eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
107 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
علی(ع) اصل عبادت باطل است علی(ع) هرکس بمیردجاهل است (ع) تقوا گُلی بی‌رنگ وبوست همچون نماز بی وضوست ... وقتتان ذاکری و عاقبتتان شهدایی ان شاءالله رسیدن عید سعید و اکبرِ اعیادِ شیعیان، عید سعید غدیر خم را از طرف خویش،و به نیابت از جانم، آرزومه، ابتدا به محضر امام زمان عج و پیشگاه معظم انقلاب اسلامی و های شهدا الخصوص های عزیز و بزرگوار و گرانقدر شهدا و ذاکری و دیگر همیشگی و عزیز مجازی شهدایی عاشقان خدا تبریک عرض می نمایم. پناه حب علی ع و الطاف ملوکانه ی مادرم زهرا س محفوظ باشید ان شاءالله عاجزانه التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد ✅🕊🌷 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ باامراام من!! حد و مرز دوستت دارم...❤️ ✍ برای تو می نویسم..... برای تويی كه قلبت پـاك است... برای تويی كه تنهايی‌هايم پر از ياد توست... برای تويی كه احساسم، از آن وجود نازنين توست... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است... تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی... برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ... دارم تا ....... نه...! دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد! ... ابرامممم جونم!❤️ مرد به معنااای واقعی! رفیقه دنیاای تنهایی هاایمم💔❤️‍🩹 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💔 روزگار ما ⚪️ است به بلندای یلدا دیگر، به یاد جواد ذاکر 💔 دلهای شکسته..... ی آخر تقویم را معطل می کند شاید برگردی... مگر همین نیست؟🤍 عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ من!!یا ( صاحب زمون جونم عج ) علیکمم!! مبااارک💚 خبر از تو ، شبانگاه ، سُرودَن ، تا کِی؟ طلوعِ تو‌ ، درِ صُبح گُشودن، تا کِی؟ شب ، رفتنِ تو ، مَحضَرِ زهرا ، به کجا؟ در پیِ این مسئله بودن ، تا کِی؟ اکنون به آخرین شبِ پائیزیِ آخرالزّمان رسیده ایم.... #و چه غَریبانه طولانی شد این یَلدای بی فُروغ..... تابِ تحملِ ظُلمت نداریم.... طلوع نمیکنی خورشید؟؟ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج علیک بروبچ بااصفاا و‌ وفاای یااد و خااطراات عااشقاان خداااا!!؟ مهدوی !!؟ و شهداایی!! Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ من!!یا ( صاحب زمون جونم عج ) علیکمم!! مبااارک💚 خبر از تو ، شبانگاه ، سُرودَن ، تا کِی؟ طلوعِ تو‌ ، درِ صُبح گُشودن، تا کِی؟ شب ، رفتنِ تو ، مَحضَرِ زهرا ، به کجا؟ در پیِ این مسئله بودن ، تا کِی؟ اکنون به آخرین شبِ پائیزیِ آخرالزّمان رسیده ایم.... #و چه غَریبانه طولانی شد این یَلدای بی فُروغ..... تابِ تحملِ ظُلمت نداریم.... طلوع نمیکنی خورشید؟؟ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج علیک بروبچ بااصفاا و‌ وفاای یااد و خااطراات عااشقاان خداااا!!؟ مهدوی !!؟ و شهداایی!! Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
قسمت چهارم تا لحظه ­ی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان ­تر بود سلاح نرسید! اما در تمام صحنه ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ­ها می ­کرد. 🍃⚘🍃 قبل از با هم در مولی امیرالمؤمنین(ع)⚘ نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم دوست داری چه جوری بشی؟ گفت منظورت چیه؟! گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل⚘ ... هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟! 🍃⚘🍃 در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: "دوست دارم مثل (ع)⚘ سر بشم و مثل زهرا⚘ بشم!" صبح روز ٢٣ مرداد ٨٣ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک­ های آمریکایی از سمت السلام در حال پیشروی هستند!😔 🍃⚘🍃 با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به گفتم: تو که ، برای چی میایی جلو؟! جواب داد: اگر از دست شما ، من بر دارم!😔 🍃⚘🍃 ادامه دارد👇👇
