﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#شنبـــــہ
☀️ ۲۹ تیـــــــــر ۱۳۹۸
🌙 ۱۷ ذیالقعده ۱۴۴۰
🌲20 ژوئیــــــه 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یارَبَّالْعالَمیــــٖـن 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️پیامبـــــر اکرم (ﷺ)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{مدافـــــع حـــــرم
#شهید_محمدحسین_بشیـری🍃🌹}•°
#سیـــــره_شهیـــــد
◽️ارادت خاصی به حضرت زهرا(س) داشت، عاشق ولایت بود حضور همیشگی چفیه او بر دوشش نشان از همرنگی با مقام معظم رهبری داشت.
◽️استاد به تمام معنا در رشتهی تکواندو و در رشتههای جودو، غواصی، صخره نوردی، یخ نوردی، و کوه نوردی بود و در طب سنتی تبحر خاصی داشت.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی #شماره⇦ ۱۷ ◀️ تصویـــــر بـاز شـود ⇧⇧⇧ مھــــــربان ببیـــــن !
🔷🔹🔹
🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی
#شماره⇦۱۸
👈 تصویـــــر بـاز شـود ⇧⇧⇧
…\•جـــان امانتے استـــــ
…\•که باید به جانـــــان رساند
…\•اگر خود ندهے، خواهند ستــــاند!!
《فاصلہ مـــــرگ و #شهــــــادت
همین خیانت در امانت استــــ》
#شهید_محمدرضا_لولاچیـــــان🌷
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانهای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_هشتم 《معادله غیر قابل حل》 📌ر
✨﷽✨
#داستان_واقعی
#رمان_عاشقانهای_برای_تو
💖═══════💖═══════💖
#قسمت_نهم
《حلقه》
📌نزدیک زمان نهار بود ... کلاس نداشتم و مهمتر از همه کل روز رو داشتم به این فکر میکردم که کجاست؟ 🤔...
به صورت کاملاً اتفاقی، شروع کردم به دنبالش گشتن ... زیر درخت🌳 نماز میخوند ... بعد وسایلش رو جمع کرد و ظرف غذاش رو در آورد ... .
یهو چشمش افتاد به من ... مثل فنر از جاش پرید اومد سمتم ... خواستم در برم🏃♀ اما خیلی مسخره میشد ...
داشتم رد میشدم اتفاقی دیدم اینجا نشستی ... تا اینو گفتم با خوشحالی گفت: چه اتفاق خوبی. میخواستم نهار بخورم. میخوای با هم غذا🌮 بخوریم؟ ... .
ناخودآگاه و بیمعطلی گفتم: نه، قراره با بچهها، نهار بریم رستوران ... دروغ بود ... .😔
خندید و گفت: بهتون خوش بگذره ... .
اومدم فرار کنم که صدام کرد ... رفت از توی کیفش یه جبعه کوچیک🎁 درآورد ... گرفت سمتم و گفت: امیدوارم خوشت بیاد. میخواستم با هم بریم ولی ... اگر دوست داشتی دستت کن ... .😍
جعبه رو گرفتم و سریع ازش دور شدم ... از دور یه بار دیگه ایستادم نگاهش کردم ... تنها زیر درخت🌳 ... .
شاید از دید خانوادگی و ثروت ما، اون حلقه💍 بیارزش بود اما با یه نگاه می تونستم بگم ... امیرحسین کلی پول💵 پاش داده بود ... شاید کل پس اندازش رو ...
✍ #این_داستان_ادامه_دارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
#شهید_سیدطاهـــــا_ایمانی
💖═══════💖═══════💖
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @zahrahp
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
🔴《فرزند شهیدی که
خودش هم شهیـــــد شد》
🔻 #شهید_حســـــن_عباســـــزاده
(عکس بالا، سمت چپ) در عملیات والفجر ۹ در سلیمانیه عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش حدود ۱۰ سال بعد برگشت..
🔺 #شهید_سجـــــاد_عباســـــزاده
دو ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد و پدر شهیدش را ندید؛ پسر خودش هم دو ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید وقتی بالای سرش رسیدند در حالی یک دستش قطع شده بود و غرق به خون بود فقط ذکر یاحسین (ع) میگفت..
