10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
▪« السلام علیک یا سیدی و مولای یا صاحب الزمان، آجرک الله آقا جانم »
یک جهان روضه
و یک چشم پر از نم داری
آه، آقای غریبم به دلت غم داری
دردِ بی مادری
ای کاش دوایی می داشت
فاطمیّه شده و اشک دمادم داری
صاحبِ مجلس روضه،
غم مادر دیدی.. بر درِ
خانه ی خود، بیرق ماتم داری
▪السلام علیک یا فاطمه الزهرا
به خط میخی ...
در، روی پهلوی #مادر
نوشته بود که
#زهرا(س) به عشق #حیدر سوخت
▪یا حضرت زهرا(ی)
▪یا امام حسن مجتبی
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی #مادر ندارند
▪آجرک الله یا صاحب الزمان
▪️اللهم عجل لولیک الفرج
🦋🦋🦋
#مادر ۱
دختر آخر خانواده هستم ۳۳ سالمه تو خانواده پرجمعیت به دنیا اومدم پدرمو از بچگی از دست دادم در واقع مادرم هم برامون پدر بود و هم مادر.
تنهایی بزرگ مون کرد. متاسفانه یکی از برادرام فوت میکنه بعد از فوت برادرم زندگی ما به کل عوض شد و یه غم بزرگی توی وجود همه مون نشست و دیگه هیچ کدوم مثل قبل نشدیم
مادرم فراموشی در حدخیلی خفیف گرفت به قدری که وسایل خونه رو فراموش میکرد کجا گذاشته. یا یه حرفو چند بار تکرار میکرد. یا اسم های مارو جا بجا میگفت اما خیلی خفیف بود بردیمش دکتر و گفت چیز خاصی نیست و نیازی به نگرانی نیست، ممکنه به مرور خوب بشه و اگرم نشد اونقدر مشکلش بزرگ نیست که بخوایم جدی بگیریم
با گذشت زمان خواهرا و برادرام همه ازدواج کردن رفتن سر زندگیشون فقط من پیش مادرم موندم همدمش شدم وابستگی مون به هم خیلی شدید بود و همیشه میترسیدم که اگر ازدواج کنم تکلیف مادرم چی میشه و باید چیکارش کنم. مطمئن بودم زن داداش هام و خواهرام نگهش نمیدارن و اگرمن نباشم تنها میمونه و کسی کاری باهاش نداره
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
#مادر ۳
زندگی رو به کام خودم و همسرم تلخ کردم دلم میخواست یه کاری کنم که مادرمو از این وضعیت در بیارم اما کاری نمیتونستم انجام بدم دلم میخواست خوب بشه اما کاری ازم برنمی اومد از طرفی با یه دگتر صحبت کروم و گفت: اگرتنها بمونه حالش بدتر هم میشه و تنها راهش اینه از تنهایی درش بیارید. شوهرم وقتی حال و روز منو دید رفت و مادرمو اورد پیش خودمون تا دو ساعت اول حالش خوب بود اما بعد بدنش لرزید و شروع کرد به گریه زاری میگفت: خونه خودمو میخوام و اونجا حالم خیلی خوبه التماس میکرد ببریمش اونجا دلمبراش سوخت نگاه شوهرم یه جوری بود. ولی هرکاری کردم نتونستم از نگاهش چیزی بفهمم اما خیلی فوری مادرمو برد به خونه خودش
وقتی که برگشتیم شوهرم مدام توی فکر بود و هیچ حرفی نمی زد بهم گفت پس چرا اون خواهرت که خونه ش نزدیک مامانته نمیره پیشش بهش سر بزنه یا کنارش بمونه تا حالش اینجوری نشه...
