🔆🌸🌿روایتی از آشنایی با شهید سیدمیلاد مصطفوی🔆🌸🌿
🔆🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆
🔆سلام
یه روز از کنار حسینیه امام (ره) رد میشدم دیدم کتاب گذاشتن برای فروش که کتابهای خوبی بود تخفیف هم زده بودن که بنده کتاب #مهمان_شام برام جالب بود گرفتم
🔆 توی یکی دو روز خوندم خیلی خوشم اومد دیدم از لحاظ خلقی و منش چقدر شبیه سید میلاد هستم (البته ما کجا وسید کجا😔) برام خیلی جالب بود دقت نکرده بودم #تاریخ_تولدمون_یکی_بود یعنی همسن بودیم بیشتر علاقه مند شدم توی اولین فرصت به شهر بهار #رفتم سر مزار شهید بزرگوار
🌸الان دو سه سال هست توفیق آشنایی با شهید رو دارم و رسیدن به آرزوهام شده با توسل به سید میلادعزیز که چند وقت پیش به بزرگترین آرزوم که🍃 #رفتن به #کربلا 🍃بود رسیدم که سر مزار شهید #ازش_خواسته_بودم بنده معاون پرورشی یه مدرسه ۶۰۰ نفری هستم که همشون اول صبح با لبخند #سید_خندان ما راهی کلاس میشن
🌿 انشاءالله نگاه شهید مصطفوی به لحظه لحظه زنگی مون باشه🌹🌹🌹
#ارسالی_کاربران_عزیز_کانال
#دوست_شهیدم
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi
📒📕📗📘📙📔
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
📌کتابخانه شهدایی
با یاد شهدا
مزین به کتاب #مهمان_شام
ارسالی کاربر عزیز از تهران
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi
این عکس مربوط به شب #هشتم محرم الحرام ، منتسب به حضرت علی اکبر علیه السلامه
من این کتابی که دست آقای قره خانی هست رو امانت دادم تا یک نفر
#مطالعه کنه ، اون شب داشتم میرفتم هیئت که ایشان منو صدا زد و بهم گفت که کتاب رو تموم کرده ، منم کتاب رو گرفتم میخواستم بزارمش خونه که یهو ته دلم گفتم بزار #کتاب رو با
خودم ببرم ☺️ ، اصلا قصد بردنش رو نداشتم ، یه دفعه ای شد.
هیئت ما هم تو شهر تهران ، هیئت محبان الائمه محفل عشاق العباس هست
گذشت تا وقتی رسیدم ، دیدم سخنرانی #شروع شده ، رفتم داخل و کتاب رو گذاشتم روی #چفیه ام ، حاج آقا هم شروع کرد
به ادامه سخنرانی بعد از حدود ۲۰ دقیقه اومد #روضه رو شروع کنه که به من اشاره کرد و گفت ؛ کتاب رو بده به من
من که ماتم برده بود ، حاجی میخواد چیکار کنه ، کتاب رو گرفت
و شروع کرد از #آسید میلاد صحبت کردن و گفت: سیدمیلاد چهار سال پیش توی حلب سوریه روستای شقیدله به فیض عظیم شهادت نائل گردید و ...
بعد گفت امشب نمیدونم چه سری داره که شب شهادت آقا علی اکبرعلیه السللم ، آسید میلاد مهمان ما شده...😭
#مهمان_شام
#سیدمیلاد_مصطفوی
#هیات_عشاق_العباس
#شهید_بی_سر
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
👌خاطره ی ارسالی از کاربران
🍃بنده تو شهر #لالجین زندگی میکنم
از دوستداران شهید مصطفوی هستم
تو ایام #اربعین طبقه بالای خونمون رو گذاشته بودیم برای #زائرای اباعبدالله الحسین علیه السلام که استراحت کنن
اونجا هم #عکس #شهیدسید میلاد #مصطفوی رو زدم
هر زائری می اومد میگفت خدا شهیدتون رو بیامرزه
براش #فاتحه میدادن و میرفتند
منم برا خانومها تعریف میکردم نحوه ی زندگی و شهادت این شهید گرانقدر رو
فقط همسرم میگفت کاش زودتر میدونستم کتاب #مهمان_شام زندگینامه سیدمیلاد رو تهیه میکردیم میدادیم بههشون به عنوان #یادگاری
ان شاالله قسمت باشه حتما برای سال بعد اینکار رو انجام میدیم.
