#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_دوم
شبهایی که دسته تظاهرات از کوچه ما سرریز میشد به خیابان اصلی با موهای کوتاه و بلوزشلوار میرفتم دنبالشان .بهترین پناهگاه لای لباسهای روی بند رخت بود.با
اینکه خواهرم زهرا رفته بود خانه
بخت هیچ وقت بند رخت از لباس
شش تا بچه قدونیم قد خالی
نمی
شد.با نزدیک شدن صدا در را باز میکردم میپریدم داخل .کوچه جمعیت کش میآمد تا حوالی
امامزاده اهل علی .
من فقط مردم را
تماشا می.کردم در عالم بچگی وسط
جمعیت دنبال عکس آقاخمینی
چشم می دواندم هر شب میدیدم
یکی برای لحظه ای مقوایی را سر دست میگیرد که روی آن عکس آقا خمینی چسبانده است.
نمی فهمیدم این عکس چه مشکلی دارد که نگه داریش جرم است، سر در نمی آوردم چرا هرکس آن را داشته باشد بهش میگویند خرابکار
.ساعت ده شب برمیگشتم خانه یک راست میرفتم سراغ دفترم تا
شعارها را یادداشت کنم . ریتم و آهنگشان برایم جالب بود . به خودم میگفتم در آینده شاعر میشوم و از آنها کمک میگیرم
روزها روی موزایک های ترک خورده
وسط حیاط محکم قدم برمیداشتم و با مشت های گره کرده شعارهای شب قبل را بلند بلند تکرار میکردم. «شاه ،کمرشکسته تو توالت نشسته داد میزنه ،بختیار یه آفتابه آب بیار .حتی از زیر ماشین لباسشویی گوشهٔ حیاط عکس آقاخمینی را بیرون میکشیدم و سر دست میگرفتم. برادر بزرگم ناصر که در چاپخانه کارمیکرد آن را آورده بود هیچ وقت هم نگفت آن را از کجا و چگونه به دست
آورده. انقلابی نبود ولی مدام از روی عکس
صورت آقاخمینی را
می بوسید.
👇👇👇
مامان جمیله از روی بالکن پله ها را
دوتایکی میدوید .پایین با آن قد
بلندش طرف خانه های همسایه سر
میچرخاند و پشت دست میگزید.
انگار زرد چوبه ریخته باشد به لپهای فرورفته اش میگفت اینا چه حرفیه؟ شاه خدای روی زمینه، آخر
می برندت جایی که عرب نی میندازه.
نمیترسیدم حتی سرم درد میکرد
برای پخش اعلامیه شنیده بودم چند تا جوان محله شبها کارشان این است نمی شناختمشان به زنهای داخل دسته هم که می
گفتم
جدی ام نمی گرفتند. هر شب به هر
بهانه ای از خانه فرار میکردم با
صفیه خودمان را میرساندیم به
دسته تظاهرات صفیه هم سن و سال
خودم بود ولی با پوششی کامل از
لهجه غلیظ عربی اش خوشم میآمد
خودش تعریف میکرد که از
ایرانی های ساکن عراق اند که از آنجا
اخراج
شده اند. هیچ وقت از
خواهر برادرهایش حرفی به میان
نیاورد. مرموز زندگی میکردند.اولین بار که به بهانه درس رفتم خانه شان دلم به حالشان سوخت برای زندگی فقیرانه شان که چرا مادرش آلاخانم باید از صبح تا شب دسته چرخ خیاطی کله سیاه مارشال را میچرخاند و لباس می دوخت همه را میگذاشتم پای حساب شاه ، او را باعث و بانی فقر این خانواده
می دانستم.
بعد از بستن در با دو تا پله رفتم داخل حياط. نقطه مقابل در دو تا پله میخورد برای ورود به اتاق ظاهر و باطن همین بود سرپناهشان اتاقی بود که فرش سه در چهار ریش ریش داشت از دیوارهایش بالا می رفت دوراتاق هیچ وسیله ای .نبود فقط دو تا پشتی لاکی کمر شکسته نمیدانم کمرشکسته چرا ولی یاد زندگی حضرت زهرا (س) افتادم شاید چون آلاخانم پیر قد کوتاه تپلی سفیدرو با لهجه غلیظ عربی صحبت میکرد شاید به خاطر کشته شدن پدرش توسط صدام؛ شاید از فقر شدیدشان؛ شاید از حس معنویت آن پیرزن نمیدانم آلاخانم در نظرم یک زن مؤمن بود.
اولین بار از صفیه میشنیدم که مادرش بهش یاد داده که پشت در مقابل نامحرم دخترانه حرف نزند و صدایش را کلفت کند.