ادامه دارد
کپی حرام
#مادر ۴
نفس عمیقی کشیدم و لب زدم
چندباری بهش گفتیم اوایل می رفت و سر می زد اما وقتی به مرور دید که باید از مامانم نگهداری کنه و یه جورایی دست تنهاست و بقیه کار دارن نمیتونن برن پیشش دل سرد شد و دیگه نرفت چیزای مختلفو مدام بهونه میکنه برای اینکه نره پیش مامانم حتی الکی میگه مامان باهام قهره مامان من حتی جای وسایل شخصیش یادش نمیاد بعد چجوری میتونه با این قهر باشه؟
شوهرم هیچی نگفت و به زمین خیره شد با اینکه خودمون تازه خونه خریده بودیم ولی از فرداش افتاد دنبال گرفتن ی وام برای خرید خونه
بارها بهش گفتم که ما خودمون خونه داریم و نیازی به خونه دیگه ای نیست
اما به حرفم توجه نمی کرد و می گفت خودم میدونم دارم چیکار می کنم
بهش گفتم ما نیازی به خرید خونه جدید نداریم قسط درست نکن تازه با این وامی که میدن حتی ی آلاچیق هم نمیشه خرید چه برسه خونه اما شوهرم هیچ حرفی نمی زده بهم می گفت صبر کن و نتیجه کارو به وقتش می فهمی
از طرفی دل نگرانی های مادرم و از طرفی هم اینکه شوهرم بهم نمی گفت داره چیکار میکنه واقعا ناراحتم می کرد
ادامه دارد
کپی حرام
#مادر ۶
من میخوام سه دنگه خونه مادرتون رو ازش بخرم و پولو بریزیم به حسابش مادامی که زنده ست از پولی که تو حسابشه سودشو میگیره و مخارجشو تامین میکنه دیگه نیازی نیستش پسراش مخارجشو بدن و اگر روزی
بعد از صدوبیست سال که مادرتون مثل بقیه به رحمت خدا رفت این پول رو میتونید از بانک بردارید و بین خودتون تقسیم کنید منم وقتی که سه دنگ رو از مادرتون بخرم طبقه دوم خونه مادرتون و با هزینه خودم می سازم و بازنم میریم اونجا زندگی میکنیم چون زن من خیلی به مادرش وابسته ست و از وقتی که ازش دور شده و حال مادرتون بدتر شده زن منم خیلی داره عذاب میکشه طبقه دوم رو می سازم و ما میریم با مادرتون زندگی می کنیم اینجوری هم زن من راحت تره هم حال مادر شما بهتر میشه امشبم نمیخوام بهم جواب بدین فردا پس فردا چند روز دیگه هر موقع که خواستین بهم جواب بدین چون من پولم آماده ست
همه ساکت شدن و توی فکر فرو رفتن اون شب به شوهرم افتخار کردم پس این چند ماهی که داشت دوندگی و تلاش می کرد برای وام به خاطر این بود که بتونه این کار رو انجام بده
سه چهار روز گذشته و بالاخره همه خواهر برادرام موافقت کردن دلیل اینکه شوهرم رضایت اونارو میخواست این بود که می گفت مامانت حواسش سرجاش نیست ممکنه اگر ما از مادرت رضایت بگیریم بعداً باعث اختلاف بشه یا خواهر برادرت از ما شکایت کنن که سرشو کلاه گذاشتیم.
همه موافقت کردن وسه دنگ خونه به نام شوهرم سند خورد شوهرم از همه خواهرا و برادرا امضا گرفت که هیچ ادعایی نسبت به سه دنگ ما ندارن
ادامه دارد...⛔️
کپی حرام
#مادر ۷
از فردای همون روز شوهرم شروع کرد به ساخت طبقه دوم خیلی سریعتر از اون چیزی که فکر می کردم طبقه دوم خونه ساخته شد و به اونجا نقل مکان کردیم
از روزی که رفتیم توی اون خونه حال مادرم روز به روز بهتر می شد و دیگه از اون همه مریضی خبری نبود
کم کم حال مامانم رو به بهبودی می رفت
وضع مالی شوهرم تقریبا خوب بود دستش به دهنش می رسید اما از وقتی که رفتیم توی خونه و پیش مادرم بودیم وضع و اوضاع مالیمون خیلی بهتر از قبل شد برخلاف انتظار بقیه که فکر می کردن چون خونه ما عوض شده و از محل کار شوهرم فاصله گرفتیم اوضاع مالیمون بد میشه اتفاقا خیلی هم خوب شد
خودمم باورم نمی شد که وضع مالیمون انقدر بخواد خوب بشه و زندگیمون عوض بشه
تا اینکه ی روز زن داداشم اومد خونمون و بهم گفت ماشاالله شوهرت خوب زرنگه مفت مفت صاحب خونه شدی
رو بهش گفتم نمیدونم واقعا چه فکری کردی ولی شوهر من نصف پول این خونه رو ریخته به حساب مامان و اونم گذاشته بانک سودشو میگیره میتونستین شما بیاین و این پولو به مامان بدین و طبقه دومو بسازین بعدم همه دیدین که ما خودمون طبقه دوم رو ساختیم...
