هر روز چندين موشك به سوي شهرهاي بي دفاع
كشورمان و مدارس و بيمارستانها پرتاب ميشد.
🔹️دشمن سعي داشت با انواع ترفندهاي جنگي، خود را از باتلاق جنگ زميني در مرزها رها كند و فشار
نيروهاي ايراني را كاهش دهد. موشكها از پشت ارتفاعات خانقين عراق كه تپة آنتن قرار داشت، پرتاب ميشد و شمار زيادي از هموطنانمان را به خاك و خون
مي كشاند. نيروهاي ما منتظر فرصت مناسبي براي دادن پاسخي دندان شكن در جبهه هاي نبرد عليه عراقيها بودند.
🔸️عراق، بمباران شهرها، بمباران شيميايي و
جنگ موشكي اش را آغاز كرده بود. حمايت مردم كشورمان از رزمندگان تمامي نداشت و در زير بمبارانهاي هواپيماهاي دشمن و حملات موشكي، خم به ابرو نياورده، خواستار جنگ تا پيروزي بود.
🍁واحد اطلاعات و عمليات
🔸️واحد اطلاعات و عمليات در يگانهاي رزمي ارتش، جزء مسئوليت هاي بسيار خطرناك و در عين حال بسيار شيرين و خاطره انگيز است؛ چون تمام
زوايا و حركات دشمن از قبيل تحركات، ضعف و قوت، پيشروي و ابزار جنگي، قابل دسترسي است. در واقع ميتوان گفت كه جنگ يكي از پيچيده ترين و
ترسناكترين دانشگاهها در كنار دانشگاههاي ديگر است كه در زماني نامشخص، دانشجويانش را انتخاب ميكند. عقيده و مرام هر كشوري در جهان، نقش بسزايي در رشد و تكامل جوانان آن كشور دارد و اگر كشوري برخلاف عقايد ملت خود قدمي به جلو بردارد، جز تباهي و پوچي چيزي به دست نخواهد آورد.
💢شبيه سازي منطقة رزم، با استفاده از اسراي عراقي
🔹️گروه گشتي شناسايي يگانها هر شب تا صبح فعاليتهاي چشمگيري داشتند و شبها اقدام به گشودن معبر مين و عبور از آن براي تماس با دشمن ميكردند. سه معبر مهم توسط تكاوران باز شده بود و چاشني هاي انفجار مينها خنثي و استتار شده بودند تا دشمن متوجه موضوع نشود و در هنگام حمله، نيروها از اين معبر به داخل سنگرهاي دشمن يورش ببرند. در حملات و نقشه ها و نمونكهاي شبيه سازي شده، دفاعهاي رزمي، استفاده از كالكها نقش مهمي در هدايت بهتر رزمندگان داشتند؛
🔸️اما نمونكي كه ما قصد تهية آن را داشتيم، بسيار بزرگ و پيچيده و در نوع خود بسيار مهم و مورد تأييد و تأكيد بسيار زياد قرارگاه عملياتي غرب ـ مستقر در ارتفاعات اسلام آباد غرب ـ بود. پس
از مدتي نيز سرتيپ شهبازي، رئيس وقت ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران، در منطقه حضور يافت و روند هدايت نيروها را سازماندهي و نظارت كرد.
🔸️ساخت نمونك منطقه را براي حملة آينده، توجيه فرماندهان خط شكن، شناساندن زواياي بي روح، شكل جغرافيايي و حفاظتهاي فيزيكي دشمن در
روي ارتفاع مناسب و در زميني بزرگ، آغاز كرديم. به دليل حساسيت موضوع، اين نمونة فرضي به ابعاد 30×30متر و با استفاده از اطلاعات رزمي يگانهاي
همجوار، گشتي ها، گروه متخصصين اطلاعات ديده بانان خط مقدم، گزارشهاي لحظه به لحظة يگانها و شنود، ساخته ميشد كه پيشرفت كار بسيار
رضايت بخش بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_سوم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥در يكي از شبها حين اعزام گشتي شناسايي، متوجه معابر وصولي دشمن به طرف نيروهاي خودي شديم كه شبانه براي ايجاد سنگر به جلو مي آمدند. آنان نيز قصد انجام عمليات كوچك عليه نيروهاي ما را داشتند و اين موضوع ميتوانست براي نيروهاي مستقر در خط بسيار خطرناك باشد.
