eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
وسط عملیات..! زیر آتش..! فرقی براش نداشت ؛ هرجا که بود ، اذان که می شد می گفت : من میرم ، موقعیت الله... 📕 ستارگان خاکی « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 رفتند و ما جامانده ایم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💎اگه شهیدم کنی،راضی نیستم! دوشنبه6 بهمن1365 عملیات کربلای5 🍁، سه‌راه مرگ 💢یک دستگاه نفربر بی.ام.پی که جهت آوردن مهمات به جلو آمده بود،دقایقی کنار پست امداد توقف کرد تامجروح‌ها را سوار کنیم.مجروحین بدحال راکه غالبا دست وپا قطع بودند،سوار آن کردیم.راننده مدام می‌گفت: -زود باشین...فرصت نیست...الانه که تانکای عراقی بزنن 💢ولی مابدون توجه به حرف او،تا آن‌جاکه جاداشت مجروحین راسوار کردیم.حتی آنها رابه هم فشار می‌دادیم تاتعدادبیش‌تری جا شوند.نالۀ بیش‌تر آنها بلندشد،ولی کاری نمی‌شدکرد.معلوم نبود وسیلۀ دیگری برای بردنشان بیاید. 💢خوب که مطمئن شدیم دیگر جایی برای کسی نیست،به‌زور درِ نفربر رابستیم و ازبیرون قفل کردیم.باقی مجروح‌ها به داخل پست امداد رفتند تاهمچنان منتظرآمدن آمبولانس بمانند. 💢نفربر باتکانی ازجاکنده شد وبه راه افتاد.هرچه سلام وصلوات به ذهن‌مان رسید،نذرکردیم تاسالم از سه‌راه مرگ ردشود.همین که به سه‌راه رسید،تانکی که همچون گرگی گرسنه درکمین نشسته بود،ازسمت چپ به طرفش شلیک کرد. درمقابل چشمان وحشت‌زده ومبهوت ما،گلولۀ مستقیم تانک به پهلوی نفربر خورد،آن را جرداد و باورود به داخل آن،درجا منفجر شد و نفربر رابه کنار خاکریز پرت کرد. 💢به‌دنبال آن،باران خمپاره وتوپ بودکه باریدن گرفت.به هیچ وجه نمی‌شدکاری کرد.درِ نفربر ازبیرون قفل شده بودو مجروح‌هاکه لای همدیگر فشرده بودند،میان آتش می‌سوختند.صدای دل‌خراش جیغ که ازحلقوم آنها به هوا برمی‌خاست،تنم رابه لرزه انداخت.هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم جیغ مرد،این‌گونه سوزاننده باشد!
روایتگری شهدا
💎اگه شهیدم کنی،راضی نیستم! دوشنبه6 بهمن1365 عملیات کربلای5 🍁#شلمچه، سه‌راه مرگ 💢یک دستگاه نفربر ب
💢به زمین و زمان فحش می‌دادم وبیش‌تر به خودم که هرچه راننده گفت:بسه دیگه...جا نداره... به حرفش گوش ندادم و تعدادبیش‌تری راسوار آن ارابۀ آتشین مرگ کردم. 💢خودم را روی سینۀ سردخاکریز ول کرده بودم وهمچون کودکان مادرمرده،زار می‌زدم وهق‌هق می‌گریستیم.نه فقط من،همۀ بچه‌هاهمین احساس راداشتند.دودخاکستری وسیاه همراه با بوی گوشت سوخته،منطقه را پرکرد.آفتاب خیلی زودتر داشت غروب می‌کرد وهوا تاریک می‌شد! 💢قاطی کردم.هذیان می‌گفتم.کنترلم دست خودم نبود.اصلا نمی‌فهمیدم کجاهستم وچه می‌کنم.فقط به صدای جیغ آنها گوش می‌کردم که جلوی چشمانم داشتند می‌سوختند ومن فقط تماشاچی بودم. 💢روکردم به آسمان.به هرکجا که احساس ‌کردم خداآن‌جا نشسته وشاهداین اتفاق است. چشمانم رابستم،دهانم را بازکردم و...کفرگفتم.از ته دل فریاد زدم.عربده زدم و با های‌های گریه،گفتم: ♦️-خدایا...اگه منو شهیدم کنی،خیلی نامردی.اون دنیا آبروت روجلوی شهدا می‌برم.می‌گم که من نمی‌خواستم شهید بشم و این به‌زور من رو شهیدکرد... ♦️خدایا،بذار من بمونم،برم توی این تهران خراب¬‌شده،یه ورق کاغذ بهم بده تا توی اون بگم توی سه‌راه مرگ شلمچه چی گذشت... استغفرالله... 💥وامروز،روزنامه،مجله،کتاب،وبلاگ،فیس بوک،اینستاگرام،ایتا،تلگرام و... هنور نتوانسته اند از زبان من بنویسند: 🌟-آن روز در سه‌راه مرگ شلمچه چه گذشت! 📷عکس:ازسمت راست،راوی،شهید سلیمان ولیان دقایقی قبل از شهادت 📲راوی رزمنده حمید داودآبادی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚شهید استثنائی❤️ 🥀 🏴 👈خبر پيدا شدن پيكر🌷 درست زماني پخش شد كه قرار بود☀️،يعني شب اول🌷 در🕌(علیه اسلام) براي او مراسم برگزار شود.همزمان با اعلام شد كه امروز پنجشنبه، براي🌷 چهار برگزار شده! 