ادامه دارد
کپی حرام
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#استادپناهـیان
🔻🔺چرا خانــم ها #شهـــید نمیشن⁉️
چون به شهادت احتیاج ندارن✔️
🔻این آقایونن که باید شهید بشن،
تا به سعادت برسن ✅
🔹خانم ها یه تحمل بکنند تو خونه،
اجر یه شهید رو بهشون میدن👌🏼
دیگه نمیخواد کار زیادے بڪنن 😊
⚠️خانمها واقعا امکانات معنویشون بالاست
فقط باید بدونند ڪجا باید چیڪار ڪنند✔️
😤مرد بداخلاقشو تحمل ڪنه,
بچه " ولایتمدار " میشه💯🍃
🔹اون رفتارهایے ڪه براے آقایون گفتیم هم همین تاثیر رو داره👌🏼
همون روز اول ڪه حضرت ام البنین(س)
اومدن تو خونه حضرت ،
حسنین ڪسالت داشتند، شروع ڪرد به تیمار ڪردن👏👏🌹🍃
⚠️تا سالها به احترام بچه هاے حضرت،
خودشون بچه دار نشدند👌
💢 بعد ڪه چهار پسر آورد،
همیشه به پسرانش تاڪید میڪرد؛↓
من ڪنیز بچه هاے امیرالمومنین(ع) هستم
و شماها خدمتگزاران بچه های آقا هستید...
"#مــادر" 💚 ولایتمدار تربیت میڪنه💯✔️
⚠️ مادرهاے بزرگوار!
نقشتون ویژه هست🌺
✨به حق حضرت ام البنین یه همت بزرگے بڪنید،
در تربیت بچه ها💯
💙پدر اگر امیرالمؤمنین هم باشه،
نمیشه نقش" مادر " رو انڪار ڪرد✔️
💖دخترها رو دارید تربیت میڪنید،
به گونه ای خاص تربیت بڪنید
ڪه پس فردا ام البنین باشند.....
#اللهمصلعلـےمحمـدوآلمحمـدوعجـلفرجهم
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
👣 #گام_های_اهسته
#فضای_مجازی 🌐📡
⛔️#نامحرمان با پاهای #مجازی آنچنان که صدای گامهاشان را هیچیک از اطرافیان و #اعضای_خانواده حتی نمیشنوند به اتاق شخصیات میآیند و به روی تخت خوابت حتی مینشینند و در خصوصیترین #خلوتگاه #زندگی شخصیات با تو گپ میزنند.
❌❌همان نامحرمی که میداند، علاقهمندیهای تو چیست و از چه چیزهایی بدت میآید، پاتوق هر هفته ات کدامین ساعت و کدامین محله است. میداند کدام گلها را بیشتر دوست داری و از چه غذاها و دسرهایی خوشت میآید. او گاهی نامی که نزدیکترین اعضای خانوادهات تو را با آن صدا میکنند را هم میداند.
❌❌🔺و #عکس انگشترت که زینت توست را در گوشی خود ذخیره کرده! یک وقت فکر نکن این اطلاعات را با #هک_کردن جاسوسی کرده! نه اصلاً نیاز به این کارها نیست، تو خودت با همه #نامحرمان #پسرخاله شدهای، #دخترخاله!
