شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #فـــــراری قبل از انقلاب بود و دوره، دوره خان و خان بازی.🙄 در خور
💔
#شهیدکاظم_عبدالامیر...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #فـــــراری قبل از انقلاب بود و دوره، دوره خان و خان بازی.🙄 در خور
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#شهید_مدافع_حرم
مسئول #شکنجه اسرای ایرانی بود .😐
یکی از برادرهایش در جنگ ایران و عراق کشته شده بود و برادر دیگرش اسیر بود . خودش هم بچه دار نمےشد...
کینه عجیبی از ایرانےها داشت و آنها را مقصر همه مشکلات خودش مےدانست.😶
اسمش «کاظم عبد الامیر مزهر النجار »بود معروف به #کاظم_عبدالامیر.
تنها ویژگی خوبی که داشت این بود که #شیعه بود .☺️
بین اسرا از همه بیشتر حجه الاسلام #ابوترابی را شکنجه مےکرد.😒
هرچند خانواده اش به روحانیون و سادات احترام مےگذاشتند، اما حاج آقا ابوترابی ، برایش در حکم یک اسیر بود نه یک سید روحانی .😟😐
تا اینکه...
یک روز کاظم وارد اردوگاه شد و رو به آقای ابوترابی گفت :
«بیا اینجا کارت دارم.»
فکر کردیم دوباره شکنجه و...😨 اما از آن روز رفتار کاظم با همه اسرای ایرانی تغییر کرد 😮 و حتی بسیار آقای ابوترابی را احترام مےکرد....
علت این تغییر رفتار را از حاج آقا ابوترابی پرسیدیم، گفتند:
"کاظم به من گفت:
«خانواده من شیعه هستند و مادرم بارها سفارش #سادات را به من کرده بود و بارها گفته بود مبادا ایرانےها را اذیت کنی"...😡😠
دیشب مادرم #خواب_حضرت_زینب س را دید و ایشان نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده بودند...😔😞
صبح هم مادرم گفت :
«حلالت نمی کنم اگر ایرانی ها را اذیت کنی»...😠😡😠
حالا هم آمده ام حلالیت بطلبم.😔😭
به مرور مهر و محبت آقای ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و رفتارش با ایرانی ها بسیار خوب شد.😚
موقع آزاد شدن اسرا ، کاظم برای خداحافظی با آقای ابوترابی تا مرز ایران آمد... او #مرید حاج آقا شده بود .😊
بعد از مدتی برای دیدن حاج آقا ابوترابی، با سختی بسیار، راهی ایران شد و وقتی فهمید ایشان در مسیر مشهد در سانحه رانندگی مرحوم شده است، به شدت متاثر شد و به مشهد و زیارت مزار ایشان رفت...😭😔😭
کاظم عبد الامیر از گذشته اش #توبه کرد ، توبه ای مردانه...
و مدتی قبل ، در دفاع از حرم عمه سادات در #سوریه به شهادت رسید .
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
#پایان_داستان_شهید_مدافع_حرم
#اختصاصے_کانال_آھ3نقطه...
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے📛
💔 #مبارزه_با_راحت_طلبی
در زمان دفاع مقدس، رزمندگانی که گاهی به مرخصی می اومدن، شب ها نمیتونستن روی تشک بخوابند؛😳
نه اینکه بخوان صرفاً یاد سنگرهای نورانی جبهه رو زنده کرده باشن بلکه حرفشون بیشتر این بود که: وقتی راحت تر هستم دلم میگیره!😢
🔹مادرش میگفت بذار برات تشک پهن کنم؛ میگفت نه نمیخوام. همینجوری راحت ترم...
💢 رزمندگان میفهمیدن که بیکاری و راحت طلبی یه کار زشت هست و ازش متنفر بودن
و برای همین با وجود این که تمرینات صبحگاهی داشتن اما وقتای آزاد خودشون رو به بهترین شکل استفاده میکردن
و تمرینات سخت تری برای خودشون فراهم میکردن.
#حجت_الاسلام_پناهیان
سربازسیدعلےباشیم...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین 💔
سفارش شهدا به حجاب، یکی دوتا نیست...
اما برادرم!
تو نیـز با غیرت و چشمان پاڪ
قلب شهدا را شـاد کن....
#حیا
#عفت
#غیرت
#آھ...