صبح روز ۱۷ شهریور ۵۷، صفیه یواشکی آمد دنبالم پشت در حیاط که رسیدم مادرم از طبقه بالا مچمان را گرفت پرسید: «کجا، کجا؟» صفیه مِن مِن کرد. می دانست مادرم مخالف سرسخت است. گفتم داریم میریم میدون ژاله» تا این حرف را زدم مامان جمیله شروع کرد به دادوبیداد از کی پیاز هم شده قاتی میوه ها؟ قلم پاتو میشکنم اگه از چارچوب در بذاری بیرون مگه اونجا جای بچه هاست؟» خبر نداشتیم آنجا
چه خبر است.
چو افتاده بود مردم
آنجا تجمع میکنند حق به جانب
گفتم: «آخه آقاخمینی گفته.»
رب وربت رو میارن جلوی چشمت بچه ! تا مامان جمیله گره چادرش را دور کمرسفت کرد، فهمیدیم هوا پس است. صفیه زود خودش را گم وگور کرد. من هم دویدم داخل خانه
تا نزدیک ساعت ده صبح دندان به جگر گرفتم دلشوره ولم نمیکرد با
جلوی پیراهن، خودم را باد میزدم
.مامان جمیله سینی چای را گذاشت
جلوی بابا و رفت توی آشپزخانه فکر حضور در تجمع میدان ژاله مثل راه رفتن با کفش پاشنه بلند توی مغزم صدا میکرد زیر چشمی مامان جمیله را پاییدم گرم بارگذاشتن آبگوشت بود. پدرم کهحواسش رفت پی فیلم دیدن، فلنگ
را .بستم کفشم را زدم زیر بغل تا پشت در با پای برهنه دویدم در را یواش بستم که صدای غیر لولایش به گوش مادرم نرسد...
⬅️ ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فصل اول قسمت چهارم
🎥 #مستند دربرابر طوفان ، از امروز به مدت ده شب در ده قسمت در این کانال به نمایش گذاشته میشود .
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#زیارت_روز_پنجشنیه
🌲 روز پنجشنبه به نام حضرت عسکرى علیه السّلام است🌲
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ وَ خَالِصَتَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِینَ صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَنَا مَوْلًى لَکَ وَ لِآلِ بَیْتِکَ وَ هَذَا یَوْمُکَ وَ هُوَ یَوْمُ الْخَمِیسِ وَ أَنَا ضَیْفُکَ فِیهِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکَ فِیهِ فَأَحْسِنْ ضِیَافَتِی وَ إِجَارَتِی بِحَقِّ آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. 🌹
🌸اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌸
هدایت شده از
امام زادگان عشق
در این شلـــــــوغے دنیـــــــا
فراموشتــــــــان نڪردیم
در شلوغـــــــــــے قیامتـــــ
فراموشمــــــــان نڪنید
آے شہــــــــــداء ...
.
🌠☫﷽☫🌠
🕊زیارتنامه ی _شهدا🕊
🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ🌷
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ🌷
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ🌷
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ🌷
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا🌷
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱
🌟شادے ارواح مطهر #شـهدا #امام_شهدا #اموات #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_437
🌹 آیه 161 سوره آل عمران
🌸 وَمَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوَمَ الْقِياَمَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
🍀 ترجمه: ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت كند، و هر کسی خیانت کند، روز قیامت، آنچه را در آن خیانت کرده با خود می آورد؛ سپس به هر كسی آنچه را انجام داده است، بطور کامل داده می شود و به آنها ستم نخواهد شد.
🌷 #يغل: خيانت كند
🌷 #يأت: می آورد
🌷 #توفى: داده می شود
🌷 #كسبت: آنچه انجام داده است
🔴 #شأن_نزول_آيه: این آیه مانند سایر آیات سوره آل عمران در مدینه بر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. هنگامی که بعضی از تیراندازان مسلمان در جنگ احد می خواستند سنگر خود را برای جمع آوری غنیمت تخلیه کنند، امیر آنان دستور داد از جای خود حرکت نکنید #رسول_خدا شما را از غنیمت محروم نخواهد کرد. ولی آنها گفتند: ما می ترسیم پیامبر در تقسیم غنایم ما را از نظر دور دارد. این آیه در پاسخ آنها نازل شد.
🌸 #قرآن می فرماید: و ما کان لنبی أن يغل : و ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند. البته روشن است خیانت برای هیچ کسی مجاز نیست خواه پیامبر باشد یا غیر پیامبر، ولی از آنجا که گفتگوی عذرتراشان #جنگ_احد درباره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود آیه نیز نخست سخن از پیامبران می گوید. سپس می فرماید: و من یغلل یأت بما غل يوم القيامة: و هر کسی خیانت کند، #روز_قیامت، آنچه را در آن خیانت کرده با خود می آورد؛ ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون: سپس به هر کسی آنچه را انجام داده است، بطور کامل داده می شود و به آنها ستم نخواهد شد.