🔹️براي رهايي از اين وضع پيش بيني نشده و به دست گرفتن ابتكار عمل، قبل از ترفند دشمن، به
اتفاق گروه و بعد از بررسي هاي فراوان، تصميم گرفتيم كه روز بعد و در هنگام آغاز تاريكي تا طلوع آفتاب، در بيابان براي گشتي هاي عراقي ها كمين بزنيم و ضمن اطلاع از ترفند دشمن، در صورت امكان، افرادي از آنان را براي تخلية اطلاعاتي اسير كنيم.
🔸️پس از تاريك شدن هوا، به صورت آرايش نظامي و با گماردن نگهبانان صحرايي، به طرف محل مورد نظر حركت كرديم. بوي نامطبوع اجساد به جا ماندة
عراقيها در منطقه كه به وسيلة خمپاره ها متلاشي شده بودند، مشام همه را آزار ميداد.
🔹️اصول رزم ايجاب ميكرد براي زنده ماندن و غلبه بر دشمن، ترفندهاي نظامي و تجهيزات گوناگوني را به كار ببريم. با توجه به كوهستاني بودن منطقه و
سرماي شديد شبانه در آن هنگام از سال، مجبور بوديم از لباسهاي استتار كه در شب قابل ديد و تشخيص نبودند و تا حدودي ما را از سرما حفظ ميكردند، استفاده كنيم تا محل اختفا و مأموريتمان توسط دشمن كشف نشود.
🔸️سرانجام ساعت سه بامداد بود كه 11نفر از نيروهاي عراقي به صورت آهسته به سوي
مواضع ما حركت كردند كه پس از طي مسافتي، هر كدام به سمت مواضع خود راهي شدند. هوا بسيار تاريك بود و به دليل خاموش كردن بيسيم ها براي كشف نشدن موقعيت، نيروها تا آن زمان، از ما بي اطلاع بودند و هر لحظه ميخواستند از وضعيت ما اطلاع پيدا كنند تا در صورت نياز، براي پشتيباني آتش و اعزام نيرو اقدام كنند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_چهارم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
🔹️با استفاده از دوربين هاي مادون قرمز، در تاريكي شب منطقه را مي پاييديم. در كنار تپة آنتن، رودخانة معروف و پر آبي به نام كنگاووش جاري است كه به
خاك ايران سرازير ميشود و با صدا و غرش مهيبش، سكوت شب را مي شكست.
🔸️به دليل حجم زياد و سرعت حركت آب رودخانه، امكان مين گذاري و تله هاي انفجاري در آن وجود نداشت كه به ناچار عراقيها هر شب براي غافلگير نشدن از طرف نيروهاي ايراني، چند نگهبان به نقاط مختلف اين محل اعزام ميكردند.
🔹️در حقيقت تنها راه نفوذ به مواضع عراقيها، عبور از آب رودخانة كنگاووش بود. بعد از لحظاتي كه آمادة حركت شديم، متوجه دو نفر عراقي شديم كه مشغول نگهباني در كنار رودخانه بودند. تكاوران براي دستگيري و يا كشتن عراقيها آهسته به سمت آنان حركت كردند.
🔸️دو نفر از تكاوران به طرف نگهبان رودخانه
رفتند و چهار نفر از ما هم به صورت سينه خيز به سوي سنگر استراق سمع عراقيها حركت كرديم. بقيه نيز هر كدام در نقاط مختلف آرايش گرفته و مسئول تأمين و حراست همديگر را داشتند. زمان به تندي ميگذشت. نبايد زمان را از دست ميداديم و در عين حال نيز نبايد عجله ميكرديم.
💥قرار بود تا حد ممكن به نگهبان استراق سمع نزديك شويم و در صورت نياز او را از پاي درآوريم. دو نفر ديگر نيز مسئوليت دستگيري نگهبان رودخانه را به عهده داشتند. لحظه اي ناهماهنگي و بي توجهي، منجر به كشته شدنمان ميشد و اجساد ما براي هميشه در اين منطقه باقي ميماند.
🔸️هوا بسيار سرد بود. از كوچكترين حركات عراقيها غافل نبوديم. سرماي شب و تاريكي مطلق، سبب شده بود عراقيها به كُنجي پناه آورده و چرت بزنند.
