eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 حمله زینبی 》 🖇بیچاره نمی‌دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول💉 در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ... با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه‌ای کرد و بلند شد، نشست ... از حالتش خنده‌ام گرفت😁 ... 🔹- بزار اول بهت شام بدم ... وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ...😁 🔸کارم رو شروع کردم ... یا رگ پیدا نمی‌کردم ... یا تا سوزن رو می‌کردم توی دستش، رگ گم می‌شد ... 🔻هی سوزن رو می‌کردم و در می‌آوردم ... می‌انداختم دور و بعدی رو برمی‌داشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ... ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ...😍😃 - آخ جون ... بالاخره خونت دراومد ...💉 🔹یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ... با چشمهای متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می‌کرد ... خندیدم و گفتم ...😳😁 🔸- مامان برو بخواب ... چیزی نیست ... انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ... 🔻- چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... اون وقت میگی چیزی نیست؟ ... تو جلادی یا مامان مایی؟ ... و حمله کرد سمت من ...😡😵 🔻علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد... 🔹- چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ... 🍃سعی می‌کرد آرومش کنه اما فایده‌ای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می‌کرد😭 ... حتی نگذاشت بهش دست بزنم ... ✨اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود ...😱😔 ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🔰 👉 @MODAFEH14 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🕊﷽🕊 🔴 دلخراش‌ترین دلنوشته‌ی یک پسر برای شهیدان داخل مدرسه  🔻من می‌خواهم در آینده بشوم … معلم پرید وسط حرف علی و گفت: ببین علی جان موضوع انشاء این بود که در آینده می‌خواهید چکاره بشید، باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می‌دادی !!! مثلا پدر خودت چه کاره است ؟ 🔻آقا اجازه … …🌺 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
❣﷽❣ #دلنوشتـــــه خدایا....❤ ️ هیچ نسبتی با #شـهــدا ندارم... اما دلم به دلـشانـ💞 بند است خون سرخشـان بد جوری پاگیرم کرده... میدانم لایق #شهادت نیستم😔 اما آرزویش را داشـتن که عیب نیست فریاد مـــــیزنم تو را در لابلای نوشته هایم 📝 شاید انعکاسـش جواب تو باشد اما میدانم پاســـــخم میدهی👌 وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم #شهدا_شرمنده_ام😔😔 #با_بصیرت_ها_لایق_شهادتند ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
Narimani-bade-shohada.mp3
10.18M
🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 شهدا بعد شما کاری نکردم... ●|خوش به حال شهدا که پر کشیدن ●| شور ●| کربلایی سید رضا نریمانی ●| توشه راهیان نور #پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈ســرداررشیــــــداســلام🔻 #شهیــد_مهـــــدی_شریفـــــی‌پور🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 ولَا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ إِنَّمَا عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ 🍃 [آن] پیمان [که با] خدا [بسته اید] را به بهایی اندک نفروشید! زیرا آنچه [از بهشت و رضوان] نزد خداست اگر بفهمید برای شما بهتر است، #سوره_نحل_آیه_۹۵ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 💟 ڪاش به جای سالِ نـــــۅ، تـــــۅ ࢪا هـࢪ ࢪۅز تحۅیـــــل مےگࢪفتم...