پنج شنبه های بیان معنوی وبرنامه شهیدوشهادت
شهید حسین همدانی
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت سردار سرافراز، شهید حسین همدانی را به خانواده گرامی و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعه پرافتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریک و تسلیت میگویم.
این رزمنده قدیمی و صمیمی و پرتلاش، جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهههای شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر با برکت و چهره نورانی خود را در دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد و در همین جبهه پرافتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهی بر او گوارا باد.
صف استوار آرزومندان این موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ایران اسلامی و در سپاه و همه نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی، صفّی بلند و بنیانی مرصوص است: و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. رحمت خدا بر شهید همدانی و بر همهی مجاهدان راه حق.
سیّدعلی خامنهای
@TasnimNewschanel
http://www.tasnimnews.com/fa/news/884121
سردار شهید همدانی در آخرین گفتگوی خود چه گفت؟
اطاعتپذیری بشار اسد از رهبر انقلاب بیشتر از برخی دولتمردان ماست/ بشار تا امروز در مقاومت سهم بزرگی داشته؛ در همان بحرانی که گروههای مسلح تا کاخ هم رسیدند به بشار گفتند که جابجا بشود، ولی گفت نه میمانم تا کنار ملتم کشته شوم.
http://nasim.co/t9m
🔴 پناهیان: سردار #همدانی بسیج مردمی را برای مقاومت در سوریه نهادینه کرد/ او کاری که میخواست را انجام داد
ارادتی که عوام و خواص در #سوریه به وی پیدا کردهاند بعد ازاین مضاعف میشود و تاثیرات شگرفی در آن منطقه خواهد داشت و با شهادت سردار #همدانی و دیگر همرزمانش همچون سردار #شاطری و دیگران این مسیر متوقف نخواهد شد و کوچکترین خدشهای دراین راه به وجود نخواهد آمد.
🔹سردار همدانی یکی از مردان قدرتمند دفاع در سوریه بودند و در مقام #مستشاری نیروها را برای دفاع از خودشان هدایت میکردند اما اکنون وی پس از شهادت یکی از #ابرقدرتهای منطقه است چرا که در #قرآن گفته شده است کسانی که در راه خدا کشته شوند، خدا هیچ گاه اثر اعمال آنان را تباه نمیکند بنابراین وی در دلها و اندیشهها جاودانه شدند و در میان مردم منطقه به مثابه یک خورشید و اسوهای میدرخشند که در #آینده شاهد برکات وجود، حضور و شهادت وی را خواهید دید.
http://bayanmanavi.ir/post/2518
💎
«فرازی از وصیت سردار شهید حاج حسین همدانی»
"دشمنان نمی دانند و نمی فهمند که ما برای شهادت مسابقه می دهیم و وابستگی نداریم، و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمده ایم و به سوی او می رویم
📝 از سر دلتنگی برای سردار
ميشود به بهانه حفظ جان از معرکه ها گريخت. ميشود با توجيه کفايت ديگران، از واجب کفايي شانه خالي کرد!
ميشود فکر کرد که، ماندن و خوردن و خوابيدن پوشيدن و توليد مثل، و حتي خواندن و نوشتن از رزميدن مهم تر است!.
💎اگر در ميدان نبرد نه، در تخت خواب! يا پياده رو!
آنها که قلبشان را سپر گلوله دشمن نکردند، هم قلبشان روزي خواهد ايستاد، فقط کمي دير تر! اما اينبار مرگشان بي ثمر است. هم براي خودشان و هم براي ديگران!
با بيماري و سکوت و در بي خبري مردن هم نوعي از مرگ است که بيشتر مردم انتخابش ميکنند!
امام روح الله خميني(ره) ميفرمود، تا صد پنجاه سال بعد همه ي ساکنان امروز زمين مرده اند. آنها که شهيد نشدند هم تا آنوقت زير خاک ميروند!
نميدانم اين چه وسوسه ي شوميست که خناس رجيم مدام بيخ گوشمان ميخواند، که؛ نرو، بمان، هنوز آرزو ها داري، جواني، بايد باشي، سالم باشي، تو مهمي، لازمي، حيفي! از تو اولي تر بسيارند، تکليف از تو ساقط است!
