✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
✍ خدایا من خجالت میکشم در روز قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم.
🔹بار پروردگارا از تو میخواهم هر زمان که صلاح دانستی #شهید شوم ضمن این که به تمام مقربانت قسمت میدهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی و اگر #شهادت را نصیبم گردانی، بدنم را تکه تکه شود که در صحرای محشر شرمنده نباشم.
💠 سردار گمنام عملیات رمضان 💠
#شهیــد_غلامحسین_حمید_عارف🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#غروب_طلاییه
🔴 قسمنامه #شهیدحبیبپاشایی
به روح بزرگ پیمبــــــــــر قســـــــم
به تیغ علی روز خیبــــــر قســــــــم
به نوح و به خضر و به الیــاس پیر
به ناموس زهرای اطهــــر قســـــــم
به تیــــری که بر قلب دشمن زننــــد
به میگ افکنان مظفــــــر قســــــــم
که ما را اگر جان شود صد هــــــزار
نماییـــــم در راه قـــــــــرآن نثــــــار
به ارتش به ملت به مذهب به دیــن
به تانک و به توپ و نفربر قســـــــم
به هر تیپ و اقشار این سرزمیـــــن
به هر لحظه هر دم مکرر قســـــــــم
که ما را اگر جان شود صد هــــــزار
نماییم در راه قـــــــــــرآن نثـــــــــار
به ارض فیلیپین و افغان و قبــرس
به لبنانِ با خونْ مظفــــر قســـــــــم
به روحانیون بلنــــــــد اقتــــــــــدار
به آن پـــاک بازان میهــــن قســــــم
به روح شهیــــــدان گلگــــــون کفـن
به آن سرفرازان برتــــــــر قســــــــم
که ما را اگر جان شود صد هـــــــزار
نماییم در راه قــــــــرآن نثـــــــــــــار
به خون جوانان کشــــــور قســـــــم
به این مرزو بوم وبه این آب و خاک
به دریانورد و شنــــــــاور قســـــــــم
به پاســداران و سربــاز و ژاندارمری
که مأمور رزمیــــــم و فرزنــــد جنگ
به اینها که گفتــم مکــرر قســــــــــم
که ما را اگر جــان شود صد هــــــزار
نماییم در راه قـــــــــرآن نثـــــــــــــار
شعر 👈 شهید حبیب پاشایی
▫️سردار والامقام▫️
●فرمانده محور عملیاتی تیپ سه لشگر ۳۱ عاشورا
#شهیــد_حبیـــــ_پاشـــــایی🌷
《ســــالروز ولادتـــــ》🎊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسیوپنج 👈این داستان⇦《 جذام...!!! 》 ــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیوشش
👈این داستان⇦《 مروارید غواص 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎اتوبوس ایستاد ... خسته و خواب آلود ... با سری که حقیقتا داشت از درد میترکید ... از پلهها رفتم پایین ... چند قدم رفتم جلو و از جمع فاصله گرفتم ... هوای تازه، حالم رو جا آورد و کمی بهتر کرد ...🍃✨
🔹همه دور هم جمع شدن و حرکت، آغاز شد ...
سعید یکم همراه من اومد ... و رفت سمت دوستهای جدیدش ... چند لحظه به رفتارها و حالتهاشون نگاه کردم... هر چی بودن ولی از رفقای قبلیش خیلی بهتر بودن ...😊
🔸دخترها وسط گروه و عقبتر از بقیه راه میرفتن ... یه عده هم دور و برشون ... با سر و صدا و خندههای بلند ... سعید رو هم که کاری از دستم برنمیاومد ... که به خاطرش عقب گروه حرکت کنم ... منتظر نشدم و قدمهام رو سریع تر کردم ... رفتم جلو ...🏃🏃
🔻من ... فرهاد ... با ۳ تا دیگه از پسرها ... و آقایی که همه دکترا داشت و دکتر صداش میکردن ... جلوتر از همه حرکت میکردیم ... اونقدر فاصله گرفته بودیم که صدای خندهها و شوخیهاشون ... کمتر به گوش میرسید ...
💢 فرهاد با حالت خاصی زد روی شونه ام ... ای ول ... چه تند و تیز هم هستی ... مطمئنی بار اولته میای کوه؟ ...
ولی انصافا چه خواب سنگینی هم داری ... توی اون سر و صدا چطور خوابیدی⁉️ ...
♻️و سر حرف زدن رو باز کرد ... چند دقیقه بعد از ما جدا شد و برگشت عقبتر ... سراغ بقیه گروه ... و ما ۴ نفر رو سپرد دست دکتر ... جزو قدیمیترین اعضای گروهشون بود ...