سیم چی دفاع مقدس قندهاری 🍃🌷🍃 درتاریخ سيزدهم مرداد ۱۳۴۴، در شهرستان ری در خانواده ای متدین و مذهبی متولدشد. پدر ایشان اكبرآقا، در كارگاه تابلوسازي كار مي‌كردند و مادرش  خانه داربودند تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. ایشان باشروع تحمیلی بصورت بسیجی به رفت. 🍃🌷🍃 سرانجام در تاریخ ‌و يكم دي ۱۳۶۵#، ایشان با در به رسید. 🍃🌷🍃 #شهید در بر جا ماند تا سرانجام در تاریخ ‌و يكم ارديبهشت ۱۳۷۳# تفحص و شناسایی شد. 🍃🌷🍃 #شهید تهران بهشت زهرا سلام الله علیها،🌷 قطعه  ۵۳ 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم به روایت از همسر : روزها می گرفت و در طاقت فرسای با زبان به اشرار مسلح و سوداگران مرگ می رفت. 🍃🌷🍃 دقیقا روز قبل از شون، طبق روال همیشه چند کالا برای های سرپرست کردند و به دست آن عزیزان رساندند. 😭 🍃🌷🍃 بخردان در مورد افراد و احساس می کردند.😭 🍃🌷🍃 خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشتن چند آب برمی داشت، یک شیشه می گرفت، به اتفاق هم به می رفتیم. همیشه می گفت این اینجا ...😭😭 🍃🌷🍃 آرزو داشت سفرش 🌷 باشه 😭😭 خوش به سعادتش... وقتی به رسید هنوز های روی اربعین روی بود...😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم و یکی دیگر از این : پسرم با وجودی که بود و کمی داشت اما هر وقت به می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین سرپرست روستا کند. 🍃🌷🍃 دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای 😭😭 🍃🌷🍃 خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای در روستا می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. ورزش مورد اش بود.😭 🍃🌷🍃 یکی از میگفت، محدوده ای که می رفت چون خیلی بود کمتر کسی از به آن می رفتند . اون روز که با ماشین را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد بعد از پیاده کردن نیرو،  نیروهای داعشی ماشین را به می بندد . می گوید: هنگامی که شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از آنان را زدیم و زود برویم را برداریم و را کنیم .😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم با شروع جسارت به بی زینب سلام الله علیها🌷، همسرم گفتند که:دوستانم همه رفتند و من هم باید برم.😭😭 🍃🌷🍃 بهشون گفتم نرو😭  با دو تا کوچیک برام سخته😭 زمستون ها این جا خیلی سرده،وبدون شما خیلی سختی می کشیم.😭😭 🍃🌷🍃 بالاخره رفتند😭 ۲ ، بودند و ۲۰# روز می اومدن، وقتی بودند، هر یا ، بار می زدند و دقیقه می کردیم.😭😭 🍃🌷🍃 ۳_۴ سال می رفتند ، بهشون گفتم دیگه برای ما نرید😭 ۲ نرفتن . 🍃🌷🍃 سال   ۱۳۹۴#  فرزند سوم مون  احمدرضا متولد شد، ۱ قبل از تولد احمدرضا رفتن ،خیلی نگران بودم، احمدرضا متولد شد، وقتی  ۴۰ شد دوباره گفت میرم .😭😭 🍃🌷🍃 حالش شده بود😭 نمی تونست از بکنه😭 بهم کرد، خیلی گریه کردم، گفت به خاطر زینب (س)🌷 باید برم.😭😭 🍃🌷🍃 می گفت اگر زینب و رقیه سلام الله علیها🌷 رو ببینی خودت با دست خودت منو می فرستی.😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم سال 91 وارد شد در این زمان به رسیده بود. با اینکه در بین همکارانش  لشکر بود اما در موضوع هرکسی مشکلی داشت به مراجعه می‌کرد از ایشان می گرفت. 🍃🌷🍃 به پسر عموش گفته بود  حسین (ع)🌷 به خواب یکی از دوستانش آمده و لیستی در دستش بود که تعدادی از اسامی جزو بودند که یکی یکی خط می‌خوردند اسم هم دران لیست نوشته شده بود.😭😭 🍃🌷🍃 وقتی این خواب را برایش تعریف می‌کنند  را برای مهیا کرد. قبل از  رفتن یک شب مرا صدا زد و کلیپی را نشانم داد و گفت این  را خودم ساختم بعد از از این استفاده کنید.😭😭 🍃🌷🍃 داشتم دیوانه می‌شدم  جلوی پدر چنین صحبت‌هایی کند.😭😭😭خیلی سخته ، رضا را باور داشتن با این روحیاتی که داشت غیر از این نمی‌توانستم فکر کنم.😭 🍃🌷🍃 در دوران فتنه 88 خیلی را کرده بود و  می‌کرد  را کند فردی که 360 درجه با او و افکارش اختلاف داشت را با رفتار خوبی و از  خودش کرد.  نظیری داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
قسمت پنجم و یکی دیگر از این : پسرم با وجودی که بود و کمی داشت اما هر وقت به می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین سرپرست روستا کند. 🍃🌷🍃 دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای 😭😭 🍃🌷🍃 خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای در روستا می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. ورزش مورد اش بود.😭 🍃🌷🍃 یکی از میگفت، محدوده ای که می رفت چون خیلی بود کمتر کسی از به آن می رفتند . اون روز که با ماشین را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد بعد از پیاده کردن نیرو،  نیروهای داعشی ماشین را به می بندد . می گوید: هنگامی که شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از آنان را زدیم و زود برویم را برداریم و را کنیم .😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