شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوبیستوسه 👈این داستان⇦《 عشق پیری 》 ــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوبیستوچهار
👈این داستان⇦《 ریش سفیدها 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎براشون یه وکیل خوب پیدا کردم ... اما حقیقتا دلم میخواست زندگیشون رو برگردونم ... برای همین پیش از هر چیزی ... چند نفر دیگه رو هم راه انداختم و رفتیم سراغ شوهر انسیه خانم ... از هر دری وارد شدیم فایده نداشت ...😔
🔹این چیزی نیست که بشه درستش کرد ... خسته شدم از دست این زن ... با همه چیزش ساختم ... به خودشم گفتم ... میخواستم بعد از عروس شدن دخترم طلاقش بدم ... اما دیگه نمیکشم ... یهو بریدم ...😑
🔸با ناراحتی سرم رو انداختم پایین ...
بعد از این همه سال زندگی مشترک؟ ... مگه شما نمیگید بچههاتون رو دوست دارید و به خاطر اونها تحملش کردید ...
🔻نمیدونم چی شد ... یهو به خودم اومدم و سر از اینجا در آورده بودم ... اصلا هم پشیمون نیستم ... دو تاشون اخلاق ندارن ... حداقل این یکی پاچه مردم رو میگیره ... نه مال من رو که خسته از سر کار برمیگردم باید نق نق هم گوش کنم ...
▫️از هر دری وارد می شدیم فایده نداشت ... دست از پا درازتر اومدیم بیرون ... چند لحظه همون جا ایستادم ...
🍀خدایا ... اگر به خاطر دل من بود ... به حرمت تو ... همین جا همهشون رو بخشیدم ... خلاصه خلاص ...
📃امتحانات پایانی ترم اول ... پس فردا یه امتحان داشتم ... از سر و صدای سعید ... یه دونه گوشی مخصوص مته کارها ... از ابزار فروشی خریده بودم ...
روی گوشم ... غرق مطالعه که مادرم آروم زد روی شونهام... سریع گوشی رو برداشتم ...🎧
- تلفن☎️ کارت داره ... انسیه خانمه ...
🍃✨از جا بلند شدم ...
- خدایا به امید تو ...
💢دلم با جواب دادن نبود ... توی ایام امتحان ... با هزار جور فشار ذهنی مختلف ... اما گوشی رو که برداشتم ... صداش شادتر از همیشه بود ...
🌸شرمنده مهران جان ... مادرت گفت امتحان داری ... اما باید خودم شخصا ازت تشکر میکردم ... نمیدونم چی شد یهو دلش رحم اومد و از خر شیطون اومد پایین ... امروز اومد محضر و خونه رو زد به نام من ... مهریهام رو هم داد ... خرجیه بچه ها رو هم بیشتر از چیزی که دادگاه تعیین کرده بود قبول کرد ... این زندگی دیگه برگشتی نداره ... اما یه دنیا ممنونم ... همه اش از زحمات تو بود ...😳
💠دستم روی هوا خشک شد ... یاد اون شب افتادم ... "خدایا به خودت بخشیدم" ... صدام از ته چاه در میاومد ...
🔹نه انسیه خانم ... من کاری نکردم ... اونی که باید ازش تشکر کنید ... من نیستم ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
فرازے از #وصیتنامـــــہ
✍ سعی کنید غده سرطانی خاورمیانه یعنی اسرائیل و شیطان بزرگ آمریکا را از بین ببرید و همیشه سعی کنید کفر را از بین ببرید.
🔸و آخرین خواهشی که دارم، مادرم، دوست دارم مرا زیر پای شهید محمود حیدری مجد دفن نمائید.
#شهیـد_محمدرضا_رســـــولی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#سیـــــره_شهیـــــد
🍀 #اهميت_نماز
💠 حسين كسی بود كه به هيچ عنوان غيبت نمیكرد، تهمت نمیزد و دروغ نمیگفت. در همه زمينه ها انسان كاملی بود. خيلی بامحبت و باعاطفه بود.
🔷 هميشه سعی میكرد بچهها را به هم نزديك كند و از جدا شدن آنها جلوگيری كند.