🌷@shahidabad313 🌷#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️،⬅️،⬅️ و⬅️،🔃 دهند. اين بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقي ها شهداي خود را فقط به يکي از حرمين مي برند و بعد مي كنند.اما درباره ي🌷 باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به🌟 و بعد به🌟 بردند. سپس در🌷 و💥 پيکر او شد. بعد هم به☀️ بردند و اصلي برگزار شد. ⚘@pmsh313 🍁در همه ي حرم ها نيز برايش خواندند! زيباي نيز بر روي پيكر اين🌷، حرف هاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران خود را رها نمي كنند.🌷 در☀️ بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتي حتي در#علما و ديده نشده بود. 🌷@shahidabad313 💢(نماينده ي) هم در🌟 بر پيکر🌷#نماز خواند. در آخر هم همه ي جمعيتي که براي پيکر🌷 آمده بودند براي به سمت رفتند. ⚘@pmsh313 💎مي گويند عراقي ها در☀️ براي شهداي خودشان خوبي در حرم ها راه مي اندازند، ولي بعد از آنکه مي خواهند🌷 را کنند، همه مي روند و فقط چند نفر مي مانندولي در پيکر🌷 همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد شدند. خود عراقي ها هم از شرکت چنين جمعيتي در#تدفين🌷 تعجب کرده بودند و مي گفتند اين#استثنايي است. 🌷@shahidabad313 💢اما نكته ي ديگر اينكه قطعه ي شهداي در☀️ از حضرت علی(علیه اسلام) فاصله ي بسياري دارد اما🌷 به🌟(علیه اسلام) بسيار نزديک است.اين متعلق به يکي از دوستان🌷 بود كه او هم را براي مادرش در نظر داشت، اما🌷 قبل از با او كرد. او هم مادرش را نمود تا را براي🌷 قرار دهد. ⚘@pmsh313 💢يكي از دوستانش مي گفت:🌷 در اين روزهاي آخر، بيشتر شب ها و سحرها بر سر مزاري که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر مي شد و و مي خواند.دست آخر درست در☀️ و🌷 در همان (كمي جلوتر از قبر عالم ره) به سپرده شد. 🌷@shahidabad313 🌷 وصيت هاي عجيبي براي داشت که عمل کردنش بود، اما به خواست همه اش تحقق يافت.او کرده بود مرا سياهي بزنيد و بعد مرا در آن کنيد! اما امکانش نبود، قبرهاي☀️ به شکلي است که ماسه هاي سستي دارد. ممکن است خيلي فرو بريزد. ⚘@pmsh313 🌷 در🌷 شد و نداشت. خودش قبلاً سياهي تهيه کرده بود که خيلي ناگهاني پيکرش را در ميان آن پيچيدند و در قرار دادند! ناخواسته کل قبرش و🌷 عملي شد. 🌷@shahidabad313 🍀به گفته ي دوستانش يک «🌟(علیها السلام)» هم بود که آن را روي صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالاي🌷 نوشتند:☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 💎اما همه ي دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين ارادت ويژه ي🌷 به☀️ (علیها السلام) بوده. چون وقتي او با اين تأخير چند روزه پيدا شد، آغاز🌷 بود. شبي که او به سپرده شد🌷 بود. 🌷@shahidabad313 💥دوستانش مي گويند بعد از🌷 وقتي به خانه اش رفتيم ديديم حتي سجاده اش پهن بوده است.انگار که او بعد از براي رفتن و جنگيدن به قدر جمع کردني هم نکرده است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت‌الاسلام پارسانیا: شهید حاج قاسم سلیمانی یک انسان استثنایی نبود، از آسمان نیامده بود بلکه از دل همین مردم انقلابی ظهور کرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
‏شرط عاقبت بخیری از نگاه دو سپهبد شهید صیاد شیرازی و قاسم سلیمانی هر دو یک حرف: (ولایت) 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡﷽⚡ 🌷(۲) ✅ ⭕️به امید و دو چندانی این پویش ⭕️ان شاءالله اندکی از دین ما به ادا شود 🔺️ ☀️ 🔻 🍁 👈همسر شهید احمدی روشن در توضيح علت عدم گلايه‌اش از فشار کار همسر شهيدش گفت: «وقتی می‌گفتند کارهایی که کردم را باید به سرانجام برسانم، قانع می‌شدم؛ یک بار پیش آیت‌الله خوشوقت(ره)رفته بودند و از آیت‌الله خوشوقت(ره)پرسیده بودند که چقدر نزدیک است؟ آقای خوشوقت(ره)فرموده بودند :این بستگی به این دارد که شما در چه کار می‌کنید.» 🕯 مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز بود که پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران شد. او دانش‌آموخته مقطع کارشناسی در سال ۱۳۸۱ از بود. 