eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿دهمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم 🕊شهیدغلامعلی جندقی معروف به رجبی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت یازدهم 🔰خوابی که حاج حسین درباره شهید رجبی دید حاج حسین انصاریان می‌گفت بعد از شهادتش خیلی ناراحت بودم. خوابشو دیدم. گفتم کجایی غلامعلی؟ چه خبر؟ گفت اوضاع خیلی خوبه پرسیدم چطور؟ گفت وقتی شهید شدم، توی یک نورآبی بسیار زیبایی منو قرار دادن. پرسیدم این نور چیه؟ گفتند این نور، از طرف (ع) برای تو آماده شده. برگرفته از مجموعه کتاب یادگاران جلد (۲۴) 🌸شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🌸 🌺🌺اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌺🌺 @majnon100 ✅گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✍🏻 💖 تا آخر بخوانید (هو الحَقُّ المُبین) همیشه روضه شنیده ایم ⚡️اما هم عالمی دارد... 💞▫️صحنه اول: محمدرضا از تماس گرفته؛ پشت تلفن التماس میکند: -مامان! توروخدا دعا کن بشم. +تو شو، شهید میشی... -به خدا دیگه خالص شدم. دیگه یه ذره ناخالصی تو دلم نیست🚫. +پس شهید میشی🕊. _ حالا که راضی شدی، دعا کن برگردم. 💞▫️صحنه دوم: مهمان شدیم. قرار است بدنِ پاره جگرمان را تحویل بگیریم و وداع کنیم. بعد از روز دلتنگی، با خودم گفتم محکم در آغوشش می گیرم و التماسش میکنم سلام و ارادت و دلتنگی مرا به برساند. اما... ⇜ به سینه اش دست نزن🚫. ⇜نمی شود در آغوشش بگیری. ⇜صورتش را آرام ببوس و اذیتش نکن. ⇜به زیاد دست نزن. مضطر به روی ماهش نگاه کردم و پرسیدم: ! چه کردی با خودت⁉️ 💞▫️صحنه سوم: شب قبل از است. مادر بی تاب شده، قرار ندارد. دست به دامان شهدای شدیم . مادر با همرزم محمدرضا در کهف خلوت کرده: _ بگو محمد چطور شهید شد؟ +بگذرید... _ خودش گفت دوست دارد بی سر برگردد. +همانطور که دوست داشت شد؛ و ... 💞▫️صحنه چهارم: برای بدرقه اش نشسته ایم کنار منزل جدیدش بی ترس و بی درد و آرام. متحیر ایستاده و این پا و آن پا می کند، _ پس چرا نمیخوانی⁉️ _ نیست که تکان دهم و تلقین بخوانم... ❣حالا میدانیم ⇜اربا اربا یعنی چه😔 ⇜ یعنی چه،😔 ⇜ یعنی چه، 😔 ⇜ یعنی چه😔 💞از تو ممنونیم که به اندازه بال مگسی، سیدالشهدا را به ما چشاندی، گوارای وجودت نازنینم. 🌾آسان و سختِ عشق، سوا كردنى نبود! 🌾ما نيز مهر و قهر تو در هم خريده ايم ❣ ❣ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷شهید مهدی زین الدین: هرگاه #شب_جمعه شهدا را ياد کرديد آنها شما را نزد #سیدالشهدا(ع) یاد می كنند.... 💠شادی روح #شهدا صلوات 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
‍ ‍ 🍀دعای مستجاب در مراسم ❤️سردار ✍رفته بودیم برای مراسم . قرار بود حضرت مدنی عقد را جاری کند. قبل از شروع مراسم، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام و عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند. نگاهش کردم و گفتم: چه آرزویی داری؟! 💠در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من بخواهید. 🌷از این کلام او تنم لرزید. چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بینهایت سخت بود. 💠سعی کردم طفره بروم اما على مرا قسم داد. به ناچار قبول کردم. هنگام جاری شدن از خداوند بزرگ هم برای خودم هم برای علی طلب کردم. 🌷با چشمانی پر از نگاهم را به صورت على دوختم. آثار خوشحالی در چهره اش هویدا بود. 💠در دوران دفاع مقدس لحظه ای آرام و قرار نداشت. از تبریز اعزام شد. همه مراحل را پشت سر گذاشت. مدتی مسئول آموزش بود. به بچه ها خیلی سخت می گرفت. 🌷می گفت: هر چه اینجا بیشتر تلاش کنند در عملیات کمتر تلفات می دهیم. در عملیات بدر به قائم مقامی قرارگاه ظفر منصوب شد. 💠دوستش می گفت: برای ما صحبت کرد. گفت: قمقمه هایتان را زیاد پر نکنید. آخر ما به ملاقات کسی می رویم که شده است. 🌷روزهای آخر عملیات بدر بود. آخرشب آمد پشت خاکریز. گردان نتوانسته بود خودش را برساند. فقط بی سیم چی آنها آمد و گفت: گردان نتوانسته بیاید. علی تجلایی رفت برای بررسی خاکریز بعدی. در زیر آتش دشمن پانزده متر از ما فاصله گرفت. برای دیدن منطقه سرش را بلند کرد. ادامه...
