☆بنام خدا☆
🍃وقتی تو بچه سن! بودی، پایت به حوزه باز شد. به مشهد رفتی، درس خواندی و فعالانه در تکاپو بودی.
🍃سال ۴۳ وقتی ۱۸ سال داشتی، در شب ولادت امام جواد(ع) بدست شهید #عبدالکریم_هاشمی_نژاد معمم شدی.
گویا در آن جلسه #آیت_الله_خامنهای و آیت الله واعظ طبسی و دیگر بزرگان حضور داشتند. از آن به بعد حضرت آیت الله خامنهای تو را " #شیخ_بچه "صدایت میزد☺️
🍃کم سن و سال بودی و زیرک.
تو به دست جسورترین و شجاعترین مرد معمم شدی و پا به مبارزه گذاشتی.
🍃از تو زیاد خواندهام. تو در #حرم_امام_رضا(ع)، آن زمانی که برقهای حرم قطع میشد، #اعلامیه امام را در هوا پخش میکردی.
🍃پای منبر آیت الله خامنهای و شهید هاشمی نژاد #خطابه میخواندی.
در جایی خوانده بودم، ۱۴ بار توسط #ساواک بازداشت شده بودی. الان اِسمت بر دیوار زندان مخوف ساواک حک شده است.
🍃در جایی خوانده بودم، ۲۰۰ #مقالهی مذهبی، اجتماعی و فرهنگی نوشتهای، سراغ مقالات رفتم، تعدادی را در نشریات دهه ۴۰ و ۵۰ پیدا کردهام. میتوانم به جرات بگویم مقالاتِ تو، الان قابل انتشار است. دغدغه های تو برای نسلهای آینده بود.
🍃آنقدر دغدغههای #فرهنگی و سیاسی داشتی، زمانی که انقلاب پیروز شد، بدنبال مجوز نشریه رفتی و توانستی در همان اوایل انقلاب، #نشریه_پیام_مستضعفین را در منطقهی مازندران و گرگان به چاپ برسانی.
🍃تو #اولین_فرماندار روحانی بودی. یعنی تا آن زمان یک روحانی به سِمَت فرماندار انتخاب نشده بود. فرماندار شدی و خیلی برای آبادانی شهر و روستا تلاش کردی. فرمانداری جای کوچکی برای تو بود.
🍃به #وزارت_خارجه رفتی تا بتوانی با کشورهای مسلمان گفت و شنود داشته باشی. در عکسها دیدهام به نیجریه، کنیا، آفریقا و ... رفتهای.
🍃سال ۱۳۶۴ وقتی رزمندگان در عملیات والفجر ۸ پیروز شدند، همراه #شهید_محلاتی و حدود ۴۰ نفر از کارمندان وزارت خارجه، مجلس و ... به منطقه اعزام شُدید. قـرار بود #اول_اسفند شما با هواپیما به سوی اهواز پرواز کنید. اما تو و دوستانت
در #آسمان_اهواز پر کشیدین و آسمانی شدین🕊
🍃حضرت آیت الله خامنهای عزیز درباره ی تو چنین نوشت: «شهید عزیز، آقای شیخ محمد علی روحانیفرد، روحانی مبارزی که زندگی و مرگش در راه خدا و در خدمت انقلاب بود» سید علی حسینی خامنهای۶۵/۰۱/۳۰
بیادت هستم❤️
🌺به مناسبت سالروز #تولد #روحانی_شهید_محمدعلی_روحانی_فرد
📅تاریخ تولد : ۳ مرداد ۱۳۲۵
📅تاریخ شهادت : ۱ اسفند ۱۳۶۴
🥀مزار شهید : گلزارشهدای ایلوار، کردکوی
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
قسمت چهارم
و یکی دیگر از این #تاثیرات : پسرم #بهزاد با وجودی که #مستأجر بود و #حقوق کمی داشت اما هر وقت به #روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین #زنان #بی سرپرست روستا #تقسیم کند.
