eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمدعلی نیری🌺 ‍ ✍✍شهید تو چه ایه ای از حقی، که این چنین ‌حیاتمان را با یاد خود جلا داده ای. 🌱 یاخته های وجودیمان با هر خاطره ای از تو، آنچنان طراوت و نوری را به خود میگیرند که از سواحل نگاهمان هویدا میشود😌 ✍✍به من بگو سوخت پروازت کدام یک از افعال نیکت بود، کدام یک از افعال نیکت پروازت شد. هق هق گریه ات به وقت یا کنترل نگاهت ❤️ 🌱 تو آنچنان زیستی که همه را مسحور خود ساختی و ها را فتح‌کردی. آری آنچنان را شناختی که اینگونه خرید تورا ...خوشابحالت.. 🌱بگو از برای این ندیده ..شیرینی آن لحظه ای که‌مادرت‌ به تو‌لبخند زد چگونه طعمی داشت. از سفر عشقت بگو ... رفیق عارفم، از من نزد مادرت زهرا یادی بکن. سلام مرا به برسان ... کاش من هم، تو میشدم😓 🌱راستی تولد مبارک رفیق شهید... 👏👏👏👏👏👏 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 🎂🎂🎉🎂🎂🎂🎉🎂🎂🎉🎂 تاریخ تولد : ۲۹ تیر ۱۳۴۵ تاریخ شهادت : ۲۷ بهمن ۱۳۶۴. اروند رود، عملیات والفجر۸ 🥀مزار شهید : تهران. بهشت زهرا 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ ‍ در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود ، از و غلاف شمشیر ، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت.... در روضه ی ارباب ، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، و بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود ... خادم الحسین هایی که در روضه بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی شود.... محمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود . نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود.ایستاد و به اش عمل کرد.وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم. برای از ناموس کشورش ، جانش را داد.دلم شکست وقتی فهمیدم از به او چاقو زده اند.گویی سرنوشت قسمت فرزندان است... آمر به معروف قصه ما شهید شد اما در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید .خوش به حال آن کس که شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ است و با ذکر بی تاب می شود. قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی می رود. اویی که در راه جان داد اما حرف ها و ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کرد. خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه و بازار تکرار نشود .به بانویی نشود، پیش چشم مردی ناموسش..... چشم می بندم بر دنیای اطرافم.بر آن هایی که شاید با غریبه شده اند .بی خیال تمام ها و ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون ، چادرم را محکم تر می گیرم . زینبی می مانم پای حسین های زمان...... ✍نویسنده: منتظر 🕊به مناسب شهادت 📅تاریخ شهادت: ۲۷ مهر ۱۳۹۹
‍ ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🗓امروز ۲۵ آبان ‌۱۴۰۱ مصادف‌با سالروز:سالروزشهادت شهید_علیرضا_میرزایی_قالهری 🍃مادرت نیز چشم بود! دلش راضی شده بود به چند تکه استخوان و چشم به راه دوخته بود تا جگر گوشه اش از راه برسد! نیامدی و نیامدی و دیدار نصیب مادرِ دلتنگت نشد! سرانجام پس از ۳۷ سال پیکر که نه، استخوان هایت به بازگشت و همه در فراق نبود گریستند😢 🍃این ها، مرثیه نیست! روضه و مداحی نیست! افتخار کشور است و ما میبالیم به وجود عاشقان فداکاری چون شما. افتخار ایران 🌸به مناسبت سالروز تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۴۳ تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۶۱ محل شهادت : عین خوش دهلران مزار شهید : روستای قالهر🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☘اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد 🦋🦋🦋
