✨روز دوشنبه روز زیارتی
#امام_حسن(علیه السلام)
#امام_حسین(علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِرَاطَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَیَانَ حُکْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْهَادِی الْمَهْدِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.🌷
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌷
🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼
من مناجات و نوای سحری میخواهم
از گنه خسته و حال دگری می خواهم
دست من خالی اگر چه ، تو کریمی اما
از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم
تا که در حلقهٔ عشاق ، تو راهم بدهی
ناله های شب و اشک سحری
می خواهم...
#مناجات_سحری
✍مینویسم تا یادم نرود:
🕊تمام اقتدار میهنم را از پرواز شما دارم...
سلام✋
#صبحتان_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم
#طلبه_شهيد_مصطفی_محجوبی
سال/۵/۶/ ۱۳۴۶ شهر تنکابن از توابع استان مازندران شاهد تولد کودکي بود که تقدير کرده تا ۱۸ سال بعد درلباس انساني کامل، حيات کوتاه دنيايي به زندگي جاودانه رخت بر کشد. وي در خانوادهاي کشاورز رشد کرد و باليد. باغبانش پدري دلسوز بود که به پاي همسري مهربان در مزرعة دنيا، بذر صلاح ميکاشت تا در سرايي ديگر بر فلاح دست يابد. اين خانواده مؤمن، به دليل ارادتي که به حضرت رسول -صلی الله علیه و آله- داشتند، نوزادشان را مصطفي نام نهادند و از همان دوران کودکي مفاهيم ديني و قرآني را به وي آموختند.
اين کودک دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند. در همان سن و سال با معلم زبان خود که فردی کمنیست بود بحث اعتقادی میکرد . او که شيفته احکام مبين اسلام بود با داشتن چنين روحيهاي پس از اخذ مدرک سيکل انديشيد که براي زنده ساختن جامعه -که دوران سياه ظلمت طاغوت را پشت سرنهاده؛ ولي گرفتار ظلمت جهل است- بايد به حوزه بشتابد و با عزمي راسخ به کلام سيد ائمه اطهار -علیهم السلام- تمسک جويد. با همين شيوه به عنوان طلبهاي نمونه مورد احترام دوستان بود.
ايشان در ابتداي طلبگي در مدرسه علميه تنکابن بود و همانجا نيز ماند و مشغول تحصيل دروس ديني شد.
در دوران طلبگي در تنکابن هر چندگاه در بيمارستان رامسر حضور پيدا مي کرد و به اهداء خون مبادرت مينمود؛ اما وقتي که جنگ آغاز شد، مگر مي توان صلاح جامعه را از سلاح جبهه جدا دانست؟ هرگز؛ زيرا مي خواست هم فضيلت ومداد العلما وهم دماء الشهدا را يکجا داشته باشد، از اين رو به سوي جبهههاي حق عليه باطل شتافت و برگي زرين بر صفحات زندگي سراسر حماسه خود ثبت نمود. او رفت تا خون خود را بر جويبار هستي روان کند تا به درياي جوشان و مواج ذرات خورشيد بپيوندد.
او سري پر شور داشت و سر بلندي را جستجو ميکرد، سر را به سوي بلندي آسمان بالا ميگرفت و او را طلب ميکرد. او با شوقي درخشان، عشقي عميق و نمايان، سوار بر موج هاي مهيب حادثه، ميرفت تا حادثه بيافريند. او نميتوانست بماند چون ماندن در قاموس سازمان ديار بيداري، پوچترين واژه و بيرنگترين کلمه است. او به حق يادآور حماسه آفرينيهاي نسل سلحشور شد که فرمان امام خويش را جانانه لبيک گفتند.
او بر يزيديان خروشيد و حماسة عشق آفريد و سرانجام در تاريخ ۱۳۶۴/۵/۱۵ در تابستان سرخ عطش، در ميان آبهاي هورالعظيم در حین آموزش جام شهادت را همچون تشنهاي عطشناک نوشيد تا پيروزي را به مستضعفين خاک نويد دهد و با خون خويش، بر کارنامة حيات ننگبار خيانتپيشگان تاريخ مهر ابطال بکوبد و چه زيبا شهادت را همچون چراغي تابان، در سينه فروزان خود ثبت کرد و در جوار مولاي خوبان مأوا گرفت.