🍃🌷🍃
دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای #بهزاد 😭😭
🍃🌷🍃
#بهزاد خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای #فرهنگی در روستا #تشویق می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. #والیبال ورزش مورد #علاقه اش بود.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش میگفت، محدوده ای که #بهزاد می رفت چون خیلی #خطرناک بود کمتر کسی از #همرزمانش به آن #منطقه می رفتند . اون روز که با ماشین #نیروها را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد
بعد از پیاده کردن نیرو، نیروهای داعشی ماشین #بهزاد را به #رگبار می بندد .#همرزمش می گوید: هنگامی که #بهزاد #شهید شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از #سرداران آنان را زدیم و زود برویم #جسدش را برداریم و #سرش را #جدا کنیم .😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
ایشان بعد از پوشیدن جامه #بسیجی و انجام #فعالیتهای#فرهنگی در این راستا، به #عضویت #سپاه چالوس در آمد و به عنوان #متصدّی عملیات #تکاور، مشغول به #خدمت شد.
🍃🌷🍃
ایشان موقع #شهادت، #مسئول #نظارت حوزه مقاومت بسیج #هچیرود بود. علاوه بر آن، در زمینه #فعالیت #فرهنگی نیز، #فعال، یک بار هم به عنوان #وبلاگنویس#برتر، #تقدیرنامه گرفت.
🍃🌷🍃
در بحث #ولایتپذیری سرآمد بود ، همواره تلاش میکرد که جوانان را در مورد #ولایت، #آگاه کند و #راه درست را به آنها نشان دهد ، همیشه#سخنان #رهبری را دنبال میکرد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
قسمت سوم
به روایت از پدر #شهید:
#شهید رضای من از همان اول #شهید بود. دایی بزرگوارش از #شهدای دفاع مقدس بود و #رضا در مکتب #شهادت پرورش یافت.
🍃🌷🍃
#آقا رضا #اولین نوه پسری بابابزرگ مادرش بود. یعنی بعد #دایی #شهیدش به دنیا آمد و از همان اوایل این حس در بین خانواده به وجود آمد که #شهید احسان دوباره #متولد شده. همه #رضا را در جایگاه #دایی #شهیدش میدیدند.
🍃🌷🍃
در دوران #ابتدایی همیشه جزء شاگردان #ممتاز و #با اخلاق مدرسه بود تا جایی که هر مدیری در مقابل #ادبش کم میآورد این را من از زبان #مدیرانش شنیدهام.
🍃🌷🍃
در اکثر جلسات مدرسه #آقا رضا را به عنوان #الگو برای خانوادهها مثال می زدند و میگفتند این بچه به جای #بالایی میرسد. می گویند اگر ایشان #شهید نمیشد ما به خیلی چیزها شک میکردیم.
🍃🌷🍃
دوران پیش دبستانی و دبستان را با موفقیت پشت سر گذاشت نه تنها از نظر درسی بلکه در بعد #معنوی دوران #ابتدایی (جزء 30 قرآن) را حفظ کرد و در حسینیه محل #مکبری میکرد و #اذان میگفت.
🍃🌷🍃
دوران #راهنمایی وارد پایگاه #بسیج محل شد با آن #سن کم #مسئول #فرهنگی پایگاه و #پای ثابت #اردوهای #راهیان نور شد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
قسمت پنجم
و یکی دیگر از این #تاثیرات : پسرم #بهزاد با وجودی که #مستأجر بود و #حقوق کمی داشت اما هر وقت به #روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین #زنان #بی سرپرست روستا #تقسیم کند.
🍃🌷🍃
دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای #بهزاد 😭😭
🍃🌷🍃
#بهزاد خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای #فرهنگی در روستا #تشویق می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. #والیبال ورزش مورد #علاقه اش بود.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش میگفت، محدوده ای که #بهزاد می رفت چون خیلی #خطرناک بود کمتر کسی از #همرزمانش به آن #منطقه می رفتند . اون روز که با ماشین #نیروها را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد
بعد از پیاده کردن نیرو، نیروهای داعشی ماشین #بهزاد را به #رگبار می بندد .#همرزمش می گوید: هنگامی که #بهزاد #شهید شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از #سرداران آنان را زدیم و زود برویم #جسدش را برداریم و #سرش را #جدا کنیم .😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