#یادشان_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{عارف ۱۹ ساله
#شهید_احمدعلی_نیـــــری🍃🌹}•°
🔻شهید احمدعلی نیــــری، عارفی ۱۹
ســــاله بود که استـــــادش آیـــــتالله حقشناس که در وصفش گفت: آه، آه!
در این تهــــران بگردید، ببینید کســـی مانند این احمدآقا پیدا میشود یا نه؟!
🔴 ماجرای تحوّل شهید احمدعلی نیری به خاطر #دوری_از_گنـــــاه!!
👈 ادامه مطلب در پست بعدی⇩↯⇩
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 °•{عارف ۱۹ ساله #شهید_احمدعلی_نیـــــری🍃🌹}•° 🔻شهید احمدعلی نیــــری، عارفی ۱۹ ســــاله بود ک
°•|🍃🌸
#ادامه_مطلـــــب⇩↯⇩
🔹یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند.
🔹یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار.
🔹من هم را افتادم راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها و درختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم؛ من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم.
🔹در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
🔹بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
🔹یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هر کس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم.
🔹حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم.
🔹همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم:《یاالله یاالله...》به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم.
🔹از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند:
《سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح》
"پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح"
وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.
🔹من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!
🔹احمد بعد از آن کمی سکوت کرد؛ بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
🔹احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
راوی 👈 دوست شهید
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{مدافــع وطـــن
سرهنگ دوم پاســـــدار
#شهید_یاسیـــــن_قنبـــــری🍃🌹}•°
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
◽️شهادت مرگی است كه خودم آن را انتخاب كردهام نه مثل مرگ طبیعی كه انتخابم كند.
◽️همیشه پیرو خط رهبری باشید و حامی اسلام و قرآن باشید و نگذارید كه نامحرمان بر اسلام و ایران حكومت كنند.
◽️دوستان انقلاب اسلامی و دشمنان را مقایسه كنید تا حقانیت جمهوری اسلامی برایتان ثابت گردد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻سردار مدافـــــع حـــــرم🔻
#شهید_حاجعبـــــاس_عبداللهی🌷
《جاویـــــدالاثر》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#یکشنبـــــہ
☀️ ۳۰ تیـــــــــر ۱۳۹۸
🌙 ۱۸ ذیالقعده ۱۴۴۰
🌲21 ژوئیــــــه 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یاذَالْجَـــــلاٰلِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امیرالمؤمنین علی (ع)
▫️حضرت فاطمة الزهرا (س)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{سردارخلبـــان
#شهیـــــد_عبـــاس_دوران🍃🌹}•°
#بر_بال_سخـــــن
◽️اگر هواپیـــــما بـــــال نداشته باشد
خودم بال در آورده و بر سر دشمـــــن فرود میآیم و هرگز تـــن به اســـــارت نخواهم داد..
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{مدافــــع حــــرم
#شهید_سجـــــاد_عفتـــــی🍃🌹}•°
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
▫️هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند كنند تا به آقا سلام دهد.
▫️به قبر شهید صدرزاده اشاره میکرد و میگفت: اين قبر آنقدر خالی میماند تا من برگردم..
راوی 👈 همسر شهید
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانهای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_نهم 《حلقه》 📌نزدیک زمان نهار
✨﷽✨
#داستان_واقعی
#رمان_عاشقانهای_برای_تو
💖═══════💖═══════💖
#قسمت_دهم
《معنای تعهد》
📌گل خریدن تقریباً کار هر روزش بود ... گاهی شکلات🍫🌹 هم کنارش می گرفت ... بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچیک، برام چیزی میخرید ... زیاد دور و ورم نمیومد ... اما کم کم چشمهام👀 توی محوطه دانشگاه دنبالش میدوید ... .
رفتارها و توجه کردنهاش به من، توجه همه رو به ما جلب کرده بود ... من تنها کسی بودم که بهم نگاه میکرد👀 ... پسری که به خنثی بودن مشهور شده بود حالا همه به شوخی رومئو صداش می کردن ... .
اون روز کلاس نداشتیم ... بچهها پیشنهاد دادن بریم استخر🏊♀، سالن زیبایی و💅💄... .
همه رفتن توی رختکن اما پاهای من خشک شده بود .. برای اولین بار حس میکردم در برابر یه نفر تعهد دارم ... کیفم👜 رو برداشتم و اومدم بیرون ... هر چقدر هم بچهها صدام کردن، انگار کر شده بودم ... .
