eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ #دلنــوشتــــــــــہ یـادِ تو می‌وزد ولـے بی‌خبرم زجـای تو ... ●جانشین فرمانده لشگر۳۱ عاشورا ●شهادت: عملیات‌ خیبر ●جزیره‌ مجنون ٦۲ ▫️ســـــردار بی‌نشان▫️ #شهیـد_حمیـــــد_باکـــــری🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔴 با همان پای قطع شده باز هم به جبهه رفته بود؟ 🔷 بعد از جانبازی، فرمانده علی و حتی امام جمعه شهرمان از او می‌خواهند دیگر در عملیات شرکت نکند، اما با اصرار دوباره به جبهه برمی‌گردد. 🔹جریان جانبازی‌اش هم جالب است. ایشان همراه دو تن از همرزمانش برای شناسایی خطوط دشمن به داخل خاک عراق می‌روند که مین زیر پای علی و همرزمش جانباز یدالله کوهستانی منفجر می‌شود. 🔹بر اثر این انفجار پای چپ علی و پای راست آقای کوهستانی قطع می‌شود. چون اطلاعات مهمی دستشان بود اسناد و اطلاعات را به نفر سوم می‌دهند و با اصرار از او می‌خواهند به خط خودی برگردد. 🔹بعد این دو نفر با وجود هوشیاری دشمن و کوهستانی بودن منطقه، حدود چهارکیلومتر را چهار دست و پا طی می‌نمایند تا اینکه صبح نیرو‌های خودی آن‌ها را پیدا می‌کنند. راوی 👈 برادر شهید ▫️ســـــردار مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_حمیـــد_محمـــد_رضایـــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه‌وشش 👈این داستان⇦《 سنجش یا چالش... 》 ــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 چند مرده حلاجی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حدود ساعت ۸ شب، بررسی افراد مصاحبه شده تمام شد... دو روز دیگه هم به همین منوال بود ... 🔹اصلا فکر نمی‌کردم بین اون افراد، جایی برای من باشه ... علیالخصوص که آقای افخم اونطور با من برخورد کرده بود ... هر چند علیرغم رفتارش با من، دقت نظر و علمش به شدت من رو تحت تأثیر قرار داد ... شیوه سوال کردن‌هاش و برخورد آرام و دقیق با مصاحبه شونده ها ...😳😳 🔸از جمع خداحافظی کردم، برگردم ... که آقای افخم، من رو کشید کنار ... - امیدوارم از من ناراحت نشده باشی ... قضاوت در مورد آدم‌ها اصلا کار ساده‌ای نیست ... و با سنی که داری ... نمی‌دونستم به خاطر توانایی اینجا بودی یا ...😳 🔻بقیه حرفش رو خورد ... - به هر حال می‌بخشی اگر خیلی تند برخورد کردم ... باید می‌فهمیدم چند مرده حلاجی ...👌💪 💠خندیدم ... - حالا قبول شدم یا رد⁉️ ... - با خنده زد روی شونه‌ام ... - فردا ببینمت ان‌شاء‌الله ... 🔹از افخم دور شدم ... در حالی که خدا رو شکر می‌کردم ... خدا رو شکر می‌کردم که توی اون شرایط، در موردش قضاوت نکرده بودم ... آدم محترمی که وقتی پای حق و ناحق وسط می‌اومد ... دوست و رفیق و احدی رو نمی‌شناخت ... محکم می‌ایستاد ... 🔸روز آخر ... اون دو نفر دیگه رفتن ... من مونده بودم و آقای علیمرادی ... توی مجتمع خودشون بهم پیشنهاد کار داد ... پیشنهادش خیلی عالی بود ...👌 🔹هر چند هنوز مدرک نگرفتی ولی باهات لیسانس رو حساب می‌کنیم ... حیفه نیرویی مثل تو روی زمین بیکار بمونه ... 🔸یه نگاه به چهره افخم کردم ... آرام بود اما مشخص بود چیزهایی توی سرش می‌گذره ... که حتما باید بفهمم ... نگاهم برگشت روی علیمرادی ... با احترام و لبخند گفتم ...😊 - همین الان جواب بدم یا فرصت فکر کردن هم دارم❓ ... 🔻به افخم نگاهی کرد و خندید ... - اگه در جا و بدون فکر قبول می‌کردی که تشخیص من جای شک داشت ... 