❌❌❌❌❌ ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 👣 🌐📡 ⛔️ با پاهای آنچنان که صدای گام‌هاشان را هیچ‌یک از اطرافیان و حتی نمی‌شنوند به اتاق شخصی‌ات می‌آیند و به روی تخت خوابت حتی می‌نشینند و در خصوصی‌ترین شخصی‌ات با تو گپ می‌زنند. ❌❌همان نامحرمی که می‌داند، علاقه‌مندی‌های تو چیست و از چه چیزهایی بدت می‌آید، پاتوق هر هفته ات کدامین ساعت و کدامین محله است. می‌داند کدام گل‌ها را بیشتر دوست داری و از چه غذاها و دسرهایی خوشت می‌آید. او گاهی نامی که نزدیک‌ترین اعضای خانواده‌ات تو را با آن صدا می‌کنند را هم می‌داند. ❌❌🔺و انگشترت که زینت توست را در گوشی خود ذخیره کرده! یک وقت فکر نکن این اطلاعات را با جاسوسی کرده! نه اصلاً نیاز به این کارها نیست، تو خودت با همه شده‌ای، ! ❌❌🔻تو با این اوصاف باز مدام خود را به آدرس محله نامحرمان ارسال می‌کنی و مذبوحانه افتخار می‌کنی به بودنت! آنوقت با تبختر و تفاخر فریاد می‌کشی « »! افسوس و صد افسوس! براستی اگر با همراه بود، بی‌شک مانع از و تحسین او می‌شد، و حالا که نیست خودش ابزاری برای بهتر دیده شدن است! ❌❌🔺آری امروز این یادگار پاک و نیک، حکایت مظلومانه و غریبی دارد. می‌دانم چادر را ارث برده‌ای از ، اما کاش خود از را از قلم نمی‌انداختی.😔😔😔 . 🦋🦋🦋
🥀 هستے از آنچہ نوشتند فراتر بانو یڪ نخِ چادر تو شافع محشر بانو همگے سینہ زنیم و همہ فرزند توایم با تو معنا بشود واژه بانو 🥀 💔 🥀 🦋🦋🦋
🥀 هستے از آنچہ نوشتند فراتر بانو یڪ نخِ چادر تو شافع محشر بانو همگے سینہ زنیم و همہ فرزند توایم با تو معنا بشود واژه بانو 🥀 💔 🥀 🦋🦋🦋
🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ روزشمار امروز ۲۰ اذرسالروز 🍃به آخر سفرنامه که میر‌سند بغض می‌کنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد . به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور (س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به نشست. 🍃و انتظار، عجیب سخت و است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامی‌اش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود. ☆☆ *امیرالمومنین علی (ع) 🕊به مناسبت سالروز تاریخ تولد : ۱۳۵۲ تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۹۵ .مزار شهید : گلزار شهدای قم محل شهادت : تدمر سوریه 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ❄️اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❄️ 🦋🦋🦋
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🍃وقت لبخند انارها رسیده است. قصد رفتن کرده، چمدان به دست ، در انتهای جاده به انتظار نشسته است. نگاهش ابریست ، رد پایش خیس و کوله باری از به همراه دارد❣️ . 🍃آخرین چله قرن در راه است، پس را خبر کنید. خبر کنید که باز هم قرار است مادر، شب را به درازای چندین ساله اش سپری کند، به امید دیدار فرزند ماه رویش😔 . 🍃این بار هم با صندوقچه ای پر عکس بنشیند و کتاب را ورق بزند به امید غزل گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ... ببافد تار و پود آرزو هایش را برای ستاره ی آسمانی اش که شاید این یلدا آخرین یلدای بی اوست💞 . 🍃استکان و نعلبکی ها روی میز به صف ایستاده اند که سر برسد آخرین روزهای آذر بارسفر بسته اند و چشمانی هنوز در انتظار نور دیده به در دوخته شده است و خاطرات گذشته را پلک میزند🥺 . 🍃این داستان هر ساله چله یلدای خانه مادر است... از یلدا بپرس، راز شب زنده داری شهید را که چگونه به استقبال زمستان دیگری میرود🌹 . 