#ارسالی_کاربران
#شهرلالجین
#دوستدارشهید
#شهید
#اربعین
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
🌟خواب یکی از هموطنان درباره شهید سیدمیلاد مصطفوی👇👇👇🍃🍃🍃🍃
🍃اواخر خرداد ماه بود ، و زمان زیادی تا #آزمون مدارس نمونه دولتی و #تیزهوشان باقی نمانده
بود، استرس و اضطراب زیادی داشتم ، چون آزمون مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان باهم ادغام شده بود و سطح آزمون خیلی فراتر رفته بود و تجربه دانش آموزهای سال گذشته نشون میداد که اکثر سوالات نیازبه #هوش بالایی داشت و علاوه بر اون تعداد شرکت کنندگان از کل #منطقه_۱۵ بسیار زیاد بود.
💫من در اون زمان به تازگی با شهید بزرگوار آسید میلاد مصطفوی #آشنا شده بودم و از طریق کتاب #مهمان_شام به عمق معنویت و اخلاص ایشون پی بردم و شیفته شهید مصطفوی شدم.بعد از ظهر همون روز یه فیلمی از #سینه_زنی سید میلاد به دستم رسید...
خیلی دلم شکست...
فیلم رو چندین مرتبه دیدم و #گریه کردم...
🌷سید دلم رو با خودش برده بود...
با خودم میگفتم:
من کجا و سید کجا؟!
و همون لحظه با سید درد و دل کردم و از ایشون درخواست کردم که کمکم کنه تا بتونم قبول بشم.
در همین حین #خوابم برد...
در #خواب سید رو دیدم با همون #موی_تراشیده و تیشرت مشکی...
باورش برام سخت بود...
🍃سید توی خواب بهم گفت:(( #نگران چیزی نباش،انشاءالله #حل_میشه ، دیگه نگران نباش)).
از خواب بلند شدم...
#خنده و #گریه ام با هم یکی شده بود.
بعد از اینکه آزمون رو دادم و نتایج بعد از چند هفته اومد باورم نمیشد...
قبول شده بودم...
اون هم #جزء_سی_نفر_اول آزمون...
#ارسالی_ازتهران
#دوستدارشهیدمصطفوی
#محمدمهدی_ص
#خواب_شهید
#شهید_نظر_میکند_به_وجه_الله
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهربهار
#شهیدگره_گشا
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃
🌹🌴🌺🌿
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
سید عاشق شهدای گمنام بود ؛ تو مناطق #عملیاتی که میرفت ، سرش رو میگذاشت روی خاک و زار میزد .
آنقدر گریه میکرد که بیتاب میشد .
بعدها از دوستانش شنیدم که سید گفته : تو خواب امام حسین (ع) رو دیدم
به آقا عرض کردم : آقا جان به فدایت شوم ، آیا زمان #بریدن سرتان درد داشتید؟ امام حسین (ع)فرموده بودند : اصلاً و ابداً ، سید در همان عالم خواب گفته بود: آقا جان پس من هم دوست دارم بی سر شهید بشم .
با تنی مجروح و #قلبی شکسته وارد شهر شدم ، همه ی دوستان از ما سراغ سید میلاد رو میگرفتند .و ما فقط شرمنده بودیم .
خیلی توسل کردم تا اینکه یک شب در عالم رویا دیدم که دقیقا تو همون منطقه درگیری هستیم .
از صدای تیر و ترکش هم خبری نبود .
فضای آرامی بود ، سید خیلی راحت نشسته بود کنار یه باغ کوچک درست در همان جایی که بچه ها پیکرش رو مخفی کرده بودند .
گفتم : سید چه خبر ؟ چرا اینجا نشستی؟
گفت: نادر جان دوست داشتم همینجا کنار عمه جانم حضرت زینب (س)بمانم ، اما بابام خیلی اذیت میشه فقط و فقط به خاطر بابام ان شاالله خیلی زود برمیگردم .
به بچه ها بگو : پیکرم به فاصله نزدیکی از این خونه باغی افتاده ....
هراسان از خواب بیدار شدم ، نمیدونستم چیکار کنم ، منتظر بودم صبح بشه و به مسئولین خبر بدم .
سراغ یکی از فرماندهان رفتم و خوابم رو تعریف کردم .
او هم به دوستانی که در منطقه بودند خبر رو رسوند ، چند روز بعد خبر رسید که پیکر سید میلاد پیدا شده .
دقیقا تو همون نقطه ای که در خواب دیده بودم .
و #پیکر شهید به زادگاهش برگشت در همه جای شهر مردم در ماتم سید میلاد میسوختند تمام شهر از تصویر سید میلاد معطر شده بود .
نماز شهید رو آیت الله محمدی ، امام جمعه همدان قرائت کردند .
و پیکر پاره پاره شهید در کنار مادرش دفن شد .
