🔹وقتے از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نڪردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممڪن است📛 ڪه پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج ڪنم. غافل از اینڪه #اگرشهدابخواهند شدنے خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبے به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانے هفته دیگر به خواستگارے #دخترتان مے آید. مادرم در خواب گفته بود نمے شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمے دهند❌. شهید علمدار گفته بود ڪه #ما این ڪارها را آسان مے ڪنیم☺️.
🔹خواستگارے درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسے ڪه زده بودم #پدرم مقاومت ڪرد اما وقتے همسرم در جلسه خواستگارے شروع به صحبت ڪرد🗣، پدرم دیگر حرفے نزد🚫 و #موافقت ڪرد و شب خواستگارے قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقے رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یڪدیگر درآمدیم. همان شب خواستگارے قرار شد با #عبدالمهدے صحبت ڪنم. وقتے چشمم به ایشان افتاد تعجب ڪردم و حتے ترسیدم😨! طورے ڪه یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانے بود ڪه شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕
وقتے با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقے افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را ڪه تعریف ڪردم #عبدالمهدے شروع ڪرد به گریه ڪردن😭. گفتم چرا گریه مے ڪنید؟
در ڪمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار براے پیدا ڪردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.💞
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_ڪاظمی💗
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
#سالروزولادت🎉🎊🎈🎂🎈🎊🎉
🔹وقتے از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نڪردم🚫. با خودم گفتم من #خواهر بزرگ تر دارم و غیرممڪن است📛 ڪه پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر #ازدواج ڪنم. غافل از اینڪه #اگرشهدابخواهند شدنے خواهد بود👌.
🔸فردا شب سید مجتبے به خواب #مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانے هفته دیگر به خواستگارے #دخترتان مے آید. مادرم در خواب گفته بود نمے شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمے دهند❌. شهید علمدار گفته بود ڪه #ما این ڪارها را آسان مے ڪنیم☺️.
🔹خواستگارے درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسے ڪه زده بودم #پدرم مقاومت ڪرد اما وقتے همسرم در جلسه خواستگارے شروع به صحبت ڪرد🗣، پدرم دیگر حرفے نزد🚫 و #موافقت ڪرد و شب خواستگارے قباله من را گرفت✔️.
🔸پدر بدون هیچ #تحقیقے رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به #عقد یڪدیگر درآمدیم. همان شب خواستگارے قرار شد با #عبدالمهدے صحبت ڪنم. وقتے چشمم به ایشان افتاد تعجب ڪردم و حتے ترسیدم😨! طورے ڪه یادم رفت سلام بدهم.
🔸یاد خوابم افتادم. او همان #جوانے بود ڪه شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕
وقتے با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقے افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه #شهید_علمدار دیده ام.
🔹خواب را ڪه تعریف ڪردم #عبدالمهدے شروع ڪرد به گریه ڪردن😭. گفتم چرا گریه مے ڪنید؟
در ڪمال تعجب او هم از #توسل خودش به شهید علمدار براے پیدا ڪردن #همسری_مومن و متدین برایم گفت☺️.💞
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_ڪاظمی💗
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
#سالروزولادت🎉🎊🎈🎂🎈🎊🎉
#پزشک مدافع سلامت،#شهید اصغر آقامحمدی
🍃🌷🍃
ایشان #فوق تخصص ایمونولوژی و #آلرژی اطفال و #رئیس مرکز #تحقیقات نقص ایمنی #دانشگاه تهران بود.
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۳۰/۳/۸# در اهواز در یک محله متوسط به اسم لشکر آباد به دنیا آمد، پدر و مادرش اصالتاً ملایری بودند که به اهواز مهاجرت و سال ها در اهواز زندگی کردند.
🍃🌷🍃
۴#خواهر و برادر بودند ، در دوره دبستان خیلی درسخوان نبود و سطح دبستانشان هم نیز از سطح بالای آموزشی برخوردار نبود.
#ویژگی بارزی که ایشان داشت این بود که #پرسشگر بود و #دوست داشت همه چیز را بداند.
🍃🌷🍃
در دوران ابتدائی دوست داشت #حقوق بخواند. دلیل این علاقه هنوز هم برایش روشن نیست. بهرحال دوره دبیرستان را در دبیرستان دکتر حسابی طی کرد.
🍃🌷🍃
سال اول امتحان کنکور به دلیل عدم انتخاب مناسب و آشنا نبودن در آزمون کنکور قبول نشد.
با #تلاش شبانه روزی،ایشان در سال دوم در #رشته #پزشکی پذیرفته شد و بعد از #اتمام سال دوم با گرفتن #موافقت به #دانشگاه جندی شاپور اهواز منتقل شد و در سال 1357#فارغ التحصیل شد.
