eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃زندگی‌اش در خلاصه می‌شود. از دوازده سالگی‌اش میان بحث‌های و اجتماعی گرفته تا حضور همه جانبه‌اش در سخنرانی‌ها و علیه ظالمانِ زمان. آرام و قرار هم نداشت و دائم در حال تلاش برای استوارتر کردن این بود. 🍃دائم زمزمه می‌کرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرين»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید از و کمک جویید که همانا خداوند با شکیبایان است. این چنین بود که نماز فرصتی برای او شده بود تا با خدایش ملاقات کند و آرزوهایش را در گوش خدا کند. 🍃رفاقت زیاد او با خدا هم باعث شده بود تا رنگ و بوی به خود گیرد و با خواندن دائمیِ قرآن هیچ لحظه‌ای از یاد خالقِ مهربانش غافل نشود؛ داستانِ ما، مهربان بودن را نیز از خدا آموخته بود و خوش‌ برخوردی‌اش نشان از بودنش داشت. آنقدر هم متواضع و بود که همیشه احترام به پدر و مادرش را به خود گوشزد می‌کرد. 🍃عاشق شد و به پای معشوقش عاشقی کرد! کرد و ثابت قدم ماند. به قول خودش با زبان و عمل دعوت (ره) را لبیک گفت و تا پایِ جانش به این عهد وفادار ماند. هم پاداش سربازانی چون محسن است؛ این چنین بود که ، معراجِ او شد. در جوانی و همچون آقایش حضرت (ع) با رویِ سفید و چهره‌ای خوشحال به آغوش خدا پر کشید و برای همیشه میانِ قلب‌های ما جاودانه شد. 🥀به مناسبت سالروزشهادت 📅تاریخ تولد :۱فروردین ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آذر ۱۳۵۹
در گوشم نجوا کرد، همه جوره پشتتم، تا هر کجا که تو بگی، جذبه نگاه مردانه‌ ونفوذ کلامش من رو گرفت انگار دهنم دوخته شد، آرامشی خاطری در حرفش احساس کردم که اون همه تهدید و نخواستن‌ها یه لحظه از سرم پرید گفتم: ممنون، به تایید حرفم سرش رو تکون داد، شاخه گلی رو که تو دستش بود، گرفت جلوم، گل و از دستش گرفتم بو کردم، به یاد گلهایی که احمد رضا برام میگرفت چشمم رو بستم عمیق بو کردم، دهنش رو نزدیک گوشم کرد، کجا رفتی خانم؟ منم ببر، چشمم رو باز کردم کمی جا به جا شدم، بوی عطرش برام خاطره انگیز بود، ابرو داد بالا، چه خاطره‌ای؟ به خودم اومدم دیدم وااای چه حرفی زدم حالا چی بگم، یه دفعه سر زبونم گل کرد گفتم بوی گلهایی که روز معلم برای معلمم میبردم، با زیرکی تموم که من میدونم چی میخواستی بگی، حرفش رو عوض کردی لبخند کم رنگی زد چشمش رو بست سرش رو کمی پایین اورد گفت... https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f 🌟 ❤️ 😍 💖
مریم دختری که تو سن پانزده سالگی یه زندگی عاشقانه و رویایی رو با همسرش احمدرضا شروع میکنه طی یک‌ اتفاق تلخ تو سن هفده سالگی همسرش رو از دست میده . وبعد از یه مدت زندگی با برادرش زن داداشش بهش تهمت بدنامی میزنه داداشش پاک بودنش رو قبول نمیکنه بعد از چند بارتلاش ناموفق واسه کشتنش ، مجبورش میکنه به یک ازدواج اجباری😢😱 https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f ❤️ 😍
مریم دختری که تو سن پانزده سالگی یه زندگی عاشقانه و رویایی رو با همسرش احمدرضا شروع میکنه طی یک‌ اتفاق تلخ تو سن هفده سالگی همسرش رو از دست میده . وبعد از یه مدت زندگی با برادرش زن داداشش بهش تهمت بدنامی میزنه داداشش پاک بودنش رو قبول نمیکنه بعد از چند بارتلاش ناموفق واسه کشتنش ، مجبورش میکنه به یک ازدواج اجباری😢😱 https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f ❤️ 😍