🍃✨ ‌ #یا_صاحب_الزمان ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شھـــــدا 🌸صبح مےشود و خورشید نگاه تو آسمان را روشن مےڪند 🌸لبخنـد میزنے و بهـــــار مےشود #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃 #بــــــرگــےاز_خــاطــراتــــــ♡↯ 🔻✍﴿یادم می‌آید وقتی بچه بود او را به بازار برده بودم و اصرار می‌کردم که یک خوردنی برایش بخرم ولی او با همان حالت کودکانه خودش پیشنهادم را رد می‌کرد.🌸 ☘وقتی از بازار برمی‌گشتیم #میلاد با زبان شیرین کودکانه‌اش پرسید: «از این راه برنمی‌گردیم»؟. به او ‌گفتم: «برای چی؟» گفت: «می‌خواهم این خوردنی‌ها را نگاه کنم». گفتم: «عزیزم، من که از اول گفتم هر چی خواستی بگو تا برایت بخرم»😊. گفت: «آخه ترسیدم پولمان کم بیاید و نتوانیم چیزهایی را که لازم داریم بخریم».💚 ـ<><><><><><><><><><> 🔻مــدافــع_حــرمــ #شهیــــدمیــــلادبــــدرے💔🍃 《سالروزولادتــــــ♡》 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
●! •| چه سخته توی روزهای عید تسلیت بگیم ولی جان باختن چندین تن از هموطنانمون ضایعه جانڪــاهی بود،😭 👈 بخصوص تسلیت به شیرازی های عزیز🏴 ایران‌تسلیت♡ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 #فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩ ✍ ای منافقین بدانید که کشته شدن امثال من باعث شکست ما نمی‌شود و نشانه ضعف ما نیست بلکه کشته شدن امثال من در اصل تزریق خون به درخت انقلاب است که باعث رشد این درخت ۹ ساله است. ▒ مدافـــع حــــرم ▒ #شهید_علی‌اکبر_حسن‌بیگــــی 🌹🍃 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدویازده 👈این داستان⇦《 ۱۵ سال 》 ــــــــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 ترس از جوانی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎توی تاریکی نشسته بودم روی مبل ... و غرق فکر ... نمی‌دونستم باید چه کار کنم ... اصلا چه کاری از دستم برمیاد ... واضح بود پایان زندگی مشترک پدر و مادرمه ...😔 🔹نیمه شب بود که مامان از اتاق اومد بیرون ... عین همیشه توی حال، چراغ خواب روشن بود💡 ... توی تاریکی پذیرایی من رو دید ... چرا نخوابیدی❓ ... خوابم نمی‌بره ... 🔸اومد طرفم ... چرا چیزی بهم نگفتی؟😔 ... 🔻چند لحظه توی اون تاریکی بهش خیره شدم ... و سرم رو انداختم پایین ... ببخشید ...😔 ▫️و ساکت شدم ... سوال نکردم که عذرخواهیت رو بشنوم ... از دستم عصبانی هستی؟😡 ... می‌دونم حق انتخابت رو ازت گرفتم ... اما اگه می‌گفتم همه چیز خراب می‌شد ... 🔻مطمئن بودم می‌موندی و یه عمر با این حس زندگی می‌کردی که بهت خیانت شده ... زجر می‌کشیدی ... روی بابا هم بهت باز می‌شد ... حداقل اینطوری مجبور بود دست و پاش رو جمع کنه ...😐 🔹هر آدمی ... کم یا زیاد ... ایرادهای خودش رو داره ... اگه من رو بزاریم کنار ... شاید خوب نبود ولی زندگی بدی هم نبود؛ بود⁉️ ... 💢و سکوت فضا رو پر کرد ... از دست تو عصبانی نیستم ... از دست خودم عصبانیم ... از اینکه که نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدی ...😳😔 نمی‌دونستم چی بگم ... از اینکه اینطوری برخورد کرد بیشتر خجالت کشیدم ...😥 🍃اینکه نمی‌خواستم بفهمی به خاطر کنکورت بود ... اما همه‌اش همین نبود ... ترسیدم غیرتت با جوانیت گره بخوره ... جوانیت غلبه کنه ... توی روی پدرت بایستی ... و حرمتش رو بشکنی💔 ... بالا بری ... پایین بیای ... پدرته ... این دعوا بین ماست ... همون طور که تا حالا دعوا و کدورت ها رو پیش شما نکشیده بودیم ... امیدوار بودم این بار هم بشه مثل قبل درستش کرد ... که نشد ...🍀✨ مادرم که رفت ... من هنوز روی مبل نشسته بودم ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1