eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔺 ♦️ درخواست فعالسازی ♦️مقابله با کشف حجاب سازمان یافته ♦️ 🔰 https://farsnews.ir/my/c/172180 ⬆️ لینک مطالبه «سامانه فراجا دوباره فعال شود » جهت ارسال به افراد هنجارشکن مانند «کشف حجاب» ‼️لطفا وارد لینک فوق شده و گزینه «حمایت میکنم» را انتخاب کنید. 🌺باتشکر از سامانه# فارس_من که برای حمایت از این مطالبه همین امروز و بلافاصله پس از ثبت، آنرا تایید و منتشر نمود. ‼️ ‼️ دوستان لطفا مطالبه گری کنید و بی توجه نباشید. کانال خبری در ایتا‌بپیوندید👇. https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
🌹وصیتنامه ام را با دقت بخوانید تنها ارثی که بجا می گذارم... سنگر است، همه وارث باشیم 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شهید کیهانی وقتی فهمید کاملا در محاصره تکفیریهای داعشی است، «کمیلِ بابا، مقداد عزیزم، میثمِ گلم! از شما می‌خوام ولایی بمونید، ولایی به ایستید؛ بسیجی، حزب الهی.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، یکی از رزمندگان مدافع حرم اعزامی از شهر مقدس مشهد روایتی از  نحوه شرط و شروطش برای شهادت در کتاب «چَخ‌چَخی‌ها» از انتشارات راه‌یار داشته است که در ادامه می‌خوانیم: اولین دفعه که که به سوریه رفتم، گفتم: خدایا! دوست دارم کار کنم، فعلاً شهادت نمی‌خواهم. اجازه بده ۲۰۰ نفر از دشمنان اهل بیت را بکشم و بعد مزدم را بده! تقسیم نیرو که انجام شد، مسؤول اطلاعات شدم. دیده‌بانی هم می‌کردم و گرا می‌دادم. مثلاً یادم است یک بار شمردم که ۴۰ نفر داعشی از داخل یک کانالی آمدند و به کانال دیگر رفتند، سریع مرکز توپخانه را گرفتم و گرایشان را دادم و توپخانه آن‌ها را زد. چند روز بعد یاد حرف اولم افتادم، با خودم حساب کردم دیدم هر شب حداقل ۱۰ تا ۲۰ تا گرا می‌دهم و اگر این طور پیش‌ بروم، به هفته نمی‌کشد! گفتم: خدایا! غلط کردم! جلوی آن ۲۰۰ تا یک صفر اضافه کن لطفاً! 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تیزر اطلاع‌رسانی برگزاری کنگره ملی بزرگداشت 6090 شهید سرافراز استان قم 🔹همراه با پخش پیام مقام معظم رهبری 🔹سخنران: سردار سلامی فرمانده کل سپاه 🔺 پنجشنبه ۲۶ آبان‌ماه ساعت ۹ صبح 🔻 قم مسجد مقدس جمکران 🌹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : پنجاه و پنج سرما و برف و کولاک به اوج رسید و من پابه ماه بودم داخل اتاق را با چراغ نفتی علاءالدین گرم می کردم. گاهی فتیله چراغ، کز می کرد و می سوخت. تا سوختگی فتیله را با قیچی بگیرم، اتاق از سرما، زمهریر میشد و شیشه ها از تو یخ میزد. با ناخن، روی شیشه، شیار می انداختم تا از لابه لای خطها، هم برفهایی را ببینم که تا پشت در خانه، بالا آمده | بودند و هم قندیل های یخی را که با نوک تیزشان، از زیر سقف شیروانی خانه های روبه رو، آویزان بودند و چشم به در میدوختم تا حسین کلید بیندازد. تا می رسید، پارو برمی داشت و از همان جلوی در شروع می کرد. نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم. و نمی گذاشت آب توی دلم تکان بخورد و می گفت: «فقط زینب،باید توی دل شما تکان بخوره.» من اسم الهه را برای فرزندم انتخاب کرده بودم