آنان سر و صورت خود را پوشانده بودند و كمتر صداهاي احتمالي ما را متوجه ميشدند. سرانجام بعد از يك ساعت و نيم حركت بسيار كوتاه، در چند قدمي
سنگر عراقي مستقر شديم.
🔹️هر از گاهي با صداي شليك توپ يا خمپاره اي
سرگردان در منطقه، نگهبان عراقي لحظه اي بلند ميشد و نگاه كوتاهي به اطراف ميانداخت؛ سپس مينشست و چرت ميزد. در آن هنگام كه به ما نگاه ميكرد، موي بدنمان سيخ ميشد و فكر ميكرديم صداي ما را شنيده و هر آن ما را به رگبار خواهد بست.
🔸️شليك گلوله هاي منور در آن ساعت از شب قطع
نميشد. صداي نفسهايمان با نزديك شدن به سنگر دشمن بيشتر ميشد؛ به طوري كه صداي قلبمان را ميشنيديم. سلاحهاي خودكار و كوتاه خود را زير
شكم مخفي كرده بوديم تا برق نزنند. انگشتانمان بر روي ماشة مسلسل ها آماده بود تا اگر دشمن متوجه نزديك شدنمان شود، قبل از كشته شدن، آنان را به
رگبار ببنديم.
💥به حدود پنج متري دشمن رسيديم تا جايي كه با پرتاب يك نارنجك، ميشد سنگر آنان را از بين برد.
لحظة موعود فرا رسيد. ما و گروه رودخانه به محل مورد نظر رسيده بوديم. هوا در حال روشن شدن بود و بعد از ساعتي فجر طلوع ميكرد و كارمان دشوار
ميشد. هر از گاهي صداي سگهاي عراقي كه پارس ميكردند به گوش ميرسيد.
🔸️شيار بسيار كوچكي نزديكم بود كه ميتوانستم در حين تيراندازي احتمالي عراقي، در آن جان پناه بگيرم. خودم را به سختي در آن جاي دادم.
نيمي از بدنم بيرون بود كه علف هاي كوتاه كوهي كه در منطقه روييده بود، ما را به طور نسبي از ديد دشمن مصون نگه ميداشت. در آن هنگام ناگهان يك گربة وحشي به طرف ما حمله ور شد و صداي بسيار بلند و وحشتناكي از خود درآورد.
🔹️نفس ها در سينه حبس شد و بدنمان به لرزه افتاد. عراقي از خواب پريد و با نگاه هاي وحشت زدة خود منطقه را پاييد. خوشبختانه به دليل تاريكي و استتار
ما، نتوانست ما را تشخيص دهد و گربه نيز فرار كرد.
خواست خدا بود كه تيراندازي نكرديم؛ چرا كه اگر چنين ميشد، همگي از بين ميرفتيم. عراقي اين بار مدت طولاني تري به منطقه حساس شد و سعي
ميكرد خوب اطراف را ببيند. او پشت تيربار و ما هم در چند قدمي وي بوديم. همگي حركات سايه وار او را نگاه ميكرديم. انسان در آن لحظات خطرناك،
به جز خدا، به هيچ چيز ديگر نميتواند فكر كند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_پنجم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥سعي ما در غافل گيري دشمن بود تا معبرهاي گشوده شده كشف نشود؛ از طرفي اگر تيراندازي ميشد، جهنمي وحشتناك از دود و گلوله و خون به وجود مي آمد. سرباز عراقي اسلحه به دست چرت ميزد. دوستان ما به چند قدمي وي رسيده بودند تا در يك لحظه او را دستگير و يا بكشند.
🔹️يك نفر از پشت به او حمله كرد و كارد را در گلويش فشار داد. سرباز عراقي خواست داد بزند، اما
تكاور شجاع، با فشار بيشتر كارد به او فهماند كه كار از كار گذشته و بايد خاموش بماند. مثل بيد مي لرزيد و زبانش بند آمده بود. در اين لحظه نگهبان
هم جوار كه به اوضاع مشكوك شده بود، با صدايي آهسته صدا كرد: «جميل! جميل!»
