انسان شناسی 020.mp3
8.34M
#انسان_شناسی ۲۰
#استاد_شجاعی 🎤
کو؟
کجاست؟
خدایی رو که نمیبینید، چگونه باور میکنید؟
💥 کسی که عقل دارد، و عقلش سالم است، قطعاً براحتی خدایی را که نمیبینید، باور نمیکند!
#خداشناسی
#کارگاههای_توحیدی
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🔰 #اطلاعیه | ویژه برنامه #خواهران خادم الشهدای ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام »
💠 ختم صلوات همراه با قرائت زیارت عاشورا هدیه به پیشگاه مطهر چهارده معصوم علیهم السلام، خصوصا محضر نورانی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا «سلام الله علیها» به نیت تعجیل در امر ظهور امام زمان «عج»، دفع فتنه های آخرالزمانی ، پیروزی جبهه مقاومت ، سلامتی رهبر عزیزمان، شفای عاجل بیماران به نیابت از روح ملکوتی بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی «ره»، سردار دلها و همه شهدا علی الخصوص ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی «ع»، و اموات و برآورده شدن حاجات.
🔻چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲
🕰 ساعت ۳:۳۰ عصر
🎙با نوای گرم: کربلایی مهدیان
‼️‼️ در صورت نامساعد بودن هوا این برنامه در حسینیه ی شهدای گمنام برگزار میگردد .
🌹خواهران خادم الشهدای قرارگاه ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام»
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#امام_مهدی ارواحنافداه:
فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ
تنها چیزی که بین ما و امام جدایی میاندازد سبک زندگی ماست
سلسله مباحث
سبک زندگی منتظرانه
درخدمت استاد
حجةالاسلام حائریپور
جلسه تبیین و تشریح برنامههای "قرارگاه خادمیاران مهدوی" و ثبتنام خواهران و برادران مایل به همکاری در قرارگاه
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
چهارشنبه ۱۵ آذر پس از نماز عشا
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود استان قم
🔸🌺🔸--------------
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
@khademyaran_mahdavi
-1978982656_949504957.mp3
4.79M
🎙 #قسمت_دهم از کتاب #دکل
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🕒 مدت: ۹ دقیقه ۵۸ ثانیه
💾 حجم: ۴ مگابایت
اولین مستند داستانی گام دوم انقلاب
به قلم: روح الله ولی ابرقوئی
ناشر: انتشارات شهید کاظمی
🔟#قسمت_دهم
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷
◀️ قسمت ۱۴۰م
فصل دهم
نبرد فاو ۳۱.
در مسیر بودیم که یک تویوتا پر از شهید داشت به عقب برمیگشت
محمد مومنی همانجا گفت:
"خوش به حال اینها!"
من هنوز داشتم عق میزدم و بالا میآوردم
تا رسیدیم به خط قبلی که آرام و بیآتش شده بود، گفت:
"خوشلفظ! برو توی سنگر استراحت کن"
خودش بیرون سنگر کنار موتور ماند
داخل سنگر همه چیز برای استراحت بود
از پتوهای تازه، تا چراغ والور و کتری آب و کلمن آب یخ
چنین سنگری در این فضا طرفه و استثنایی بود
سنگر از نوع قوسی با پلیت منحنی و الوارهای محکم بود
با یک دریچه مثل نورگیر که از وسط آن هوا را خارج میکرد
پیدا بود که این سنگر قبلا برای فرماندهان عراقی ساخته شده؛ تا در کمال آرامش استراحت کنند
چند پتو برداشتم و زیر و رویم کشیدم
دور و برم چند نیروی اطلاعاتی و تخریبچی بودند؛ مثل محمدلو، عبادی، خوششعار و ...
هنوز ۵ دقیقه چشمانم گرم خواب نشده بود که دوباره حالم بههم خورد
مثل مرغ سرکنده آرام و قرار نداشتم
پتوی نرم و راحت را کنار زدم و از سنگر بیرون رفتم
محمد مومنی همچنان دم سنگر نشسته بود. پرسید: "چی شد؟!"
گفتم: "خوابم نمیآید! دلشوره و تهوع دارم."
محمد مومنی رفت و درست جای من دراز کشید و همان پتوها را زیر و رویش انداخت
کمی دورتر به فاصله ۱۰ متری، سنگر دیگری بود که برخلاف آن سنگرِ گرم و نرم؛ هیچ امکاناتی نداشت
نه پتویی، نه آبی و نه هیچ چیز دیگر
حتی سقف هم نداشت
فقط دو سه ردیف گونی دور تا دور هم چیده شده بودند
همانجا دراز کشیدم و سرم را روی کلوخ گذاشتم
عجیب بود که آنجا خیلی آرام و روحت خوابم برد
تا ظهر خوابیدم
هیچ سر و صدای خمپارهای هم بیدارم نکرد
از گرسنگی بیدار شدم
به سمت سنگر قبلی رفتم؛
اما هیچ نشانی از آن سنگر نبود
انگار لودر گذاشته و تخریبش کرده بودند
چشمانم را مالیدم
فکر کردم اشتباه میکنم؛
اما اشتباه نبود
یکی از نیروهای تعاون آنجا بود
وقتی قیافه پرسان و متعجب مرا دید گفت:
"تو تا حالا کجا بودی!؟"
گفتم:
"همین کنار خوابیده بودم! مگر چه اتفاقی افتاده!؟ چرا این سنگر نیست؟!"
گفت دو ساعت پیش یک گلوله توپ از داخل هواکش داخل این سنگر رفت و همه بچههایی که داخل آن بودند تکهتکه شدند
شوکه شدم!
باور نمیکردم همان جا که من خوابیده بودم؛ محمد مومنی خوابید
همونکه صبح وقتی شهدا را پشت تویوتا دید، گفت:
"خوش به حالشان!"
هاجوواج مانده بودم!!!
آخر چطور من با این صدای انفجار در فاصله ۱۰ متری بیدار نشدهام!؟
اصلاً چرا با مومنی جایم را عوض کردم؟!
چرا؟؟؟!!!
همانجا گونیهای بههمریخته را جدا کردم
کف سنگر پر از خون و تکههای گوشت و استخوان بود
مقداری از خاک را برای تیمم برداشتم
🔗 ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