💕 @AAH3NOGHTE💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
صبح روز شهادتش
داخل حرم حضرت زینب س
پس از نماز صبح رو به آسمان میکنه میگه
"خدایا میشه که از این پانزده سال مداحی که کردم فقط یکیش را قبول کنی و شب شهادت حضرت زهرا شهیدم کنی!!!"😇
...همانطور هم شد…
و شب شهادت حضرت زهرا (ع) شهید میشه
نحوه شهادت اصابت ترکش بمب به بازو و پهلو…
#خوشا_بحالشـ
#شهید_حجت_اسدی…
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 روایتی متفاوت از #شهیدسعید_چشم_براه #قسمت_دوم +بابا الان تابستونه و مدرسهها تعطیل.شما میگید من
💔
روایتی متفاوت از #شهیدسعید_چشم_براه
#قسمت_سوم
سعید در جبهه #فرمانده بود ولی نه من از این قصه خبر داشتم نه پدرش، تا موقعی که به #شهادت رسید و پلاکاردهای شهید در محله و روی در و دیوار نصب شد.
مادر میگوید:
خودش که هیچ وقت در این خصوص حرفی با ما نزده بود، ما از روی پلاکاردهای بنیاد شهید فهمیدیم سعید در جبهه #فرمانده بوده است. او زیاد اهل تعریف کردن از جبهه و اینکه آنجا چه میکند، نبود.
فقط یکبار که سعید اصفهان بود و صدای آژیر قرمز بلند شد، رنگ صورتش یکدفعه مثل گچ شد. به پسرم گفتم ”شما که بدتر از اینها را آنجا میبینی، چرا برای یک آژیر قرمز این حال شدی“؟
گفت: مامان اینجا ناموس مردم زندگی میکند.
خصوصیات خوبی که در وجود سعید بود. از منظم بودنش، احترام خاصش به بزرگترها؛ به ویژه به پدر و مادرش، از گذشتی که از همان ابتدای دوران کودکیاش با او همراه بود و البته از #فداکاری و کمکحالیاش، خیلی خاطره دارم..."
#ادامه_دارد
#ڪپے📛
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(۱۱) به آتش کشیده شدن پایگاه بسیج توسط فتنه گران
💔
چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(۱۲)
به آتش کشیده شدن کتیبه های عزاداری امام حسین علیه السلام
توسط فتنه گران
#ادامه_دارد...
#اندکی_سیاسی
#بصیرت
#ولایت
#فریب
#نفوذ
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ
در پی #معشوق..
در هیاهوی خیابان های شهر..
دنبال اسمی هستیم ..
که راه و رَسمش را بلد نیستیم..
#شهـــــادت ...
غافل از این که راه بَلَدانش
چون رودخانه، جاری شدند و رفتند..
ولی.. ما مانند برکه ی مانده ایم ..
منتظر اَهرُمی هستیم که خود را جاری کنیم..
بی هیچ تلاشی..
اما نمےدانیم شهادت، مزد پُرڪاریِ مجاهدان است...
#شهادت_هنر_مردان_خداست
باشد که #هنرمند شویم...
التماس دعای شهادت
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
#پروفایل😍
#ڪپے⛔️
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#شهــادت، ﺁﺭﺯﻭﯾﻤﺎﻥ بود
ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺏ، ﭼﺸﻤﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺑـــــوﺩ
ﭼﻨﺎﻥ ﻋﻤﯿﻖ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥِ ﺁﻣﺎﻝ و آرزوها ﺧﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ....😔
ﻧﻪ ﺑﺎﻧﮓ {ﺣﯽ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻔﻼح} ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ،
ﻧﻪ ﻃﻨﯿﻦ {ﺟﺎﻫﺪﻭا ﻓﯽ سبیل ﺍلله}ﺟهــــاد ﺭﺍ ...
ﻭ ﻧﺎﮔﺎﻩ، ﺑﻪ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﺷــــرﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪیم😭
ﻭﺍﺍﺍﯼ ...ﺑﺎﺯ ﻫﻢ #ﺷﻬﺎﺩﺗﻤﺎﻥ ﻗضــــا ﺷﺪ...😭😭
"أللهــــــــم الرزقنــــا شهادة فــــي سبیلک "🙏
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#آھ_آے_شهادت_العجل
#آھ ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین 💔
بگذار برف بـبارد...
بگذار مردم شہر را ساعتی به خودش مشغولـ ڪند...
دلخوشی ما
یاد توست...
در این کویــر آتشین غفلت!!!
#مزارشهیدجوادمحمدی
#برف
#امنیت
#یادشهدا
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے 📛
💔
#رزمنده_دیروز
#مدافع_امروز
زمان دفن شهید مدافع حرم محمد علی الله دادی، حاج قاسم سلیمانی کفشهایش را درآورد و #وارد قبر شد،
یک #عبا که سید حسن نصرالله #هدیه داده بود به شهید، پهن کرد کف قبر
یک مقدار #تربت از جیبش درآورد، گفت:
"گذاشته بودم برای خودم"،
ریخت کف قبر، آمد بالا، دست گرفت به کمر، گفت:
"یاحسین قربون اون لحظه ای که گفتی(الان انکسر ظهری...) منم حالا دیگه #پشتم_شکست."