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ به افتخار مادران شهدا ▪️احمدرضابيضائی اواخر آذر ١٣٦٠ بود. يادم هست كه زن صاحبخانه ميگفت: «بچه را آورده اند خانه.» اما درست يادم نيست چه كسى مرا برد طبقه بالا تا بچه را ببينم. وارد اتاق كه شدم بود و «بچه» توى بغلش و زنهاى همسايه و فاميل كه يك حلقه دور آن اتاق كوچك زده بودند. اين تنها تصويرى است كه از تولد به ياد دارم و هيچوقت يادم نرفته. ٣٠ ديماه ٩٢، وقتى پرواز ١١ شب تهران - تبريز توى فرودگاه تبريز به زمين نشست و با پدر از پله هاى هواپيما پايين آمديم و وارد سالن فرودگاه شديم، از همسرم كه پدر و مادرش و پسرمان را در مشهد رها كرده بود و خودش را رسانده بود فرودگاه تبريز، خواستم كه قبل از رسيدن ما به خانه، خبر شهادت محمودرضا را به برساند. نمى دانم كى رسيديم توى كوچه و جلوى خانه پدر. صداى گريه زنها توى كوچه شنيده مى شد. پله ها را رفتم بالا و وارد اتاق شدم. بود و زنهاى همسايه كه يك حلقه دور آن اتاق كوچك زده بودند. شبيه روز تولد محمودرضا در ٣٢ سال پيش اما اينبار «بى محمودرضا» بود. مادر از خبر طورى استقبال كرده بود كه انگار خبر داشته و خبر غافلگير كننده اى نگرفته. بى قرار بود و نبود. نشسته بود اما غرق در اشك. مدام مى گفت: «رفتى به آرزويت رسيدى؟»، «راه امام حسين را رفته پسرم...» مى گفت و اشك مى ريخت. گاهى هم ميگفت: «يوسفم رفت...» نشستم پيش و بهترين جاى دنيا در آن لحظات همانجا بود. چهار سال است كه غالبا عصرهاى جمعه مادر را مى برم سر مزار محمودرضا. شير زن است مادر. مثل همه مادران شهدا كه از هر چه مرد كه روزگار به خود ديده، مردتر اند. پيرش كرده ايم. شهادت محمودرضا اما پيرترش كرد. مادرى كه روزى با يك دست ما را بلند مى كرد و تر و خشكمان مى كرد، حالا براى بالا آمدن از ده پله بلوك ١١ گلزار شهدا، عصايش مى شوم. با اينهمه شير است مادر. چهار سال است كه با من مى آيد سر مزار مى نشيند، قرآن كوچكى را از كيف در مى آورد و مى خواند و سنگ مزار را مى بوسد و بعد روى نيمكتى كه آنجاست مى نشيند و تماشا مى كند. آنقدر تماشا مى كند تا سير شود و بعد بلند مى شويم و بر مى گرديم. در اين چهار سال حتى يكبار شكستنش را سر مزار نديده ام. 🦋🦋🦋
‍ می‌گفت: اگر ادعای ی حضرت زهرا(س) 🥀رو دارم ، باید از ناحیه سینه یا 😭 شهید بشم ، اگه یکی از این دو نشونه رو نداشتم .بدونید 😔 نیستم ، یه مرده‌ام مثل همه مرده های دیگه؛ فقط ادای شیعه ها رو در میارم همین..😞 . این اواخر ، دست به دامن 😓 شدی ؛که برای شهادتت🥀 دعا کند و او گفت : دعا میکنم که شهید نشی ، تو باید بمونی و بچه های مردم و سر و سامان بدی. . ولی تو بی‌تاب و بودی ، تشنه سعادت🕊 ، بی‌تاب ... . این حرف ها سرت نمیشد ، آدم ❤️ نمی‌تواند دوری معشوق را تحمل کند و تو عاشق😍 شده بودی ، عاشق 💚 ، بیقرار بودی برای ... . آرزو داشتی مانند پر بکشی🕊 یا از ناحیه سینه😭 یا پهلو... . و چه خوب مادر تو را خرید💐 ، شدی شیعه واقعی حضرت مادر همانطور که میخواستی. . بالاخره به معشوقت رسیدی ، راستی مادر را دیدی.😥 . اگر دیدی ما را هم برسان بگو که ایم😔 و بیقراریم .😞 . بگو که را کند این حضرت مادر.🥀 . نویسنده : . به مناسبت . 💚 تاریخ تولد💚: ۱۳۵۵/۲/۲۷ . 🖤تاریخ شهادت🖤: ۱۳۷۷/۱۱/۱۶ . 📇تاریخ انتشار طرح📇 : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵ . ❣محل شهادت❣ : سیستان . 🥀محل دفن🥀 : بهشت زهرا تهران
‌🍃گاهی همه چیز، بعد از آغاز می‌شود! مثلا؛ سهم آنهایی که پشتِ پایِ عزیزشان دل ریخته اند، می‌شود انتظار و چشم به راهی... 🍃 اویی که مادرش خوابِ شهادت را برایش دیده بود، بعد از شهادت همه چشم هارا به راهِ بازگشتِ پیکرش منتظر گذاشت،چه انتظار سختی!.. 🍃بعد از، گویی کوچه باغِ انار را زمستان به آغوش کشید! نه شکوفه ای...نه جوانه ای...