🍀با همه وجود دلم میخواست جدا بشم ... و توی اون طبیعت سرسبز و فوق العاده گم بشم ... هوا عالی بود ... و از درون حس زنده شدن بهم میداد ...
💠به نیمچه آبشاری که فرهاد گفته بود رسیدیم ... آب با ارتفاع کم ... سه بار فرو میریخت ... و پایین آبشار سوم ... حالت حوضچه مانندی داشت ... و از اونجا مجدد روی زمین جاری میشد ...
▫️آب زلال و خنکی ... که سنگهای کف حوضچه به وضوح دیده میشد ... منظره فوق العادهای بود ...
محو اون منظره و خلقت بینظیر خدا بودم ... که دکتر اومد سمتم ...
شنا بلدی❓ ...
🔻سرم رو آوردم بالا و با تعجب بهش نگاه کردم ...
گول ظاهرش رو نخور خیلی عمیقه ... آب هر چی زلالتر و شفافتر باشه ... کمتر میشه عمقش رو حدس زد ... به نظر میاد اوجش یک، یک و نیم باشه ... اما توی این فصل، راحت بالای ۳ متره ...
🔹ناخودآگاه خندهام گرفت ...
- مثل آدم هاست ... بعضیها عمق وجودشون مروارید داره... برای رفتن سراغشون باید غواص ماهری باشی ... چشم دل میخواد ...❤️
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
🔴 #تانکی_که_به_صاحبش_برگشت!
🔷 حتی اگر دشمن بخواهد...
《اگر بخواهند مرا با گلوله بزنند، نمیتوانند》، این جملهای است که بارها همرزمان شهید از او نقل میکردند.
🔹محمدمهدی، زمانی هم کنترل تانکی را که تحویل خودش بوده به عهده داشته است که عراقیها تانکش را میزنند و با خود میبرند.
🔹او هم شبانه راه میافتد و بدون ترس به سمت عراقیها میرود، بهطوری که رزمندهها ابتدا فکر میکنند محمدمهدی موجی شده!
🔹به مقر عراقیها که میرسد، سوار تانک میشود و آنها هم که گمان نمیکردهاند نیروهای ایرانی برای گرفتن یک تانک اینطور خطر کرده باشند، ابتدا کاری به تانک ندارند ولی وقتی میبینند تانک دارد از محل استقرارشان خارج میشود، شروع به تیراندازی میکنند.
🔹شهید هم بعد از اینکه تانک را به مقرّ خودی میآورد و از تانک پیاده میشود، مسیر را زیگزاگ میدود تا نتوانند او را هدف بگیرند و سالم به محدوده ایرانیها برمیگردد.
راوی 👈 برادر شهید
▫️سردار والامقام▫️
●قائم مقام، فرمانده گردان زرهی لشکر۵نصر
#شهیــد_محمدمهدی_حمیـــــدی🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
💠 همیشه و در تمام اوقات صبر پیشه کنید و با ذکر نام و یاد خدا به آرامش قلبی و روحی برسید و هرگاه عرصه بر شما تنگ شد همیشه یاد این مطلب باشید که "لایوم کیومک یا اباعبدالله(ص)".
🔹همیشه عاشورا و وقایع آن را به یاد داشته باشید، آن وقت خواهید دید که هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ مصائبی بالاتر از مصائب عاشورا نیست.
🔹حضرت زینب(س) را الگوی خود قرار دهید.
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیــد_حامـــــد_بافنـــــده🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
May 11
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
💢 گمان نکنید آنها که در راه خدا کشته شدهاند مردهگانند؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند
🔻آن چه تلخ و اسفبار است این است که شیعه چه بد با غیبت مولایش خو گرفته است چه ناجوانمردانه بریدن از مولایش عادت شده است چه بیمعرفتیم ما که اصل کل خیر برایمان فرع شده است..