پ ن:
این شهید بزرگوار به همراه شهید جهاد مغنیه در اثر حمله موشکی #اسرائیل به منطقه قنیطره سوریه به #شهادت رسید.
#شهید_محمدعلی_الله_دادی
#شهید_مدافع_حرم
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #شهید_مدافع_حرم مسئول #شکنجه اسرای ایرانی بود .😐 یکی از برادرهایش در
💔
#لات_های_بهشتی
#عثمان_فرشته
داستان زندگی او را در پست بعد بخوانید
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #شهید_مدافع_حرم مسئول #شکنجه اسرای ایرانی بود .😐 یکی از برادرهایش در
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#عثمان_فرشته
برای پیروز شدن انقلاب خیلی زحمت کشید اما بعد از پیروزی، به عضویت #گروهک ها درآمد...😕
حتی نقل شده که سرکرده کُردهای #کومله ی مریوان شده...😨
یک روز #حاج_عباس_کریمی از مسئولان اطلاعات سپاه مریوان بدون سلاح به سراغ عثمان رفت و #خالصانه با او صحبت کرد.☺️
دَم مسیحایی عباس و #فطرت پاک عثمان باعث شد که عثمان و همه #تفنگدارانش به نیروهای انقلابی ملحق شوند.😇
و عثمان به #پیشمرگان کُرد مسلمان، تحت امر #حاج_احمد_متوسلیان پیوست...
او در بسیاری از عملیات ها، فرشته نجات رزمندگان بود و توسط آنها لقب #فرشته گرفت😇
عثمان بدنی ورزیده داشت💪
قوی و شجاع بود✌️
و در همه عملیات ها برای جانفشانی، پیشقدم بود...
به نیروهایش مےگفت:
"وضو بگیرید و آیه الکرسی بخوانید و بعد آماده عملیات شوید"
او وارد روستاها مےشد و برای مردم از اسلام و انقلاب حرف مےزد و #خیانت گروهک ها را برای مردم آشکار مےکرد
به تدریج اطراف مریوان، پاکسازی مےشد و با درایت و فرماندهی عثمان فرشته، همه عملیات ها و ماموریت ها با پیروزی به اتمام مےرسید😊😉
عثمان همیشه مےگفت:
"دوست دارم در راه خدا #تکه_تکه شوم اما نمےخواهم به دست این نامردها (کومله ها) کشته شوم"...😒
تا اینکه فهمیدیم کومله ها ، همسر عثمان را #گروگان گرفته اند😱...
ضد انقلاب مستقر در روستا #همسر عثمان را گروگان گرفته بودند و به روستا آوردند.😏
عثمان از این موضوع باخبر بود اما چیزی به رزمندگان سپاه نگفت!!!😔
رزمندگان، روی یک بلندی مشرف به روستا مستقر شدند...
تبحر و دقت تیراندازی عثمان با توپ ۱۰۶ ، ضد انقلاب را متوجه حضور او کرد...😏😒
با بلندگوی دستی اعلام کردند:
"عثمان!!! ما مےدانیم تویی تیراندازی مےکنی😏 اگر تسلیم نشوی #همسرت_را_مےکشیم"...!!!!😡😠😡
عثمان بدون توجه به تهدیدات آنها به تیراندازی خود ادامه داد.
فرماندهان در صدد بودند خانواده عثمان را نجات دهند اما عثمان به فکر نابودی ضد انقلاب بود💪
گلوله را جا گذاشت
اما سلاح گیر کرد و گلوله شلیک نشد!!😳
عثمان برای رفع عیب ، دریچه پشت توپ را باز کرد😨😰
ناگهان گلوله در داخل لوله توپ، ضربه خورد و عمل کرد!!!💥💣
صدای انفجار مهیبی آمد و توپ ۱۰۶ منفجر شد😰😰
و پیکر عثمان، #تکه_تکه شد!!!😔😔
رزمندگان توانستند خانواده شهید #عثمان_فرشته را نجات دهند و پیکر مطهرش را در روستای #دله_مرز مریوان به خاڪ سپردند...😔😔
تپه ای هم که او بر رویش به شهادت رسید به نام عثمان متبرک شد...
#پایان_داستان_عثمان_فرشته
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
📚...تاشهادت
#اختصاصی_کانال_آھ3نقطه
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے 📛
شهید شو 🌷
💔 چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(۱۲) به آتش کشیده شدن کتیبه های عزاداری امام حسین
💔
چرا گناه فتنه گران سال ۸۸ را فراموش نمےکنیم؟(۱۳)
سـر دادن شعارهای انحرافی
توسط فتنه گران
#ادامه_دارد...
#اندکی_سیاسی
#بصیرت
#ولایت
#فریب
#نفوذ
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین 💔
کمی به خود بیاییم...
