eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
زیارتنامه‌شهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
🕊🕊🕊 زیارتنامه ی شهدا 🕊🕊🕊 ☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️ 🌷السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَه ✋السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَه ❇️السَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ الله 🌷السَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ الله ✋السَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنین ❇️السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمین 🌷السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِح ✋السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ الله ❇️باَبی اَنتُم وَ اُمّی 🌷طبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ✋وفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ❇️فیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹 🎙 با نوای آسمانی شهید سلیمانی 💔
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 آیه 69 سوره آل عمران 📚 : تهاجم فرهنگی و توطئه های دشمن 🌸 وَدَّتْ طَآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّآ أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ 🍀 ترجمه: گروهى از اهل كتاب دوست داشتند كه شما را گمراه كنند، ولى جز خودشان را گمراه نمى كنند و نمى فهمند. 🌷 : دوست داشتند، آرزو داشتند 🌷 : گروه 🌷 : شما را گمراه کنند 🌷 : خودشان 🌷 : نمی فهمند 🌸 : گروهی از يهود کوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزی از پاکدل چون معاذ و عمار و بعضی دیگر را به سوی آیین خود دعوت کنند و با وسوسه های شیطانی از بازگردانند. این آیه نازل شد و همه مسلمانان را از تهاجم فرهنگی و توطئه های دشمن آگاه کرد. 🌸 ودت طائفة من أهل الکتاب لو یضلونکم: گروهی از اهل کتاب دوست داشتند که شما را گمراه کنند. منظور از گروهی از اهل کتاب در این آیه گروهی از هستند. این آیه نقشه دشمنان اسلام را افشا می کند که برای بعضی از مسلمانان توطئه می کنند. همچنین به گونه ای هم به دشمنان اسلام یادآور می شود که دست از کوشش بیهوده خود بردارند. غافل از این که تربیت مسلمانان در مکتب اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به اندازه ای حساب شده و آگاهانه بود که احتمال بازگشت از دین اسلام وجود نداشت. آنها دین اسلام را با تمام وجود دریافت کرده بودند، بنابراین دشمنان نمی توانستند آنها را گمراه کنند، بلکه به گفته در ادامه می فرماید: و ما یضلون إلا أنفسهم و ما يشعرون: ولى جز خودشان را گمراه نمی کنند و نمی فهمند. 🔹 پيام های آیه69 سوره آل عمران 🔹 ✅ ، نقشه هاى دشمنان دین را افشا و آنان را رسوا مى كند. ✅ شناخت و برنامه‌هاى او، لازمه ى درامان ماندن از آسیب هاى احتمالى است. ✅ خطر تهاجم و ، جدّى است. ✅ به اظهاراتِ منافقانه ى مخالفان نكنید، آنها قلباً خواستار انحراف شما هستند. ✅ در قضاوت ها، را فراموش نكنید. گروهى از اهل كتاب، چنین آرزویى دارند، نه همه ى آنها. ✅ باید كارى كنید كه آرزوى انحراف شما را به گور ببرد. كلمه «لو» در موارد ناشدنى بكار مى رود. «لو یضلّونكم» ✅ كسانى كه در صدد انحراف دیگران هستند، ابتدا خود مرتكب حیله، نفاق، تهمت و توطئه مى شوند. ✅ میل به دیگران، خود یک انحراف بزرگ اخلاقى است. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
گرامی باد یاد فرماندهان شهید و اصحاب رسانه با قرائت و ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121495753152457.pdf