❌❌🔻تو با این اوصاف باز مدام #عکسهای_محجبه خود را به آدرس محله نامحرمان #ناکجا_آباد ارسال میکنی و مذبوحانه افتخار میکنی به #چادری بودنت! آنوقت با تبختر و تفاخر فریاد میکشی « #من_حجاب_را_دوست_دارم»! افسوس و صد افسوس! براستی #حجاب اگر با #عفاف همراه بود، بیشک مانع از #نظر_نامحرم و تحسین او میشد، و حالا که نیست خودش ابزاری برای بهتر دیده شدن است!
❌❌🔺آری امروز #چادر این یادگار پاک و نیک، حکایت مظلومانه و غریبی دارد. میدانم چادر را ارث بردهای از #مادر، اما کاش #سهم_الارث خود از #عفاف_و_حیا را از قلم نمیانداختی.😔😔😔
#حجاب_با_حیا_کامل_میشود.
🔰🔰🔰🔰🔰
💞🌟مابهترینیم...🌟💞
🦋🦋🦋🦋
⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🔸زندگی شهدا🌷 را #الگوی زندگی خودشان قرار می دادند. شهید مدافع حرم محمود رضا #بیضایی، مربی آقا هادی بودند، خیلی از ایشان تعریف می کردند، همیشه می گفتند: « ما باید #انتقام شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیریم.»
🔹قاب عکس📸 این #شهید را به دیوار خانه زده بودند و از #مادر قول گرفته بودند که عکس را هیچ وقت بر ندارند❌ شهدای #مدافع_حرم را که به کشور می آوردند🇮🇷 حالشان عوض می شد، خیلی تحت تأثیر قرار می گرفتند😔
🔸آخرین بار که در شهرمان #شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: فاطمه جان! #شهید_بعدی إن شاءالله خودمم☺️ همان موقع فهیمدم که ایشان را از دست می دهم😢 همان هم شد و شهید بعدی🌷 #آقا_هادی شجاع بود.
🔹در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر متأثر از #پدر هستند، در خیلی از کارهای شان پدرشان را الگو قرار می دادند👌 زیباتر از همه مسجد رفتن شان بود. اینکه می دیدم همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با پدرشوهرم برای اقامه #نماز_جماعت به مسجد بروند👥 برایم دلنشین بود.
#شهید_هادی_شجاع
#شهید_محمودرضابیضائی
🦋🦋🦋
🍃گاهی همه چیز، بعد از #شهادت آغاز میشود! مثلا، سهم آنهایی که پشتِ پایِ عزیزشان دل ریخته اند، میشود انتظار و چشم به راهی...
🍃سید احسان اویی که مادرش خوابِ شهادت را برایش دیده بود، بعد از شهادت همه چشم هارا به راهِ بازگشتِ پیکرش منتظر گذاشت، چه انتظار سختی!
🍃بعد از شهادت، گویی کوچه باغِ انار را زمستان به آغوش کشید! نه شکوفه ای، نه جوانه ای،نه رسیدنی... بر سر دخترها، گرمایِ دست #پدر کم بود و میانِ خنده هایشان، همیشه بغضی جولان میداد که ای کاش بابا بود...
🍃این میان اما همسری، عاشقانه #دلتنگی ها را به خلوت میبرد و غصه نبود مَردَش را در خفا و ذره ذره میخورد. برایِ دخترها پشت و پناه بود در نبود بابا و برایِ پدر مادرِ احسان، مرهمی بر قلب منتظرشان♡
🍃سید احسان، طلسم ماندنها را شکست و او اولین پیکری بود که از خاک سوریه به آغوش خانواده بازگشت، حالا وقتش بود بارِ پدر بودن را، استخوانهای تازه برگشته به دوش بکشند.
🍃آمد و در روزِ شهادتِ مظلومانه #مادرِ عالمین، به آغوش خاک سپرده شد، قلبها آرام شده است. #انتظار جایش را به دلخوشی داده. دلخوشیِ بودنِ بابا برایِ دخترها، حتی زیر خروارها خاک
دلخوشی به مزاری سرد که حالا مامنی برای دردِ دل است، دردِ دلِ همسری که سنگینی نگاهِ همیشه همراهِ احسان را، از قابِ عکسِ شیشه ایِ هم لمس میکند.