برادر علی غیبی میگفت : یک ماه قبل از شهادت سید ، بزرگان فرهنگی شهر جلسه ای را در خصوص انجام کارهای فرهنگی و جذب جوانان برگزار کردند .
همه ی دوستان #دغدغه این رو داشتند که در فضای خاص شهر ها آسیبهای بسیار زیادی دامن جوانها رو گرفته و خیلی راحت این جوانها رو از دامن اهل بیت (ع)جدا میکنند و در دامن دشمن می اندازند و ما باید دنبال چاره باشیم .
هر کدوم از دوستان نظری میداد ، منتظر بودم ببینم سید چه نظری داره .
سید با حالت خاصی صحبتش رو شروع کرد :
بسم الله الرحمن الرحیم .
ضمن عرض سلام محضر همه ی رفقا ، با عرض معذرت ، بنده با تمام احترامی که به نظرات رفقا دارم اما هیچ کدام رو در شرایط فعلی کارگشا نمیبینم .
به نظر من اگر بخواهیم فضای معنوی و سالمی رو در جامعه ایجاد کنیم باید خون بدهیم ،
اگر در زمان جنگ فضای شهر های ما پاک بود به برکت خونهای مطهر شهدا بود .
به اعتقاد من الان هم ما احتیاج به این خونها داریم ودر شهر ما هم باید مجدد عطر شهادت بوزد تا شهر #معطر بشه بنده نظر خاص دیگه ای ندارم
والسلام .
باورم نمیشه که سید این قدر زود حرف خودش رو عملی کنه و یک ماه بعد خبر #شهادت سید در شهر پیچید .
ادامه دارد.........
اَللّهُمَ الرزُقنا شَهادَة فی سَبیلِک
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃🌹
شادی روح امام و شهدا و خصوصا شهدای مدافع حرم صلواتی هدیه کنید .
#تسهیم_درآمد
#شهادت
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_بی_سر
#فدایی_زینب_س
#شهادت
#درست_انتخاب_کنیم
به شهید سیدمیلاد مصطفوی بپیوندید👇👇👇👇
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
چند وقت بعد از #شهادت سیدمیلاد ، ما رو به سوریه جهت زیارت خانم حضرت زینب سلام الله بردند.
اون زمان دقیقا مصادف شد با ایام محرم و اولین سالگرد #شهادت سید میلاد .
دلتنگی عجیبی در حرم خانم حضرت زینب (س) بود .
بعد از زیارت به ما گفتند راس ساعت سه همان روز پرچم حرم رو به مناسبت محرم عوض میکنند .
خواستند ما هم حضور داشته باشیم .
نماز ظهر رو #خوندیم و اومدیم در جایی که مستقر بودیم نهار خوردیم بعد خواستم کمی #استراحت کنم که خوابم برد .
در #خواب سید میلاد را دیدم که اومد و گفت: بابا جون مگه نمیخوای بری برا #تعویض_پرچم حرم مطهر؟؟؟
از خواب #پریدم و دیدم چند دقیقه به ساعت سه مانده .
سریع حاضر شدم و با سرویسی که برای #حرم گذاشته بودند رفتیم حرم مطهر .
راس ساعت رسیدیم ، پرچم رو پایین آوردند و بوسیدیم ، حتی یکثانیه سید میلاد از جلوی #چشام کنار نمیرفت .
حضورش رو حس میکردم ، سید نگذاشت که من از این مراسم جا بمونم .
سید عاشق #ولایت و حضرت آقا بود .
دیماه ۹۴ بود که از بیت حضرت آقا با ما تماس گرفتند و خبر #ملاقات #حضرت _آقا با #خانواده_شهدا رو دادند .
باورم نمیشد یکی از بهترین و مهمترین اتفاقات برای خانواده ما بود .
همراه خواهر و برادر شهید راهی تهران شدیم ؛ صبح وارد #بیت آقا شدیم منتظر شدیم تا آقا #تشریف آوردند و نماز رو به امامت حضرت آقا خواندیم ، بعد آقا شروع کردند با #خانواده_شهدا صحبت کردند .
هفت تا از خانواده های شهدا حضور داشتند .
آقا در مورد #فرزندان شهیدمون میپرسیدند و ما جواب میدادیم
با من #خوش_و_بشی کردند و پرسیدند پسر شما #مهندس بود ؟ گفتم : بله
آقا پرسیدند: ۲۹ سالشون بود ، گفتم: بله
آقا پرسیدند : #ازدواج هم #نکرده بود گفتم : خیر مجرد بود .
آقا فرمودند : شنیدم که فرزندتون #بی_مادر بودند ؟ گفتم : بله آقا یک سال قبل همسرم از دنیا رفتند .