🔮 🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀 💎 🌟@shahidabad313 💎 🌟@pmsh313 🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ساده زیستی 🔸دکلمه: علی اکبر ایمانی 🔸تدوین کلیپ: امیرعباس مروارید 🔸منبع: کتاب به رنگ صبح ☀️ ♦️اوبادوستانش يك جلسه ي هفتگي داشتند كه به نوبت در خانه ها برگزارمي شد. يكبار كه نوبت به خانه ي مارسيده بود. من علاوه بر چاي،مقداري شيريني تهيه كردم واز مهمانها با چاي و شيريني پذيرايي كرديم (اكثر شركت كنندگان هم از نظراقتصادي در حد پاييني بودند). بعد از ختم جلسه، فرهادبا ناراحتي به من گفت: ♦️شما كه اين كار رو كرديد، من ميدونم كساني دراين جلسه ي هفتگي هستند كه وقتي نوبتشون بشه، نميتونند شيريني بخرند. اونوقت احساس شرمندگي ميكنند. ازاون به بعد ما فقط چاي داديم كه ساده ومختصر باشد. 🌟او خيلي ساده زندگي ميكرد و اهل اسراف وتجملات نبود و هميشه مي گفت: كه💥💥 🌷 حجت الاسلام فرهاد بازيار 📗سيره پيامبرانه شهدا، ص۵۵ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌸واحسرتا جا موندیم از 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍در این کتاب می خوانیم:........ عبد صالح 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎بشارت بزرگی که🌷 به حاج مهدی سلحشور داد: 🌟به شما اطمینان می‌دهم روزهایی را پیش‌رو خواهیم داشت که به حال آن می‌خورند... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون آب دریاست که هر چه از آن بیشتر بیاشامی تشنه‌تر می‌شوی تا آنگاه که انسان را به برساند. خود را از این دنیا دور کنید تا راه هجرت با سیر به وجود واقعی باز شود. 📚منبع:اسك دين 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍ماشين، جلوى سنگر فرمان دهى ايستاد. آقا مهدى در ماشين را باز كرد. ته ايفا يك افسر عراقى نشسته بود. پياده اش كردند. ترسيده بود. تا تكان مى خورديم، سرش را با دست هايش مى گرفت. 💢آقا مهدى باهاش دست داد و دستش را ول نكرد. پنج شش متر آن طرف تر. گفت برايش كمپوت ببريم. چهار زانو نشسته بودند روى زمين و عربى حرف مى زدند. ♻️تمام كه شد گفت «ببريد تحويلش بديد.» بى چاره گيج شده بود. باورش نمى شد اين فرمانده لشكر باشد تا ايفا از مقر برود بيرون، يك سره به مهدى نگاه مى كرد. 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا با مرگ بر آمریکا همه چیز درست می شود !!؟؟ مقابله به مثل !! باید شجاعت و اقتدار داشت ! خاطره ای از شهید احمد متوسلیان استاد 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسن هست✋ ۱۲سال_شناسایی_شد🕊️ شهید حسن فاتحی🌹 تاریخ تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: نجف اشرف مزار:اصفهان محل شهادت: ام الرصاص 🌹شهید حسن فاتحی معروف به حسن آمریکایی،(حسن سر طلا) بیسیم‌چی گردان غواصان لشکر امام‌حسین(ع) اصفهان بود.📞 فرمانده‌شان میگویید← «من و حسن در طول عملیات همیشه در کنار هم بودیم ، به دلیل حمله های مسلسل وار دشمن💥، وسط آب مانده بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده📞. برگشتم دیدم حسن به پشت روی آب افتاده🥀 برش گرداندم؛ دیدم یک تیر توی پیشانی حسن خورده است🖤 ولی هنوز یک کم می توانست صحبت کند. از من خواست کمی از این خون ها را به سرش بمالم. تا آمدم این کار را انجام دهم، یک تیر به قفسه سینه اش خورد🖤 و همان لحظه به شهادت رسید.🕊️ تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم تیر خوردم🥀 و حسن را آب برد.»🖤 پیکر او بعد از ۱۲ سال پیدا شد🕊️ استخوان های حسن از ماندن زیاد در آب ، قهوه ای شده بودند🖤 ولی چون غواص بود و در لباس مخصوص غواصی که تجزیه شدن جسد در آن به راحتی امکانپذیر نیست💫 تمام استخوان هایش داخل همین لباس مانده بود؛ حتی چفیه و پلاک و ساعتش🖤 این گونه بود که پیکرش بعد از ۱۲ سال در چهلم پدرش در روز تاسوعا به وطن بازگشت🕊️🕋 🌷 حسن فاتحی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا