دانشآموز شهید ابوالفضل ماهرخ ـ ۱۵ ساله
دبیرستان صدوق ـ تاریخ شهادت: (۲۲/۸/۶۶)
ـ مثل دو دوست بودیم و راحت حرفهای دلمان را به همدیگر میزدیم. روز جمعه بود.
میخواستیم با همدیگر به نمازجمعه برویم. تقریباً یک ساعت وقت داشتیم، گفت: «پدر، بیا توی این فاصله چند آیه قرآن بخونیم».
گفتم: «باشه».
هر دو رفتیم وضو گرفتیم و رو به قبله نشستیم. یک آیه من میخواندم و یک آیه ابوالفضل.☺️
بعد از قرآن خواندن گفت: «پدر! به نظر شما من توی دانشگاه قبول میشم؟» 🤔
گفتم: «اگر درس بخونی؛ چرا که قبول نشی!»
گفت: «حالا که این طوره، با مامان و بچهها بیشتر کار کنید!» 😒
گفتم: «منظورت چیه؟! واضحتر صحبت کن!»
گفت: «منظورم “ش ه ا د ت” است!» 🙂
گفتم: «ش ه ا د ت؟!» 😕
سرش را تکان داد و گفت: «آره» 🙃
گفتم: «اگر اینها رو به هم وصل کنیم میشود شهادت!».
گفت: «بله».
گفتم: «شد یکبار پیش من بنشینی و از شهادت حرف نزنی؟!» 🤨
گفت: «تنها آرزوی من شهادته! و خیلی خوشحالم که پدری مثل شما دارم و راحت میتونم حرفم رو بهاش بزنم» 😘
بعد نگاهی محبتآمیز به من کرد، دستش را روی شانهام گذاشت و گفت: «پدر! ببخشید که این طور با شما صحبت میکنم! کارنامه قبولی دانشگاه امام حسین(علیه السلام) شهادته!»
✨⭐️
و اشک از چشمانش جاری شد.🌦
ـ وقتی از نمازجمعه آمدیم، سر سفره نهار، به همدیگر نگاه میکردیم و بیاختیار از چشمانمان اشک سرازیر میشد.😭😭
بچهها به مادرشان میگفتند: «چرا پدر و داداش گریه میکنند؟!»
مادرشان گفت: «نمیدونم! اینها وقتی بعد از مدتی همدیگر رو میبینند، این جوری میشن!
🌷در خاطره ای که از این شهید بزرگوار نقل شده است، می خوانیم: کنار قبر آماده ای نشسته و عجیب به فکر فرو رفته بود. به او گفته شد:
حاج احمد این قبر برای تو خیلی کوچک است. تو با این قد بلند توی این قبر جا نمی گیری. به فکر یک قبر دیگر باش.
حاج احمد در جواب گفت:
"من به شما قول می دهم که این قبر برای من بزرگ هم باشد.
همیشه می گفت: شهادت تنها با یک تیر و ترکش که شهادت نیست.
آدم باید مثل امام حسین (ع) شهید شود تا شرمنده آقا نشود.
💔
من دوست دارم روز قیامت اگر قرار شد مرا به امام حسین(ع) معرفی کنند قطعات بدنم را روی پارچه ای قراردهند و بگویند این احمد کریمی است."
🌷بعد از عملیات کربلای چهار حال و روز خوبی نداشت.
شب عملیات کربلای پنج با شهادت حضرت فاطمه(س) مصادف شده بود.
حاجی توی سنگر فرماندهی نشسته بود. در آن اوضاع و احوال که همه در تب و تاب عملیات بودند سراغ مدّاح را گرفت.
راضی اش کرده بود تا برایش روضه حضرت زهرا(س) بخواند.