11.08M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز سه‌شنبه‌ ۱۵ آذر ۱‌۴۰۱ ۱۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۶ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های آرمان، ایران و وطن امروز در "سالن مطالعه" 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
خرم آن شهید گمنام که خدا او را سرشناس می سازد، نه آن کس که دیگران سرشناسش کنند. ســـلام✋ 🌹ـدایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از سالن مطالعه
        ✡🔥🔥✡     نفوذ، خیانت و ایجاد انحراف یهود در ادیان از ابتدای مسیحیت تا کنون. برگرفته از کتاب "" تالیف و تحقیق استاد "" 🖋مقاله اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4236 🖋 مقاله‌ی دوم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4356 🖋 مقاله‌ی سوم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4446 🖋 مقاله‌ی چهارم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4854 🖋 مقاله‌ی پنجم: https://eitaa.com/salonemotalee/4957 🖋 مقاله‌ی ششم: در مبارزه با اسلام https://eitaa.com/salonemotalee/5038 🖋 مقاله‌ی هفتم: https://eitaa.com/salonemotalee/1382 🖋 مقاله‌ی هشتم: https://eitaa.com/salonemotalee/5158 🖋 مقاله‌ی نهم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5372 🖋 مقاله‌ی دهم؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5774 این مقالات ان‌شاءالله تا تحلیل تاریخی عصر حاضر ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee خادم شما در کانال @mehdi2506
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✾فـاطـمـیـه خـطــ مـقـدم مــاســـت✾ ✿مداحی زیبا _ (ویژه ایام فاطمیه) مادر سادات منو دعا کن 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ترکشي به سينه اش نشسته بود . برده بودنش برای اخرين عمل جراحي. قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن : بمان! بعد از عمل مرخصت مي کنن ،اينجوري خطرناکه. گفت: وقتي اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمي خوام...   خاطره اي از زندگي خلبان شهيد احمد کشوري 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
چند روزی میشد که دراطراف کانی مانگا در غرب کشور کارمیکردیم؛ شهدای عملیات والفجر چهار را پیدا می کردیم. اواسط سال 71 بود. از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی ازسنگرها شدیم.سریع رفتیم جلو. همانطور که داخل سنگر نشسته بود،ظاهراً تیر یا ترکش به اواصابت کرده وشهید شده بود. خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم ، درکمال حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتری است ؛ ازآن جالب تر اینکه تمام بدن کاملاً اسکلت شده بود ، ولی انگشتی که انگشتر در آن بود ،کاملاًسالم وگوشتی مانده بود . همه ی بچه ها دورش جمع شدند. خاک های روی عقیق انگشتر را پاک کردیم . اشک همه مان در آمد ، روی آن نوشته شده بود: « حسین جانم »    برگرفته از: شمیم یار  🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : هفتاد و یکم مرداد سال ،۶۲ حمید پسر منصور، خانم از عملیاتی که تیپ انصار الحسین (ع) در مناطق کوهستانی کردستان عراق به نام والفجر ۲ انجام داده بود، آمد. حال حسین را پرسیدم خیلی خونسرد و عادی گفت:«خوبه.» جواب کوتاهش شک ام برانگیخت ذهنم پرید به روزی که حسین را دو نفر با عصا آوردند.