💠از اونجا که خارج می‌شدیم ... آقای افخم اومد سمتم ... - برسونمت مهران ... - نه متشکرم ... مزاحم شما نمیشم ... هوا که خوبه ... پا هم تا جوانه باید ازش استفاده کرد ... 🍃خندید ... - سوار شو کارت دارم ... 💢حدسم درست بود ... اون لحظات، به چیزی فکر می‌کرد که حسم می‌گفت ... - حتما باید ازش خبردار بشی ... 💠سوار شدم ... چند دقیقه بعد، موضوع پیشنهاد آقای علیمرادی رو کشید وسط ... - نظرت در مورد پیشنهاد مرتضی چیه؟ ... قبول می‌کنی❓... 🔻هنوز نظری ندارم ... باید روش فکر کنم و جوانب رو بسنجم... نظر شما چیه؟ ... باید قبول کنم؟ ... یا نه❓ ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #فرازےازوصیتـــــنامہ 💢 به همه معلم‌ها وصیت می‌کنم که به رسالت‌شان که رسالت انبیاست، اهمیت بدهند و دانش آموزان را خوب تربیت کنند و آنان را نه ظالم و نه مظلوم تربیت کنند. آنان را طوری تربیت کنند که پیرو حسین (ع) باشند، بیشتر به قرآن اهمیت بدهند، زیرا ما هر چه داریم از قرآن است. 🔻و‌ ای کسانی که در پشت میز هستید، اگر نمی‌توانید کار کنید بروید کنار تا دیگری جای شما را پر کند و سعی کنید کارتان برای رضای خدا باشد نه هوای نفس. کمتر مردم را آزار دهید. کمتر کاغذ بازی کنید. سعی کنید حقوقی را که از بیت المال می‌گیرید حلال باشد. ▫️معلـــــم شهیـــــد▫️ #شهیــد_ایـــــوب_شیرخانـــــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
💠🔅💠 #عملیــــات‌بــازےدراز⛰ قسمت_هشتــــم↯↯ ـــــــــــــــــــــــــــــــ #عملیات‌_غرورآفرین♡ #ق
🌸🍃🍃 ⛰ قسمتــــــ نهــــــم↯↯ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قسمت۳ ♡🔰《همه ساله همرزمان شهدا از سراسر كشور در اين ايام با صعود به ارتفاعات بزرگ و معروف بازي دراز و برگزاري مراسم زيارت عاشورا ياد و خاطره رشادت‌هاي همرزمان خود را گرامي مي‌دارنددراين مراسم همچنين ايثارگران، جانبازان، دانشجويان، امدادگران خواهر و برادر، فرماندهان سپاه، ورزشكاران و دانش آموزان از شهرستانهاي مختلف استان هاي كرمانشاه، همدان ، تهران ، مشهد، و جمعی از جانبازان و رزمندگان شهرستان الیگودرز  و ساير نقاط كشور براي گراميداشت ياد و خاطره شهداي بازي دراز و اين عمليات حضور داشتند كه به صورت جمعي به ارتفاعات بازي دراز صعود كردند. در اين صعود سراسري چندين تن از فرماندهان نظامي به بازگويي خاطرات و چگونگي شرح عمليات آزادسازي پرداختند.》🔰♡ 🔹《شهيد والا مقام و عارف به معارف ايثار و شهادت، شهيد دكتر بهشتي، براي بسيجيان و عاشقان چه زيبا بيان كرده است: عرفان واقعي، خانقاهش در بازي دراز است.》🔹 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 مبارکه ان‌شاءالله 》 🖇تلفن رو قطع کردم … و از شدت شادی رفتم سجده … خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می‌کنه … 🔹اما در اوج شادی … یهو دلم گرفت … 🔸گوشی توی دستم بود و می‌خواستم زنگ بزنم ایران … ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد … و اشک بی‌اختیار از چشمهام پایین اومد … 😭 🔻وقتی مریم عروس شد … و با چشمهای پر اشک گفت … با اجازه پدرم … بله … ▫️هیچ صدای جواب و اجازه‌ای از طرف پدر نیومد … هر دومون گریه کردیم … از داغ سکوت پدر … 😭😭 🔻از اون به بعد … هر وقت شهید گمنام می‌آوردن و ما می‌رفتیم بالای سر تابوت‌ها … روی تک تکشون دست می‌کشیدم و می‌گفتم … 🔹بابا کی برمی‌گردی؟ … توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می‌گذاره … تو که نیستی تا دستم رو بگیری … تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم … حداقل قبل عروسیم برگرد … حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک … هیچی نمی‌خوام … فقط برگرد… 🍀گوشی توی دستم … ساعت‌ها، فقط گریه می‌کردم … 💢بالاخره زنگ زدم … بعد از سلام و احوال‌پرسی … ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم … اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت … اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم … حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می‌کنه … 🔸بالاخره سکوت رو شکست … 🔻زمانی که علی شهید شد و تو … تب سنگینی کردی … من سپردمت به علی … همه چیزت رو … تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی … ▫️بغض دوباره راه گلوش رو بست … 🔹حدود ۱۰ شب پیش … علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد … گفت به زینبم بگو … من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم … توکل بر خدا … مبارکه …💞 ✨گریه امان هر دومون رو برید … 💠زینبم … نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست …جواب همونه که پدرت گفت … مبارکه ان شاء‌الله … 🔻دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم… اشک مثل سیل از چشمم پایین می‌اومد … تمام پهنای صورتم اشک بود … 😭😭 🍃همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم … فکر کنم … من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت … عروس و داماد … هر دو گریه می‌کردن … 🔹توی اولین فرصت، اومدیم ایران … پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن … مراسم ساده‌ای که ماه عسلش … سفر ۱۰ روزه مشهد … و یک هفته‌ای جنوب بود … 🔹هیچ وقت به کسی نگفته بودم … اما همیشه دلم می‌خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه … توی فکه …تازه فهمیدم … چقدر زیبا … داشت ندیده … رنگ پدرم رو به خودش می‌گرفت …🍃✨ پـــــایـــــان •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🔰 👉 @MODAFEH14 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
‌ ✨﷽✨ #شهیـــــدانہ شبِ سنگر، شبِ اشک و دعا بود چراغ سینه ها، نــور خـــــدا بود فقط رنگ شهادت جلوه گر بود و طوفانی زآتش بی اثـــــر بود نــــدای «یاعلی» تا می‌سرودند دل هر ذره‌ای را می‌ربــــــــودند صفـای آینـــــه در چشم هاشان و تنها عشـــــق مـولا رهنماشان #لحظات_سبز_افطار #التماس_شفاعت ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈ســرداررشیــــــداســلام🔻 #شهیــد_شاهـــــرخ_ضرغـــــام🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
6285552_826.mp3
8.31M
🍃✨🍃✨🍃 💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧ 《تندخوانی》 ◀️ #جزء_نهم 🎙 استاد #معتز_آقایی ✨التماس‌ دعا✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 ألَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ 🍃 آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست! #سوره_نور_آیه_۴۱ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 روزه‌دار روی زیبای توایم کی شود تا وقت افـــطار جرعه‌ای از جام شیرین نگاهت قسمت این سفـــره دل ها شود.. ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شھـــــدا چونکه صبح آمد و چشمم باز شد قلب من با چشم شما همـــراز شد غرق رحمــــت می‌شود آن روز که صبحــش با یـــاد شمـــــا آغاز شد نوشتنـــد زائـــــران کربـــــلا و چه زود به مقصد رسیدند #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #دلنوشتـــــہ_دخترشهید 🔶 بابای مهربان   دلمان برایت تنگ شده است اما وقتی به یاد حضرت رقیه و سکینه(علیهما السلام) می‌افتیم و سر مزارت می‌آئیم قلبمان آرام میگیرد 🔸خدا رو شاکریم که با ایثار و فداکاری افرادی همچون شما سایه پدران بر سر فرزندانشان می‌باشد و وقتی آرامش و امنیت کشورمان رو میبینیم به شما قهرمانان افتخار میکنیم. 🔸پدر عزیزمان امیدواریم باعث سرفرازی شما باشیم تا شفاعت شما نیز شامل حال ما گردد 🔸تا همیشه عمرمان در قلبمان جای داری و همیشه یاد و خاطرت برایمان زنده است ❣ #دوستت_داریم❣ ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیــد_علیرضـــــا_بابایـــــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #ازدواج_به_سبک_شهدا 💞در دومین دیدار‌مان به من گفت دوست دارم مثل همسر شهید تجلایی برای من در لحظه #عقد از خداوند شهادت بخواهی. شهادت صحبت همیشگی ما بود از جلسه اول #خواستگاری تا لحظه آخری ڪه با هم بودیم در مورد شهادتش و تنها ماندن من حرف بود. 💞 #مهریه من یك حج بود ڪه تصمیم گرفتیم نرویم تا نابودی آل‌سعود بعد ۱۴ سڪه به نیت ۱۴ معصوم. در اولین روز از رجب عقد كردیم و در ۲۱ مرداد ۹۲ بعد از ۱۴ ماه زندگی‌مان را آغاز ڪردیم 💞سر سفره عقد چند باری در گوشم گفت ڪه #آرزویم یادت نرود، دعا ڪن شهید بشوم و برایم سخت بود ڪه این دعا را بڪنم. هرچند خودم را قانع ڪرده بودم ڪه شهادت #بهترین نوع ترك دنیاست و تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی‌افتد 💞فردای روز عقد ڪه پنج‌شنبه بود رفتیم گلزار شهدای تبریز، آنجا با خودم كلنجار می‌رفتم ڪه برایش بخواهم یا نه؟ بعد با خودم گفتم الان ڪه بین این مزارها راه می‌روم اگر شهیدی هم‌ اسم صادقم دیدم مصرانه برایش شهادت بخواهم دقیقاً در همین فكر بودم كه روبه‌رویم شهیدی هم‌ اسم صادق دیدم. نشستم و فاتحه‌ای خواندم و گریه ڪردم. راوی 👈 همسر شهید #جانباز_فتنه۸۸ #مدافع_حرم #شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه‌وهفت 👈این داستان⇦《 چند مرده حلاجی 》 ـــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 خارج از گود 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حس کردم دقیق زدم وسط خال ... می‌خواستم مطمئن بشم در همون جهت، بحث ادامه پیدا می‌کنه ... - در عین اینکه پیشنهاد خوبیه ... فکر می‌کنم برای من که خیلی بی‌تجربه‌ام ورود تو این زمینه کار درستی نباشه ...😔 🔹ماشین رو کشید کنار و خاموش کرد ... من بیست ساله مرتضی رو می‌شناسم ... فوق‌العاده قبولش دارم ... نه همین طوری کاری می‌کنه نه همین طوری تصمیم می‌گیره ... نقاط ضعف و قوت افراد رو می‌سنجه ... و اگر طرف، پتانسیل داشته باشه دستش رو می‌گیره ... اینکه بهت چنین پیشنهادی داده، شک نکن که مطمئنه از پسش برمیای ...😊😊 ▫️سکوت کرد ... - به نظر حرف‌تون اما داره ... 