نرو، بمان، بخور، بپوش، بخواب، لذت ببر، نفس بکش و...
💎زماني هم که سرزنش نفس لوامه را ميشنوي که تا مرگ يک نفس بيشتر فاصله نيست، همان وسوسه گر ندا ميدهد که زود است هنوز، فعلا فراموشش کن!
💎وقتي ميبيني تمام هم و غمت شده رسيدن به يک دستگاه بي مصرف گوشتي هشتاد کيلويي از بودنت مشمئز ميشوي!
🌹فرمانده کربلاي چهار و پنج، جانشين لشکر محمد رسول الله و يکي از فاتحان خرمشهر رفت. از او سه يادگار دارم که برايم ارزشمند تر شدند! مهتاب خيّن ،مزدمقاومت و تکليف است برادر.
💎دوباره و صدباره ميخوانمشان. خوشحالم که خودت هم مزد مقاومتت را گرفتي!
😔 و شرمنده ام که ما تاب مقاومت نداشتيم، شرمنده ام که دست دوستي به دوستان قاتلت داده ايم!
✅بايد که ازين جام مرا هم بچشاني
در معرکه با خصم مرا هم بکشاني
نوشيدن اين جام طهوراي شهادت
هنيئا لکَ سردار، حسين همداني
⚫️بسم رب الشهداء و الصديقين⚫️
باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🏴امشب همراه باچهارمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم
🕊شهید سردار سرتیپ حسین همدانی
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
🔻قسمت دوم
🔹عزام به سوریه برای کمک به سردار سلیمانی
🔸در ۱۳ دی ماه سال ۹۰ بنده به این کشور مأمور شدم. زمانی که من به عنوان فرمانده سپاه تهران خدمت میکردم، هنوز آثار #فتنه ۸۸ و مشکلات ناشی از آن باقی بود. ما در حال توسعه سپاه محمد رسول الله (ص) بودیم.
🔸در حال سر و سامان دادن به سازمان رزمگردانهای امنیتی بودیم که سردار جعفری بنده را احضار نمودند. خدمت ایشان رسیدم و بعد از ارائه گزارشی از وضعیت سپاه تهران، به ایشان فرمودند: فلانی به #سوریه میروید؟
خب، خیلیها دوست داشتند که بروند سوریه، بنده یک مکثی کردم و گفتم: برای چه بروم؟ به چه عنوانی بروم؟ فرمود: ارتش و نظام سوریه درخواست کمک کردهاند به عنوان فرمانده بروی و کمک کنی! سردار قاسم سلیمانی هم گفته که شما برای این کارم مناسب هستید.
🔸از آنجایی که خودم هم انگیزه بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرمهای عمه سادات و حضرت رقیه (س) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر میکنم بعد جواب میدهم همان جا جواب مثبت دادم ایشان هم با سردار #سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است.
برگرفته از کتاب پیغام ماهیها
🕊شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🕊
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
⚫️بسم رب الشهداء و الصديقين⚫️
باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🏴امشب همراه باچهارمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم
🕊شهید سردار سرتیپ حسین همدانی
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
🔻قسمت پنجم
🔹هدیه ایرانیها به سوریهایها
🔸با اینکه دولت این کشور از ما کمک خواسته بود، ولی باز هم به مسئولین امنیتی #سوریه به ما اجازۀ دخالت در ارتش را نمیدادند و میگفتند: ما از شما فقط امکانات میخواهیم. اما ما گفتیم: نه! ما میخواهیم تجربۀ هشت سال #دفاع_مقدس و تجربۀ بحرانها و آشوبهایی که در کشور داشتیم را به شما هدیه کنیم. همان دشمنی که این طراحی را برای کشور شما کرده است، دشمن ما هم بوده. ما میدانیم آنها دنبال چه هستند. ما آمدهایم تا این تجربهها را به شما هدیه کنیم. بالاخره اجازه دادند تا ما کار آموزش نیروها را شروع کنیم.