✅ خصوصیات اخلاقی شهید؛
اهل نماز اول وقت بخصوص نماز شب بود .
قاری قرآن بود و دارای صوت و لحنی زیبا .
اهل مطالعه بود و هر جا که لازم بود بحث اعتقادی می کرد .
به پدر و مادر و بزرگترها احترام می گذاشت. پشتیبان ولایت مطلقه فقیه بود .
📜 فرازهایی از وصیت نامه شهيد ؛
گرگ اجل يکايک از اين گله ميبرد اين گله را نگر که چه آسوده ميچرد از اين که امکان دارد هر لحظه مرگ، ما را درک کند، بر آن شدم که وصيتي به آيندگان و شکايتي از دنيا و افراد آن، بخصوص از نفس خود بکنم و حالا امکان دارد که اين درک کردن مرگ، براي من يا شهادت باشد و يا مرگ طبيعي. اميدوارم که خداوند شهادت را نصيب همه ما بگرداند و راضيم به رضاي خدا. هر مرگي را به من بدهد، چه مرگ طبيعي و چه شهادت در راه خودش. تحکم يا الهي کيف شئتا فاني رضيت بما رضيت. حکم بفرما اي پروردگار من! هر طوري که ميخواهي! چه مرگ طبيعي و چه شهادت در راه خودت.
به تحقيق راضيم به آنچه که رضايت تو در آن است. اولين شکايتم از نفس خودم است. اين نفس مرا هلاک کرده است واين شيطان نفس مرا راحت نميگذارد. در نفسم از حقائق و معارف خبري نيست؛ چيزي که درآن است، حبّ دنيا و حبّ مقام است. گرايش دلم به دنيا و به پيشرفت مادي است. خدايا! نجاتم بده. خدايا! به تو از دست نفس زشتم، شکايت ميکنم که مرا بسيار به بديها وا ميدارد و براي هر گناهي و خطايي سبقت ميگيرد و براي گناه کردن بسيار حريص است و مرا مورد خشم و غضب قرارميدهد و مرا دائم به راه هلاکت ميکشاند و جزء خوارشدگان ميخواهد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
19 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - گروه_های معارض (2).mp3
17.44M
19 - #طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - گروه_های معارض (2).mp3
15مهر 1353
20 رمضان 1394
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_491
🌹 آیات15و16سوره نساء - بخش2
🌸 وَاللَّاتِى يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِى الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً (15) و اللذان يأتيانها منكم فآذوهما فإن تابا و أصلحا فأعرضوا عنهما إن الله كان توابا رحيما (16)
🍀 ترجمه: و کسانی از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، پس چهار نفر مرد از میان شما را بر آنان شاهد بگیرید، پس اگر شهادت دادند، آن زنان را در خانه ها نگه دارید، تا مرگشان فرا رسد، یا آنكه خداوند، راهى براى آنان قرار دهد. (15) و از میان شما، آن مرد و زنی که مرتکب آن می شوند پس آنها را سرزنش کنید پس اگر توبه کنند و خود را اصلاح نمایند از آنها درگذرید زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است. (16)
🔴 در جلسه قبلی به شرح آیات پرداختیم و در این جلسه پیام های آیات را بیان خواهیم کرد.
🔹 پیام های آیات15و16سوره نساء 🔹
✅ برای حفظ آبرو و شرف دیگران، #اسلام برای اثبات زنا، چهار شاهد مقرر کرده است و حتی اگر سه شاهد گواهی دهند، هر سه شلاق می خورند ولی برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است.
✅ شاهد بر #زنا، هم باید مرد باشد و هم مسلمان، تا در اثبات جرم، دقت لازم صورت گیرد.
✅ شاهد بر زنا #واجب نیست.
✅ در قضاوت به علم خود قناعت نکنیم ، گواهی لازم است.
✅ کیفر زن زناکار، حبس در #خانه است ، نه زندان های عمومی که ممکن است فساد بیشتر بیاموزد.
✅ حبس #زن زناکار در خانه ، برای آن است که افراد جامعه را فاسد نکند.
✅ برای سالم سازی و پاکسازی جامعه ، حبس مجرم لازم است.