🔸️با اين صداها، نگهبان جلويي ما هم از خواب پريد؛ اسلحه اش را چسبيد و سراسيمه به طرف صدا نگاه كرد. صداها در كنار رودخانه به دليل دستگيري عراقي بيشتر شده بود كه ناگهان از داخل رودخانه تيراندازي شد. آنان متوجه حضور ما شده بودند. نگهبان جلوِ ما هم دست به اسلحه برد تا تيراندازي كند كه ما با رگبارهاي كوتاه و متوالي، او را
از پاي درآورديم. چند نارنجك صوتي و جنگي براي ترساندن نگهبانان عراقي به داخل كانال هاي عراقيها انداختيم.
🔹️صداي اين انفجارهاي شديد و گرد و خاك فراوان ناشي از انفجار، كمك ميكرد تا ما از فرصت استفاده كرده و عقب نشيني كنيم. تيراندازي از هر سو آغاز و جهنمي به پا شد. نگهبانان عراقي از هر سو
بي هدف رگبار مي بستند. صداي فرياد عراقي ها به گوش ميرسيد كه دوستانشان را به ياري مي طلبيدند.
🔹️گرد و خاك و دود همه جا را فرا گرفت. ما از فرصت استفاده كرده و خيلي سريع همراه با تيراندازي، دور شديم. گلوله هاي رسام و منور از كنار گوش و سر و پاي ما مي گذشتند؛ اما خدا را شكر به ما برخورد نميكردند. بايد مسافتي طولاني را تا رسيدن به مواضع خودي طي ميكرديم. اوضاع بسيار خطرناكي بود.
🔸️يكي از سربازان ما از كتف راست تير خورد و در اثر پرتاب خمپاره ها، يكي از درجه داران از گونه و پيشاني مجروح شد. گروه ما براساس نقشة قبلي، بايد در حين كشف گشتي و يا خطر، از مسير سرّي
حركت ميكرد تا مسير گشتي كشف نشود. حركت از اين مسير باعث ميشد تا تلفات كمتري داشته باشيم.
گروه ديگر ما، اسير عراقي را به زور با خود آورده و در فاصله اي مناسب در پشت تپه اي پناه گرفته بودند. ما هم خود را به آنان رسانديم.
🔹️آسمان منطقه آكنده از آتش و دود بود. بيسيم ها را روشن كرديم و به يكپگان مادر كه در خط مقدم آماده بودند، اطلاع داديم كه موفقيت آميز برميگرديم. شما پشت سر ما ـ يعني مواضع عراقي ها ـ را زير آتش بگيريد. پس از چند دقيقه، آتش بارهاي
خودي، سنگرها و مواضع عراقيها را در هم كوبيدند و ما هم در اين فرصت به طرف نيروهايمان حركت كرديم. همگي خسته و نفس زنان با زخم هاي بسيار
زياد و همراه با اسير عراقي، خود را به خاكريز نيروهاي خودي رسانديم.
💥ساعت
30:04 بود كه با چند دستگاه خودرو نظامي به مقر تيپ رفتيم و اسير را به دژباني تحويل داديم تا در فرصت مناسب از او بازجويي كنيم. آتش پشتيباني
لحظه اي خاموش نميشد. عراقيها فهميده بودند كه يكي از آنان اسير شده و اين موضوع ميتوانست موقعيت عراقي ها را در اين منطقه با خطر جدي مواجه كند؛ به همين دليل مواضع ما را زير آتش توپ و تانك قرار داده بودند. بدون شك براي آنان شب خوبي نبود و براي مدتها خواب را از چشمان آنان مي ربود. همگي براي استراحتي كوتاه به سنگرهايمان رفتيم تا فردا با توان بيشتري به كارهايمان برسيم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_ششم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥صبح روز بعد به اتاق عمليات رفتم. اسير را براي تخلية اطلاعاتي به آنجا آوردند. فرماندهان و مسئولان اطلاعاتي و عملياتي نيز در سنگر ركن دوم حضور داشتند. آنان اعتقاد داشتند عملكرد ما بسيار عالي بوده و آثار خوبي به دنبال خواهد داشت.
🔸️روحية افراد بالا رفته بود و احساس غرور ميكردند. در آن شرايط بسيار سخت كه امكان نزديك شدن به دشمن غيرقابل تصور بود، ما در سنگر خودشان يكي را دستگير و چند نفر را به هلاكت رسانده بوديم. البته موضوع بسيار مهم براي ما اين بود كه با اطلاعاتي كه از اسير عراقي به دست مي آوريم، نقشة دشمن براي ما مشخص ميشد و مي توانستيم ابتكار عمل را به دست بگيريم.