برگرفته از کتاب پیغام ماهیها
🕊شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🕊
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
⚫️بسم رب الشهداء و الصديقين⚫️
باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی
✍️هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🏴امشب همراه با دوازدهمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم
🕊 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده شهید مدافع حرمی که روز شهادتش را میدانست
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
🔻قسمت هفدهم
🔹اگر کار اعزامم را جور نکنید به همه میگویم که "عند ربهم یرزقون" بودنتان دروغ است
🔸میگفت که میخواهد برود در آشپزخانه کار کند و هیچ خطری نیست. گفت فقط در حد پخت و پز برای رزمندهها است. تا همین حد را رضایت دادم. تا فرودگاه رفت و گذرنامهاش مشکل داشت و نتوانست به #سوریه برود. خودمان به دنبالش رفتیم و مصطفی را از فرودگاه آوردیم. در مسیر فرودگاه تا خانه فقط با صدای بلند گریه میکرد. روزه بود، سریع در خانه سفره افطار را پهن کردم. بعد از افطار مشغول جمع کردن وسایل بودم که گفت میخواهد برود و با یکی از دوستانش دعوا کند. مصطفی همیشه قربان صدقه دوستانش میرفت. تعجب کردم. مصطفیای که همیشه آرام بود و اهل دعوا نبود میخواهد با کدام دوستش دعوا کند؟ او کم عصبانی میشد اما خیلی بد عصبانی میشد. به او گفتم که من هم همراهش میآیم.
🔸آن زمان ماشین نداشتیم. با آژانس به میدان شهدای گمنام در فاز ۳ اندیشه رفتیم. آنجا اصلا محل زندگی نبود که مصطفی دوستی داشته باشد و بخواهد با او دعوا کند.
چندتا پله میخورد و آن بالا ۵ #شهید_گمنام دفن بودند. من از پلهها بالا رفتم و دیدم که مصطفی حتی از پلهها هم بالا نیامد. پایین ایستاده بود و با لحن تندی گفت: «اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید، هرجا بروم میگویم که شما کاری نمیکنید. هرجا بروم میگویم دروغ است که شهدا عند ربهم یرزقون هستند، میگویم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید. خودتان باید کارهای من را جور کنید».
دقیقا خاطرم نیست که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود. من فقط او را نگاه میکردم.گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم. او حتی بالا نیامد که فاتحهای بخواند؛ فقط ایستاده بود و زیر لب با #شهدا دعوا میکرد. کمتر از ده روز بعد از این ماجرا حاجتش را گرفت. سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعزام شد.
همسر شهید
🕊شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🕊
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم
@majnon100
☑️گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
✍🏻 #خاطرات_شهدا
💖 تا آخر بخوانید
#خواهر_شهید
(هو الحَقُّ المُبین)
همیشه روضه شنیده ایم ⚡️اما #دیدنش هم عالمی دارد...
💞▫️صحنه اول:
محمدرضا از #سوریه تماس گرفته؛ پشت تلفن التماس میکند:
-مامان! توروخدا دعا کن #شهید بشم.
+تو #خالص شو، شهید میشی...
-به خدا دیگه خالص شدم. دیگه یه ذره ناخالصی تو دلم نیست🚫.
+پس شهید میشی🕊.
_ حالا که راضی شدی، دعا کن #بی_سر برگردم.
💞▫️صحنه دوم:
مهمان #معراج_شهدا شدیم. قرار است بدنِ پاره جگرمان را تحویل بگیریم و وداع کنیم. بعد از #چهل روز دلتنگی، با خودم گفتم محکم در آغوشش می گیرم و التماسش میکنم سلام و ارادت و دلتنگی مرا به #سیدالشهدا برساند. اما...
⇜ به سینه اش دست نزن🚫.
⇜نمی شود در آغوشش بگیری.
⇜صورتش را آرام ببوس و اذیتش نکن.
⇜به #سرش زیاد دست نزن.
مضطر به روی ماهش نگاه کردم و پرسیدم: #برادر! چه کردی با خودت⁉️
💞▫️صحنه سوم:
شب قبل از #تشییع است. مادر بی تاب شده، قرار ندارد. دست به دامان شهدای #کهف_الشهدا شدیم . مادر با همرزم محمدرضا در کهف خلوت کرده:
_ بگو محمد چطور شهید شد؟
+بگذرید...
