eitaa logo
امام زادگان عشق
90 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
352 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 💠 بابا یکی این حاج قاسم را جمع کند همینطور دارد پهن می شود در سراسر عالم... تمام کوچه پس کوچه های شهرهای ایران از ضاحیه ی بیروت تا ریف دمشق، از محله های فقیر نشین کشمیر و پنجاب و دهلی، تا خیابان های بغداد و کاظمین نجف وکربلاو صنعا, حتی در آمریکا واروپا و استرالیا و... همه و همه آتشفشان خشم علیه آمریکا شده... سری داده و خواب را از سر تمام غفلت زده های عالم پرانده، نظم و قاعده دنیا را به هم ریخته، همه را خجالت زده ی حساب و کتاب و اعمال و رفتار خودش کرده است. شعله ای گرفته دستش، افتاده به زیر و رو کردن وجدانهای اهالی ،دنیاچپ و راست نمی شناسد، اصلاح طلب و اصولگرا، ایرانی و غیر ایرانی، مسلمان و غیر مسلمان نمی شناسد. همه را به خط کرده از همه دارد جلو می زنه این سردار 63 ساله و بین المللی ما؟! " حالا یک تنه شبیه ابراهیم هادی، حاج ابراهیم همت، احمد کاظمی، صیاد شیرازی و همه ی شهدا شده است... شبیه که چه عرض کنم؟ "تو دل بروتر از همه ی آنها..." آدم را شک برمی دارد نکند صاحب نفس زکیه خود اوست که با قتلش طومار ظالمین درهم پیچیده خواهد شد؟!... همین حالا شمارش معکوس فنای آمریکا و اسرائیل آغاز شده و پیداست به زودی لکه ی ننگ و داغ حسرتش پیشانی مستکبرین عالم را خواهد سوزاند.حالاچه کسی می تواند شهید حاج قاسم پهن شده روز زمین را جمع کند: آنها مى‌خواهند نور خدا را با دهان خاموش كنند ولى خداوند كامل كننده ی نور خويش است، هر چند كافران خوش نداشته باشند . سوره ی توبه/ آیه ی 32 📚من هستم ... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab امام زادگان عشق. محله زینبیه مسجد حضرت زینب علیهاالسلام 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
علیرضا سمیع زاده-581034237_1706394360.mp3
زمان: حجم: 4.31M
🎙 از کتاب 📚 🔊 «قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🕒 مدت: ۸ دقیقه و۵۸ ثانیه 💾 حجم: ۳ مگابایت اولین مستند داستانی گام دوم انقلاب به قلم: روح الله ولی ابرقوئی ناشر: انتشارات شهید کاظمی 7⃣2⃣ 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
از شهید یحیی السنوار فصل ششم خاله ام فتحیه در روستای صوریف در منطقه الخلیل زندگی میکرد این روستا مانند تمام روستاهای کشور در سال 1967 تحت اشغال قرار گرفت . این روستا به عنوان مجازات نقش خود در مقاومت در مقابل اشغال پیش از این سهم خود را از تبعید و تخريب متحمل شد و در نبردهای قبل از 1948 همچنان روستاهای مرزی به خط سبز بین سرزمین های اشغال تقسیم شدند. از سال 1948 زمینهایی که تا زمان اشغال آنها در سال 1967 تحت حاکمیت اردن باقی مانده بودند. اندکی پس از اشغال، گشت های اشغالگر به روستا نزدیک شده و وارد آن شدند تا مانند اکثر روستاهای فلسطینی در سراسر کرانه باختری در آن تردد کنند. مردم آنجا در خانه های سنگی کوچک و فقیرانه و زیبا در میان درختان زیتون و انجیر و انگور و بادام زندگی میکنند و به پرورش دام و طیور میپردازند و امرار معاش میکنند و خداوند را به خاطر نعمتهای بیشمارش شکر می کنند. مردان روستا به جوانمردی و مردانگی شهرت دارند و