♻️تخلية اطلاعاتي از اسير عراقي
🔹️كار بازجويي و تخلية اطلاعاتي عراقي را آغاز و ابتدا با سؤالاتي كه براي فرماندهان يگانها مفيد باشد، شروع كردم. با استفاده از مترجم، به عراقي
فهمانديم كه قصد آزار او را نداريم و او نيز در مقابل، بايد با ما همكاري لازم را داشته باشد. ابتدا مشخصات فردي اش سؤال شد كه پاسخ داد: «يوسف جاسم
روضان.» او در ادامه گفت كه مهندس عمران و مدت 13سال مداوم به عنوان سرباز وظيفه در حال خدمت است و به دليل كمبود نفر در عراق، 11سال است
كه از خدمت رها نشده اند.
🔹️او متأهل، داراي سه فرزند و از اهالي ديوانيه، روستاي زلازله و در حال حاضر نيز در يگان كماندويي خدمت ميكرد. از لحاظ تجهيزات نظامي نيز در وضعيت خوبي قرار دارند و از تجربة جنگي خوبي برخوردارند. او ادامه داد كه رفتار فرماندهانشان بسيار تند و وحشيانه است و بيش از يك ماه
است كه در انتظار حمله به ايران هستند.
🔸️در ضمن از معبرهاي گشوده شدة ما خبري نداشتند. او سپس ادامه داد كه استخبارات عراق توسط مخبرين محلي در داخل خاك ايران، مطلع شده اند كه ايرانيها در اين منطقه قصد حمله دارند؛
به همين دليل مرخصي ها لغو و يگانهاي مستقر در خط مقدم از چند روز قبل در آمادگي كامل به سر مي برند.
🔸️روحية سربازان عراقي نيز به خاطر ترس از حملة
ايران و اينكه در مقابل مواضعشان نيروهاي تكاور مستقر است و حمله را نيز تكاوران انجام خواهند داد، بسيار پايين است. اين موضوع علاوه بر ضعف روحيه، باعث بي انضباطي هاي خدمتي و اخلاقي بيشتري شده است. او در ادامه از يگانهاي آمادة احتياط در عقب و خاكريزهاي دوم و سوم براي عقب روي لاک پشتی خبر داد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_هفتم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💢او(اسیر عراقی)محل دقيق توپها، تانكها و خودروهاي زرهپوش را به ما گفت و محل سنگرهاي تيربار، استراق سمع، فرماندهي، مهمات، استراحت،
مواضع خمپاره و مسيرهاي ميدان مين، معبرهاي موجود و... را براي ما بيان كرد.
🔹️او موارد جزئي ديگري مثل ساعات تعويض نگهباني، تعداد افراد در آن نقطه، نوع سلاحهاي موجود، فاصله تا يگان بعدي، سامانة ارتباطي و رمزهاي قراردادي، ساعات تقسيم غذا و... را نيز براي ما مشخص كرد. پس از تجزيه و تحليل اطلاعات، گفته هاي او را با استناد به ديده بانيها و اخبار به دست آمده، روي نمونك پياده كرديم.
🔸️اسیر عراقي با ما خوب همكاري كرد و اطلاعاتي كه به ما داد، كمك شاياني به نيروهاي ما مي كرد. ما هم با او رفتاري انسان دوستانه داشتيم و او را برادر ديني خود ميدانستيم؛ تا جايي كه ارتباطي عاطفي بين ما شكل گرفت. هنگامي كه در حال انتقال او به پشت جبهه بودند، با چشماني اشك آلود دست نوشته اي به من داد. او ضمن تشكر از ميهمان نوازي و اعتماد ما، خواهش كرده بود سلامتي اش را به هر نحو ممكن به خانواده اش كه نشاني آنان را نوشته بود، اطلاع دهم. با وي خداحافظي كردم و ديگر هيچ وقت او را نديدم.
🔹️عمليات ما بايد چند روز ديگر به تعويق مي افتاد؛ چون عراقي ها خوب مي دانستند كه سرباز اسيرشان تخلية اطلاعاتي شده و به طور قطع تغييراتي را
در سامانة دفاعي خود انجام مي دادند كه اين موضوع بسيار عادي بود. در فرصت به دست آمده طرحهاي عملياتي آماده شد. دستورالعمل عمليات ارسال شد و منطقه براي يگانهاي تكاور و فرماندهان به خوبي تفهيم گرديد.