_ خودش گفت دوست دارد بی سر برگردد.
+همانطور که دوست داشت شد؛ #بی_سر و #اربا_اربا...
💞▫️صحنه چهارم:
برای بدرقه اش نشسته ایم کنار منزل جدیدش
#آرام_در_خاک_خفته
بی ترس و بی درد و آرام.
متحیر ایستاده و این پا و آن پا می کند،
_ پس چرا #تلقین نمیخوانی⁉️
_ #بازویی نیست که تکان دهم و تلقین بخوانم...
❣حالا میدانیم
⇜اربا اربا یعنی چه😔
⇜ #ذبیح یعنی چه،😔
⇜ #خَدُّ_التَّریب یعنی چه، 😔
⇜ #شکستن_صورت یعنی چه😔
💞از تو ممنونیم که به اندازه بال مگسی، #درد سیدالشهدا را به ما چشاندی، گوارای وجودت نازنینم.
🌾آسان و سختِ عشق، سوا كردنى نبود!
🌾ما نيز مهر و قهر تو در هم خريده ايم
❣ #شهید_محمد_رضا_دهقان❣
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍ کاظم عبدالامیر کیست⁉️⁉️
💜توی اردوگاه تکریت۵، مسئول شکنجهی اسرای ایرانی، جوانی بود بنام #کاظم_عبدالامیر
یکی از برادران کاظم اسیر ایرانیها، و برادر دیگرش هم در جنگ با ایران کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست❗️
🌺کاظم ، آقای ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت،😔 اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت❗️
کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه #آقای_ابوترابی استفاده می کرد
تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود.😍
💞خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی
💖یکروز #کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ #آقای_ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم...😳
❤️ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و...
اما از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.😍
🌺وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم ، گفت:
🌺#کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود.😍
❤️بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی، اما دیشب #خواب_حضرت_زینب(س) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.😔صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی⁉️، حلالت نمی کنم...😔
💞حالا من اومدم که حلالیت بطلبم
کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون،😍
💖بطوریکه وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود.😢
💖وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند ، کاظم برا خداحافظی با اونا بخصوص اقای ابوترابی تا مرز ایران اومد.😍
💞او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد.وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود.😢
🌺کاظم از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره.حتی می رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه شون کرده بود و حلالیت می طلبید
💖تا اینکه کاظم بعد از تحول و با پیدایش داعش ، به #سوریه رفت و در دفاع از #حرم_حضرت_زینب(س) به شهادت رسید💔
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
📙منبع:کتاب مدافعان حرم،ص۲۴
#نتیجه:
💖هرچقدر هم کج رفته باشیم، با یه توبه واقعی و مردونه و جبران خطاها ، میشه #برگشت_به_دامن_اهل_بیت...
😢کاظم اونقدر خطا کرد که حضرت زینب(س) پیش مادرش از شکایت کرد، اما وقتی توبه کرد و به سمت خدا برگشت ، #همون_حضرت_زینب خریدارش شد و در راه دفاع از حرم شهید شد💔
(برای با خدا شدن هیچوقت دیر نیست،)
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۲
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#دعا_ی_حضرت_ایت_الله_ناصر_ی
✍وقتی (فرزندش #علی از بیمارستان )مرخص شد.آقا #محسن گفت؛ببریمش پیش #آیت_الله_ناصری در گوشش #اذان و #اقامه بخونن.خیلی هم گشتیم تا در کوچه پس کوچه ها خانه شان را پیدا کنیم. من و زهرا در ماشین ماندیم گفتند حاج آقا #مسجد است. رفت #نماز را پشت سرشان خواند و آمد.
💦دیدیم از ته کوچه زیر کتف های حاج آقا را گرفته اند و می آوردندش.آقا #محسن #علی را بغل کرد و برد. من و زهرا هم پشت سرش. حاج آقا جلوی در خانه #اذان و #اقامه #علی را خواند.آقا #محسن گفت: #حاج آقا برای #شهادت و رو سفیدی منم #دعا کنید! #آیت_الله_ناصری سرشان را بالا آوردند. به آقا محسن نگاه کردند و گفتند: ان شاءالله #عاقبت_به_خیر بشی.