🍃انار ها شکوفه داده اند و کوچه باغ سرسبز است. هرسال، همین حوالی که میشود، عطر سید احسان که میپیچد، غنچه انار ها ترک میخورد به لبخندی سرخ، #زمستان است اما، بویِ بهار در پیچ و خمِ کوچه پیچیده🌺
🍃کوچه باغِ انار، شاید به ماندنت عادت نداشته باشد اما، عطرت را سخت به آغوش کشیده.
#تولدت_مبارک ؛ علتِ لبخند انارها🙃
*#کوچه_باغ_انار_به_ماندنم_عادت_نکن ؛ کتابِ زندگینامه شهید🍀
🌹به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_احسان_میرسیار
🌹تاریخ تولد : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹
🌹تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
🌹تاریخ انتشار : ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🌹مزار شهید : بی بی زبیده_قرچک
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
#قسمت_دوم
#مداح بود و #مراسمهای خانوادگی از صدای #مداحی او برای #اهل بیت(ع)🌷 گرم میشد اما حالا مدتهاست #صدای #دلنشین و #پرشورش در فضا شنیده نمیشود و جای خالی او در #مناسبتها بیشتر احساس میشود.😭😭
🍃🌷🍃
وقت #رفتن بهش گفتم اگر #دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدند چی بگم؟ گفت: بگو #خودش رفت،
با #عشق هم رفت، بگو خودش
را #فدای #اهل بیت(ع)🌷 و #دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین #موضوع #دلداری میدهم.😭
🍃🌷🍃
هر زمان ناراحت میشم به این فکر میکنم که #محمد #نعمت و #امانتی از طرف #خدا بود و من #امانتی را به #صاحبش #پس دادم و #خدا را #شکر میکنم که در این #امتحان #سربلند بودم و این قلبم را# آرام میکند.
😭
🍃🌷🍃
به تشویق #خواهر شوهرم که حکم #مادر برای #شوهرم را داشته در حال ادامه تحصیل هستم تا بتوانم مسیر #تعالی #همسرم را #ادامه دهم.
خبر #شهادت #همسرم را ابتدا به #پدرش اطلاع دادند و پدرشون هم من و دیگر اعضای خانواده را مطلع کردند.
😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
#قسمت_اول
#معصومه رحیمی #مادر #شهید قربانعلی ترکفرخانی که در سن ۱۶#سالگی به دیگر یاران #شهیدش در دوران دفاع مقدس پیوست.
🍃🌷🍃
از ۳۰#سال قبل با تبدیل خانه خود به #حسینیه #سیدالشهدا🌷 ادامه دهنده راه #فرزند #شهیدش است.
🍃🌷🍃
به گزارش ایرنا : در ابتدای ورود به خانه این #شهید بزرگوار در خیابان ظفر گنبدکاووس که بر سردر آن تابلویی با نام #حسینیه #شهید قربانعلی ترکفرخانی گذاشته شده، #سادگی و #آرامش حاکم بر محیط توجه را به خود جلب میکند و بعد #مادری را میتوان مشاهده کرد که #اسوه صبر و #مقاومت بوده و با #رویی #گشاده میزبان #دوستداران #اهل بیت (ع)🌷 و #اهالی محل است.
🍃🌷🍃
با داشتن احساس راحتی زیاد در این خانه ساده که از ۳۰#سال قبل محل #برگزاری #عزاداریهای خاندان #عصمت و #طهارت بهویژه در #ایام محرم و صفر است پای صحبت های این #مادر #شهید نشستم که از ابتدای سخن تا به پایان همواره در حال #شکرگزاری #خداوند بود و #انگیزهاش برای #وقف #خانهاش به نیت #حسینیهای به نام #پسر #شهیدش را کسب #دعای خیر #مردم و #عاقبت خیری عنوان کرد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