🔸چند لحظه بهم نگاه کرد ... - ولی تو به درد اونجا نمی‌خوری ... نه اینکه پتانسیل و استعدادش رو نداشته باشی ... اتفاقا اگر بخوای کار کنی جای خیلی خوبیه ... ولی استعدادت مهار میشه ... تو روحیه تاثیرگزاری جمعی داری ... می‌تونی توی محیط و اطرافت تغییر ایجاد کنی و اون رو مدیریت کنی ... بودن کنار مرتضی بهت جسارت و قدرت عمل میده ... مخصوصا که پدرانه حواسش به همه هست ... اما بازم میگم اونجا جای تو نیست ... 🔻خیلی آروم به تک تک جملات و حرف‌هاش گوش می‌کردم... - قاعدتا انتخاب همیشه بین دو گزینه است ... فکر می‌کنید کجا جای منه؟ ... - فقط با بچه مذهبی‌ها می پری؟ ... یا سابقه فعالیت با همه قشری رو داری⁉️... 💠ناخودآگاه خنده‌ام گرفت ... - رزومه‌ای بهش نگاه کنید؛ نه ... سابقه فعالیت با همه قشر رو ندارم ... مثل همینجا که عملا این اولین سابقه رسمی مصاحبه من بود ... اما نبوده که فقط با بچه مذهبی و هیئتی هم صحبت باشم ... نون گندم هم خوردیم ...😊 💢بلند خندید ... - اون رو که می‌گفتی صفر کیلومتری ... این شد ... این یکی رو که میگی خارج از گود هم نبودی ... حالا مرد و مردونه ... صادقانه می‌پرسم جواب بده ... وضع مالیت چطوره⁉️ ... 💠چند لحظه جدی بهش نگاه کردم ... مغزم داشت همه چیز رو همزمان محاسبه می‌کرد ... شرایط و موقعیت ... چیزهایی رو که ممکن بود ندونم ... و ... اونقدر که حس کردم الان می‌سوزه ... داشتم قدم‌هایی بزرگتر ظرفیتی که فکرش رو می‌کردم برمی‌داشتم ... 💢بستگی داره ... به اینکه سوالتون واسه کار فی سبیل الله باشه ... یا چیزی که من اهلش نباشم ...🍃✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #فرازےازوصیتـــــنامہ 💠 من بی‌قرارم!! آتشی در دل من است که مرا بی‌تاب کرده است به هیچ چیز دیگر آرامش پیدا نمی‌کنم مگر به لقاء تو ای خدا، محبوب عزیز. ▫️مدافـــــع وطـــــن▫️ #شهیــد_عزیـــــزالله_بهمنـــــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔻محمدحسین صدرزاده، برادر شهید، عکس‌خاطره انگیزی از سال ۷۶ منتشر کرده است. در عکس، محمد حسین، مصطفی را روی دو دست بغل کرده است.  🔻محمدحسین از خاطره جای مانده در عکس برادر شهیدش می‌گوید: سال ۷۶ بابام جیره سپاه رو گرفته بود پوتیناش کوچیک بود؛ ساقش رو کوتاه کرد و به مصطفی داد. مصطفی شروع کرد غر زدن که من کفش اینجوری نمیخواهم که بابام به حرفش گوش نداد. 🔻فردا صبحش مصطفی با همان پوتینها رفت مدرسه و در راه زمین خورد و نیسان حمل شیر از روی پاشنه پای چپش رد شد. پایش شکست و دکتر گفت خدا را شکر کنید پوتین پاش بود و گرنه استخوانهای پاش خرد می‌شد. 💢 عکس پایین به نقل از همرزم شهید (ابوعلی): عکس پایینی هم مربوط به پارساله که تو عملیات دیرالعدس تیر، تیربار دشمن به پاش (سید مصطفی) خورد و برای بار ششم جانباز شد... ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیــد_مصطفـــــی_صـــــدرزاده🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
💫﷽💫 ‌فرازی از #وصیتنامـــــہ ✍ فرزندانم در زندگی خمس و زکات را فراموش نکنید که من هر چیزی از این دنیا دارم از خمس و زکات و کمک به دیگران است، خدایا این دو گل محمدی را حفظ کن و برای همسرم نگه دار... ▫️ مدافـــع حــــرم ▫️ #شهیــد_جمـــــال_رضـــــی🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌸 ﷽ 🌸 🔰 نماز تن‌هایی ✨نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده،😂 بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد. ✨وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمی‌آیی برویم نماز؟»