💥در فرصت باقيمانده، آموزشهاي پيشرفتة تكاوري و ورزشهاي رزمي ادامه پيدا كرد. همگي آمادة دستور عبور از خط و حمله به ارتفاع عظيم و خطرناك تپة آنتن بوديم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_هشتم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️حملة هوايي، سقوط جنگنده و اسير كردن خلبان عراقي
💥ساعت 00:10 يكي از روزها روي ارتفاعي رفته بودم و از سنگر ديده باني،خط عراقيها را نظاره ميكردم كه چند فروند هواپيماي جنگي عراق در آسمان منطقه ديده شدند. چهار فروند ميراژ و دو فروند «ميگـ21 «كه اقدام به بمباران مواضع ما كردند.
🔹️آتش و دود همه جا را فرا گرفت. از بالاي ارتفاع
ميديدم كه سنگرهايمان در اثر بمباران به هوا برميخاست و خودروها منفجر ميشدند. صحنة بسيار عجيب و غافلگيرانه اي بود و نيروها هر كدام در گوشه اي پناه ميگرفتند و با سلاحهايي كه در اختيار داشتند، به آسمان تيراندازي ميكردند. جنگنده هاي عراقي دست بردار نبودند. در زير سنگ بزرگي پناه گرفته بودم و ميديدم دستها و پاهاي افراد چگونه به هر طرف پرتاب ميشدند.
🔸️توپهاي ضدهوايي به هر سوي آسمان تيراندازي ميكردند. يكي از رزمندگان با استفاده از موشك دوش پرتاب «سهندـ3 «به سوي آسمان شليك كرد كه
موشك دنبال اگزوز هواپيما رفت و داخل آن گرديد. خلبان وقتي متوجه موضوع شد، سعي كرد هواپيما را به خاك عراق ببرد؛ ولي بلافاصله هواپيما آتش گرفت
و خلبان با چتر از آن بيرون پريد. هواپيما پشت نيروهاي ما و داخل خاك ايران سقوط كرد.
♻️خلبان با چتر در آسمان ديده ميشد. تعدادي از رزمندگان، براي دستگيري او در منطقه پخش شدند. من هم با اسب ـ كه براي بردن مهمات به كوه هاي
مرتفع در اختيار داشتيم ـ به سوي تپه هاي اطراف حركت كردم. بعد از حدود دو ساعت جست وجو در منطقه، سرانجام محل سقوط هواپيماي عراقي پيدا شد.
🔸️رزمندگان هم از هر طرف خود را به آن نقطه ميرساندند. هواپيما تكه تكه شده بود و دو بمب شيميايي هم در محل سقوط پيدا شد كه به خواست خدا خلبان فرصت پرتاب آنها را پيدا نكرده بود و خوشبختانه در حين سانحه نيز منفجر نشده بودند. خيلي سريع منطقه را ترك كرديم.
🔹️با هماهنگي يگان موشكي زمين به هواي نيروي هوايي ارتش كه در فاصلة حدود سه كيلومتري، سايت موشكي داشتند، بمب ها را به عقب برديم؛ اما همچنان از خلبان خبري نبود. با توجه به موقعيت منطقه، خلبان نميتوانست از مرز خارج شود. باشناختي كه از منطقه داشتم، حدس زدم به وسيلة چتر در محلي دورتر فرود آمده است و با توجه به فرصتي كه داشته، به طور قطع پنهان شده و اسلحه نيز به همراه دارد؛ چون اسلحه و نقشه را در محل سقوط پيدا نكرده بوديم.
🔸️از طريق بيسيم ها، پي درپي پيام ميرسيد كه دستگيري خلبان بسيار مهم است. به هر
نحو ممكن او را دستگير و براي تخلية اطلاعاتي به قرارگاه عملياتي بفرستيد. پس از چهار ساعت كاوش منطقه، سرانجام در كنار سياه چادرهاي عشاير كُرد
زبان گيلانغرب كه فاصلة زيادي هم با خط نداشتند، او را در داخل چال هاي پيدا كرديم. عشاير محل به او لباس كردي پوشانده و مخفي اش كرده بودند. اسلحه و وسايلش را نيز پنهان كرده بودند.