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیــد_حجتالله_رحیمـــــی🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهوششم
《 دزدهای انگلیسی 》
🖇وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خسته و شکسته … اصلا نمیفهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا …😔😔
🔹خیلی چیزها یاد گرفته بودم … اما اگر مجبور میشدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم … مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور …
🔸توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد …
💠 دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی …
🔻در زدم و وارد شدم … با دیدن من، لبخند معناداری زد … از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی …
💠شما با وجود سنتون … واقعا شخصیت خاصی دارید …
🍀مطمئنا توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمیکردید …
▫️خندهاش گرفت …
🌺 دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت میکنه…اما کمک هزینههای زندگیتون کم میشه … و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید …
🔻ناخودآگاه خنده ام گرفت …
🔰اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید …تحویلم گرفتید … اما حالا که حاضر نیستم به درخواست زور و اشتباهتون جواب مثبت بدم … هم نمیخواید من رو از دست بدید … و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار میدید … تا راضی به انجام خواستهتون بشم…
🍃✨چند لحظه مکث کردم …
🔹لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید … برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسیها به زیرک بودن شهرت دارن …اصلا دزدهای زرنگی نیستن …
و از جا بلند شدم ...🍀🍀
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
🍀 شش ساله که بود روز قدس خواب ماند و همراه ما نیامد راهپیمایی؛ بعدا که بیدار شده بود پریده بود از بالای کمد لباسهایش را بردارد و برود راهپیمایی که شیشهای افتاده بود و سرش زخم شده بود.
🔹همان روز گفتم که این پسر یک روز با اسرائیل درگیر خواهد شد.
راوی 👈 پدر شهید
▫️ مدافـــع حــــرم ▫️
#شهیــد_اکبـــــر_زوار_جنتـــــی🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
4_5987583958546645649.mp3
5.77M
🎧🎧🎧
✔️حجت الاسلام #دارستانی
📜داستان اصغر آواره
👆بسیار شنیدنی👆
#پیشنهاد_ویژه_دانلـــــود💯
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
💠 هرگز از خط ولایت خارج نشوید، بسیار مواظب باشید که فتنهگران گاه به نام ولایت در پی خواهند بود که شما را در مقابل ولایت قرار دهند.
🔹هرگز فکر نکنید که نسبت به سایر مردم، حق بیشتری نسبت به انقلاب دارید، هر چه بوده، وظیفه بوده است.
🔹به فرزندانم بگویید که عاشق سیدعلی بودم. بگویید که اگر شادی روح بابا را میطلبند، سرباز ولایت سیدعلی باشند، صحبتهای حضرت آقا را خوب بشنوند و به جان دل بگیرند که چراغ هدایت شما خواهد بود.
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیــد_محـــــرم_علیپـــــور🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
✍ شهادت تفسیر بردار نیست، آی آنانی که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت ننشینید که از درک کلمهی شهادت عاجزید، فقط شهید میتواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلطد و نام شهید بر خود گیرد.
🍃شهید در این دنیا قبل از اینکه به خون بغلطد شهید است و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمیتوانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمیتوانید درکشان کنید، شهید را شهید درک میکند.
🍃اگر با شهید باشید شهید را میشناسید.
🔻معلـــــم بسیجی🔻
#شهیــد_حاجعبـــــاس_نجفـــــی🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسیوشش 👈این داستان⇦《 مروارید غواص 》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیوهفت
👈این داستان⇦《 به زلالی آب 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎توی حال و هوای خودم اون جمله رو گفتم ... سرم رو که آوردم بالا ... حالت نگاهش عوض شده بود ...
🍀آدمهای زلال رو فکر میکنی عادین ... و ساده از کنارشون رد میشی ... اما آّب گل آلود ... نمیفهمی پات رو کجا میزاری ... هر چقدر هم که حرفهای باشی ... ممکنه اون جایی که داری پات رو میزاری ... زیر پات خالی باشه ... یا یهو زیر پات خالی بشه ...
🔹خندید ...
مثل فرهاد که موقع رد شدن از رود ... با مغز رفت توی آب...
هر چند یادآوری صحنه خنده داری بود ... و همه بهش خندیدن ... اما مسخره کردن آدمها ... هرگز به نظرم خندهدار نبود ...
🔸حرف رو عوض کردم و از دکتر جدا شدم ... رفتم سمت انشعاب رود، وضو گرفتم ... دکتر و بقیه هم آتیش روشن کردن🔥 ... ده دقیقه بعد ... گروه به ما رسید ... هنوز از راه نرسیده ... دختر و پسر پریدن توی آب ...
🔻چشمهام گر گرفت ...
وقتی داشتم از آب زلال و تشبیهش به آدمها حرف میزدم ... توی ذهنم شهدا بودن ... انسانهای به ظاهر سادهای که عمق و عظمت وجودشون تا آسمان میرسید ... و حالا توی اون آب عمیق ...
کولهام رو برداشتم و از جمع جدا شدم ... به حدی حالم خراب شده بود که به کل سعید رو فراموش کردم ...😔
💢چند متر پایینتر ... زمین با شیب تندی، همراه با رود پایین میرفت ... منم باهاش رفتم ... اونقدر دور شده بودم که صدای آب ... صدای اونها رو توی خودش محو کرد ...
