♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃زندگیاش در #جهاد خلاصه میشود. از دوازده سالگیاش میان بحثهای #مذهبی و اجتماعی گرفته تا حضور همه جانبهاش در سخنرانیها و #اعتراضات علیه ظالمانِ زمان. آرام و قرار هم نداشت و دائم در حال تلاش برای استوارتر کردن این #انقلاب بود.
🍃دائم زمزمه میکرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرين»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از #صبر و #نماز کمک جویید که همانا خداوند با شکیبایان است. این چنین بود که نماز فرصتی برای او شده بود تا با خدایش ملاقات کند و آرزوهایش را در گوش خدا #نجوا کند.
🍃رفاقت زیاد او با خدا هم باعث شده بود تا رنگ و بوی #معشوق به خود گیرد و با خواندن دائمیِ قرآن هیچ لحظهای از یاد خالقِ مهربانش غافل نشود؛ #محسنِ داستانِ ما، مهربان بودن را نیز از خدا آموخته بود و خوش برخوردیاش نشان از #شیعهی_امیرالمؤمنین بودنش داشت. آنقدر هم متواضع و #مؤدب بود که همیشه احترام به پدر و مادرش را به خود گوشزد میکرد.
🍃عاشق شد و به پای معشوقش عاشقی کرد! #ایستادگی کرد و ثابت قدم ماند. به قول خودش با زبان و عمل دعوت #امام_خمینی(ره) را لبیک گفت و تا پایِ جانش به این عهد وفادار ماند. #شهادت هم پاداش سربازانی چون محسن است؛ این چنین بود که #سوسنگرد، معراجِ او شد. در جوانی و همچون آقایش حضرت #علیاکبر(ع) با رویِ سفید و چهرهای خوشحال به آغوش خدا پر کشید و برای همیشه میانِ قلبهای ما جاودانه شد.
🥀به مناسبت سالروزشهادت
#شهیدمحسن_صدقی_بجنوردی
📅تاریخ تولد :۱فروردین ۱۳۳۶
📅تاریخ شهادت : ۱۱ آذر ۱۳۵۹
در گوشم نجوا کرد، همه جوره پشتتم، تا هر کجا که تو بگی، جذبه نگاه مردانه ونفوذ کلامش من رو گرفت انگار دهنم دوخته شد، آرامشی خاطری در حرفش احساس کردم که اون همه تهدید و نخواستنها یه لحظه از سرم پرید گفتم: ممنون، به تایید حرفم سرش رو تکون داد، شاخه گلی رو که تو دستش بود، گرفت جلوم، گل و از دستش گرفتم بو کردم، به یاد گلهایی که احمد رضا برام میگرفت چشمم رو بستم عمیق بو کردم، دهنش رو نزدیک گوشم کرد، کجا رفتی خانم؟ منم ببر، چشمم رو باز کردم کمی جا به جا شدم، بوی عطرش برام خاطره انگیز بود، ابرو داد بالا، چه خاطرهای؟ به خودم اومدم دیدم وااای چه حرفی زدم حالا چی بگم، یه دفعه سر زبونم گل کرد گفتم بوی گلهایی که روز معلم برای معلمم میبردم، با زیرکی تموم که من میدونم چی میخواستی بگی، حرفش رو عوض کردی لبخند کم رنگی زد چشمش رو بست سرش رو کمی پایین اورد گفت...
https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f
#رمانآنلاین🌟 #عاشقانه❤️ #مذهبی 😍 #وباقلمیپاک💖
مریم دختری که تو سن پانزده سالگی یه زندگی عاشقانه و رویایی رو با همسرش احمدرضا شروع میکنه طی یک اتفاق تلخ تو سن هفده سالگی همسرش رو از دست میده .
وبعد از یه مدت زندگی با برادرش زن داداشش بهش تهمت بدنامی میزنه
داداشش پاک بودنش رو قبول نمیکنه بعد از چند بارتلاش ناموفق واسه کشتنش ، مجبورش
میکنه به یک ازدواج اجباری😢😱
https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f
#رمانانلاینعاشقانه❤️ #مذهبی😍
مریم دختری که تو سن پانزده سالگی یه زندگی عاشقانه و رویایی رو با همسرش احمدرضا شروع میکنه طی یک اتفاق تلخ تو سن هفده سالگی همسرش رو از دست میده .
وبعد از یه مدت زندگی با برادرش زن داداشش بهش تهمت بدنامی میزنه
داداشش پاک بودنش رو قبول نمیکنه بعد از چند بارتلاش ناموفق واسه کشتنش ، مجبورش
میکنه به یک ازدواج اجباری😢😱
https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f
#رمانانلاینعاشقانه❤️ #مذهبی😍
مریم دختری که تو سن پانزده سالگی یه زندگی عاشقانه و رویایی رو با همسرش احمدرضا شروع میکنه، طی یک اتفاق تلخ تو سن هفده سالگی همسرش رو از دست میده .