🔹 نمازهای شب حسين زبان زد همه بود. به نماز اهميت زيادی میداد. حتی زمانی كه به مرخصی میآمد، فكر و ذكرش اين بود كه كسی برای نماز صبح خواب نماند. وقت نماز صبح كه میشد، تلفن را بر میداشت به تك تك بچهها زنگ میزد و میگفت: بيداری؟ وقت نماز است هر روز صبح شايد به ۳۰ نفر تلفن میزد و اين كار هميشگی او بود.
راوی 👈 مجيد اخوان
▫️فرمانده والامقام▫️
#شهیــد_حسیــــن_هدایـــــی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#شهیـــــد_عطـــــرے
🍀 به او میگویند “شهید عطری”
🔹تهران شقایق های پرپری را در جنوب خود (بهشت زهراء) در دل خاک میهمان دارد که هر مسافری را به یاد حماسههای جاودانشان میاندازد.
🔹رایحه دلپذیر و مشام نواز معطری که از خاک شهید #سید_احمد_پلارک که پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب میکند.
🔹کسانی که زیاد بهشت زهرا میروند، به او میگویند شهید عطری.
🔹خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند؛ او معجزه خداوند است.
♥ از سنگ قبرش همیشه عطر ترشح میکند، همیشه نمناک است و هم بوی گلاب و گلهای معطر دارد. هیچ وقت روز سر مزار شهید سید احمد پلارک خالی نیست همیشه میهمان دارد.
📩 آدرس مزار: بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲
▫️ شهیـــــد عطـــــری ▫️
#شهیــد_سیداحمـــد_پــــلارک🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_چهلوچهارم
《 کودک بیپدر 》
🖇مادرم مدام بهم اصرار میکرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها …
🔹میگفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه… پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگتر میشه …اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچهها کمک میکنم …
🔸مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم …همه دورهام کرده بودن … اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم …
🔻چند ماه دیگه یازده سال میشه … از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم … بغضم ترکید … این خونه رو علی کرایه کرد … علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه … هنوز دو ماه از شهادت علی نمیگذره … گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده …
💢دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد …من موندم و پنج تا یادگاری علی … اول فکر میکردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل میکنم اما اشتباه میکردن…
🍀حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه میشد حس کرد …کار میکردم و از بچهها مراقبت میکردم … همه خیلی حواسشون به ما بود … حتی صابخونه خیلی مراعات حالمون رو میکرد …
🌸آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچههای من پدری میکرد … حتی گاهی حس میکردم … توی خونه خودشون کمتر خرج میکردن تا برای بچهها چیزی بخرن …تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمیکرد …
🔰روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود … تنها دل خوشیم شده بود زینب … حرفهای علی چنان توی روح این بچه ۱۰ ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمیخورد … درس میخوند … پا به پای من از بچه ها مراقبت میکرد… وقتی از سر کار برمیگشتم … خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود …
🌹هر روز بیشتر شبیه علی میشد … نگاهش که میکردیم انگار خود علی بود … دلم که تنگ میشد، فقط به زینب نگاه میکردم … اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو میبوسید …
❤️عین علی … هرگز از چیزی شکایت نمیکرد … حتی از دلتنگیها و غصههاش … به جز اون روز …از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش … چهرهاش گرفته بود … تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست … گریهکنان دوید توی اتاق و در رو بست ….