مریم دختری که تو سن پانزده سالگی یه زندگی عاشقانه و رویایی رو با همسرش احمدرضا شروع میکنه، طی یک‌ اتفاق تلخ تو سن هفده سالگی همسرش رو از دست میده . وبعد از یه مدت زندگی با برادرش، زن برادرش بهش تهمت بدنامی میزنه داداشش پاک بودنش رو قبول نمیکنه بعد از چند بارتلاش ناموفق برای کشتنش ، مجبورش میکنه که به ازدواج اجباری تن بده 😱 https://eitaa.com/joinchat/1335361580Cc57190d80f ❤️ 😍
‌‍ ♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🍃پسری متولد در خانواده ای و روحانی...احمد مکیان دلداده به ❤️ 🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه (س) در مدرسه علیمه امام‌رضا(ع) مشغول تحصیل. 🍃می‌گویند : کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ 🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش (ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹 🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." 🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ 🍃از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! 🍃سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" 🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ 🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. 🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه 🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س) 🌸 اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ دلنوشته‌ای‌ چه کسی پای برگ ماموریتت برای پراندن چُرت اهل زمین امضا زده بود!؟ فرزندان کدام تبار در لحظه بی سر شدنت به استقبال آمدند که اینقدر شده ای؟ عطر وجود کدام فرزند زهرا(س) نفست را مسیحایی کرده بود؟ غبار قدم های کدام ش‌هید بی سر بر سر و تنت نشسته بود که بوی می دهی!؟. محسن جان! سواد کدام مکتب و درس کدام استاد، با سرخی خون و فریاد با حنجر بریده را به تو آموخت؟ پا جای پای چه کسی گذاشتی؟ راز و رمز جهانگیر شدن جوانمردی و مرامت را در کجای قصه جانسوزت جست و جو کنیم؟ در وداع آخرت و گلبوسه های غیرت و محبتی که بر شانه های نشاندی؟ در سینه ای که برای عمه سادات(س)سپر کردی؟ در لحظه اس‌ارت با آن شکوه ات؟ یا در سرخی خ‌ونی که از حنجرت بر زمین ریخته شد!؟. گمانم وقتی مشهور شدی که قصه ات به رسید!. گمان که نه، اگر کمی فکرم را عمیق کنم مطمئمن می شوم که قصه سرت، قصه ات را مَثل شهر و شهره عالم کرده است... دست روی بودن و نبودنت، از قفا بریدن و نبریدن سرت، عریان شدن پیکر بی سرت و یا زبانم لال باران تنت و یا دواندن اسب های نعل تازه زده بر پیکرت، نمی گذارم و می گذرم، تا همانجایی که ات به سر رسیده است برای گُر گرفتن جانمان بس است. داستانت به خودی خود شد و گریاند چشمهای یخ زده در قطب و تجدد و روز مرگی ها را، و جلا داد جان های مانده در ترافیک سنگین داشته ها و نداشته ها را، و پراند چُرت خواب مانده در عمق را، معجزه کرد تن بی سرت و سر بی پیکرت. Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