🔹️او از ترس مانند بيد ميلرزيد. خيلي سريع و
قبل از هر اقدامي، تمامي خانواده هاي عشاير را دستگير و اعلام كردم در صورت عدم همكاري و تحويل ندادن مدارك و وسايل خلبان، آنان را به جرم خيانت به كشور در زمان جنگ، زنداني خواهيم كرد.
با كمي تهديد، اسلحة كمري، نقشه و مدارك خلبان از قبيل كارت شناسايي، پول، عكس و... را از آنان گرفتم؛ سپس با چهار نفر از سربازان تكاور،
خلبان را به محل استقرار نيروهايمان منتقل كرديم و بدون اتلاف وقت، خبر دستگيري خلبان را به رده هاي مختلف گزارش كرديم. پس از رسيدن، بي درنگ
بازجويي را آغاز كردم.
🍁به وسيلة مترجم، نام، نشان، واحد، شمارة كارگزيني و محل سكونت وي را جويا شدم. او سروان خلبان «جميل صديق محمد زهير» اهل دهوك و داراي دو پسر و يك دختر بود. مأموريت آنان انهدام سكوهاي پرتاب موشك زمين به هواي هاك نيروي هوايي ارتش در منطقة پشت نفت شهر بود كه به دليل اصابت موشك ضدهوايي دوش پرتاب «سهندـ3« نيروهاي ما به هواپيمايش، نتوانسته بود مأموريتش را انجام دهد.
🌱اطلاعات اوليه به وسيلة بيسيم به ردههاي بالا گزارش شد. نيم ساعت بعد، راديو ايران اعلام
كرد يك فروند جنگندة ميراژ عراق، توسط پدافند رزمندگان در منطقة عمومي گيلانغرب سقوط كرده و خلبانش نيز دستگير شده است. در ادامة بازجويي، از
روحية نيروهاي عراقي، وضعيت شهرها، موشك بارانها و مسائل ديگري كه به جنگ ارتباط داشت پرسيدم و خيلي سريع او را به پشت جبهه براي تخلية
اطلاعاتي دقيق و تخصصي اعزام كرديم؛
🔹️چون كسب اطلاعات كاملتر، در حدود اختيار ردة ما نبود. اگرچه تلفات زيادي در اثر حملة هوايي داشتيم و تعدادي از بهترين هم رزمانمان به شهادت رسيده و تعدادي هم نقص عضو شده بودند، اما
ساقط شدن هواپيماي عراقي، باعث ايجاد روحيه در بين رزمندگان شده بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_سی_و_نهم
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️شهيد گمنام
💛فرداي آن روز غرورآفرين(ساقط شدن هواپيماي عراقي)،با دو نفر و به وسيلة يك دستگاه جيپ براي ديده باني از ديدگاه فرماندهي لشكر و بررسي آخرين تحولات فيزيكي دشمن در نقطة مقابل يگانهاي جلويي، به خط مقدم راهي شديم.
🔹️هنوز يك كيلومتر دور نشده بوديم كه جنازة يك سرباز رزمنده در حدود80متري جاده، توجه مان را به
خود جلب كرد. او در اثر بمباران شهيد شده بود.سربازي بلند قامت كه نيمه برهنه بر خاك افتاده بود و پاي چپش ـ آنچنان كه پيش از مرگ يكبار ديگر
كوشيده بود برخيزد ـ بر زانو خم بود. قمقمة آبش آن سوتر بر خاك افتاده بود و تيغة سرنيزهاش در آفتاب برق ميزد. از كنار لب پاييني اش خون سرازير شده
بود و پيكرش در حال تجزيه و زوال بود.
🔸️او سرباز گردان زرهي بود؛ زيرا كلاه قرمزش بيانگر يگانش بود. متعجب بودم كه چرا پيراهني به تن ندارد. از دور غرش توپها و موشكهاي زمين به زمين به گوش ميرسيد.
🔸️پس از خواندن#فاتحه، او را به قرارگاه تخليه كرديم تا هويتش را شناسايي كنند. دعا ميكرديم
شناخته شود تا بي نام و گمنام به پشت جبهه فرستاده نشود.