چند ساعت توی خیابونها بی هدف پرسه زدم ... رفتم برای خودم چند دست بلوز و شلوار👚👕👖 نو خریدم ... عین همیشه، فقط مارکدار ... یکیش رو همون جا پوشیدم و رفتم دانشگاه ... .
همون جای همیشگی نشسته بود ... تنها ... بی هوا رفتم سمتش و بلند گفتم: هنوز که نهار نخوردی⁉️ ...
امتحانات تموم شده بود ... قرار بود بعد از تموم شدن امتحاناتم برگردم ... حلقه💍 توی جعبه جلوی چشمم بود ... .
دو ماه پیش قصد داشتم توی چنین روزی رهاش کنم و زیر قولم بزنم ... اما الان، داشتم به امیرحسین فکر میکردم🤔 ... اصلا شبیه معیارهای من نبود ... .
وسایلم رو جمع کردم ... بی خبر رفتم در خونهاش و زنگ زدم🖲 ... در رو که باز کرد حسابی جا خورد ... بدون سلام و معطلی، چمدونم رو هل دادم تو و گفتم: من میگم ماه عسل کجا میریم ... .
آغاز زندگی ما، با آغاز حسادتها همراه شد ... اونهایی که حسرت رومئوی من رو داشتند ... و اونهایی که واقعا چشم شون دنبالش افتاده بود ... .😳
مسخره کردنها ... تیکه انداختنها ... کم کم بین من و دوستهام فاصله میافتاد ... هر چقدر به امیرحسین😍 نزدیکتر میشدم فاصلهام از بقیه بیشتر میشد ... .
✍ #این_داستان_ادامه_دارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
#شهید_سیدطاهـــــا_ایمانی
💖═══════💖═══════💖
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @zahrahp
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{ســـــردار والامقام
#شهید_محســـن_زهتـــــاب🕊🌹}•°
#دلنوشتـــــہ_شهیـــــد↓⇩↓
◽️فکر میکنم که من لیاقت #شهادت را ندارم. شهدا بیگناهند، اما من گناهکار دوست دارم شهید بشوم…
◽️شهادت همت میخواهد، شهادت لیاقت میخواهد من هیچکدام را ندارم و به حال خود تأسف میخورم.
◽️"خدایا به ما توفیق شهید شدن در راهت را عنایت کن"…
◽️با خودم فکر میکنم که آیا میشود روزی درشروع نام من واژهی شهید به کار برده شود و بگویند: "شهید محسن زهتاب"
◽️آیامیشود که برادران من، خانواده من نام مرا با افتخار بیان کنند؟!!
🔺فرمانده سپاه سقز
معروف به #عقـــــاب_کردستان
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهـــــدا #شهید_مدافع_حرم #مرتضی_عطایـــــی با نام جهادی ابوعلـی 🔻مرتضی عطایی با ن
°•|🍃🌸
#پوستر | #شهـــــدا
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
●فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون
🔻شهید مصطفی صدرزاده با عنوان جهادی سیدابراهیم در شب عاشورای حسینی سال ۹۴ در منطقه حلب به فیض #شهادت نائل آمد. وی اهل شهرستان شهریار از استان تهران و فرمانده گردان عمار لشگر فاطمیون در سوریه بود.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#بر_بال_سخـــــن
#شهید_ابراهیـــم_هــــادی🕊🌹
🔹ابراهیم میگفت:
اگه جایی بمانی کہ دست احدی بهت نرسہ، کسی تو رو نشناسہ، خودت باشی و آقا #مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهــــــادتہ. . .
🔹دست ما رو هم بگیر #داشابرام
تو پلاکت را دادی که گمنــــام شوی
مـــن دویـــــدم کــه نامـــــدار شوم
حالا من مانــــدهام زیر خـــــروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسانها.
● به یاد شهیدان گمنام کانال کمیـل..
#شهـــــادت_آرزومه
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#ڪلام_شهیـــــد
#شهید_محمدهادی_ذوالفقــاری🕊🌹
◽️جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو #جهاد در پیش داریم⇩⇩
▫️اول #جهاد_نفس که واجبتر است؛
زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
▫️حتی در #جهاد_با_دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته!
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔺ســـردار سپــاه🔺
🔻مدافــع وطـــن🔻
#شهید_علیمحمـــــد_یـــــاوری🌷
《ســـــالروز شهـــــادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