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #پنجشنبه که میآید... باز دلتنگ شهیــدان میشوم بی قرار یاد یـــاران میشوم یاد آنانی که مجنون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5886590031669231906.mp3
9.38M
🎧🎧🎧
بـاکـارام حـس میـکنم خیلے
ازت دورمـ😔
آقا اصلا تـو نوکـرات فقط
منم خیلی بدمـ💔
بانـواے: سـید رضـا #نریمانـے🎤
#السلامعلیکیااباعبدالله
#شب_زیارتی_ارباب
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌼🌾
#فــرازے_از_وصیتنــامــه↯↯↯
🔹《استدعا دارم رهبر عظیم الشان و فرزند زهرا این دلسوخته اسلام و #نایب امام زمان را در تمام امور تنها نگذارید چون کلامش کلام خداست جنگ را با قوت هر چه تمامتر ادامه دهیدو از ملت عزیز خواستارم که حقشان را به این حقیر ببخشند که بتوانم خدمتگذار خوبی برای آنها باشم از کلیه برادران سپاه و بسیج استدعا دارم که اطاعت بیشتری از فرماندهی داشته باشند و هرچند به ضرر خودشان باشد من در جهاداکبر یعنی جهاد با نفس و خودسازی را فراموش نکنید پشت سر امام عزیز بمانید چون انقلاب ما به خاطر خدا و به دست ولایت فقیه بوده و هست و ثبات آن به دست ولایت فقیه است و بس. انشاءالله…》
🔸ســردار رشید اسلام↯↯
#پاسدارشهیدحاججمالطباطبایی
(ســــالروز شهــادتــــ♡)
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
فرازی از #وصیتنامـــــہ
🍀 بنام خدایی که در هم کوبنده ستمگران و ظالمان تاریخ است. بنام او که مالک هستی است، جان میدهد و جان میستاند. با سلام به حضرت بقیهالله و شهیدان راه حق و آزادی، با سلام به منجی عالم بشریت و نائب برحق ایشان، حضرت مهدی (عج).
🔹امروز ظلم بر جهان چیره گشته، ای مظلومان بپاخیزید و کاخ ظلم و ستم را فروریزید.
🔹این وصیت را با سرعت نوشتم و نتوانستم کلی بگویم، امیدوارم پدر و مادر مرا حلال کنند. برای آنها و برادرانم و خواهرانم آرزوی موفقیت میکنم اگر شهید شدم بدانید که گرچه دستم از این دنیا کوتاه است ولی از قفس تنگ دنیا خلاص شدم، رها گشتم و به ملکوت اعلا پیوستم برای من ناراحت نباشید، امیدوارم خداوند متعال یارتان باشد و خداوند را هرگز فراموش نکنید.
▫️سرلشگـــــر▫️
#شهیــد_عبدالحسیـــــن_عرفانی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوبیستوچهار 👈این داستان⇦《 ریش سفیدها 》 ــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوبیستوپنج
👈این داستان⇦《 قسم به رحمت تو 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎طول کشید تا باور کنم ... اما چطور میشد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ... به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو میدادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ...😔
🍃✨خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ... یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ...
🔻خیلی زود ... شاهد بلایی میشدم که بر سرشون فرود میاومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلـــ❤️ــم بگم ...
خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ...✨ و همه چیز تمام میشد ...
🍀خدا به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس میکردم ... و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ...
🌸وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمستر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختیای میبخشیدم ...
🍃✨خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ... حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمیکردی ... تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره...✨
نمیخوام به خاطر من، مخلوق و بندهات رو مجازات کنی ... من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ... حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت میکنه ...❤️🍀
💠و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ...
🍀امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سختترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوختهات💔 نمک میپاشه ...
💢ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ...😔
و هر بار ... با بزرگتر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسانها ... فشار شیطان هم چند برابر میشد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ...
🌿و خدایی استاد من بود ... که رحمتش بر غضبش ... غلبه داشت ...
خدایی که شرم توبه کننده رو میبخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسیها و نامردمیها میبنده ...
☘خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ... به محبتش فکر کنی ...🌱✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#خصوصیات_شهید
💠 ایشان فردی با اخلاق و مهربان و دلسوز نسبت به خانواده و مردم بود. فردی متدین و نمازخوان و باخدا بودند.
🔹همیشه خدا را شکر میکردند که باب شهادت را بر روی بندگانش گشوده است و میگفت: ای خدای حسین تو را سپاس میگویم که باب شهادت را بر روی بندگانت باز نمودی.
🔹من آزادی خود را به هیچ چیز حتی با حیات معامله نمیکنم. شهید آن قدر شهادت را دوست داشت که بامجروح شدن در عملیات بیت المقدس (۵) ، میدان جنگ را ترک نمیکند و آنقدر پیش میرود که در بالاترین ارتفاعات الحدید خود را به خدایش میرساند و از آنجا عروج میکند.
راوی 👈 خانواده و برادر شهید ابراهیم ایزدی
#شهیــد_اسماعیـــــل_ایـــــزدی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
فرازےاز #وصیتـــــنامہ
✍ تا زمانی که جنگ ادامه دارد هرگز تسویه حساب نخواهم کرد یا شهید میشویم یا پیروز.