🔹 پيام های آیه161سوره آل عمران 🔹
✅ نه تنها #پیامبر_اسلام، بلكه همه ى انبیاى الهى امین هستند. «و ما كان لنبىّ...» نبوّت با خیانت سازگار نیست. كسى كه مى خواهد امین تربیت كند باید خود اهل خیانت نباشد.
✅ هیچ كسی حتّى #انبیا، از سوء ظنّ مردم به دور نیست. «ما كان لنبىّ ان یَغُلّ» (ضعف ایمان از یک سو و حبّ دنیا از سوى دیگر، انسان را وادار مى كند به انبیا سوء ظنّ ببرد.)
✅ از حریم انسان هاى #پاک و اولیاى خدا دفاع كنید.
✅ آوردن مال حرام در #قیامت، نوعى مجازات است. و چه سخت است كه در قیامت، در برابر انبیا، شهدا و همه ى مردم، انسان را همراه با مالى كه خیانت كرده بیاورند.
✅ یاد #قیامت، بازدارنده از خیانت است.
✅ #خیانت، خیانت است و مقدار آن مهم نیست. كلمه «ما» در جمله ى «یأت بما غلّ» شامل كم و زیاد هر دو مى شود.
✅ #قیامت صحنه اى است كه نیكان، حسنات خود را مى آورند، «جاء بالحسنة» و خائنین خیانت هاى خود را به همراه دارند.
✅ #خداوند عادل است. هم جزا را كامل مى دهد و هم ذرّه اى افراط نمى كند.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از
امام زادگان عشق
از وسعت لبخنـدتان
جـان می گیرد زنـدگی ،
بگذارید لبخنـدتان
حـال تمــام روزهای ما را خـــوب کند....
سلام✋
#صبحتون_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
4_6021370516349127849.mp3
16.54M
قطعه موسیقی عزیزم حسین۲
بالاخره منتشر شدددد
♥️
🎤 باصدای رضا هلالی و محمداسداللهی
الهی عاقبت هممون ختم به امام حسین
بشه انشالله…🍃🌹
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ارزش عمرِ دنیا.mp3
7.25M
#تلنــــگـر
※—ویژه مــاه شـعبــان
※—چه تفاوتی بین ماه رجب و شعبان و رمضان با ماههای دیگر هست که ثانیههای این ماه، اینقدر باارزش و رشد دهنده هستند؟
※—چه عاملی سبب این ارزش شده، و چگونه میتوان از این عامل استفاده کرد و قدرت گرفت؟
#رهبری
#استاد_شجاعی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید سید عبدالطیف تقوی سوق
فرزند: ميرفرج
تاريخ تولد: 1341
محل تولد: خليفه اای
يگان اعزام كننده: بسيج
محل شهادت: فاو
تاريخ شهادت: 26/11/1364
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
دستم را از تابوت بیرون بگذارید!
🌷شهید "سید عبدالظریف تقوی" در وصیت نامه اش نوشت: دستم را از تابوت بیرون گذارید تا کوردلان بفهمند چیزی با خود نبرده ام.
شهید "سید عبدالظریف تقوی" از اهالی شهرستان بهبهان در وصیت نامه اش نوشته است:
"و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله".
ای انسانهایی که بعد از این قیام و خون ریزیها در خواب غفلت هستید و شیطان دست بر روی اعضای بدن شما گذاشته و چشمانتان را کور کرده.
سعی کنید که در این دنیا خدا را ببینید تا در آخرت کور نباشید. تقوای الهی پیشه کنید و سعی کنید گوش به فرمان امام و پشتوانه محکمی برای ولایت فقیه باشید.