آقا فرمودند الان چند فرزند دارید ؟ گفتم : آقا جان الان یک دختر و یک پسر دارم .
آقا فرمودند: آقا سید الان ناراحت نیستید فرزندتون شهید شده؟ با افتخار و غرور گفتم: آقا جان ، خیر سیدمیلاد #فدای عمه جانش حضرت زینب (س)شده مهمان عمه اش شده #اصلا_ناراحت نیستم .
میلادم عاشق شهادت بود و به عشقش رسید .
بعد ازاینکه آقا با تک تک خانواده شهدا صحبت کردند صحبتهایی در خصوص ثمره ی کار بزرگ شهدای مدافع حرم عنوان کردند و فرمودند : این #شهدا حقیقتا #حق_بزرگی بر گردن همه ملت ایران دارند ؛ اگر اینها نمیرفتند و دفاع نمیکردند امروز دشمنان اهل بیت (ع)حرم حضرت زینب (س)رو با خاک یکسان کرده بودند .سامرا را با خاک یکسان کرده بودند و اگر دستشان به کربلا و نجف و کاظمین میرسید آنجا را هم با خاک یکسان میکردند .
اما فقط دفاع از حرم نیست که به آنها جلوه دیگری داده امتیاز دیگرشان کوتاه کردن دست #متجاوزان از خاک ایران اسلامیست .
اینها با دشمنی مبارزه کردند که اگر مبارزه نمیکردند این دشمن می آمد داخل کشور و اگر جلوی دشمن گرفته نمیشد ما باید در #همدان_و_کرمانشاه و دیگر استانها با اینها میجنگیدیم .
امتیاز دیگر این شهیدان ؛ #شهادت در #غربت است .
این هم یک امتیاز بزرگی است که نزد خداوند متعال فراموش نمیشود .
اَللّهُمَ الرزُقنا شَهادَة فی سَبیلِک
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃
شادی روح امام و شهدا #صلوات
به کانال شهید سیدمیلاد مصطفوی بپیوندید👇👇👇
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃
🌹🌴🌺🌿
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
🍃 چند روز قبل از عملیات ، مجتبی کرمی رفت گوشه ای نشست و با خودش فکر میکرد و چیزی #مینوشت و #گریه میکرد ،
حال عجیبی داشت ، با سختی رفتم پیش مجتبی و گفتم: مجتبی جان چت شده؟ دلت برا دختر کوچولوت ، ریحانه جان تنگ شده؟ بلند شو بریم یه زنگی بزن خونه ....
گفت: این حرفها نیست میخوام تنها باشم .
من وسط #شهیدان #کرمی و #مصطفوی نشسته بودم ، سالهای سال به این لحظه غبطه خواهم خورد .بین دو نفر بهشتی نشستم اما متوجه نبودم .این دو نفر آنقدر #گریه کردند که نزدیک بود روح از تنشون جدا بشه .
🌿قبل از عملیات با هم #عقد_اخوت بستیم ، عهد کردیم که اگه به سلامتی از #عملیات برگشتیم برادریمون ثابت بمونه ، و اگه شهید شدیم #شفاعت رفقا یادمون نره
به همدیگه قول شفاعت دادیم .
به سید گفتم : سید ، جان بابات دستم رو بگیر ، اگه #شهید شدی حداقل خوابمون بیا .
گفت: حالا ببینم خدا چی میخواد؟؟
🍂خوب یادمه من تو اون روزا حال خوشی نداشتم ، میگفتم خدایا من هنوز ازت شهادت نمیخوام چون آمادگیشو ندارم ، ولی سید کاملا آماده بود .
روحانی با صفایی اونجا بود .خیلی صحبتهای دلنشینی داشت در مورد جایگاه مجاهدین در راه خدا و #شهدا و ...
حین صحبتهای حاج آقا چشمم افتاد به سید میلاد
دیدم سرش رو انداخته پایین و آروم آروم با دستش میزد رو سرش و زیر لب با زبان ترکی #زمزمه میکرد "اِی الله مَنِ
دَ ا یِسّ"ای خدا من رو هم قبول کن
"اِی الله مَنِ دَ باغیش لا"خدایا منو ببخش
"عمه جان مَنِ دَ قَبول اِلَ"عمه جان من رو هم بپذیر
دیگه تو اون روزا سید به #انقطاع رسیده بود .کم کم در کنار تمام شوخ طبعیها و شور و #هیجانی که داشت ، راز و نیازش نمود بیشتری پیدا کرده بود .
همیشه قبل از اذان صبح #بیدار بود و مشغول عبادت ، یه شب هوا خیلی #سرد بود سید یه پتو دور خودش پیچیده بود و #نماز_شب میخوند .