🍃🌷🍃
#قسمت_دوم
#مداح بود و #مراسمهای خانوادگی از صدای #مداحی او برای #اهل بیت(ع)🌷 گرم میشد اما حالا مدتهاست #صدای #دلنشین و #پرشورش در فضا شنیده نمیشود و جای خالی او در #مناسبتها بیشتر احساس میشود.😭😭
🍃🌷🍃
وقت #رفتن بهش گفتم اگر #دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدند چی بگم؟ گفت: بگو #خودش رفت،
با #عشق هم رفت، بگو خودش
را #فدای #اهل بیت(ع)🌷 و #دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین #موضوع #دلداری میدهم.😭
🍃🌷🍃
هر زمان ناراحت میشم به این فکر میکنم که #محمد #نعمت و #امانتی از طرف #خدا بود و من #امانتی را به #صاحبش #پس دادم و #خدا را #شکر میکنم که در این #امتحان #سربلند بودم و این قلبم را# آرام میکند.
😭
🍃🌷🍃
به تشویق #خواهر شوهرم که حکم #مادر برای #شوهرم را داشته در حال ادامه تحصیل هستم تا بتوانم مسیر #تعالی #همسرم را #ادامه دهم.
خبر #شهادت #همسرم را ابتدا به #پدرش اطلاع دادند و پدرشون هم من و دیگر اعضای خانواده را مطلع کردند.
😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
در #عملیات فتح المبین #شهید محمد حسن روزی طلب #برادر کوچکترِایشان به #شهادت رسید و #پیکرش پس از 15#روز در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد.
🍃🌷🍃
ایشان چند ماه بعد که به تازکی به #عضویت رسمی #سپاه پاسداران پیوسته بود با #خواهر #سردار #شهید عبدالحمید حسینی که در شیراز به عنوان #شهید #فدایی #امام زمان (عج)♡ معروف است، ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
حاصل این ازدواج #سه فرزند #پسر به نام های #محمدحسن، #عبدالحمید و #محمد محسن است
در اسفند 1362#، #برادرِایشان #محمد محسن #کوچکترین #فرزند خانواده در 15# سالگی در #عملیات خیبر و در #جزیره مجنون به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
ایشان در #سپاه پاسداران #مسئولیت های متعددی مانند #اطلاعات و #عملیات تیپ امام سجاد(ع)🌷 و #مسئولیت پذیرش #سپاه فارس را عهده دار شد.
🍃🌷🍃
از #اولین چهره ها در استان فارس بود که در مقابل #باند نفاق سید علی محمد دستغیب در دهه 60# ایستاد و به خاطر این #ایستادگی مورد #هجوم و #ضرب و شتم این باند قرار گرفت.
🍃🌷🍃
در سال 1365# و با #تاسیس #تیپ مستقل 35 #امام حسن (ع)🌷 #مسئولیت پرسنلی این تیپ را بر عهده گرفت و در #عملیات کربلای 4 شرکت کرد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
#پسر اولم ،
#محمدحسن در #عملیات فتحالمبین به #شهادت رسید و #پیکر او و#تعدادی دیگر از #شهدا پس از 13#روز در خاک عراق پیدا شد، تمام مقدمات ازدواج #محمدحسن فراهم شده بود اما #قبل از #ازدواج به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
همسرم بعد از #شنیدن #شهادت #پسرم که قرار بود داماد شود منزل را ۹#شب و روز چراغانی کرد و خودم نیز با انجام #غسل #صبر و #تلاوت قرآن #فراق #فرزندانم را بر خود آسان کردم.😭
🍃🌷🍃
#پسردومم
#محمد محسن هنگام #شهادت تنها 15#سال داشت، از 13#سالگی به #جبهه رفت و با اینکه #سن و سال #کمی داشت اما در #گروه #شناسایی #فعالیت داشت، در سالهای 1360# تا 1362# در #جبهه بود و در خاک عراق به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پسر سومم،
#محمدجواد پس از #شهادت #برادرش که #لباس #برادر بزرگ خود را به #تن کرده و در سن 18#سالگی وارد #سپاه شد و در همان 18# سالگی نیز با #خواهر #شهید سید عبدالحمید حسینی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
#محمدجواد پس از #برادران خود به #جبهه رفت و در #عملیات کربلای 5 به #برادران خود #پیوست و #داغ از دست دادن #فرزندانمان برای #همسرم بسیار #سخت بود.😭😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
#مداح بود و #مراسمهای خانوادگی از صدای #مداحی او برای #اهل بیت(ع)🌷 گرم میشد اما حالا مدتهاست #صدای #دلنشین و #پرشورش در فضا شنیده نمیشود و جای خالی او در #مناسبتها بیشتر احساس میشود.😭😭
🍃🌷🍃
وقت #رفتن بهش گفتم اگر #دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدند چی بگم؟ گفت: بگو #خودش رفت،
با #عشق هم رفت، بگو خودش
را #فدای #اهل بیت(ع)🌷 و #دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین #موضوع #دلداری میدهم.😭
🍃🌷🍃
هر زمان ناراحت میشم به این فکر میکنم که #محمد #نعمت و #امانتی از طرف #خدا بود و من #امانتی را به #صاحبش #پس دادم و #خدا را #شکر میکنم که در این #امتحان #سربلند بودم و این قلبم را# آرام میکند.
😭
🍃🌷🍃
به تشویق #خواهر شوهرم که حکم #مادر برای #شوهرم را داشته در حال ادامه تحصیل هستم تا بتوانم مسیر #تعالی #همسرم را #ادامه دهم.
خبر #شهادت #همسرم را ابتدا به #پدرش اطلاع دادند و پدرشون هم من و دیگر اعضای خانواده را مطلع کردند.
😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