چرا هنوز درد نیامدن ِ مولا را
قبول نداریم؟؟؟
چرا این همه ظلم را طاقت مےآوریم؟
چرا کمی ضجه نمےزنیم و خالصانه #العجل_مولا نمےگوییم؟؟
چرا هنوز با #گناھ ، به طول غیبتش ، دامن مےزنیم؟؟
#بخودبیاییم
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے 📛
شهید شو 🌷
💔 روایتی متفاوت از #شهیدسعید_چشم_براه #قسمت_سوم سعید در جبهه #فرمانده بود ولی نه من از این قصه خب
💔
روایتی متفاوت از #شهیدسعید_چشم_براه
#قسمت_چهارم
مادر حالا از خصوصیات خوبی که در وجود پسرش دیده است، میگوید. از منظم بودنش، از احترام خاصش به بزرگترها؛ به ویژه به پدر و مادرش، از گذشتی که از همان ابتدای دوران کودکیاش با او همراه بود و البته از #فداکاری و کمکحالیاش.
" اکثرا وقتی که از جبهه میآمد، شب بود. از راه رسیده و نرسیده، می رفت حمام و تا زمانیکه تمام لباسهای داخل حمام را نمیشست، بیرون نمیآمد. با اینکه خسته راه بود اما عجیب در مقابل من و کارهای خانه احساس مسئولیت میکرد.
خلوص نیتش زبانزد بود،
«همیشه به اطرافیانش توصیه میکرد اگر دنیا و آخرت میخواهید، فقط و فقط برای خدا کار کنید و برای کسب رضای او قدم بردارید.»
سعید از بیت المال هم هراس زیادی داشت و تا جایی که میتوانست از وسایل شخصی خودش استفاده میکرد و کمتر به سراغ وسایلی که در جبهه بهشان داده بودند می رفت.
آن موقع به بسیجیها ماهی دوتومن می دادند. یک روز دیدم با پسر برادرم یک دسته پول دست شونه.
گفتم این چه پولیه؟
گفت مامان این پولهای بیت الماله. همه #حقوقم را گرفتم تا ببرم به بیت المال بدهم....
او حتی در سن هفده سالگی سه هزارتومان خمس پرداخت میکند و این کار او، باعث تعجب خیلیها میشود که یک پسربچه با این سن و سال چرا باید به فکر خمس دادن باشد. البته خودش میگفت: وظیفه ام را انجام دادم.
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من
مقدمه نویسنده:
این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر و احترام
سید طاها ایمانی
#قسمت_اول
#رمان_سرزمین_زیبای_من
استرالیا ... ششمین کشور بزرگ جهان ... با طبیعتی وسیع... از بیابان های خشک گرفته تا کوهستان های پوشیده از برف ...
یکی از غول های اقتصادی جهان ... که رویای بسیاری از مهاجران به شمار می رود ... از همه رنگ ... از چینی گرفته تا عرب زبان ... مسیحی، یهودی، مسلمان، بودایی و ...
در سرزمین زیبای من ... فقط کافی است ... با پشتکار و سخت کوشی فراوان ... تاس شانس خود را به زمین بیاندازی...
عدد شانست، 4 یا بالاتر باشد ... سخت کوش و پر تلاش هم که باشی ... همه چیز به وفق مرادت سپری خواهد شد...
آن وقت است که می توانی در کنار همه مردم ... شعار زنده باد ملکه، سر دهی ... هم نوا با سرود ملی بخوانی ... باشد تا استرالیای زیبا پیشرفت کند ... .
این تصویر دنیا ... از سرزمین زیبای من است ... اما حقیقت به این زیبایی نیست😔 ...
حقیقت یعنی ... تو باید یک سفید پوست ثروتمند باشی ...
یا یک سفید پوست تحصیل کرده که سیستم به تو نیاز داشته باشد ...
یا سفید پوستی که در خدمت سیستم قرار بگیری ...
هر چه هستی ... از هر جنس و نژادی ... فقط نباید سیاه باشی🌚 ... فقط نباید در یک خانواده بومی متولد شده باشی ...
بومی سیاه استرالیا ...
موجودی که ارزش آن از مدفوع سگ کمتر است😔 ... موجودی که تا پنجاه سال پیش ... در قانون استرالیا ... انسان محسوب نمی شد ... .
در هیچ سرشماری، نامی از او نمی بردند ... مهم نبود که هستی ... نام و سن تو چیست ... نامت فقط برای این بود که اربابت بتواند تو را با آن صدا کند ...
شاید هم روزی ... ارباب سفیدت خواست تو را بکشد ... نامت را جایی ثبت نمی کردند ... مبادا حتی برای خط زدنش ... زحمت بلند کردن یک قلم را تحمل کنند ...
#ادامه_دارد...
نویسنده: #مدافع_حرم_زینب_س
#سیدطاهاایمانی
💕 @AAH3NOGHTE💕