وبعد از یه مدت زندگی با برادرش، زن برادرش بهش تهمت بدنامی میزنه
داداشش پاک بودنش رو قبول نمیکنه بعد از چند بارتلاش ناموفق برای کشتنش ، مجبورش میکنه که به ازدواج اجباری تن بده 😱
https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f
#رمانانلاینعاشقانه❤️ #مذهبی😍
♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است.
🍃پسری متولد #آبادان در خانواده ای #مذهبی و روحانی...احمد مکیان
دلداده به #اهل_بیت❤️
🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه #حضرت_معصومه(س) در مدرسه علیمه امامرضا(ع) مشغول تحصیل.
🍃میگویند : کفیلِ روزی طلبه ها، #امام_زمان(ارواحناهفداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را #شهادت خواست🕊
🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه میکرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘
🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش #حسین(ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹
🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی #بهشت را میبینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..."
🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش #آب بنوشد، که میسر شد...
آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، میرود❤️
🍃از رویِ پرنور و با جمالِ #شهدای_گمنام خجالت میکشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد!
🍃سفارش کرد پیکرش را #غریبانه تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در #بهشت_معصومه به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی"
🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...!
عاشقان، مادری اند...❣️
🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، #شهدای_فاطمیون به خاک سپردند...😔
اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است.
🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه #اهل_یقین است.»
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_احمد_مکیان
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳
📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه
🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س)
🌸 اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
دلنوشتهای#برایمحسن
چه کسی پای برگ ماموریتت
برای پراندن چُرت اهل زمین امضا زده بود!؟
فرزندان کدام تبار در لحظه بی سر شدنت
به استقبال آمدند که اینقدر #دلربا شده ای؟
عطر وجود کدام فرزند زهرا(س)
نفست را مسیحایی کرده بود؟
غبار قدم های کدام شهید بی سر
بر سر و تنت نشسته بود
که بوی #بهشت می دهی!؟.
محسن جان!
سواد کدام مکتب و درس کدام استاد،
#انقلاب با سرخی خون و فریاد
با حنجر بریده را به تو آموخت؟
پا جای پای چه کسی گذاشتی؟
راز و رمز جهانگیر شدن جوانمردی
و مرامت را در کجای قصه جانسوزت
جست و جو کنیم؟
در وداع آخرت و گلبوسه های غیرت و
محبتی که بر شانه های #خواهرانت نشاندی؟
در سینه ای که برای عمه سادات(س)سپر کردی؟
در لحظه اسارت با آن شکوه #مردانه ات؟
یا در سرخی خونی که از حنجرت
بر زمین #شامات ریخته شد!؟.
گمانم وقتی مشهور شدی که
قصه ات به #سر رسید!.
گمان که نه،
اگر کمی فکرم را عمیق کنم
مطمئمن می شوم که قصه سرت،
قصه ات را مَثل شهر و شهره عالم کرده است...
دست روی #تشنه بودن و نبودنت،
از قفا بریدن و نبریدن سرت،
عریان شدن پیکر بی سرت
و یا زبانم لال #سنگ باران تنت
و یا دواندن اسب های نعل تازه زده بر پیکرت،
نمی گذارم و می گذرم،
تا همانجایی که #قصه ات به سر رسیده است
برای گُر گرفتن جانمان بس است.
داستانت به خودی خود #روضه شد
و گریاند چشمهای یخ زده
در قطب و تجدد و روز مرگی ها را،
و جلا داد جان های مانده
در ترافیک سنگین داشته ها
و نداشته ها را،
و پراند چُرت #خمارهای خواب مانده در عمق #دنیا را،
معجزه کرد تن بی سرت و سر بی پیکرت.
#مذهبی #محسن_حججی
#نامه #دلنوشته #برادر #رفیق
#رفیق_شهید #داااش_محسن
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🍃باز هم نام و نشان و عشق و نوکری، باز هم صحبت از مرید و مراد و آقایی، باز هم سخنی از دلدادگی، از شیدایی، از یک حسینِ #حسینی♡
🍃سرداری پر افتخار. متولد بهارِ سبزِ ۵۳ در نصفِ جهان؛ #اصفهان. نصفِ جهانی که افتخارِ دامن گشودن به رویِ یک فدایی را بر سینه دارد...
🍃قد کشیده در خانواده ای #مذهبی که فدا شدن را به درستی مشق میکردند! و پرورش یافته با قوتِ غالبِ آنروزها؛ عشق، عشق به خدا، به حسین، و به هر چیز که راهی برای وصال باشد.