✍در تاریخ 39/2/4 در سرآسیاب کرج ، به دنیا آمد ، پدرش به عشق نامش را غلام رضا نهاد ، کشتی گیری ماهری بود و در جبهه ، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر بود ، ولی بخاطر تواضع و فروتنی خود را راننده معرفی کرده بود !! 🌀در تحلیل اسناد جنگی مهارت بسزایی داشت و همیشه می گفت ، دشمنان چون محکمی ندارند بسیار ترسو هستند پس ، با یک حرکت رزمندگان ما از بین می روند . 🌐در طول مدت حضورش در لشکر 10 سبب دلگرمی همه بود و آنها به انتخاب راهکارها و شناسایی او ایمان داشتند. ایمان به خدا و اخلاص در عمل آمیخته با جانش بود و در دشوارترین شرایط جنگ احساس ضعف و یأس نمی کرد . در عملیات مهران که فقط یک شب فرصت داشت ، با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به قلب دشمن زد و با شناسایی دقیق خود ضامن پیروزی عملیات شد ♻️ و نام راهکار خود را راهکار سلام الله علیها گذاشت . همیشه می گفت ، در شناسایی باید کمتر به وسایل و ابزار آلات تکیه کرد و بیشتر باید به کرد و به توانمندی و قابلیت فردی تکیه نمود . ایشان دارای روحیه خاص بودند و جذابیتی وصف ناپذیر داشتند . 🔷در برخورد با دوستان بسیار مهربان ، اما هنگامی که در کارها اشکال پیش می آمد خشم و غضب او نیز لذت بخش بود ، خشم او حب و بغض نبود ، بلکه عشق به کار و خدمت به مردم داشت . خود را ملزم می داشت که تمامی موانع را از سر راه بردارد. 🔶در چندین عملیات شرکت داشت و در عملیات کربلای پنج به تاریخ 65/10/19 در شلمچه به شهادت رسید . 🔴تنها وصیتش به مادرش گرفتن سه ماه ، برای دو ماه در و یک ماه در بود . در زمان تشییع جنازه ، مادرش با گریه می گفت ، تا امروز نمی دانستیم او فرمانده لشکر است... 📚همشهری آنلاین 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
اولیــــن شهیـــدےڪہ در جنـــگ لقبــــ #سیـــدالشهــــدا گرفتــــ ڪه بود؟؟؟ بـــہ روایتــــ محســـن رضــایے👇👇❤️ اولین شهیدی که در جنگ لقب سیدالشهدا را گرفت💔😳👇 ” در عملیات خیبر در یڪے از سخت‌تریــن شرایط #حاج‌ـــ‌ابراهیم را خواستم. نیرو‌هایے ڪه باید از جزیره جنوبي می‌گذشتنــد و مےآمدند از پشت طلائیه حمله مےڪردند و دروازه‌اش را باز می‌کردند، نتوانسته بودند ڪار را تمام کنند یا اصلاً پیش ببرند. به #حاج‌ـــ‌همت گفتم: «این کار را تو باید انجام بدهے. مشڪلش این بود ڪه نیروهایش نسبت به آن منطقه توجیه نبودند و وقت طولانے می‌خواست. آمادگے هم نداشت. خودم هم این را می‌دانستم. منتها ما هم نمی‌توانستیم هیچ نیرویے را غیر از لشکر ۲۷ حضرت رسول به آنجا وارد کنیم. زمان ما هم ڪمتر از بیست و چهار ساعت بود وگرنه جزیره را ازدست می‌دادیم. نگاهی به من کرد. در آن نگاه، حرف‌ها نهفته بود. پرسید: «واقعا باید اینجا عمل ڪنم؟» به او گفتم: «بله. باید حتماً عمل ڪنے» اگرچه چند نفر از فرماندهان دیگر نتوانسته بودند از آنجا بگذرند. او رفت، عمل کرد و جزیره حفظ شد، ولی چند روز بعد خبر رسید که شهید شده است. اولیــن بارے ڪه در جنگ به ڪسے عنوان «سید الشهدا» دادند در همین جزیره خیبر به حاج ابراهیم همتــــــ💔 بـــود... شادےروح شهیـــد #بـــاصلواتـــــ❤️ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✳ سند شش‌دانگ ایران به نام سیدالشهدا(ع) است 🔻 یک وقتی در قم ۹۰ برای تشییع آورده بودند. سخنران مراسم تشییع من بودم. مادران شهید برای وداع با فرزندان‌شان در سر خیابان چهارمردان قم ایستاده بودند. این مادران شهید گویا فرزندان‌شان را به حجله‌ی دامادی می‌بردند. مادران به دنبال نعش جوانان؛ آخر مادر بر سر نعش فرزندش آن هم ارباً اربا؟! آن‌جا بود که با خودم گفتم دین خدا را نه سخنرانی تو حفظ کرده و نه فتوای فلان عالم. وقتی خدا بخواهد دین را حفظ کند، این‌گونه آن را حفظ می‌کند. این است که الان اگر کسی بخواهد بداند سند شش‌دانگ این کشور به نام کیست، باید گفت . کشور ایران را اسلام و خون سیدالشهدا حفظ نمود. 👤 آیت‌الله جوادی آملی ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🥀سوغات براے سالارشهیدان پاره‌پاره‌هاے‌بدنشان بود 👌حالا.... ما چه داریم براے پیش کشے به ؟؟ 🕊 🏴  @shahidabad313 ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
🥀سوغات براے سالارشهیدان پاره‌پاره‌هاے‌بدنشان بود 👌حالا.... ما چه داریم براے پیش کشے به ؟؟ 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