روزای آخری بود که در حال #تمرین و آمادگی بودیم ، سید دسته ی اصلیش آرپی جی زن بود .
یکی از تیر بارچی هامون #مصدوم شد ، و مجبور شدیم به سید تیربار بدیم .
به سید گفتم : سید جان به تیپ و هیکلت میخوره تیربار چی #گروهان باشی .
سید اولش یه مقدار بهونه آورد وقتی دید تکلیفشه ، با #جان و #دل قبول کرد .
سلاح رو که تحویل گرفت ، دیگه تیر بار ازش جدا نشد .نوار تیربار رو هم دور کمرش می انداخت و یک #هیبت خاصی پیدا میکرد .
سید تو #تقسیم_بندی افتاد دسته ی احتیاط
تا متوجه شد ، که جزو نیروهای هجوم نیست تا صبح مرتب میومد میگفت : ممد آقا منو #جانذارید ها من فقط اومدم بجنگم ، احتیاط کار من نیست .
شب قبل از عملیات مصادف بود با #سوم_محرم ، بچه ها عزاداری عجیبی برگزار کردند ، #سیدمیلاد یه شال مشکی بست به سرش و با شور و حرارت خاص سینه میزد .
فردا قرار بود بریم #عملیات ، معلوم نبود کدوم یکی از بچه ها از بین ما جدا خواهند شد ؟ البته به ظاهر معلوم نبود اما اونهایی که #سیمشون_وصل بود و حساب و کتابشون رو با خدا و خلق خدا صاف کرده بودند ، میدونستند که #رفتنی هستند .
ادامه دارد.........
#راوی: #همرزم_شهید
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_بی_سر
اَللّهُمَ الرزُقنا شَهادَة فی سَبیلِک
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃🌹
شادی روح امام و شهدا صلوات
🍃به کانال شهید سیدمیلاد مصطفوی بپیوندید
👇👇👇👇👇
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
📚معرفی کتب شهدا و اختصاص زمانی برای خواندن آنها در کلاس درس
عکس ارسالی
مربوط به
دبیرستان امام حسین «ع» مهاجران
هنرستان شهید صیاد شیرازی لالجین
دبیرستان غیرانتفاعی بنیاد امین همدان
می باشد.
کتب معرفی شده
حرانقلاب اسلامی شهید شاهرخ ضرغام
#مهمان_شام #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی
سلام بر ابراهیم ۱و ۲ شهید ابراهیم هادی
این چهار کتاب خوانده شدند
فانوس حرم شهید محسن فانوسی فقط معرفی شد.
#ارسالی_اعضای_محترم
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
یک "تو"
وسط زندگیمان
گم شده است.
#میلاد_قلبها
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_گره_گشا
#شهربهار
#به_وقت_میلاد
#مهمان_شام
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
من از کسایی هستم که داداش میلاد حاجتم رو دادن
من روز تولد ایشون باهاشون آشنا شدم
تو #بسیج محله مون حلقه صالحین داشتیم کتاب آقا سید دست به دست میچرخید تا روز تولدشون رسید دست من
عادت نداشتم هیچ کتابی رو یه روزه تموم کنم ولی کتاب #مهمان_شام رو در عرض ۵ ساعت خوندمش
واقعا زیبا بود:)
وقتی فهمیدم داداش میلاد دست چه کسایی رو گرفته یا چه کمک هایی به مردم کرده
منم از #حاجتم رو خواستم
این #شهید والا مقام
برام کم نذاشت
همون شب ازش خواستم تابستون که از طرف بسیج تور مشهد هست اسم منم در بیاد وبرم
که در اومد و رفتم
و اینم بگم من تک فرزند بودم
و هیچ جا اجازه نمیدادن تنها برم
حتی خونه پدر بزرگ و مادر بزرگمم شب نمونده بودم
و اصلا هم #مشهد نرفته بودم اولین بار بود
کلی گریه و زاری کردم که بذارن این مشهد رو برم
اما اجازه نمیدادن
خیلی دلم گرفته بود شب به داداش میلاد گفتم خودت که کاری کردی اسمم در بیاد
حالا هم کاری کن بتونم برم
صبح که بیدار شدم مادرم گفت وسایلت رو جمع کن:)
این بهترین اتفاق زندگیم بود که داداش میلاد حاجتم رو داد🙂
#ارسالی_دوستدارشهید
🇮🇷
🔻به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی بپیوندید🌸
👇👇👇
@shahid_a_seydmilade_mostafavi
#اطلاع_رسانی
#پخش کتاب گویا مهمان شام (براساس #زندگینامه مهندس شهید مدافع حرم #پهلوان ورزشکار #سیدمیلادمصطفوی)از ۷ آبان ماه به مدت ۱۲روز از ساعت۱۲/۱۵ ظهر از شبکه #رادیو همدان موج اف ام ردیف ۹۴ مگا هرتز پخش خواهد شد .کتاب گویایی #مهمان_شام از تولیدات مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان با همکاری صدا و سیما مرکز همدان و مشارکت اداره کل ورزش جوانان استان همدان در سال ۹۹ به مناسبت گرامیداشت چهل سالگی دفاع مقدس بر اساس زندگی نامه این شهید ورزشکار تهیه و تولید شده. گوینده :علی عظیمی
تهیه کننده :نسرین والامقام
ناظر طرح :محمد برخوردار
مجری طرح:مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس.