لباس روستایی سنتی فلسطینی میپوشند یکی از آنها را میبینید که با عصای خود در حال چرانیدن گوسفندانش در قله کوها هستند و زنان آنجا متواضع رفتار اند و لباس، پوشش سر خود را به رخ میکشند. خاله ام بعد از نقل مکان از غزه به صوريف تفاوت چندانی احساس نکرد، فقط تفاوت در فضای روستایی و کشاورزی بود. گویش محلی کمی متفاوت است اما تفاوت فاحشی ندارد و او به سرعت به زندگی در آنجا عادت کرد. شوهرش عبدالفتاح، تحصیلات دور ثانویه خود را در مدرسه طارق بن زیاد در شهر الخلیل به پایان رسانید هیچ مدرسه ثانویه در صوریف و یا در تمام روستاهای اطراف شهر مانند آن نبود هر که بخواهد تحصیلات متوسطه خود را به پایان برساند مجبور است در الخليل درس بخواند و تحصیل شوهر خاله من در الخليل باعث شده تا او با شهر و آنچه در آن می گذرد آشنا شود. دوستان زیادی از شهر و مردم روستاهای دیگر که در آن مدرسه با آنها درس خوانده بود داشت. خاله ام پسری به دنیا آورد که نامش را عبدالرحیم گذاشت. مادرم نمیتوانست برای تبریک تولد خاله ام به الخلیل سفر کند، به همین دلیل او راضی شد که به خانه مامایم رفت و به وی تبریک گفت و از او خواست که وقتی نزد فتحیه رفت، از طرف مادرم هم تبریک و صلوات بفرستد و از او عذرخواهی کنند چون او وضعیت مالی ما را میدانست. شوهر خاله ام عبد الفتاح در حال آماده شدن برای سفر به دانشگاه اردن ، دانشکده شریعت بود . اما بیماری شدید پدرش او را مجبور کرد که آن را به تعویق بیندازد سپس مرگ پدرش باعث شد که از این فکر منصرف شود. در حال تحصیل در دانشگاه او تصمیم گرفت که علاوه بر زمینهایی که مالک آنها بود، کار پدرش را در تجارت منسوجات نیز به عهده بگیرد و با تسهیل این امر برای برادرش عبدالرحمن که در سال دوم راهنمایی تحصیل میکرد از تکمیل تحصیلات خود در مدرسه طارق بن زیاد در الخلیل دلجوئی کند. عبدالفتاح اغلب بر پشت بام خانه آنها می ایستاد و به خاله ام به سمت غرب شهر مخروبه (عليين) اشاره می کرد، جایی که مردان جهاد مقدس قبل از اشغال سال 1967 اردو زده بودند که اهالی منطقه تمام نیازهایشان را تامین می کردند و یکی از اهالی صوریف به نام محمد عبدالوهاب قاضی روزی در منطقه ای نزدیک به نام (سناهین) (گوسفندان خود را می چراند. کاروانی از یهودیان که از سمت بیت شمش به سوی اتزیون می آمدند را دید مجاهدین را در جریان قرار دادند مجاهدین به سرعت در منطقه ای به نام ظهر الحجه برای آنها کمین کردند و وقتی به آنجا رسیدند به آنها حمله کردند و همه را کشتند. که تعداد افسران سربازان و داکتران تمامشان (35) نفر بودند. قلب یهودیان مملو از نفرت نسبت به شهر سوریف شد. زمانی که اشغال در سال 1967 اتفاق افتاد یهودیان شهر سوریف را با توپخانه بمباران کردند و خانه های بسیاری را ویران کردند بخاطر انتقام آنچه در گذشته اتفاق افتاده بود. از طریق کار شوهر خاله ام و ارتباطات او در شهر الخلیل او شبکه بزرگی از روابط را با بازرگانان و کارفرمایان آن ایجاد کرده بود و در جلسات و ملاقات های خود با آنها، گفتگوهای طولانی و مفصل بین آنها در مورد همه چیز انجام می شد. هنگامیکه در یکی از آن فروشگاه ها می نشست همه دور بخاری جمع می شدند و اخگرها در آن می درخشیدند.. ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