و حسین زینب را. میگفت: «زینب یعنی زینت پدر و اگه برادری بعد از او خدا به ما داد، بشه سنگ صبور برادر» من هم قبول کردم. زینب که به دنیا آمد، حسین سر از پا نمی شناخت، می گفت: درسته که پروانه ای، اما من باید به دور تو بچرخم» و به دورمن می چرخید اما این شادی و شور بیست روز بیشتر دوام نداشت. زینب، مریضی زردی گرفت و جلو چشممان جان داد. آن روز دنیا برای من و حسین به قدری تیره وتار شد که در کنار گل پرپر شده مان، سر به روی شانه های هم گذاشتیم و مثل ابر بهار گریستیم. 👇👇👇
حسین زینب را برداشت و گریان به گورستان شهر (باغ بهشت) برد، شست و دفن کرد. وقتی آمد از شدت گریه چشمانش سرخ و از انبوه غصه، صدایش گرفته بود. زینب مرد و خانه، غم خانه شد. یاد زینب حتی برای یک ساعت از خاطرم نمی رفت عکس یک نوزاد دختر را روی کمد زده بودم و نگاهش میکرد. خواب وخوراکم شده بود اشک. حسین دلداری ام میداد که غصه نخورم. می خواستم اما نمی توانستم. در فاصله کمتر از دو سال هم مادرم را از دست داده بودم و هم دخترم را. هر هفته سر مزارشان می رفتم گریه میکردم و سبک میشدم. مدتی بعد حسین خبر داد که قرار است یکی از علمای بزرگ و انقلابی به نام آیت الله سید اسدالله مدنی به همدان بیاید و من و دوستانم برای آمدن او به همدان برنامه ریزی می کنیم. شور انقلابی و مبارزه با رژیم طاغوت، غم بزرگ مرگ زودهنگام زینب را از دلش برد و من هم تلاش کردم آن گونه که او می خواست، صبور باشم. بعد از فوت آیت الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی، آیت الله مدنی تکیه گاه مردم همدان شد. حسین هر روز به خانه او می رفت و با اخبار تازه می آمد. می گفت: «این پیر شجاع و نترس از ما جوونا تو هرکاری جلوتره. با اومدنش علمای سر منبر، دل و جرئت بیشتری برا افشای خیانتهای شاه پیدا کردن.» و همین هم شد. فریاد دادخواهی و مبارزه عليه حکومت شاه، علنی شد. مردم با شنیدن پیامها و خواندن اعلامیه های امام در تبعید به خیابانها می آمدند و مأموران حکومتی پاسخ اعتراض آنها را با گلوله میدادند و هر روز خبرشهادت کسی می رسید. یکی از آنها، همان همسایه دلسوز ما بود که شیلنگ یخ زده را زیر آب گرم حمام باز می کرد. یک مرد که من برایش خیلی مظلوم گریه کردم. ⬅️ ادامه دارد.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹در میان وسایل شخصی شهید طهرانی مقدم، خانواده ایشان دستمال مشکی پیدا کردند که این شهید بزرگوار با الصاق کاغذی بر روی آن خواسته بودند که این دستمال همراه ایشان دفن شده و در قبرشان قرار گیرد. این دستمال اشک مربوط به عزاداری های ایشان در مراسم عزای محرم بوده است. 🌹بر روی کاغذی که روی این پارچه قرار داشت با دست خط شهید نوشته شده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. 🌹فرازی ازوصیت نامه شهید: «هر وقت به یاد من افتادید برای شادیم یاد و ذکر اهل بیت (ع) و ذکر مصیبت آقا اباعبدالله و ائمه اطهار(ع) نمائید. "شهید حسن طهرانی مقدم" 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
63K
┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅ 🎙 با مبحث : (جلسه‌دوم) ┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