🔹️ما هر روز شاهد#شهادت عزيزانمان بوديم؛ ولي نميدانم چرا اين عزيز كه#غريب، بي كس و بي نام در گوشه اي تنها به شهادت رسيده بود، اينقدر مرا تحت تأثير قرار داد. از ته دل برايش#گريه كردم؛ براي تنهايي اش و براي خانوادهاش...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_چهل
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
♻️بازگرداندن پيكر شهيد كرمي(۱)
💥پس از چند روز توسط فرماندهي لشكر و ستاد فرماندهي، تصميم گرفته شد تا عمليات چريكي محدود، ولي قاطع و دندان شكني براي گمراه كردن دشمن از محل حملة اصلي و در سمت چپ لشكر ـ منطقة قصرشيرين ـ آغاز كنيم.
🔹️۸۵ نفر از نيروهاي زبده اي كه در عملياتهاي مختلف برون مرزي و شكستن خطهاي مقدم دشمن شركت داشتند، داوطلب شدند. در اين گيرودار كه براي تك به دشمن آماده ميشديم، ساعت حدود 12ظهر بود كه ركن دوم لشكر، تلفني اطلاع داد كه برادر و پدر شهيد، ستوان كرمي به منطقه وارد شده اند و ميخواهند خودشان جنازه را به عقب تخليه كنند؛ به همين خاطر با در نظر گرفتن تمام جوانب حفاظتي و امنيتي، همكاري لازم را با آنان داشته باشيم.
🔹️ستوان كرمي كه فرماندة دستة دوم گروهان يكم تكاور بود، در تاريخ بيست و هفتم خرداد ماه سال 1366 و در ساعت 30:02 بامداد، حين درگيري بسيار
سختي كه در كمين عراقيها افتاده بوديم، در ميدان مين عراقيها گير كرد و روي مين ضدنفر رفت. پيكر بي جانش در ميدان مين جا ماند و ما به دليل حجم
آتش دشمن، نتوانستيم او را همراه خود به عقب بياوريم.
🔸️او قبل از شروع عمليات، بادگير آبي رنگي به تن كرد كه به دليل مسئوليتي كه داشتم، گفتم:
ـ جناب كرمي! بادگيرت ايجاد صدا ميكنه. ممكنه دشمن متوجه بشه كه شما خط شكنيد و عمليات كشف بشه. تازه، چرا توي عملياتهاي قبلي
نمي پوشيدي؟
ـ احمدزاده جان! اين پيراهن من مثل پيراهن يوسفه. بايد تنم باشه تا واسه هميشه گمگشته نباشم. تو كه نميخواي مفقودالاثر شم؟
ـ حالا وقت شوخي نيست. كار مهمي در پيش داريم.
🔹️صحبتها و نصيحت ها نتيجه نداد. او تصميمش را گرفته بود و به ناچار با هماهنگي مسئولان مربوطه، مقرر شد فقط پدر شهيد همراه گروههاي تك
كننده حضور داشته باشد. با توجه به مسئوليت و دستور مقامات، ايشان در كنارم بود و اسلحه اي را هم
براي خود گرفت تا هنگام نياز از خود دفاع كند.
🔸️همة ما احساس شرمندگي ميكرديم و بنا داشتيم هرطور شده، كاري كنيم تا پدرش دست خالي برنگردد. ساعت30:23 به وسيلة چند خودرو راهي منطقة قصرشيرين شديم. حدود ساعت 40:00 با هماهنگي يگانهاي خط نگهدار، از خاكريزهاي خودي به سوي مواضع دشمن سرازير شديم.
🔹️باوجود آمادگي كامل دشمن در رابطه با عمليات
چند روز پيش ما، بايد اقداماتي انجام ميداديم كه در اين ميان پدر شهيد كرمي استقامت خوبي داشت و به مسائل نظامي نيز واقف بود و ميتوانست در حين
درگيري، از خود دفاع كند؛ بنابراين به چند گروه مختلف مانند كمين، بكاو و بكش، دست برد و تخريب تقسيم شديم. در تاريكي شب، همة هماهنگي ها و
يادآوريهاي منطقة رزم، اهداف و آخرين بازديد از تجهيزات به عمل آمد.بيشتر افراد در سال گذشته در همين منطقه عمليات داشتند و آشنايي خوبي با محيط از مواضع خودي اطراف داشتند. در آخرين ساعات شب، براي تك ايذايي به سوي دشمن حركت كرديم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