1_1037878944.pdf
101.6K
#خط_محتوایی
💠 چرا رأی بدهیم؟
🔶 ۶ پاسخ کوتاه
❤️ لشگر سایبری انقلاب اسلامی
🆔 Eitaa.com/Cyber_Army
🆔 Rubika.ir/Cyber_Army1
1_1025111924.pdf
44.6K
#خط_محتوایی
💠 نمودار راهنمای سریع پاسخ به شبهات و سوالات انتخاباتی
🔶 بسیار خواندنی
❤️ لشگر سایبری انقلاب اسلامی
🆔 Eitaa.com/Cyber_Army
🆔 Rubika.ir/Cyber_Army1
3656817901.pdf
251K
#خط_محتوایی
💠 جدول پاسخ به شبهات و سوالات انتخاباتی
🔶 بسیار قابل استفاده
❤️ لشگر سایبری انقلاب اسلامی
🆔 Eitaa.com/Cyber_Army
🆔 Rubika.ir/Cyber_Army1
1_949306365.pdf
217K
#خط_محتوایی
💠 سوالات و تکرار ایام انتخابات
🔶 بررسی هشت شبههی رایج
❤️ لشگر سایبری انقلاب اسلامی
🆔 Eitaa.com/Cyber_Army
🆔 Rubika.ir/Cyber_Army1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهدا و انتخابات | #انتخابات
🔻چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠توصیه های امام خمینی (ره)
#انتخاب اصلح را برای ما ترسیم کرده اند! !!
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸🍃 خاطره ای زیبا از زندگی شهید صاحب الزمانی...
🌟 نماز شب...
اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ،
تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ...
نگرانش شدم ؛
رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ !
بهش گفتم :
" مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی !
می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم ،
چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ،
من ۱۶ سالمہ !
چشام مریضہ ! چون توی این ۱۷ سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ...
گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... "
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
#رهبر_معظم_انقلاب:
آن کسی که امام و راه امام و وصیتنامهی امام را قبول دارد، او «خودی» است؛ آن کسی که استقلال ایران برایش دارای اهمیت است و به آن پایبند است، «خودی» است؛ آن کسی که عزت این ملت و پیشرفت علمی این ملت را دنبال میکند، او «خودی» است. غریبهها کسانی هستند که مشتاق سلطهی امریکایند؛ آنها کسانی هستند که در خانه، برای دزدِ کمین گرفته کار میکنند و به نفع او اقدام میکنند. غریبه آن کسی است که بلندگوی افکار و اهداف دشمنان این ملت است.
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
#وصیتنامه_امام_خمینی۸
قسمت نهم
بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحیمْ
اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز، این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدری است که ارزیابی آن از عهده قلم و بیان والاتر و برتر است. اینجانب، روح الله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همه خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبه حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دستاوردهای آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیز آینده مطالبی هر چند تکراری عرض مینمایم. و از خداوند بخشاینده میخواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید .
۱- ما میدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید . اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضدّ اسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بیتفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بیفرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانههای قدرتمندان بر ملت تحمیل میشد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده میشد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمیتوانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرتآور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است .
ادامه دارد ...
🔶 اتفاق جالبی که امروز در حین ویزیت بیمار توسط خانواده معظم
#شهید_پور_هاشم صورت گرفت ،
#تجلیل از خانم دکتر عاشوری با اهدای گلدان گل توسط این خانواده معزز شهید به پاس قدر دانی از کار #جهادی خانم دکتر
✅ از طرف ستاد یادواره امام زادگان عشق قدر دان این خانواده معزز شهید هستیم .
۱۴۰۰/۳/۱۳
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
امروز پنج شنبه ۱۴۰۰/۳/۱۳
هشتمین هفته ویزیت خانواده های معزز شهداء ، ایثارگران و خانواده های تحت پوشش مسجد
توسط خانم دکتر عاشوری (پزشک و حکیم طب سنتی)
در مهد کودک بهشت فیروزه مسجد حضرت زینب علیها السلام
به استحضار می رساند ؛
خانواده های معزز شهداء ، ایثارگران و خانواده های تحت پوشش مسجد میتوانند جهت ثبت نام ویزیت خانم دکتر شماره تماس خود را به شماره همراه 09125533018 پیامک نمایند و یا با مراجعه به مسجد حضرت زینب علیها السلام بعد از نماز عشاء ثبت نام حضوری داشته باشند.
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#کتاب
#عصرهای_کریسکان #خاطرات_امیر_سعیدزاده #رزمنده_کرد_اسیر_در_چنگال
#ضد_انقلاب_کومله
#نویسنده_کیانوش_گلزار_راغب
#فصل_سیزدهم
#قسمت ۴۰
اسمش امیر است و فوق دیپلم فیزیک دارد. اعزامی تهران است و شجاع و باجرئت نشان میدهد. میگویم: «بفرما در خدمتیم!»
منطقه را میشناسم و مسائل امنیتی را فوت آبم. نمیخواهم اسلحه همراهمان ببریم. اسلحه شجاعت میآورد ولی امنیت نمیآورد. هر کس ما را مسلح ببیند شاخ شده و برایمان دردسر درست میکند. در نتیجه سعی دارم به عنوان رهگذر و نیروی بومی دنبال توپ کوره بگردم.