🕊از همان جا فهمیدم نه؛این آدم فکر #سوریه از سرش بیرون برو نیست
🍀راوی خانم ارینب حسینی مادر همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۲۳
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره
#خاطرات
حاجتش را از امام رضا (علیه السلام) گرفت
کارهای اعزامش جور نمی شد،
احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود،
یکبار گفت:
دیگر به هیچ کس برای رفتن به #سوریه رو نمی زنم.
آن روز وقتی به #حرم_حضرت_رضا (علیه السلام) وارد شدیم
حال عجیبی داشت.
چشم هایش برق خاصی داشت.
وارد #صحن که شدیم رو به #حرم #سلام داد،
تا #پنجره_فولاد #گریه کنان با حالت تند راه می رفت،
خودش را چسباند به پنجره فولاد،
از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت:
ببین آقا دیگه #سرگردون شدم،
برای #دفاع از حرم #آواره ی شهرها شدم،
#رسوا شدم،
تو #مزار_شهدا انگشت نما شدم.
طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم،
دلم خیلی برایش سوخت، یک #زیارت_نامه از طرف خودم برایش خواندم.
آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است.
نشسته بود رو به روی پنجره فولاد،
نزدیکش شدم بهم #لبخند زد، #تعجب کردم،
گفت:
حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر #اعزام می شوم،
شک نکن.
بعد گفت:
امام رضا (علیه السلام) پارتی ام شد.
درست ماه بعد اعزام شد همانطور که گفته بود.
#شهید_حسین_محرابی
#سالروز_ولادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠من یک روز شهید میشوم
🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت.
🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دورههای #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود.
🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
🌷هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم.»
🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید.
#شهید_حسین_ولایتی_فر 🌷
#سالروز_شهادت
🌹گرامی باد، یاد و خاطره شهدای حادثه تروریستی اهواز
شادی روحشان #صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تنها_پلاک_سوخته
سه روزی که از آمدنمان به #سوریه میگذشت، خیلی کم حرف شده بود...
یک جا مینشست و به دور دستها خیره میشد. چه نشانی در آن دور دستها می دید، نمیدانم اما دائما به دوستان میگفت: "من #شهید می شوم "...
یک روز مهدی بابت بازدید و سرکشی از یک موقعیت به خط فرستاده شد، چیزی نگذشته بود که بیسیم زدند و گفتند یک ماشین مهمات مورد اصابت موشک تاو قرار گرفته است و دو نفر از رزمندگان نجبا و یک ایرانی به #شهادت رسیدند.
مطمئن بودم که مهدی شهید نشده بود چون موقعیتی که مهدی را فرستاده بودم با موقعیتی که گزارش کرده بودند، یکی نبود گفتند از #شهید ایرانی فقط یک پلاک مانده است.
از نیروهای ایرانی که با مهدی اعزام شده بودند شماره پلاک را پرسیدم تا مطمئن شوم ردیف پلاک یکی هست یا نه ! اولین و دومین پلاک یکی نبود نفس راحتی کشیدم، پلاک سوم ردیفش با پلاک مهدی نزدیک بود. #الله_اکبر ، یکدفعه جا خوردم اما استعلام کردیم بله ! متعلق به مهدی بود. مهدی هم به #آرزویش رسید و #کربلایی شد.
✍ راوی: همرزم شهید
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🔰فرازی از سخنان همسر بزرگوارشهید #مسلم_خیزاب درباره ی وسایل شهید که با همت #پسرشان تبدیل به گنجینه✨ ایی شده است:
🔹او در ابتدا ما را به سمتی میبرد که عکس #هشت_شهید دوران دفاع مقدس بر روی دیوار آن جای گرفته است. •خرازی، •همت، •کاظمی، •تورجیزاده و...!🌷 با دست به آنها اشاره میکند و میگوید: این #شهدا از شهدای مورد علاقه💖 آقا مسلم بودند.