دستم را از تابوت بیرون بیاورید تا کوردلان بفهمند چیزی با خود نبرده ام و قالب یخی را روی قبرم گذاشته تا به جای مادرم بر روی قبرم آب شده و اشک بریزد.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید سید عبدالظریف تقوی صـلوات🌼
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مراسم میلاد سرداران کربلا
شماره کارت جهت واریز نذورات برای هیئت
👇👇👇
۶۰۳۷۹۹۷۷۵۰۰۰۸۹۲۳
به نام 👈هیئت مسجد حضرت زینب« سلام الله علیها»
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
دلنوشته خانواده شهیدان مدافع حرم عشریه و طهماسبی
👇👇👇
پنج شنبه است
و دلم براے آنهایے که
دیگر ندارمشان تنگ است…
پنج شنبه است
جاے خالے عزیزان
دوباره احساس میشود…
یادشان کنیم با فاتحه و صلواتے
روحشان شاد
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد سمت راست #شهید_عشریه سمت چپ #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
شهادت حمید باکری: ۶ اسفندماه
شهادت حسین خرازی: ۸ اسفندماه
شهادت امیرحاج امینی: ۱۰ اسفندماه
شهادت ابراهیم همت: ۱۷ اسفندماه
شهادت حجت رحیمی: ۱۸ اسفندماه
شهادت حسین برونسی: ۲۳ اسفندماه
شهادت عباس کریمی: ۲۴ اسفندماه
شهادت مهدی باکری: ۲۵ اسفندماه
🍃یاد و خاطرهی همه شهدای عزیز و والامقام؛ بالأخص شهدای اسفندماه را گرامی میداریم.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
میلاد گل رسول و زهرا و علی است
زیرا که جهان خجسته زین نور جلی است
ما را دگر از روز جزا بیمی نیست
چون بر دل ما عشق حسین بن علی است
ولادت فرخنده امام حسین (ع) و روز پاسدار را در سوم شعبان به خانواده های معزز شهدا به ویژه شهدای محله زینبیه و شما سروران گرامی تبریک و تهنیت عرض می نمائیم .
🌹 ستاد یادواره امام زادگان عشق 🌹
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_سوم
صدای زوزه آمبولانس خبر از حادثه ای میداد به میدان ژاله که رسیدم دیدم ای دل غافل قیامتی به پا شده جنازه ها را برده بودند تک و توک جوانهای زخم وزیلی و تیر خورده گوشه ای از پیاده رو ناله سر می دادند. فقط آثار و شواهد کشت و کشتار برجای مانده بود. پلاکارد شکسته به میدان میرویم»، خونهای تازه دلمه بسته بوی باروت در آن هول و ولا صدا به صدا نمیرسید هاج و واج پابه پای مردم
میدویدم گاهی پشت سر برانکارد
گاهی همراه زنی که با خودش
دواگلی و پنبه آورده بود، گاهی جلوی خانه پیرزنی که مجروحان را به داخل هدایت می کرد. کاری از دستم بر نمی آمد با چشم گریان برگشتم خانه. شاکی به مامان جمیله گفتم: اگه گذاشته بودی برم الان منم شهید شده بودم تصوری ازشهادت نداشتم. اگر مامان جمیله
برمیگشت میپرسید «یعنی چی
که
شهید میشدی؟»
جوابی بلد نبودم با این حال همیشه جای من در صف اول خانمها بود .از آن روز به بعد، تا تقی به توقی میخورد من و صفیه سر شیرازی به دسته تظاهرات اضافه میشدیم نمیدانم چرا ولی مامان جمیله کمتر جلویم را میگرفت .
👇👇👇
توی کوچه به عقب که نگاه کردم یکیشان زانو زد دو طرف جوب ،کوچه مارپیچی میدویدم نمیدانم چرا آن کوچه باریک و دراز تمامی نداشت. هر لحظه آماده شنیدن صدای شلیک بودم تا صدای آخم بلند شود .هی دزدکی به عقب چشم می دواندم ،سرباز نشانه گرفته بود. استخوان پایم تیر کشید انگار یکی با
اره افتاده بود به جانش به دردش
اعتنا نکردم.
در دل تاریکی شب نشانه گیری برایش سخت بود میخواست زجر کشم کند، به بچگیام رحم میکرد یا به مادرم؟ فکرش رانمی خواندم فقط به در باز خانه مان فکر میکردم هر شب باهمین پیش بینی آن را نیمه باز میگذاشتم توی آن چند ثانیه خداخدا میکردم
کسی در را نبسته باشد.
در باز بود نجات پیدا کردم مامان جمیله با کمر چادرپیچ سر
حوض ظرفها را میسابید رنگ
پریده و نفس نفس زدنم را دید
تندتند بینی بالا میکشیدم لام تاکام
حرفی نزد. اگر مثل همیشه بود، با توپ پر میگفت: «مگه سگ تازی بهت حمله کرده؟» سکوتش بیشتر آزارم میداد. کاش با همان دستان خیسش صورتم را سیاه و کبود کردهبود؛ ولی فردا شبش آتش و خاکستر
وسط حیاط را نمیدیدم
.دست کردم زیر ماشین لباسشویی
عکس آقاخمینی از جایش تکان
نخورده بود دلم رفت سمت دفتر شعرم .
این شعار توی ذهنم رژه رفت جاوید ،شاه کدوم شاه؟ شاه نجف
خمینی!»
دویدم توی اتاق نبود وقتی از مامان جمیله سراغش را گرفتم همه دق دلی اش را سرم خالی کرد: «مگه
نشنیدی میان میریزن خونه رو میگردن؟ کافیه یه بهونه بیفته
دستشون تا تو رو ببرن بکشن،
نعشتم به ماندن!
⬅️ ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