نه رسیدنی💔 🍃بر سر دخترها،گرمایِ دست کم بود و میانِ خنده هایشان، همیشه بغضی جولان می‌داد که ای کاش بابا بود😥 🍃این میان اما همسری، عاشقانه دلتنگی ها را به خلوت می‌برد و غصه نبود مَردَش را در خفا و ذره ذره می‌خورد برایِ دخترها پشت و پناه بود در نبود بابا و برایِ پدرمادرِ احسان؛، مرهمی بر قلب منتظرشان💔 🍃سید احسان، طلسم ماندن‌ها را شکست و او اولین پیکری بود که از خاک به آغوش خانواده بازگشت حالا وقتش بود بارِ پدر بودن را، استخوان‌های تازه برگشته به دوش بکشند. 🍃آمد و در روزِ شهادتِ مظلومانه عالمین،به آغوش خاک سپرده شد،قلبها آرام شده است.انتظار جایش را به دلخوشی داده. دلخوشیِ بودنِ برایِ دخترها، حتی زیر خروارها خاک دلخوشی به مزاری سرد که حالا مامنی برای دردِ دل است، دردِ دلِ همسری که سنگینی نگاهِ همیشه همراهِ احسان را، از قابِ عکسِ شیشه ایِ هم لمس می‌کند. 🍃انار ها شکوفه داده اند و کوچه باغ سرسبز است.هرسال، همین حوالی که می‌شود، عطر سید احسان که می‌پیچد، غنچه انار ها ترک می‌خورد به لبخندی سرخ،زمستان است اما، بویِ بهار در پیچ و خمِ کوچه پیچیده🍃 🍃کوچه باغِ انار، شاید به ماندنت عادت نداشته باشد اما، عطرت را سخت به آغوش کشیده. ؛ علتِ لبخند انارها🙃 . * ؛ کتابِ زندگینامه شهید🍀 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : بی بی زبیده_قرچک
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ به بزرگوار گفتم انقلاب فرمودند :این عکسهای را از دیوار خانه هایتان پایین نیاورید،این زینتهای همیشگی تاریخ ماست مادر با دلی پر از غم گفت:همه که این طور فکر نمیکنند،یکی از به من گفت چه خبر است این هم عکس از محمد !!! گفتم من با هر کدام از عکس های محمد جانم خاطره دارم عکسها حرفی با من دارند،چگونه بگذرم ازین همه خاطره #پ ن: راستی ما کاری برای این ها و پدر ها و شهداشون نکردیم اما هرچی از دستمون میومد کردیم تا فراموش بشن اکثر ما جوان بودند،حق را چه طوری ادا کردیم ؟!!! ما بنا نبود اینجوری بشیم !! من واقعا نمی دونم چه جوری می خواهیم قیامت تو چشمای نگاه کنیم ؟! بگیم ما با معرفتا چی کار کردیم با میراثش؟! تا حالا شهید رودیدی؟؟ تا حالا حس یه بچه اش رو تکه تکه بر گردونن لمس کرده ای ؟؟ دیدی یه با عکس پسرش حرف بزنه؟!! عکسی که گویی حرف ها برای گفتن دارد. حرف هایی که تنها باید آنها را از قاب یخ زده متصل شده به دیوار خوانده شوند. ! دست مریزاد خدایی خیلی با معرفتیم خیلی خیلی خیلی .....!!!اگر درمان نیستیم حداقل درد هم نباشیم 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ به بزرگوار گفتم انقلاب فرمودند :این عکسهای را از دیوار خانه هایتان پایین نیاورید،این زینتهای همیشگی تاریخ ماست مادر با دلی پر از غم گفت:همه که این طور فکر نمیکنند،یکی از به من گفت چه خبر است این هم عکس از محمد !!! گفتم من با هر کدام از عکس های محمد جانم خاطره دارم عکسها حرفی با من دارند،چگونه بگذرم ازین همه خاطره #پ ن: راستی ما کاری برای این ها و پدر ها و شهداشون نکردیم اما هرچی از دستمون میومد کردیم تا فراموش بشن اکثر ما جوان بودند،حق را چه طوری ادا کردیم ؟!!! ما بنا نبود اینجوری بشیم !! من واقعا نمی دونم چه جوری می خواهیم قیامت تو چشمای نگاه کنیم ؟! بگیم ما با معرفتا چی کار کردیم با میراثش؟! تا حالا شهید رودیدی؟؟ تا حالا حس یه بچه اش رو تکه تکه بر گردونن لمس کرده ای ؟؟ دیدی یه با عکس پسرش حرف بزنه؟!! عکسی که گویی حرف ها برای گفتن دارد. حرف هایی که تنها باید آنها را از قاب یخ زده متصل شده به دیوار خوانده شوند. ! دست مریزاد خدایی خیلی با معرفتیم خیلی خیلی خیلی .....!!!اگر درمان نیستیم حداقل درد هم نباشیم 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ⁉️ : 🔴 چون به شهادت احتیاج ندارن این آقایونن که باید شهید بشن، تا به سعادت برسن😊 🔴 خانم ها یه تحمل بکنند تو خونه، اجر یه شهید رو بهشون میدن دیگه نمیخواد کار زیادے بڪنن 😊 🔴 خانمها واقعا امکانات معنویشون بالاست فقط باید بدونند ڪجا باید چیڪار ڪنند مرد بداخلاقشو تحمل ڪنه, بچه " " میشه... 