✅ حبس ابد، کیفر زنان شوهرداری بوده است که مرتکب زنا شده اند. البته این حکم موقت بوده است.
✅ اگر بعد از سرزنش و مجازات زناکار، او توبه کرد و خود را اصلاح کرد از او در گذرید.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
اگر شب قدر شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین میگردد، پس همهی شبهای جبهه شب قدر بود .
سلام ✋
#زندگیتان_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم
#روحانی_شهید_علی_اکبر_زنجانی
سال ۱۳۴۳ در شهر همدان دیده به جان گشود . دوران کودکی تا سه سالگی در همدان و بعد از آن همراه خانواده به قم مهاجرت می کنند . بخاطر علاقه زیادش به دروس حوزه در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل علوم دینی می شود ،تحصیلاتش را تا سال چهارم حوزه ادامه می دهد و بعد در همسایگیشان با یک خانواده متدین و مذهبی و انقلابی وصلت می کند . در طول یکسال زندگی مشترک دوبار عازم جبهه های حق علیه باطل میشود . بخاطر عشق به ولایت مطلقه فقیه و پیروی از فرامین ایشان بعنوان روحانی بسیجی برای خدمت به مناطق محروم راهی شهر بوکان از توابع استان آذربایجان غربی میشود و در سپاه آنجا فعالیت خودش را شروع می کند .
در آن مقطع ضد انقلاب در کردستان بسیاری از نیروهای انقلابی بومی و غیر بومی را ترور و یا تهدید به مرگ می کرد که شهید هم از این مسئله مستثنی نبود و بارها توسط ضد انقلاب نامه های تهدید آمیز دریافت کرده بود . اما او بی توجه به تهدیدات به فعالیت خود ادامه می داد ، چون دست خط زیبایی داشت و خطاط ماهری بود و پلاکاردهای زیادی به دست ایشان نوشته شده بود . ایشان حتی پلاکاردی با متن "شهادت علی اکبر زنجانی را به امام امت و ملت شهید پرور ایران تسلیت عرض می کنم" آماده کرده بود و آن را به مادر خانمش نشان و با اطمینان گفته بود که من شهید میشوم . در دیدار با خانواده اش به همسرش می گوید؛ اگر خداوند فرزند پسری به ما عطا کرد دوست دارم نامش را علیرضا و اگر دختر بود نامش را زینب بگذارم .
و خداوند علیرضا را به این خانواده عطا می کند در حالیکه پدر را ندید .
سال ۱۳۶۳ شهید در حین انجام ماموریت با کمین ضد انقلاب مواجه میشود ، دو کمین اولیه را رد می کند ولی در کمین سوم با شلیک گلوله به راننده و محافظ و به شهادت رساندن آن دو موفق به اسیر کردن شهید میشوند که بعدها توسط یکی از آنان که به اسارت رزمندگان در آمده بود از چگونگی شهادت شهید اعتراف میگیرند و او چنین تعریف می کند ؛ بعد از اسیرکردن شهید زنجانی او را شکنجه می کنند تا شاید بتوانند اعتراف بگیرند اما شهید سکوت می کند و سکوت او خشم منافقین را بر می انگیزد . این بار ده تا ده تا موهای او را می شمارند و می کنند باز هم شهید سکوت می کند . این دفعه با شلیک گلوله به پای ایشان سعی می کنند حرفی از ایشان بشنوند که شهید برای جلوگیری از افتادن بر زمین می نشیند و می گوید سبحان الله . با شنیدن این جمله یکی از اعضای ضد انقلاب می گوید فکر میکردیم که لال هستی !
میدانی صدام برای سر شما آخوندها جایزه گذاشته . شما حُکم ( خمینی ره ) را دارید و اینبار کشان کشان تا کیلومترها شهید را روی زمین می کشند تا به بعثیون عراقی تحویل دهند که خبر اسارت شهید به پایگاه مرزی میرسد و رزمندگان جهت رهایی شهید اقدام به تعقیب منافقین می کنند ، ضد انقلاب که عرصه را بر خود تنگ می بیند با شلیک گلوله به گلوی شهید او را به شهادت میرسانند و پس از غارت محتویات جیب شهید و ساعتش پیکر را رها کرده و پا به فرار می گذارند و بدین ترتیب پیکر غرق به خون شهید در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۱۷بدست رزمندگان میرسد .