🔹تا زمانی که اسلام در خطر است، راحتی برای ما بچه مسلمانها معنی ندارد و هر کس برای خودش مسئله را توجیه کند از مرگ ترس دارد یا نه؟
🔸خدایا مرا در زره خودت قرار بده زیرا هر کس بر زره تو قرار گرفت آسیب نخواهد دید.
🔹ما در همه جا مرگ و کشته شدن داریم، پیر میمیرد، جوان میمیرد، نوعروس در خانه میمیرد، جوان در بستر میمیرد و آنچه بهتر که ما در این جهاد عظیم و این جهاد بزرگ شرکت کنیم و در راه خدا جان خودمان را بدهیم.
🔸در اسلام ما فرمانده و معاون و سرباز زیردست نداریم، امیدوارم که خداوند این ایمان و شهامت و شجاعت را در همه ما بیش از پیش بگرداند.
#شهیــد_خانعلـــــی_سیـــــرفر🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
فرازی از #وصیتنامـــــہ
💢 بارالها شهادت در راهت آنقدر زیباست که دوست دارم هزارها بار زنده شوم و باز جان ناقابل را تسلیم تو کنم، چرا که رسول تو حضرت خاتم النبیین محمد بن عبدا... فرمود: "بالاتر از همه خوبیها شهادت در راه خداست"
#شهیــد_حجـــــتالله_فرزانـــــه🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_چهلوپنجم
《 کارنامهات را بیاور 》
🖇تا شب، فقط گریه کرد … کارنامههاشون رو داده بودن … با یه نامه برای پدرها …
بچه یه مارکسیست … زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهیــ🌷ـــد شده و پدر نداره …
🌹مگه شما مدام شعر نمیخونید … شهیدان زندهاند الله اکبر … خوب ببر کارنامهات رو بده پدر زندهات امضا کنه …اون شب … زینب نهار نخورده … شام هم نخورد و خوابید …😔
🔹تا صبح خوابم نبرد … همهاش به اون فکر میکردم …خدایا… حالا با دل کوچیک و شکسته💔 این بچه چی کار کنم؟… هر چند توی این یه سال … مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما میدونم توی دلش غوغاست …
🔸کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه میکردم که صدای اذان بلند شد …
🍃✨با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت … نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز … خیلی خوشحال بود … مات و مبهوت شده بودم … نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش …دیگه دلم طاقت نیاورد … سر سفره آخر به روش آوردم … اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست …
🌺دیشب بابا اومد توی خوابم … کارنامهام رو برداشت و کلی تشویقم کرد … بعد هم بهم گفت … زینب بابا … کارنامهات رو امضا کنم؟ … یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ … منم با خودم فکر کردم دیدم… این یکی رو که خودم بیست شده بودم … منم اون رو انتخاب کردم … بابا هم سرم رو بوسید و رفت …😘
💢مثل ماست وا رفته بودم … لقمه غذا توی دهنم … اشک توی چشمم … حتی نمیتونستم پلک بزنم …بلند شد، رفت کارنامهاش رو آورد براش امضا کنم … قلم توی دستم میلرزید …توان نگهداشتنش رو هم نداشتم …🖊
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
نجوا با امام زمان .mp3
4.81M
🎧🎧🎧
🎵فایــل صـــوتۍ
✅ نجوا با امام زمان(عج)😭😭
🎤با نوای حمید #علیمی
#پیـــشنهاد_ویژه_دانـــــلود💯
✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ
🍃 از آنچه روزی شما کرده ایم انفاق کنید پیش از آن که هریک از شما را مرگ دررسد و بگوید: پروردگارا! چرا تا مدتی کوتاه [مرگ] مرا به تأخیر نیانداختی [و مهلتم ندادی] تا انفاق کنم و از درست کاران باشم ؟
#سوره_منافقون_آیه_۱۰
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌼🌾
#نجــــــــوایعاشــقانــــہ🌸🍂
《در حال نجوا با حضرت رقیه (س)》
🔅[چه گفتی که خریدارت شدند ...
بگو برادر من هم جان ناقابلی دارم ...]
🔻مــــدافــــعحــــــرم
#شهیــــد_عمــــار_بهمنــــے🌷
🔹سالــــروزشھــــادتــــ🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1