🔴 اون رفتارهایے ڪه براے آقایون گفتیم هم همین تاثیر رو داره... 🔴 همون روز اول ڪه حضرت ام البنین(س) اومدن تو خونه حضرت ، حسنین ڪسالت داشتند، شروع ڪرد به تیمار ڪردن... 🔴 تا سالها به احترام بچه هاے حضرت، خودشون بچه دار نشدند... 🔴 بعد ڪه چهار پسر آورد، همیشه به پسرانش تاڪید میڪرد؛↓ 📌 من ڪنیز بچه هاے امیرالمومنین(ع) هستم و شماها خدمتگزاران بچه های آقا هستید... 🔴 " " ولایتمدار تربیت میڪنه مادرهاے بزرگوار! نقشتون ویژه هست به حق حضرت ام البنین یه همت بزرگے بڪنید،در تربیت بچه ها...😊 🔴 پدر اگر امیرالمؤمنین هم باشه، نمیشه نقش" " رو انڪار ڪرد... دخترها رو دارید تربیت میڪنید، به گونه ای خاص تربیت بڪنید ڪه پس فردا ام البنین باشند. 🕊🌹أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌹🕊 🦋🦋🦋
‌‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین مرگ همان شهادت تفسیر کردند. 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او(حسین معز غلامی)که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پادرمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد .. 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند او رفتنی است. یک عکس و یک خط نوشته دردنیای مجازی خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😓 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم بانشان (عج) که سند سربازی اش، برای امام زمانش بود❣ 🍃مدافع منتظر ... این روزها حال دلمان خوب نیست. برایش بخوان از همان هایی که مانند خودت به ختم شد🌷 🍂به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ خاطره گرنظرم هست ، همه خوبی توست حسرتی گر به دلم هست، همان دوری توست... " دلتنگتم محمد جان" ارسالی مدافع خاک ایران همراهان گرامی شبتون شهدایی 🌙 ْ 💐شبتون شهدایی💐 🦋🦋🦋
‌‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین مرگ همان شهادت تفسیر کردند. 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او(حسین معز غلامی)که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پادرمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد .. 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند او رفتنی است. یک عکس و یک خط نوشته دردنیای مجازی خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😓 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم بانشان (عج) که سند سربازی اش، برای امام زمانش بود❣ 🍃مدافع منتظر ... این روزها حال دلمان خوب نیست. برایش بخوان از همان هایی که مانند خودت به ختم شد🌷 🍂به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰
چند روزي از شهادت شاهرخ🥀گذشت. جلوي درمقرايستاده بودم. يك يك پيرزن پياده شد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلو اومد ايســتادو قبلا هم ســاکن آبادان بوده. ميگه ً سپاه بود گفت: اين مــادرازتهران اومده ببين ميتوني کمکش کني. جلورفتم سلام کردم گفتم: من همه بچه هاراميشناسم اسم پسرت چيه؟پیرزن خوشحال شدگفت: ميتوني شاهرخ ضرغام🥀روصداکني؟ َسرم يکدفعه داغ شدنميدانســتم چه بگويم😔آوردمش داخل و بنشينيد اينجا رفته جلو، هنوز برنگشته.😔 که دربياباني نشسته مو گفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم🥀 کجائي، دستم را گرفت و گفتم نميگي اين مادرپيردلش برا پسرش تنگ ميشه؟😔مرا بردکناريک رودخانه زيبا گفت: همين جا بنشين و خاکريزرفت ازپشت خاکريزدو سيد نوراني به استقبالش امدندشاهرخ🥀 باخوشحالي به سمت آنهارفت میخندید بعدهم درحالي كه دستش دردستان آن انهابودگفت: مادرمن رفتم. منتظرمن نباش!