🇮🇷
🔻به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی بپیوندید🌸
👇👇👇
@shahid_a_seydmilade_mostafavi
با سلام خدمت اعضای محترم کانال
فایل های #صوتی کتاب #مهمان_شام
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
@shahid_a_seydmilade_mostafavi
👇👇👇👇👇👇👇
mehmane sham ghesmate4.mp3
33.67M
قسمت دوم کتاب #صوتی #مهمان_شام👆👆👆👌
روایت زندگی شهید پهلوان #سید_میلادمصطفوی
🌷🌷🌷🌷🌷🍃
@shahid_a_seydmilade_mostafavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مسابقه مجازی کتاب #مهمان_شام
شرح زندگی شهید #سید_میلاد_مصطفوی
🥀🥀🥀🥀🥀
@shahid_a_seydmilade_mostafavi
4_5773927400203093909.pdf
2.91M
فایل کتاب #مهمان_شام برای شرکت در مسابقه کتاب خوانی مجازی
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
@shahid_a_seydmilade_mostafavi
💐محل کشف پیکر شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی.
#شقیدله_ی_سوریه
✅از خدا خواسته بود گمنام بماند اما پس از مدتی به خواب فرمانده اش آمد و محل دفن پیکرش را گفت!!
او اشاره کرد: پدرم هر روز برای پیدا شدن من، توسل به حضرت زهراسلام الله داشته و خانم به من فرمودند برگرد...
📚برگرفته از کتاب #مهمان_شام. اثر گروه شهید هادی
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
👌خاطره ی ارسالی از کاربران
🍃بنده تو شهر #لالجین زندگی میکنم
از دوستداران شهید مصطفوی هستم
تو ایام #اربعین طبقه بالای خونمون رو گذاشته بودیم برای #زائرای اباعبدالله الحسین علیه السلام که استراحت کنن
اونجا هم #عکس #شهیدسید میلاد #مصطفوی رو زدم
هر زائری می اومد میگفت خدا شهیدتون رو بیامرزه
براش #فاتحه میدادن و میرفتند
منم برا خانومها تعریف میکردم نحوه ی زندگی و شهادت این شهید گرانقدر رو
فقط همسرم میگفت کاش زودتر میدونستم کتاب #مهمان_شام زندگینامه سیدمیلاد رو تهیه میکردیم میدادیم بههشون به عنوان #یادگاری
ان شاالله قسمت باشه حتما برای سال بعد اینکار رو انجام میدیم.
#ارسالی_کاربران
#شهرلالجین
#دوستدارشهید
#شهید
#اربعین
🔆🌸🌿روایتی از آشنایی با شهید سیدمیلاد مصطفوی🔆🌸🌿
🔆سلام
یه روز از کنار حسینیه امام (ره) همدان رد میشدم دیدم کتاب گذاشتن برای فروش که کتابهای خوبی بود تخفیف هم زده بودن که بنده کتاب #مهمان_شام برام جالب بود گرفتم
🔆 توی یکی دو روز خوندم خیلی خوشم اومد دیدم از لحاظ خلقی و منش چقدر شبیه سید میلاد هستم (البته ما کجا وسید کجا😔)
برام خیلی جالب بود دقت نکرده بودم #تاریخ_تولدمون_یکی_بود یعنی همسن بودیم بیشتر علاقه مند شدم توی اولین فرصت به شهر بهار #رفتم سر مزار شهید بزرگوار
🌸الان دو سه سال هست توفیق آشنایی با شهید رو دارم و رسیدن به آرزوهام شده با توسل به سید میلادعزیز که چند وقت پیش به بزرگترین آرزوم که🍃 #رفتن به #کربلا 🍃بود رسیدم که سر مزار شهید #ازش_خواسته_بودم
بنده معاون پرورشی یه مدرسه ۶۰۰ نفری هستم که همشون اول صبح با یاد و لبخند #سید_خندان راهی کلاسهاشون میشن
🌿 انشاءالله نگاه شهید مصطفوی به لحظه لحظه زندگی هامون باشه🌹🌹🌹
#ارسالی_کاربران
🇮🇷
https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi
معرفی کتاب
مهمان شام — زندگی نامه و خاطرات مدافع حرم مهندس #شهیدسیدمیلادمصطفوی
#معرفی_کتاب
#مهمان_شام
🌸🕊
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃
🌹🌴🌺🌿
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
🍃 چند روز قبل از عملیات ، مجتبی کرمی رفت گوشه ای نشست و با خودش فکر میکرد و چیزی #مینوشت و #گریه میکرد ،
حال عجیبی داشت ، با سختی رفتم پیش مجتبی و گفتم: مجتبی جان چت شده؟ دلت برا دختر کوچولوت ، ریحانه جان تنگ شده؟ بلند شو بریم یه زنگی بزن خونه ....
