eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
•﷽• و‌خد‌اعشق‌ر‌‌ابے‌بھانہ‌آفرید ‌‌تابے‌بھانہ‌عاشق‌شوے و‌بنده‌ے‌عاشقت‌گفت‌↯ وقتی‌عقل‌عاشق‌شود عشق‌عاقل‌میشود آنگاه‌ سلام ✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | همخوانی سرود مردم قم در حضور رهبر معظم انقلاب با نوای مداح هیئت شهدای گمنام کوه خضر نبی(ع) 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
◻️در جلسه ای که همه فرماندهان می‌بایست حضور داشته باشند، نظم صندلی ها براساس درجه و جایگاه بود و بر این اساس،احمد می‌بایست بالای مجلس بنشیند. وضعیت را که دید، همه چیز را تغییر داد، آن قدر صندلی‌ها را جابجا کرد تا جای خودش از بالا به انتهای مجلس تغییر کند.(روایت حاج قاسم سلیمانی از شهید حاج احمد کاظمی) ◽️پيامبر خدا(ص): هر كه براى خدا فروتنى كند، خداوند او را بالا برد. پس او در نظر خودش ناچيز باشد و در چشم مردم بزرگ... (کنزالعمال،۵۷۳۷) 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ranayi.mp3
10.34M
💐با مولودی های ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها "بارون داره میاد چه بارونی مهمون داره میاد چه مهمونی 🎙کربلایی مهدی رعنایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به مادرای گل کانال ، ان شاالله همیشه سالم باشید و سایه تون بر سر عزیزانتون پایدار پیشاپیش روزتون مبارک 🌹🌹🌹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : صد و دوم ستاره ها توی آسمان، پهن نشده بودند که حسین خودش را با یکی از دوستانش حاج علاء حبیبی به مرز .رساند سرشار از نشاط شدم عمه قربان صدقه حسین رفت و پدرم حرف دل ما را زد حسین جان زیارت با تو بهتر میچسبه به موقع رسیدی از سر مرز اتوبوس عوض شد و سوار یک اتوبوس عراقی شدیم قبل از حرکت چند مأمور با نشان حزب بعث عراق داخل اتوبوس آمدند و سر و شکلمان را برانداز کردند نگاه یکیشان روی حسین متوقف شد.دلم ریخت حسین بیخیال مأمور، از پنجره به بیرون اتوبوس نگاه میکرد. بعد از دقایقی دستور حرکت دادند. گفتند سر ظهر به بغداد رسیدیم می که شما امروز مهمان رئیس القائد صدام هستید حالا بیشتر از قبل دلیل حسین را برای نیامدن به زیارت درک میکردم در مسیر کاظمین پرسیدم: «حالا این مأموریت مهم چی بود که به خاطرش موندی؟ خلاصه و کوتاه :گفت میزبان حضرت آقا تو دوکوهه بودم.» سرم را پایین انداختم و با لحنی که بوی پشیمانی میداد گفتم اگه میگفتی که میزبان آقا هستی من به خودم اجازه نمیدادم که اون حرفها رو بهت بزنم حسین نخواست و نگذاشت که به حرفهای دو سه روز گذشته فکر کنم گفت :«خوش به حال شهدا که با تن آغشته به خون به زیارت سیدالشهدا رفتن . ما زیارت میکنیم و برمیگردیم اما اونها همیشه پیش امام حسین ان.» وقت نماز مغرب و عشاء به کاظمین رسیدیم و فردا برای زیارت به سامرا رفتیم و دوباره به بغداد برگشتیم. پایمان به نجف و کربلا که رسید 👇👇👇
خودمان را در عرش خدا میدیدیم چشمانم را میمالیدم که خوابم یا نه باور نمیکردم که بیدارم اشک روی چشمانم پرده میشد و می افتاد عمه و پدرم هم حال خوشی داشتند اما حسین حس مغموم دل شکسته ای داشت که احساسش را بروز نمیداد. گوشه ،صحن زیارت نامه و نماز میخواند و به ضریح چشم می دوخت شاید که نه حتماً دوستان شهیدش یکی یکی از ذهنش عبور میکردند و بیکلام با آنها درددل می.کرد دوست داشتم که مثل من آتش شعله کشیده درونش را با باران اشک خاموش کند. اما فقط نگاه میکرد و همین مرا میسوزاند. وقتی هم که از حرم خارج میشدیم مثل پروانه به دور عمه و پدرم می چرخید و دستشان را میگرفت و نمیگذاشت آب توی دلشان تکان .بخورد گویی تمام ثواب زیارت را در نوکری این دو نفر میدید. سفر زیارتی خیلی زود تمام شد به محض رسیدن به همدان و انجام دید و بازدیدهای مرسوم حسین بی مقدمه :گفت: «باید برای وهب زن بگیریم پرسیدم : «درخواست و هبه یا شما؟» گفت : نباید بذاریم جوون بیاد و بگه زن میخوام اگرچه من باهاش رفیقم و با من راحته و حرفهاشو میزنه اما تا حالا تقاضایی نکرده این پیشنهاد منه.» گفتم: «حتماً کسی رو دیدی و براش انتخاب کردی که این قدر عجله داری.» گفت : نه انتخاب با خودشه، ازدواج به زندگی جهت میده خنده شیطنت آمیزی کردم و گفتم «شما که اینقدر به ازدواج تو سن پایین اعتقاد داری چرا خودت بیست و هشت سالگی ازدواج کردی؟!» سر شوخی پا گرفت و حسین حاضر جوابی کرد دختردایی مثل اینکه یادت رفته همون موقع هم تو هجده نوزده ساله بودی خیلی انتظار کشیدم به اون سن رسیدی وگرنه خودت میدونی که مامانم از بچگی، تو رو برا من انتخاب کرده بود و... دهنش گرم و ذائقه اش از یاد روزهای ازدواجمان شیرین شده بود. میخواست سربه سرم بگذارد اما من رفتم سر ازدواج وهب من که از خدامه عروس بیارم یه عروس مؤمن و نجیب و با اصالت موضوع را با وهب مطرح کردم بچه ام سرش را پایین انداخت و گفت هرچی شما بگید تازه فهمیدم که چقدر از حسین عقبم دست به کار شدم. برای حسین و من و وهب شهرت و ثروت ملاک انتخاب نبود همترازی خانواده ها را در ارادت به اهل بیت معنا می کردیم و خیلی زود به گزینه مناسب رسیدیم. خانواده دختر خیلی خوب برخورد کردند و زودتر از آن که فکر میکردیم سوروسات عقد فراهم شد حسین به نماینده ولی فقیه و امام جمعه همدان آیت الله موسوی همدانی خیلی اعتقاد و ارادت داشت. او هم عاشق حسین بود حاج آقا درخواست حسین را پذیرفت و خطبه عقد وهب و عروس خانم را خواند. ⬅️ ادامه دارد.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از قم آنلاین
19.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥دو آهنگران در کنار هم!😄 اخبار مهم را ابتدا اینجا ببینید http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c اولین و بزرگترین رسانه خبری قمی‌ها☝️