پس انتقال پیکر مطهر به شهر مقدس قم در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ توسط مردم تشیع باشکوهی صورت می گیرد و شهید در گلزار شهدای علی ابن جعفر علیه السلام آرام می گیرد .
✅ از خصوصیات اخلاقی شهید؛
بسیار اهل نماز اول وقت و نماز شب بودند .
همیشه خود را موظف به خواندن دعای سلامتی امام زمان "عج" می دانست .
به بزرگترها احترام می گذاشت و بسیار مهربان . دلسوز و خوش اخلاق بود .
آرزوی شهادت آنی از ذهن ایشان جدا نمی شد .
✍ توصیه های شهید ؛
توجه به اقامه نماز اول وقت آنهم در مسجد و بصورت جماعت
پشتیبانی از ولایت فقیه .
ایستادگی پای آرمانهای انقلاب
📗 خاطره ای از زبان مادر خانم شهید ؛
شهید علی اکبر زنجانی کلا یکسال داماد ما بود هر بار که ایشان به دیدن من می آمد از شهید شدنش صحبت میکرد و روز آخری هم که میخواست راهی بوکان شود برای خدا حافظی به دیدن من آمد در حالیکه لباس سفید دامادی و انگشتر دامادیش را بدست داشت . به او گفتم که رخت دامادی و رفتن به میدان رزم !!
خنده ای کرد و هیچی نگفت اما بعدها یکی از دوستانش که حامل پیام شهید بود بهم گفت که علی اکبر گفته بود من با پیراهن سفید دامادیم به سوی خدا پر می کشم و میخواهم در مرگ سرخ من اشکی نریزید و دشمن را شاد نکنید و با قامتی ایستاده مرا دفن کنید .
#روحش شاد
# یادش گرامی
نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
20 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - فرجام نبوت 1.mp3
26.18M
20 - #طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - فرجام نبوت 1.mp3
جلسه 20 طرح کلی اندیشه اسلامی در قران
حضرت ایت العظمی خامنه ای
16 مهر 1353
21رمضان 1394
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_ ۴۴
بعد از ظهر دوشنبه ۳۰ بهمن با فرهاد
رفتیم دکتر باید ام آرآی کمرم را نشان می.دادم با کلی پرس وجو به این دکتر رسیده بودیم. میگفتند حرف
اول و آخر را میزند
هیچ راهی جز عمل ندارید!
حرف آخر دکتر بود ساعت پنج گرسنه و تشنه با ناراحتی رسیدیم
خانه. تمام مسیر به نذری فردا فکر میکردم از تولد زهرا هر سال روز شهادت حضرت زهرا طعام خیرات میکردم. نیتم پنج کیلو برنج بود،
ولی سعی میکردم غذای
خوشمزه ای بپزم ،قیمه فسنجان
،باقالی پلو با گوشت یا زرشک پلو با مرغ، روزهایی که خودم اجاق گاز را با سلام و صلوات روشن میکردم برای پخت، محمد حسین راه به راه احوال میپرسید: «حاضر شد ببرم؟ تموم شد؟ برنجش دم کشید؟ خورشش جا افتاد؟» افراد بی بضاعت محله را زیر سر داشت. بیوه، بیکار، مسن و مستمند. ظرف یکبار مصرف میآورد که آنها را جدا بگذارم آخر هم به ما نگفت کجا میبرد. سهم همسایه ها که محفوظ بود.
محمد حسین و مجتبی
بشقاب بشقاب جلوی در خانه شان
تحویل میدادند.
هر زمانی هم گیر و گرفتاری داشتیم فرهاد از رستوران غذای آماده می گرفت برآوردم به ازای پنج کیلو
برنج، سی پرس غذای بیرونی بود اما چهل پنجاه پرس سفارش میداد.
بسته بندی شده میبردیم جنوب
شهر، در مناطق محروم
،امسال هم با وضعیت کمردردم، نگفته مشخص بود که باید غذای آماده بگیریم.
خسته و کوفته کلید چرخاندیم داخل در خانه، زهرا سفره ناهار انداخت
به زور دو لقمه از گلویم دادم پایین محمد حسین بعد از ناهار رسید.
👇👇👇