🍃✨ ✨پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» ✨آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.😳😳 ✨و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... 😳😳😊 ✨و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند😁😁 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #دلنــوشتــــــــــہ ما روزه‌دارها همه یاد لب تشنه توایم ای تشنه لب‌تر از همه‌ی تشنه‌ها حسیـــــن... #رمضان #لحظات_سبز_افطار ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #زندگی_به_سبک_شهدا 🔶 غروب ماه رمضان بود ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی یک قابلمه از من گرفت، بعد داخل کله‌پزی رفت... 🔸به دنبالش آمدم و گفتم: "ابرام جون کله‌پاچه براى افطاری! عجب حالی می‌ده؟!" گفت: "راست می‌گی، ولی براى من نیست" 🔸یک دست کامل کله‌پاچه و چند تا نان سنگک گرفت وقتی بیرون آمد ایرج با موتور رسید ابراهیم هم سوار شد و خداحافظی کرد... 🔸با خودم گفتم لابد چند تا رفیق جمع شدند و باهم افطاری می‌خورند از اینکه به من تعارف هم نکردند ناراحت شدم. 🔸فردای آن روز ایرج را دیدم و پرسیدم: دیروز کجا رفتید؟ گفت: "پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچکی بود که در زدیم و کله‌پاچه را به آنها دادیم چند تا بچه و پیرمردی که دم در آمدند خیلی تشکر کردند ابراهیم را کامل می‌شناختند آنها خانواده‌ای بسیار مستحق بودند؛ بعد هم ابراهیم را رساندم خانه‌شان..." #هادی_دلهـــــا #شهیـد_ابراهیـــــم_هـــــادی🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ #بر_باݪ_اندیشـــــہ‌ها 🔴با کفر، سازش و صلح، حرام است. 🔻با کفر، بر سر میز مذاکره نشستن، خصلت قاسطین و مارقین و ناکثین است؛ نه خصلت مؤمنین و متقّین.. #سردار_دلهـــــا #حاج_محمدابراهیم_همـــــت🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈شهیـــــد منـــــا🔻 #شهید_حاج_محسن_حاجی‌حسنی🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
142678_828.mp3
7.38M
🍃✨🍃✨🍃 💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧ 《تندخوانی》 ◀️ #جزء_دهم 🎙 استاد #معتز_آقایی ✨التماس‌ دعا✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 و هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ 🍃 او کسی است که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و بدیها را می‌بخشد، و آنچه را انجام می‌دهید می‌داند. #سوره_شوری_آیه_۲۵ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 جدا از این برکاتِ سحر شدن، کافیست بیایی و بروی...بی خبر شدن کافیست عزیز فاطمه! تا کی به هـر دری بزنم بیا بیا که دگر در به در شدن کافیست ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شھـــــدا تصویـــــر نگاهتـــــان زیباترین آفتاب است پشت لبخنـــد‌های شمــا صبــــح، طلــوع می‌کند... #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
⬛️◼️◾️▪️ ■گرفتہ حال دلــــم در هواے مـــــادرِ زهـــــرا ■دو دیده‌ام شده باران براے مـــــادر زهـــــرا ■هرآنچہ‌ دختر پاڪ‌ و هر آنچہ مادر خوب اسٺ ■فداےمـــــادر زینـــــب فداےمـــادر زهـــــرا 🏴 وفات یار با وفای پیامبر اکرم، ام المؤمنین، حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) تسلیت و تعزیت باد 🏴 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1