#پسرک_فلافل_فروش |
#ویژگیها
#قسمت_چهاردهم
این سخنان را از خیلیها شنیدم. اینکه هادی ویژگیهای خاصی داشت. همیشه دائم الوضو بود. مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. اهل ذکر بود. گاهی به شوخی می گفت: من دو هزار تا یا حسین (ع) حفظ هستم. یا می گفت: امروز هزار بار ذکر یا حسین (ع) گفتم، عاشق امام حسین (ع) و گریه برای ایشان بود. واقعا برای ارباب با سوز اشک می ریخت. اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از
او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد؟ یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. حال و هوا و خواسته هایش مثل جوانان هم سن و سالش نبود. دغدغه مندتر و جهادی تر از دیگر جوانان بود. انرژی اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد.
من شنیدم که دوستانش می گفتند: هادی این سالهای آخر وقتی ایران می آمد، بارها روی صورتش چفیه می انداخت و می گفت: اگر به نامحرم نگاه کنیم راه شهادت بسته می شود.
خیلی دوست داشت به سوریه برود و از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند. یک طرف دیوار خانه را از بنری پوشانده بود که رویش اسم حضرت زینب (س) نوشته شده بود. می گفت نباید بگذاریم حرم عمه سادات، دست تروریست ها بیفتد. وقتی می خواست برای نبرد با داعش برود، پرسیدیم درس و بحث را
میخواهی چه کنی؟ گفت: اگر شهید نشدم، درسم را ادامه میدهم. اگر شهید شوم، که چه بهتر خدا می خواهد این گونه باشد. در میان فیلم ها به خداحافظ رفیق خیلی علاقه داشت. سیدی فیلم را تهیه کرد و برای خانواده