🍃درگیر و دارِ گرفتنِ مدرک کارشناسی #عمران، وارد هیئت رزمندگان شد و خادمِ عشاقالحسین(علیهالسلام) و این خادمی تا آخرین #محرمِ عمر پربرکتش، ادامه داشت. شاید همین خضوع و #خاکساری در آستان دوست، اورا مقربِ درگاه الهی کرده باشد!🌷
🍃به عضویتِ س.پ.ا.ه در آمد تا راهِ برادرِ شهیدش، که راه #ولایت بود را بپیماید. "ستوان دومی" اولین درجهای بود که سردار حسین، در طول دوران خدمتش گرفت. و"سرداری"، آخرین درجه ای بود که بعد از پروازش، بر سرشانه پیرهنِ سبزش جا خوش کرد...
🍃سردار حسین؛ پ.ا.س.د.ا.ر نمونهای که از او تنها #خوشخلقی، خوشسیرتی، مهربانی، محبت و احترام در یادها به جا مانده. اویی که هم و غمش خدمت بود و خدمت و سرانجام خدمت، بالِ پروازش به آسمان شد. آخرین ماموریتش، به میزبانیِ #دیرالزور سوریه، ایستگاه پایانی حیاتِ مادی وی بود.
🍃 و از آنجا به بعد، سردار حسین آقادادی، از آسمان نظاره بر ما خفتگانِ اسیرِ #دنیا میکند. مایی که اگر کاری هم میکنیم، بدنبالِ رضایتِ مخلوقیم😔
#پروازت_مبارک سردار🌷
🌹به مناسبت سالروزشهادت
#شهیدحسین_آقادادی
📅تاریخ تولد : ۲ فروردین ۱۳۵۳
📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : اصفهان
🕊محل شهادت : سوریه
خادم_الشهدا
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#تولد:68/12/24
#شهادت:18اسفند سال 90🕊
•┈•در تاریخ 1368/12/24 در خانواده مذهبی در شهر باغملک چشم به جهان گشود 👼
زندگی نامه: ✍
#شهید حجت الله#رحیمی از سال 1379 فعّالیّتهای خود را در پایگاه #بسیج و مسجد#سیدالشهد آغاز کرده وی در سال 1384 به عنوان عضو فعّال#بسیج در ابتدا مسئول اطلاعات 🗂 و بعدها مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت امام #حسین(ع) باغملک منصوب شد وی در سال 1385 هیئت خانگی #نورالائمه را با هدف گسترش📊 فرهنگ معنوی اهل بیت (ع) عصمت و طهارت راه اندازی نمود و صدها📌مراسم#مذهبی در مناطق مختلف استان خوزستان برگزار کرد و در بین جوانان استان از محبوبیت❤️خاصی برخوردار بودن #شهید از سال 1386 به عنوان#خادمالشهیدا در ستاد #راهیان_نور 💪 خدمت نمود. وی دانشجوی👨🎓 آزاد باغملک در سال 1390 به عنوان مسئول بسیج دانشگاه 🏫 آزاد اسلامی باغملک منصوب شد😇
#ویژگیها: 📝
#شهید رحیمی از ویژگیهای اخلاقی و شخصیت و معنوی خاصی برخوردار بوده است 😘
و رعایت ادب 😇، حفظ حرمت دوستان، گفتن#یازهرا و یا علی در ابتداو انتهای مکالمات تلفنیاش📞 به جای سلام✅ و خداحافظی ـ اقامه نماز اول وقت👌زبان و خاص و عام بوده است💪
ایشان بسیار انسان محجوب😘 صبور و مهربان😇 بودند و در فضای خانواده 👥 یک الگو برای دیگر فرزندان 👶 بود. ایشان همیشه با همان لبخند ☺️ زیبایشان به پدر و مادر خود احترام👌 و دستهایش را با رضایتی کامل و عشقی خاص میبوسید.✔️
#شهید علاقه و تعصب خاصی💪
نسبت به اهل بیت (ع) به خصوص حضرت زهرا (س) ❤️ داشتند و در هر کاری از این بانوی کریمه مدد میجوستن🤲و ذکر#یازهرا (س) را همیشه بر لب داشتند.👌
#شهید شیفته و دلباخته قدوم مقام معظم رهبری ❤️ بودهاند و همیشه نگران حالات#حضرت آقا😔 بودند و به همین دلیل میتوان او را به حق از جوانان نسل سوم انقلاب نامید.👌
#سرانجام:
#شهید رحیمی در حالیکه تنها 6 روز تا تولد 22 سالگیاش باقی مانده بود 🗓در ساعت 7:45 صبح ⏰ مورخه 1390/12/18 🗓
در#خرمشهر مقابل پادگان🏰 دژ زمانی که مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور#بسیج دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه اروند کنار آبادان بود بر اثر برخورد یکی از اتوبوسهای#راهیان نور به وی😔 از ناحیه پهلو😟 مانند مادرش حضرت#زهرا و کبود شدن صورت دعوت حق را#لبیک گفت و به فوز#شهادت نائل آمد😫
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سالگرد_شهادت....🕊🌹
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