گفت: این حرفها نیست میخوام تنها باشم .
من وسط #شهیدان #کرمی و #مصطفوی نشسته بودم ، سالهای سال به این لحظه غبطه خواهم خورد .بین دو نفر بهشتی نشستم اما متوجه نبودم .این دو نفر آنقدر #گریه کردند که نزدیک بود روح از تنشون جدا بشه .
🌿قبل از عملیات با هم #عقد_اخوت بستیم ، عهد کردیم که اگه به سلامتی از #عملیات برگشتیم برادریمون ثابت بمونه ، و اگه شهید شدیم #شفاعت رفقا یادمون نره
به همدیگه قول شفاعت دادیم .
به سید گفتم : سید ، جان بابات دستم رو بگیر ، اگه #شهید شدی حداقل خوابمون بیا .
گفت: حالا ببینم خدا چی میخواد؟؟
🍂خوب یادمه من تو اون روزا حال خوشی نداشتم ، میگفتم خدایا من هنوز ازت شهادت نمیخوام چون آمادگیشو ندارم ، ولی سید کاملا آماده بود .
روحانی با صفایی اونجا بود .خیلی صحبتهای دلنشینی داشت در مورد جایگاه مجاهدین در راه خدا و #شهدا و ...
حین صحبتهای حاج آقا چشمم افتاد به سید میلاد
دیدم سرش رو انداخته پایین و آروم آروم با دستش میزد رو سرش و زیر لب با زبان ترکی #زمزمه میکرد "اِی الله مَنِ
دَ ا یِسّ"ای خدا من رو هم قبول کن
"اِی الله مَنِ دَ باغیش لا"خدایا منو ببخش
"عمه جان مَنِ دَ قَبول اِلَ"عمه جان من رو هم بپذیر
دیگه تو اون روزا سید به #انقطاع رسیده بود .کم کم در کنار تمام شوخ طبعیها و شور و #هیجانی که داشت ، راز و نیازش نمود بیشتری پیدا کرده بود .
همیشه قبل از اذان صبح #بیدار بود و مشغول عبادت ، یه شب هوا خیلی #سرد بود سید یه پتو دور خودش پیچیده بود و #نماز_شب میخوند .
روزای آخری بود که در حال #تمرین و آمادگی بودیم ، سید دسته ی اصلیش آرپی جی زن بود .
یکی از تیر بارچی هامون #مصدوم شد ، و مجبور شدیم به سید تیربار بدیم .
به سید گفتم : سید جان به تیپ و هیکلت میخوره تیربار چی #گروهان باشی .
سید اولش یه مقدار بهونه آورد وقتی دید تکلیفشه ، با #جان و #دل قبول کرد .
سلاح رو که تحویل گرفت ، دیگه تیر بار ازش جدا نشد .نوار تیربار رو هم دور کمرش می انداخت و یک #هیبت خاصی پیدا میکرد .
سید تو #تقسیم_بندی افتاد دسته ی احتیاط
تا متوجه شد ، که جزو نیروهای هجوم نیست تا صبح مرتب میومد میگفت : ممد آقا منو #جانذارید ها من فقط اومدم بجنگم ، احتیاط کار من نیست .
شب قبل از عملیات مصادف بود با #سوم_محرم ، بچه ها عزاداری عجیبی برگزار کردند ، #سیدمیلاد یه شال مشکی بست به سرش و با شور و حرارت خاص سینه میزد .
فردا قرار بود بریم #عملیات ، معلوم نبود کدوم یکی از بچه ها از بین ما جدا خواهند شد ؟ البته به ظاهر معلوم نبود اما اونهایی که #سیمشون_وصل بود و حساب و کتابشون رو با خدا و خلق خدا صاف کرده بودند ، میدونستند که #رفتنی هستند
#راوی: #همرزم_شهید
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_بی_سر
🌸🕊
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
چند وقت بعد از #شهادت سیدمیلاد ، ما رو به سوریه جهت زیارت خانم حضرت زینب سلام الله بردند.