مدّاح می خواند و حاجی گریه می کرد. همان شب
بی بی شهادتش را امضا کرد.🕊🌷
صبح روز 24 دی سال 65 برای سرکشی به خط آمده بود که گلوله توپ (یاخمپاره ای) کنارش زمین خورد و بدنش قطعه قطعه شد، قطعات پیکرش را در کیسه کوچکی جمع کردند و در قبر کوچکی دفنش کردند.😭🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرت و صلابت و قلب محکم مادر شهید زاهدلویی رو ببینید فقط
مادر شهید زاهدلویی از شهدای امنیت در مراسم تشییع پسرش: به کوری دشمنان پسرم فدای رهبر و انقلابم شد؛ پسر کوچکم را هم در این راه تربیت می کنم
پ.ن: #انقلاب_زنان واقعی اینه
شما براندازها حتی ادای اینم نمیتونید دربیارید
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ودرود خدا بر شهیدان خاصه شهدای اطلاعات عملیات
«بویژه شهید سید عبدالحسین موسوی نژاد»
مجلس روضه شام شهادت امام حسن عسگری «علیه السلام» در منزل شهید،
شادی روح این شهید عزیز بخوانیم #فاتحه با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آفرین بر این شیر زن
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🛑📸 امروز صبحگاه مشترک نیروهای مسلح #عهد_سربازی در مسجد مقدس جمکران با سخنرانی سردار اشتری فرمانده کل انتظامی کشور برگزار شد
سردار خیبر شهید حاجابراهیم همت:
فقط میتوانم بگوییم زمانی که شما با خیال راحت و در نهایت آرامش توی خانه خودت خوابیدهای و مشغول استراحت هستی، این #بسیجیان درون سنگرها مشغول #مبارزه هستند؛ درحالی که زیر پایشان خاک و بالای سرشان آسمان است.
#شهدای_امنیت
#شهدای_وطن
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
👌آری شهادت زیباست
اما مثلِ مرد پایِ بیرقِ انقلاب ایستادن
از آن زیباتر است
خون دادن برای خمینی زیباست
اما خونِ دݪ خوردن برایِ خامنهای
از آن هم زیباتر است...
#شهیدسیدمرتضیآوینی💔
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : بیست و دوم
ابوحاتم گفت: «اینها، اولین نیروهای داوطلب مردمی اند که ابو وهب سازماندهی کرده، بهشون میگن «دفاع وطنی» و قراره، صدها گردان از سرتاسر سوریه به این شکل سازماندهی بشن.»
از ماشین پیاده شدیم. ابوحاتم جلو افتاد، امین پشت سر او و ما کمی عقب تر، شروع به حرکت کردیم. توی کوچه ای که از روی تل آجرها و سیمانهای فروریخته و شیشه های خرد و لب تیز، نمیشد به راحتی راه رفت. چاره ای جز عبور از میان این همه خرابی نداشتیم. پاورچین پاورچین از میانشان رد شدیم. زیر پایمان گاهی میسرید و صدا می کرد. نگاهی به زمین داشتم که نیفتم و نیم نگاهی به ابوحاتم که در حین راه رفتن، به ساختمان های ویران نظر می انداخت. نگران بود، نگران تک تیراندازهایی که در تیررسشان بودیم. به جایی رسیدیم که به نظر ابوحاتم نمیشد از همین راه ادامه مسیر داد به همین خاطر از داخل خانه هایی که دیوارهاشان سوراخ شده بود و این گونه بههم متصل شده بودند، به سمت حرم رفتیم. شرایط به مراتب، بدتر از گذشته بود. به گفته ابوحاتم، تکفیریها اگرچه نتوانسته بودند به حرم برسند ولی خون زیادی از مردم و محبان حضرت را توی کوچه ها و کنار حرم ریخته بودند. فقط به جرم اینکه آنها چه شیعه و چه سنی، محب اهل بیت بوده اند. پایمان به صحن حرم که رسید،
👇👇👇
نفس راحتی کشیدیم. گویی به حرم امن خدا رسیده ایم، اما حرم امن خدا این قدر بی زائر و غریب نبود. چسبیدم به ضریح و پنجه بر مشبکهای آن انداختم و به پهنای صورتم برای غربت حضرت زینب، اشک ریختم. اشکی که آرام و مصمم کرد که حاضر بودم همان جا بمانم و برای دفاع از حرم، مثل آن جوانهای سوری اسلحه بگیرم و بجنگم و حتم