‍ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🍃باز هم نام و نشان و عشق و نوکری، باز هم صحبت از مرید و مراد و آقایی، باز هم سخنی از دلدادگی، از شیدایی، از یک حسینِ ♡ 🍃سرداری پر افتخار. متولد بهارِ سبزِ ۵۳ در نصفِ جهان؛ . نصفِ جهانی که افتخارِ دامن گشودن به رویِ یک فدایی را بر سینه دارد... 🍃قد کشیده در خانواده ای که فدا شدن را به درستی مشق می‌کردند! و پرورش یافته با قوتِ غالبِ آن‌روزها؛ عشق، عشق به خدا، به حسین، و به هر چیز که راهی برای وصال باشد. 🍃درگیر و دارِ گرفتنِ مدرک کارشناسی ، وارد هیئت رزمندگان شد و خادمِ عشاق‌الحسین(علیه‌السلام) و این خادمی تا آخرین عمر پربرکتش، ادامه داشت. شاید همین خضوع و در آستان دوست، اورا مقربِ درگاه الهی کرده باشد!🌷 🍃به عضویتِ س.پ.ا.ه در آمد تا راهِ برادرِ شهیدش، که راه بود را بپیماید. "ستوان دومی" اولین درجه‌ای بود که سردار حسین، در طول دوران خدمتش گرفت. و"سرداری"، آخرین درجه ای بود که بعد از پروازش، بر سرشانه پیرهنِ سبزش جا خوش کرد... 🍃سردار حسین؛ پ.ا.س.د.ا.ر نمونه‌ای که از او تنها ، خوش‌سیرتی، مهربانی، محبت و احترام در یادها به جا مانده. اویی که هم و غمش خدمت بود و خدمت و سرانجام خدمت، بالِ پروازش به آسمان شد. آخرین ماموریتش، به میزبانیِ سوریه، ایستگاه پایانی حیاتِ مادی وی بود. 🍃 و از آنجا به بعد، سردار حسین آقادادی، از آسمان نظاره بر ما خفتگانِ اسیرِ می‌کند. مایی که اگر کاری هم می‌کنیم، بدنبالِ رضایتِ مخلوقیم😔 سردار🌷 🌹به مناسبت سالروزشهادت 📅تاریخ تولد : ۲ فروردین ۱۳۵۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : اصفهان 🕊محل شهادت : سوریه
‌خادم_الشهدا :68/12/24 :18اسفند سال 90🕊 •┈•در تاریخ 1368/12/24 در خانواده مذهبی در شهر باغملک چشم به جهان گشود 👼 زندگی نامه: ✍ حجت الله از سال 1379 فعّالیّت‌های خود را در پایگاه و مسجد آغاز کرده وی در سال 1384 به عنوان عضو فعّال در ابتدا مسئول اطلاعات 🗂 و بعدها مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت امام (ع) باغملک منصوب شد وی در سال 1385 هیئت خانگی را با هدف گسترش📊 فرهنگ معنوی اهل بیت (ع) عصمت و طهارت راه اندازی نمود و صدها📌مراسم در مناطق مختلف استان خوزستان برگزار کرد و در بین جوانان استان از محبوبیت❤️خاصی برخوردار بودن از سال 1386 به عنوان در ستاد 💪 خدمت نمود. وی دانشجوی👨‍🎓 آزاد باغملک در سال 1390 به عنوان مسئول بسیج دانشگاه 🏫 آزاد اسلامی باغملک منصوب شد😇 : 📝 رحیمی از ویژگی‌های اخلاقی و شخصیت و معنوی خاصی برخوردار بوده است 😘 و رعایت ادب 😇، حفظ حرمت دوستان، گفتن و یا علی در ابتداو انتهای مکالمات تلفنی‌اش📞 به جای سلام✅ و خداحافظی ـ اقامه نماز اول وقت👌زبان و خاص و عام بوده است💪 ایشان بسیار انسان محجوب😘 صبور و مهربان😇 بودند و در فضای خانواده 👥 یک الگو برای دیگر فرزندان 👶 بود. ایشان همیشه با همان لبخند ☺️ زیبای‌شان به پدر و مادر خود احترام👌 و دست‌هایش را با رضایتی کامل و عشقی‌ خاص می‌بوسید.✔️ علاقه و تعصب خاصی💪 نسبت به اهل بیت (ع) به خصوص حضرت زهرا (س) ❤️ داشتند و در هر کاری از این بانوی کریمه مدد می‌جوستن🤲و ذکر (س) را همیشه بر لب داشتند.👌 شیفته‌ و دل‌باخته‌ قدوم مقام معظم رهبری ❤️ بوده‌اند و همیشه نگران حالات آقا😔 بودند و به همین دلیل می‌توان او را به حق از جوانان نسل سوم انقلاب نامید.👌 : رحیمی در حالی‌که تنها 6 روز تا تولد 22 سالگی‌اش باقی مانده بود 🗓در ساعت 7:45 صبح ⏰ مورخه 1390/12/18 🗓 در مقابل پادگان🏰 دژ زمانی که مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه اروند کنار آبادان بود بر اثر برخورد یکی از اتوبوس‌های نور به وی😔 از ناحیه پهلو😟 مانند مادرش حضرت و کبود شدن صورت دعوت حق را گفت و به فوز نائل آمد😫 ....🕊🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