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌷بخشی از سخنان شهید احمدمشلب🌷 احمد همه جور لباسی می پوشید حتی شلوار جین،اما خیلی مذهبی و در اعتقادش راسخ بود🌸🍃💜 احمد القاب زیادی داشت ولی خودش می گفت: به من بگید 🌸 و می گفت: به بگید هر وقت رفتند دیدار علیه السلام سلام مرا به آقا برسانند و بگویند آقا یکی هست که زیرپرچم شما درحال مبارزه(درجبهه)است و اسم شما را روی خودش گذاشته...🙏 # 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ♦️یادی کنیم ازشهید مدافع حرم که با زبان به شهادت🌷 رسید. 🔺شهید سید نبودن ولی از طرف به حضرت زهرا(سلام الله علیها)🌸 میرسن و مادر شریفشون از علویه هستند 🔻و شهید هم به امضای📝 حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و در لحظات آخر هم هنگام شهادت🕊 ذکر شریف بر زبان شهید که هم بودن جاری بوده...💔 💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ♦️یادی کنیم ازشهید مدافع حرم که با زبان به شهادت🌷 رسید. 🔺شهید سید نبودن ولی از طرف به حضرت زهرا(سلام الله علیها)🌸 میرسن و مادر شریفشون از علویه هستند 🔻و شهید هم به امضای📝 حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و در لحظات آخر هم هنگام شهادت🕊 ذکر شریف بر زبان شهید که هم بودن جاری بوده...💔 💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ♦️یادی کنیم ازشهید مدافع حرم که با زبان به شهادت🌷 رسید. 🔺شهید سید نبودن ولی از طرف به حضرت زهرا(سلام الله علیها)🌸 میرسن و مادر شریفشون از علویه هستند 🔻و شهید هم به امضای📝 حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و در لحظات آخر هم هنگام شهادت🕊 ذکر شریف بر زبان شهید که هم بودن جاری بوده...💔 💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🦋🦋🦋
‌💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ به مناسبت سالروز تولد شهید محمدرضا تورجی زاده💐 🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد😭 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ ♡تولدت مبارک فرمانده♡ 🌺به مناسب سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 🎂🎂🎂🎂💐🌷💐🌸🌺🪷🌼🌻🌻🎂🎂🎂🎂🍬🍬🍬 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 🥀مزار : اصفهان 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ... مجنون حرم بودیم واین جملہ نوشتیم درخواب ببیند ڪہ عدو فاتح اینجاسٺ مامسٺ حریم حرم وعشق شهادٺ هررنج وبلایے ڪہ رسد معرڪہ زیباسٺ دیگر چہ زینبـے؟ چہ عزیـزے؟ چہ خواهـرے؟! وقتـے نمانده اسٺ برایـش بـرادرے تا نیـزه اٺ زدند زمیـטּ خورد خواهـرٺ با تو چہ ڪرده اند در ایـטּ روز آخـرے؟ دعای او بیمه می کند ما را؛ نگاه فاطمه فردا به است... 🦋🦋🦋
مولای ما کریم ولیکن غریب بود او دستگیر خلق ولی بی حبیب بود با او مدینه شد وطن بی نیازها بعدازخداسخاوت او بی رقیب بود غیرازنمک به زخم دل خوددوانداشت با انکه بر تمامی عالم طبیب بود ازدشمنان که کینه ی بسیاردیده است دربین دوستان خودش هم غریب بود درکوچه زخم خورده ی لبخند قنفذ و.. در خانه هم اسیر زنی نانجیب بود شرحش هزارروضه ی مکشوفه می شود در محضر امام مغیره خطیب بود کابوس کوچه موی سرش را سفید کرد از کودکی ز حادثه ای بی شکیب بود دستی سیاه زندگی اش را سیاه کرد دستی که از مروت دل بی نصیب بود دل خونِ روزگار که در آخرین نفس پیش حسین راویِ شیب الخضیب بود : مشت میکوبیدی از غمهای بر زمین آتشی روی دلت چون نیست ...🌿🌺🌸🌺🌿 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•