داشتم که دخترانم، همین عزم و اراده را دارند. ساعتی را به دعا و نماز و زیارت گذراندیم و با دلی محکم از یاد خدا، از حرم بیرون آمدیم. ابوحاتم به قصد بازگشت جلو افتاد، در جهت معکوس همان مسیر، همان ویرانه ها و حتما همان چشمهای حرمله ها روی ماشه. ولی ما آرام تر و سبکبال تر از آمدن، برمی گشتیم. برای افطار آش بار گذاشتهبودم، حسین از آش، خیلی خوشش می آمد، اصلا بدون او، خوردن آش برای من و دخترانم، لطفی نداشت. دمدمای افطار بود که رسید. سعی می کرد خستگی اش را پنهان کند و خودش را سرحال نشان بدهد. پرسیدم: «چه خبر از پروژه؟» و طوری پرسیدم که انگار می دانم پروژه چیه یا کجاست. بوی آش را بهانه و سر شوخی را باز کرد و گفت: اونقدر گرم کار بودم که گذر زمان رو احساس نمی کردم. مسلحين نزدیکمون بودن و بوی انفجارها، برام سرگیجه آورده بود که یه دفعه بوی آشنایی به مشامم رسید. بوی آش سالار بود که از هفت تا کوچه اون طرف تر می اومد و مسلحين رو هم منگ و حیرون کرده بود درگیری رو نصف و نیمه گذاشتن و رفتن.» من که در این اوضاع و احوالانتظار چنین روحیه ای را از حسین داشتم، شاد خندیدم. اما معمای پروژه برایم پیچیده تر شد. پروژه هرچه بود، بوی خطر از آن می آمد. زهرا و سارا هم که در حال پهن کردن سفره افطار بودند از این فرصت استفاده کردند، پا شدند رفتند دو طرف پدرشان نشستند و گفتند: «بابا، اینجا، ما اصلا احساس غربت نمی کنیم، اما خیلی نگران شماییم.»انتظار چنین روحیه ای را از حسین داشتم، شاد خندیدم. اما معمای پروژه برایم پیچیده تر شد. پروژه هرچه بود، بوی خطر از آن می آمد. زهرا و سارا هم که در حال پهن کردن سفره افطار بودند از این فرصت استفاده کردند، پا شدند رفتند دو طرف پدرشان نشستند و گفتند: «بابا، اینجا، ما اصلا احساس غربت نمی کنیم، اما خیلی نگران شماییم.»
⬅️ادامه_دارد....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🌸زیارت روز جمعه🌸
🌸 زیارت امام زمان علیه السلام درروز جمعه 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَا مَوْلاَكَ عَارِفٌ بِأُولاَكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلاَيَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلاَيَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلاَدِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_316
#آیه_7_سوره_آل_عمران_بخش_2
🌹 ادامه جلسه قبلی
🌸 هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَاياَتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتاَبِ وَ أُخَرُ مُتَشاَبِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشاَبَهَ مِنْهُ ابْتِغَآءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَآءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَاَمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ الْأَلْباَبِ
🍀 ترجمه:او كسى است كه این كتاب قرآن را بر تو نازل كرد. بخشى از آن، آیات محكم (روشن و صریح) است كه اصل و اساس این كتاب را تشكیل مىدهد. و بخشى از آن، آیات متشابه است ، اما كسانی كه در دلهایشان انحراف است، به جهت ایجاد آشوب و نيز به جهت تأويل آیه به دلخواه خود، به سراغ آیاتى مىروند، كه متشابه است. در حالى كه تأويل این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمىدانند. آنان كه مىگویند: ما به آن ایمان آوردهایم همه ى آیات از طرف پروردگار ماست و جز خردمندان پند نگیرند.
🔴 در جلسه قبلی توضیح و نکات این آیه شد در این جلسه پیام های این آیه بیان می شود.
🔹 پیام های آیه7سوره آل عمران 🔹
🌷 تمامی آیات #قرآن روشن هستند ولی از نظر فهم مردم بعضی آیات روشن و بعضی متشابه هستند.
🌷 قلب های منحرف ، منشأ #فساد و فتنه است.
🌷 #فتنه ، تنها آشوب نظامی نیست بلکه تغییر دادن معنای آیات و تفسیر نادرست آیات به خاطر منافع شخصی و گمراه کردن مردم فتنه است.
🌷 گاهی #حق دست آویز باطل می شود.
🌷 هدف نهايى آیات الهی را تنها #خداوند و الراسخون فیلم العلم که همان اهل بیت علیهم السلام می باشد می دانند.
🌷 #علم درجاتی دارد که بالاترین آن آشنا شدن به تأويل و رسيدن به هدف نهايى است.
🌷 #عالمان واقعى بدون تكبر هستند.
🌷 هر چه را نمی فهمیم انکار نکنیم.
🌷 نزول آیات محکم و متشابه ، در مسیر #تربیت است .
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
از ردِ پــاے " تـــو "
مـــے گیـــرد نــشــــاڹ،
هــــر_ڪـــہ_دارد
" آرزوے آســـــــــماڹ " ...
ســــلام✋
#آدینه_تان_شهــ🌹ـــدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