🎒کوله رو گذاشتم زمین ... دیگه پاهام حس نداشت ... همون جا کنار آب نشستم ... به حدی اون روز سوخته بودم ... که دیگه قدرت کنترل روانم رو نداشتم ... صورتم از اشک، خیس شده بود ...😢
🍃به ساعتم که نگاه کردم ... قطعا اذان رو داده بودن ... با اون حال خراب ... زیر سایه درخت، ایستادم به نماز ... آیات سوره عصر ... از مقابل چشمانم عبور میکرد ...✨
🍀دو رکعت نماز شکسته عصر هم تموم شد ... از جا که بلند شدم ... سینا ... سرپرست دوم گروه ... پشت سرم ایستاده بود ... هاج و واج ... مثل برق گرفتهها ...⚡️🍃
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
🔴 فیلم بازی میکنیم
☘ بعد از مدتها برگشته بودیم ارومیه. شب خانهی یکی از آشناها ماندیم، صبح که برای نماز پا شدیم، به من گفت «گمونم اینا واسهی نماز پا نشدن؟!»
بعدش گفت «سر صبحونه باید یه فیلم کوچیک بازی کنی!»
☘ گفتم: «یعنی چی؟»
گفت: «مثلا من از دست تو عصبانی میشم که چرا پا نشدی نمازت رو بخونی، چرا بی توجهی کردی و از این حرفا؛ به در میگم که دیوار بشنوه»
☘ گفتم «نه، من نمیتونم»
گفت « واسهی چی؟ این جوری بهش تذکر میدیم. یه جوری که ناراحت نشه»
☘ گفتم «آخه تا حالا ندیدم چه جوری عصبانی میشی. همین که دهنت رو باز کنی تا سرم داد بزنی، خندهام میگیره، همه چی معلوم میشه، زشته»
☘ هرچه اصرار کرد که لازمه، گفتم «نمیتونم خب، خندهام میگیره»
☘ بعدها آن بندهی خدا یک نامه از مهدی نشانم داد، دربارهی نماز و اهمیتش.
راوی 👈 همسر شهید
📚منبع: یادگاران، جلد ۳، کتاب شهید مهدی باکری، ص۲۲
#سردار_بینشان
#شهید_مهدی_باکری
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهوهفتم
《 تقصیر پدرم بود 》
🖇این رو گفتم و از جا بلند شدم … با صدای بلند خندید …
🔹دزد؟ … از نظر شما رئیس دانشگاه دزده❓ …
🔸کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا میکنه …چه اسمی میشه روش گذاشت؟ … هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن … بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمیکنم …❌
▫️از جاش بلند شد …
💢تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتن … هر چند … فکر نمیکنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا محبور کرده باشه …
🍀نفس عمیقی کشیدم …
🕊چرا، من به اجبار اومدم … به اجبار پدرم …
و از اتاق خارج شدم …
💠برگشتم خونه … خستهتر از همیشه … دل تنگ مادر و خانواده … دل شکسته از شرایط و فشارها …
🔻از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته… هر بار با یه بهانهای تماسها رو رد میکردم … سعی میکردم بهانههام دروغ نباشه … اما بعد باز هم عذاب وجدان میگرفتم … به خاطر بهانه آوردنها از خدا✨ حجالت می کشیدم … از طرفی هم، نمیخواستم مادرم نگران بشه …
🔸حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم … رفتم بالا توی اتاق … و روی تخت ولو شدم …
🌷🍃بابا … میدونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمیترسم … اما … من، یه نفره و تنها … بییار و یاور … وسط این همه مکر و حیله و فشار … میترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام … کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم …توی مسیر حق باشم … بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم …
💢همون طور که دراز کشیده بودم … با پدرم حرف میزدم …و بیاختیار، قطرات اشک از چشمم سرازیر میشد …😢😢
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
✍ خدا نکند که حرف زدن و نگاه کردن به نامحرم برایتان عادی شود؛ پناه میبرم به خدا از روزی که گناه، فرهنگ و عادت مردمم شود ....
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
《ســــالروز ولادتـــــ》🎊
●ولادت ۱۳۶۸
●شهادت ۱۳۹۴ سوریه
●آرمیده در گلزار شهدای قزوین
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
💢 محمودرضا رو بعد از شهادتش تو خواب زیاد دیدم ولی حتی یکبار هم تو لباس غیر رزمی و تو موقعیت عادی نبوده، دیشب بازم تو درگیری (شدید) می دیدمش.
🔻گمانم شهدا بعد از شهادتشون هم مشغول مبارزهاند؛ والله اعلم.
راوی 👈 برادر شهید
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیـد_محمودرضا_بیضـائی🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1