آن روز هم همراهانش میخواستند همه چیز را عادی نشان بدهند درست مثل حالا :گفتم اما دلم شور میزنه حس میکنم اتفاقی برای حسین افتاده.» کمی صدایش لرزید زندایی نگران نباش حال دایی خوبه تا خواستم بیشتر سؤال کنم خداحافظی کرد و شتاب زده رفت. مثل مرغ سرکنده شده بودم خواستم دنبال حمیدآقا بروم و اصرار کنم که از حسین بیشتر بگوید چادرم را پوشیدم مهدی را بغل کردم و دست وهب را گرفتم به آستانه در نرسیده بودم که صدای زنگ آمد. فکر کردم که حمید آقاست که برگشته. وهب در را باز کرد دیدن حاج آقا سماوات و خانومش از یادم برد که میخواستم دنبال حمیدآقا بروم. آن دو نگاهی به هم کردند انگار هر کدام از دیگری میخواست شروع کند و من همان موضوعی را که آنها برای گفتنش مشکل داشتند پرسیدم: «برای حسین اتفاقی افتاده؟!» میتوانستم رنگ پریده خودم را درآینه نگاهشان ببینم خانم حاج آقا با ته مایه ای از ترحم نگاهم می کرد. حاج آقا گفت: «یه ترکش کوچولو خورده به کمرش.» 👇👇👇👇
گلویم خشک شده بود اما به خودم نهیب زدم که محکم باش پرسیدم: «الآن کجاست؟ کدوم بیمارستانه؟» - حسین آقا بیدی نیست که با این بادها بلرزه حتی راضی نمیشد بیمارستان بره میخواست بمونه تو خط بچه ها به اصرار آوردنش عقب.می دانستم که حاج آقا شب گذشته از جبهه برگشته و حتماً از وضعیت حسین دقيقاً خبر دارد. کمی آرام شدم اما لحنم همچنان مایه ای از نگرانی داشت. «اگه یه خراش جزئی ،برداشته پس چرا نیومده؟!» «شما که حسین آقا رو بهتر از من میشناسید میانه ای با بیمارستان ،نداره قراره فردا خودم برم بیارمش.» حاج آقا رفت و حسین را تا بیاورد مردم و زنده شدم ظاهرش سرپا .بود اما از کمرش میگرفت و راه میرفت حتی توان نداشت مهدی را بغل بگیرد یا وهب را روی پایش بنشاند به حاج آقا سماوات در گوشی چیزی گفت و کنجکاوی ام را برانگیخت تشویشی جانکاه بر وجودم چنگ میزد. سکوتشان و در گوشی حرف زدنشان آزارم داد حاج آقا سماوات سکوت را شکست شما یه چیزی بگو پروانه خانم گفتم: «من که حسابی سردرگم شدم نمیدانم شما از چی حرف میزنید.» حسین وارد گفت وگو شد: «این حاج آقا زیادی ماجرا رو شلوغ میکنه یه ترکش نخودی که نیازی به جراحی و اتاق عمل نداره.» حاج آقا سماوات گفت: «اما دیروز دکترت گفت که باید بری تهران پیش متخص. حسین خواست آتش درون مرا بخواباند: «هرچی خانم بگه دکتر من پروانه خانمه.» گفتم: «بریم تهران» وهب و مهدی را پیش خواهرانم گذاشتم با آمبولانسی که از سپاه آمد راهی تهران شدیم. حسین پشت آمبولانس دراز کشیده بودناله میکرد و ناله اش نگرانم میکرد.او که وجودش با درد عجین شده بود از فرط درد بی اراده ناله میکرد عکس از کمرش گرفتند ترکش کنار نخاعش بود.دکتر گفت: «دیر اومدین. سریع باید عمل بشه.» چند ساعت اتاق عمل بود ولحظه های انتظار به کندی می گذشت. بالاخره آوردنش و تا چند ساعت بیهوش بود. سطر سطر دعای توسل را با اشکهایم خیس کردم تا چشم حسین باز شد و نگاهش به من افتاد. دو سه بار گفت: «پروانه پروانه پر.... و باز پلک هایش افتاد. عمه و اصغرآقا هم آمدند.عمه کنار تختش نشست و سیرگریه کرد.حسین دوباره چشم باز کرد بچه های سپاه هم با حاج آقا سماوات آمده بودند و اتاق گوش تا گوش پر بود. حسین انگشتان پاهایش را تکان داد تا من و عمه بفهمیم که فلج نشده است. حالا گریه ام از شادی بوداما بیرون از اتاق.کنار ستون فقراتش را به اندازه یک کف دست شکافته بودند و یک ترکش کوچولو به قول خودش نخودی، درآورده بودند. جای بخیه ها زیگزاگی روی کمرش بود. راه که میرفت گاهی می ایستاد پایش تیر می کشید عکس رادیولوژی نشان میداد که پزشکان ترکش نخودی را درآورده اند. اما به ترکش دیگر آزارش میداد دکترگفته بود اگر میخواستیم ترکش دوم را برداریم، قطع نخاع میشد. باید با آن بسازد و تا مدتی استراحت در منزل داشته باشد. ⬅️ ادامه دارد.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
208.7K
┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄ با مبحث : ۱۶آذر رمزپیروزی‌ملت ها ┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