به منزل میرویم و تا غروب صبر کرده و برنامهریزی میکنیم. لباس محلی میپوشیم و عصر به طرف عراق راه میافتیم. یک دستگاه دوربین شکاری دارم که با خودم میبرم تا خودمان را شکارچی معرفی کنیم. درّه و صخره و کورهراهها را پشت سر گذاشته و در سکوت مطلق شب از راههای باریک مالرو میگذریم. حدود چهل و پنج کیلومتر راه میرویم تا نزدیک صبح به روستای «بِنگرد» عراق میرسیم.
با دوربین از دور روستا را دید زده و میبینم زنی میانسال مشغول کار است و هیزم برداشته و دارد تنورش را روشن میکند. خانهاش آخر روستاست و دیوار گلی کوتاهی دارد. یواشیواش به طرفش میروم و به زبان کردی خاله صدایش میکنم و میگویم: «سلام پوره.»
ـ علیک سلام.
جواب میدهد و همچنان مشغول کارش میشود. میگویم: «پوره خیلی گشنهایم، یه کم نان میدی بخوریم؟»
ـ مال کجایین؟
ـ کرد عراقی، پیشمرگ مام جلال طالبانی !
محل نمیگذارد و هیزمها را جابهجا میکند. میگویم: «مال بارزانی هستیم!»
سکوت میکند و جواب نمیدهد. میگویم: «عضو خباتیم !»
اعتنایی نمیکند و کنار تنور میرود و هیزم را داخل تنور میچیند. میگویم: «رزگاری، دموکرات، کومله !»
هیچ جوابی نمیدهد و بی محلی میکند. اسم همه گروهها را میبرم ولی باز هم جواب نمیدهد و بی تفاوت به کارش ادامه میدهد. میگویم: «اگر راستشو بگم پناهمان میدی؟»
ـ آری.
تقویم جیبیام را در میآورم و عکس امام خمینی را نشانش میدهم و میگویم: «ما پیرو ایشانیم. باور میکنی؟»
با لهجه کردی میگوید: «پازدارین؟»
ـ آره.
تقویم را از دستم میگیرد و عکس امام را بوسیده و روی چشمش میمالد و میگوید: «بانی چاو ، بیایین تو.»
وقتی میبینم راه و سیرۀ امام چنان در دل این زنِ کُرد عراقی نفوذ کرده که حاضر است جانش را به خطر بیندازد و کمکمان کند، اشک شوق در چشمانم حلقه میزند و خدا را شکر میکنم.هنوز آفتاب نزده با چای داغ و نان گرم و تخممرغ محلی صبحانهای برایمان درست میکند و میآورد. خوشحالیم که ما را پذیرفته و لو نمیدهد. میگوید: «برای چی به اینجا آمدین؟»
ـ پوره، شما کُردین و مام کُردیم. این صدام لعنتی یک ساله هر روز شهر ما رو با توپخانه میزنه و زن بچه مردم را میکشه.
ـ میدانم این توپ کورهس!
جالب است که اینجا هم به توپ کوره مشهور است. میگوید: «میدانم کجاس.»
با امیر از خوشحالی پر در میآوریم. میگویم: «کجاس؟»
ـ توی دشته، وقتی شلیک میکنه صداش آبادی ما رو هم میلرزانه. توی دشت محرمه. مینگذاری شده. اگه خرگوشم بره اونجا کشته میشه.
ـ شما جاشو نشان بده، بقیهش با خدا.
ـ پسرم خوابه. بذارین بیدارش کنم. وقتی خواست گوسفنداشو ببره صحرا، میگم نشانتان بده.پسرش محمد را از خواب بیدار میکند و آفتاب نزده خودمان را استتار کرده و با گله گوسفند از منزل خارج میشویم تا کسی متوجه حضورمان نشود. ده کیلومتری راه میرویم و از بوتههای گون و درختچهها گذر کرده و به بالای قله میرسیم. بِنگرد در دامنه کوه قرار دارد و بعد از آن تا چشم کار میکند دشت هموار است. محمد محل توپ کوره را از دور به ما نشان میدهد. ده کیلومتر در دل دشت با ما فاصله دارد. میگوید: «باید تا عصر صبر کنین تا محل دقیقش رو بفهمین.»
از محمد تشکر میکنم و میگویم: «تو برو و عصر بیا دنبال ما.»
ساعت حدود یازده صبح است و به دشت خیره میشویم. جادهای خاکی از دوردست پیداست و چیز دیگری نمیبینیم. عصر شده و زمان شلیک توپ کوره فرامیرسد. یک دستگاه خودرو آیفا با جیپی از دور نمایان شده و به دل دشت میآیند. با دوربینم نگاه میکنم و میبینم به خاکریزی رسیده و توقف میکنند. انگار تور استتاری را کنار زده و لولۀ توپ کوره را از داخل کانال بیرون میکشند. پنج گلوله توپ شلیک میکنند و توپ را سر جایش گذاشته و میروند. هوا تاریک شده و محمد به دنبالمان میآید. از قله سرازیر میشویم و در بین گلۀ گوسفندان پناه گرفته و دولا دولا راه میرویم تا به منزل پوره میرسیم.
پوره میگوید: «پسرم پیدا کردی؟»
ـ بله پوره، خدا خیرت بده.
بعد میگویم: «پوره یه خواهشی ازت دارم، برام انجام میدی؟»
ـ من برای خمینی (ره) جان میدم.
⬅️ ادامه دارد. . . . .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