🔸قبل از اینکه راهی #سوریه شود، خودش عکس آنها را اینجا زد و گفت: اگر رفتم سوریه و برگشتم، اینجا را نورپردازی💫 میکنم، ولی اگر برنگشتم و #شهید شدم، عکس من را هم پایین این عکسها📸 بزنید.
🔹به او پیشنهاد کردم آیه مبارک «بسم الله الرحمن الرحیم» را هم کنار این #عکسها بچسبانیم، ولی نظر او این بود که به جای آن بنویسم "بسم رب الشهدا" در پایین این عکسها اما عکس حاج قاسم #سلیمانی جور دیگری با تو حرف میزند
🔸وقتی آن طرفتر آن هم، عکس #آقامسلم در قاب چشمانت😍 جای میگیرد که انگار قسمتش بوده روزی تصویر او نیز در کنار تصاویر دوستان شهیدش🌷 روی دیوار بنشیند و نام #شهید روی پیشانیاش بخورد.
#شهید_مسلم_خیزاب
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷تازه دامادی که ۲۳ روز بعد از ازدواجش شهید شد ...
💐سالروز شهادت شهید #مدافع_حرم #هادی_شجاع گرامی باد.
📚 #معرفی_کتاب
«وهب زمان» نام پرمسمایی برای کتاب زندگینامه شهیدی است که، چون وهب نصرانی در شرایط تازهدامادی به شهادت میرسد.
جوانی ۲۶ ساله که ۲۳ روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجش در #سوریه آسمانی میشود.
در کتاب وهب زمان که در گفتوگو با خانواده و دوستان #شهید جمعآوری شده، شمهای از زندگی شهید هادی شجاع را پیش رو داریم، اما نقصان بزرگ این کتاب، عدم گفتوگو با همسر شهید است که خود نویسنده نیز در مقدمه به آن اشاره کرده است.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۲
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#توفیق_شهادت #لباس_بیت_المال #سوریه #شهادت
✍بعداز اولین ماموریتش به #سوریه،ناراحت بود که چرا #توفیق_ شهادت نداشته است. زیاد هم از این و آن می پرسید. سه چهار شب بعد از برگشتش،به دیدنش رفتم.
💠داغ دلش را تازه کردم که:پس چی شد؟گفتی می ری و دیگه نمی بینیمت؟!منتظر بودم عمودی بری،افقی برگردی.... چند دقیقه در فکر فرو رفت.چای بِه آورد.سینی را گرفت و تعارف کرد بردارم.بعد نشست روی مبل سه نفره و با دستش زد روی پایم. با حسرت گفت:شاید گیرم به این بود که با لباس بیت المال تو منطقه جنگیدم.به حالت برو بابا دلت خوش است،برخورد کردم و گفتم:مگه پویا ایزدی و کمیل قربانی با لباس سیستم شهید نشدن که تو کاسه داغ تر از آش شدی؟روی حرفش پا فشاری کرد از روزی که پرواز کردیم و اومدیم تا حالا ،توی فکر هستم که چرا من شهید نشدم. می بینم همه چیز درست بوده الا این لباس.
🍀راوی:علی صادقیان،دوست شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۳ ص ۲۰۰
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#معرفی_کتاب
چشم روشنی
✍کتاب به تازگی توسط نشر دارخوین اصفهان چاپ شده روایتگر داستان زندگی شهید مدافع حرم «موسی جمشیدیان» است. این کتاب را «کبری خدابخش دهقی» به رشته تحریر درآورده است.
💠شهید موسی جمشیدیان سال 86 با یکی از همشهریان خود که حافظ قرآن بوده است ازدواج میکند. البته ناگفته نماند که موسی خودش هم حفظ قرآن کار میکرده و بهصورت موضوعی بسیاری از آیات #قرآن را حفظ بود. حاصل #ازدواجش یک #دختر به نام «#فاطمه زینب» است.
🌾 از سال 90 جزو اولین نفراتی بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و در طول این چند سال تلاش زیادی برای اعزام انجام داد تا بالاخره در مهر 94 برای اولین بار به #سوریه اعزام شد و در همان اعزام اول هم به #شهادت رسید.
#شهید_موسی_جمشیدیان
#سالروز_شهادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