اون زمان دقیقا مصادف شد با ایام محرم و اولین سالگرد #شهادت سید میلاد .
دلتنگی عجیبی در حرم خانم حضرت زینب (س) بود .
بعد از زیارت به ما گفتند راس ساعت سه همان روز پرچم حرم رو به مناسبت محرم عوض میکنند .
خواستند ما هم حضور داشته باشیم .
نماز ظهر رو #خوندیم و اومدیم در جایی که مستقر بودیم نهار خوردیم بعد خواستم کمی #استراحت کنم که خوابم برد .
در #خواب سید میلاد را دیدم که اومد و گفت: بابا جون مگه نمیخوای بری برا #تعویض_پرچم حرم مطهر؟؟؟
از خواب #پریدم و دیدم چند دقیقه به ساعت سه مانده .
سریع حاضر شدم و با سرویسی که برای #حرم گذاشته بودند رفتیم حرم مطهر .
راس ساعت رسیدیم ، پرچم رو پایین آوردند و بوسیدیم ، حتی یکثانیه سید میلاد از جلوی #چشام کنار نمیرفت .
حضورش رو حس میکردم ، سید نگذاشت که من از این مراسم جا بمونم .
سید عاشق #ولایت و حضرت آقا بود .
دیماه ۹۴ بود که از بیت حضرت آقا با ما تماس گرفتند و خبر #ملاقات #حضرت _آقا با #خانواده_شهدا رو دادند .
باورم نمیشد یکی از بهترین و مهمترین اتفاقات برای خانواده ما بود .
همراه خواهر و برادر شهید راهی تهران شدیم ؛ صبح وارد #بیت آقا شدیم منتظر شدیم تا آقا #تشریف آوردند و نماز رو به امامت حضرت آقا خواندیم ، بعد آقا شروع کردند با #خانواده_شهدا صحبت کردند .
هفت تا از خانواده های شهدا حضور داشتند .
آقا در مورد #فرزندان شهیدمون میپرسیدند و ما جواب میدادیم
با من #خوش_و_بشی کردند و پرسیدند پسر شما #مهندس بود ؟ گفتم : بله
آقا پرسیدند: ۲۹ سالشون بود ، گفتم: بله
آقا پرسیدند : #ازدواج هم #نکرده بود گفتم : خیر مجرد بود .
آقا فرمودند : شنیدم که فرزندتون #بی_مادر بودند ؟ گفتم : بله آقا یک سال قبل همسرم از دنیا رفتند .
آقا فرمودند الان چند فرزند دارید ؟ گفتم : آقا جان الان یک دختر و یک پسر دارم .
آقا فرمودند: آقا سید الان ناراحت نیستید فرزندتون شهید شده؟ با افتخار و غرور گفتم: آقا جان ، خیر سیدمیلاد #فدای عمه جانش حضرت زینب (س)شده مهمان عمه اش شده #اصلا_ناراحت نیستم .
میلادم عاشق شهادت بود و به عشقش رسید .
بعد ازاینکه آقا با تک تک خانواده شهدا صحبت کردند صحبتهایی در خصوص ثمره ی کار بزرگ شهدای مدافع حرم عنوان کردند و فرمودند : این #شهدا حقیقتا #حق_بزرگی بر گردن همه ملت ایران دارند ؛ اگر اینها نمیرفتند و دفاع نمیکردند امروز دشمنان اهل بیت (ع)حرم حضرت زینب (س)رو با خاک یکسان کرده بودند .سامرا را با خاک یکسان کرده بودند و اگر دستشان به کربلا و نجف و کاظمین میرسید آنجا را هم با خاک یکسان میکردند .
اما فقط دفاع از حرم نیست که به آنها جلوه دیگری داده امتیاز دیگرشان کوتاه کردن دست #متجاوزان از خاک ایران اسلامیست .
اینها با دشمنی مبارزه کردند که اگر مبارزه نمیکردند این دشمن می آمد داخل کشور و اگر جلوی دشمن گرفته نمیشد ما باید در #همدان_و_کرمانشاه و دیگر استانها با اینها میجنگیدیم .
امتیاز دیگر این شهیدان ؛ #شهادت در #غربت است .
این هم یک امتیاز بزرگی است که نزد خداوند متعال فراموش نمیشود .
🌸🕊
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
D1737697T18609662(Web).mp3
16.33M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 #مهمان_شام
فصل #اول
زندگینامه
شهیدسیدمیلادمصطفوی
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi