eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ تو محتاج بودنت را به خدا اعلام کن و اینڪه چی برات مفید و خیر هست را به خودش واگذار کن !🍀 سوره قصص|۲۴ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 به هر بهانه خودت را کن خدا را چه دیدی...؟ شاید از همین شباهت به شباهت با شهدا در و و زندگی کردن رسیدی و پایان زندگی ات هم شد❣ ... وقتی که جوانان دانشگاه هنر اصفهان خودشون رو شبیه به شهدا می کنند.. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۸۹) إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا ف
✨﷽✨ (۹۰) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ‌ البتّه كسانى كه پس از ايمان آوردن، كافر شدند وسپس بر كفر خود افزودند، هرگز توبه‌ى آنها پذيرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند. ✅ نکته ها افراد مرتد و از دين برگشتگان دو نوعند: الف: مرتدّ ملّى كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه او كافر باشند، و او بعد از بلوغ اظهار كفر كند و سپس اسلام بياورد و پس از آن مجدداً از اسلام دست بردارد. چون اين شخص مسلمان زاده نيست، مجازاتش خفيف و سبك است. ب: مرتدّ فطرى كه پدر يا مادرش هنگام انعقاد نطفه مسلمان باشند، و او پس از بلوغ اظهار اسلام كند و سپس از دين و آيين خويش دست بردارد و به اسلام پشت كند. اين چنين شخصى مجازات سنگينى همانند اعدام را در پيش رو دارد. از آيات متعدد قرآن استفاده مى‌شود كه هر يك از كمالات و يا انحرافات در انسان، قابل افزايش ويا كاهش است. ازدياد علم مانند: «رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» افزايش هدايت مانند: «زادَهُمْ هُدىً» افزايش گمراهى مانند آيه مورد بحث: «ازْدادُوا كُفْراً» گرچه راه توبه بر احدى بسته نيست، امّا نبايد گروهى از اين توبه‌ى مقدّس استفاده نادرست كنند. كسانى كه از ايمان خود دست برداشته ودائماً بر كفر و لجاجت خود مى‌افزايند و جز لحظه‌ى مرگ يا غلبه‌ى مسلمانان در جنگ، توبه نمى‌كنند، توبه اين گونه افراد قابل قبول نخواهد بود، زيرا توبه، آداب و شرايط و شيوه‌اى دارد كه شامل حال اين افراد نمى‌شود. 🔊 پیام ها - ايمانى ارزش دارد كه تا پايان عمر داوم داشته باشد. ايمانى كه با كفر پايان پذيرد، كارساز نيست. «كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ» - انسان مختار است، مى‌تواند ايمان آورد و يا كفر ورزد. مى‌تواند بر ايمان خود پايدار و يا در كفر خود پافشارى كند. مى‌تواند توبه كند يا بر گناه اصرار ورزد. «كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ» - بدتر از كفر و ارتداد، لجاجت و پافشارى بر انحراف و كفر است. «ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً» - خداوند توبه پذير است، ولى گروهى زمينه‌ها را از دست داده‌اند. جرّاح هر چقدر هم ماهر باشد، تا زمينه‌ى پيوند در مريض نباشد كارى پيش نمى‌برد. «لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ» - اصرار و تداوم كفر، سبب محروميّت از پذيرفته شدن توبه است. «ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 نذر کنید گناه نکنید، هدیه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت46 با دو
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️

✍️ به قلم:  



چشم بستم و تمام حواسم را روی دستم متمرکز کردم تا بتوانم گرمای دم و بازدمش را بفهمم؛ اما هیچ نفهمیدم. از بینی‌اش هم.

به امدادگر نگاه کردم. حرف‌هایش پشت بی‌سیم تمام شده بود؛ اما نگاهمان نمی‌کرد. انگار فهمیده بود از نگاهش خوشم نمی‌آید.

دست لرزانم را بردم به سمت مقنعه مطهره؛ زیر مقنعه‌اش. می‌ترسیدم دست بگذارم روی گردنش؛ اما باید نبضش را چک می‌کردم.

آرام دست گذاشتم روی  گردنش. نبض انگشتان خودم را می‌فهمیدم؛ اما نبض مطهره را نه. دلم در هم پیچید. انگار تازه داشتم می‌فهمیدم چه شده.

ناباورانه به امدادگر گفتم: چرا نبضش نمی‌زنه؟
نگاه امدادگر دوباره آمد روی صورتم و رنگ ترحم گرفت. بلندتر پرسیدم:
- چرا نفس نمی‌کشه؟

باز هم جواب نداد. خیز گرفته بود؛ انگار می‌خواست اگر لازم شد بیاید و نگذارد دیوانه‌بازی در بیاورم.

دوباره مطهره را نگاه کردم. سرش افتاده بود به سمت من. یک لبخند محو روی لب‌هایش بود. یک دستم را گذاشته بودم روی دست لاغر و ظریف مطهره و یک دستم را فشار دادم روی قفسه سینه‌ام. قلبم درد می‌کرد. تیر می‌کشید.
چندبار صدایش زدم؛ جواب نمی‌داد.
*

- عباس جان، سوژه دوم داره میاد به سمت تو.
صدای مرصاد است که باعث می‌شود از فکر و خیال آن شب بیرون بیایم.

دست می‌کشم روی صورتم و می‌گویم:
- باشه، تو هم بیا به من دست بده.

ده دقیقه بعد، تروریست دوم هم رسید. مرصاد در ماشین، آن سوی خیابان نشسته بود.

از کنارش رد شدم و با نگاه به او فهماندم که این‌جا هستم. مرصاد در بی‌سیم گفت:
- عباس قدم بعدی چیه؟

- فعلا فقط تعقیب و مراقبت. احتمالاً باید تا وقتی با مامور تخلیه‌شون دست می‌دن صبر کنیم.

بیست دقیقه‌ای گذشت تا از خانه بیایند بیرون. سوار یک ماشین می‌شوند و راه می‌افتند. مرصاد زودتر می‌رود دنبالشان و بعد هم من با موتور.
***

جلال ایستاده بود کنار خیابان؛ با ماشینش. منتظر مسافر بود. معمولاً مسافر سوار می‌کرد که خانواده‌اش مشکوک نشوند به درآمدش.

جلو رفتم و در صندلی جلو را باز کردم. بسم‌الله گفتم و بلند سلام کردم:
- احمدآباد!

اخم‌هایش توی هم بود. فقط سرش را تکان داد. راه نیفتاد؛ منتظر بود سه نفر دیگر هم سوار شوند.

طبق هماهنگی قبلی، سه نفر از بچه‌های خودمان سوار شدند تا راه افتاد.

گفتم: خبر داری سمیر رو گرفتن؟
اخمش بیشتر شد: منظورتون رو نفهمیدم!

پوزخند زدم: فهمیدی. البته خیالت راحت، آزادش کردن!
صدایش لرزان شد و بالا رفت:
- من نمی‌فهمم سمیر کیه و قضیه چیه؟ اشتباه گرفتی!

گفتم:
- جلال کریمی، فرزند کاظم، متاهل و فاقد فرزند، مدرک دیپلم، کارگر سابق یک کارگاه مبل‌سازی و در حال حاضر بی‌کار، فاقد سوءسابقه کیفری. هنوزم می‌گی اشتباه گرفتم؟

رنگش پرید. سیبک گلویش تکان خورد. مِن‌مِن‌کنان گفت: نمی‌دونم از چی حرف می‌زنین.

و سرش را کمی به عقب برد:
- آقایون شما نمی‌دونین ایشون حرف حسابش چیه؟

و در آینه جلو به بچه‌ها نگاه کرد. بچه‌ها حرفی نزدند. عرق نشست روی پیشانی‌اش. گفتم: آقای کریمی، وقتی داشتی گروه خرید و فروش  رو مدیریت می‌کردی و پول می‌گرفتی باید به این قسمتش هم فکر می‌کردی.

چند بار دهانش را باز و بسته کرد؛ اما صدایش در نیامد. فهمیده بود کامل آمارش را دارم و نمی‌تواند انکار کند. آدم حرفه‌ای هم نبود که تکنیک‌های ضدبازجویی بلد باشد.

ادامه دادم: ببین، من قاضی نیستم؛ اما می‌دونم همکاری با گروهک‌های  جرم خیلی سنگینیه؛ در حد . اینم بدون که وقتی انقدر دقیق آمارت رو داریم، دستگیر کردنت برامون کاری نداره و نمی‌تونی دربری.
حتی اگه دربری هم اونور آب کسی منتظرت نیست و سریع خلاصت می‌کنن.

باز هم حرفی نزد. زبانش را کشید روی لب‌هایش. از پلک زدن‌های سریعش و رانندگی نامتعادلش می‌توانستم بفهمم عصبی شده.


...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 شهادت مامور مرزبانی ناجا در حین ماموریت به گزارش پایگاه خبری شهدای ناجا، صبح دیروز مرزبانان هنگ مرزی سردشت واقع در استان آذربایجان غربی که برای تامین امنیت مناطق مرزی راهی نقاط محل تردد تروریست ها شده بودند، در حین پوشش امنیتی منطقه یکی از سربازان بر اثر اصابت گلوله مجروح میگردد سرباز مجروح به هویت رضا هدایتی پایه خدمتی بهمن ماه ۹۹ بلافاصله به مراکز درمانی منتقل ولی متاسفانه به علت شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل گردید. گفتنی ست این درگیری در منطقه مرزی بلفت به وقوع پیوسته است؛ مجرد، اهل و ساکن بندر انزلی می باشد. در باغ شهادت را نبندید به ما بیچاره ها زآن‌سو نخندید🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
سلام همسنگری ها رفتم یکی از خاطرات شهید چمران رو کپی کردم اینجا بذارم ببینید چی شد😐👇 اوایلتابستا ن١٩٥ ٩ منت صمیمدارمك هازاین ب هبعدآدم خ وبى باشم،دستازگناها نبش ویم، قل ب خ ودرای كسرهتسلیم خداكنم،ازدنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها،آر ىتنها لذ ت خ ویشرادرآ بدیده قراردهم. منروزگارك ودكى خ ودرادربزرگوار ى و شر ف وزهد وتق و ى سپر ىكردهام. منآدم خ وبى ب ودهام، بایدت صمیم بگیرمك ه مِنبعدنیز خ ودرا ع و ض كنم. ح وادثروزگارآدمىرا پخته مىكند و حتىگناها ن مانندآتشىآدمىرا مى س وزاند. یه لحظه فکر کردم اسمم شده😑 .... خیلی چیزهای کوچیک هست که از بس باهاشون در تعامل هستیم اصلا یادمون نمی مونه به خاطرش خدا رو شکر کنیم. الان حس آدمای بیسواد رو قشنگ می فهمم به خاطر اینکه می توانم بخوانم و بنویسم و البته صد شکر که دستخط خوبی دارم😌👌 اوایل تابستان ١۹۵۹ من تصمیم دارم كه ازاین به بعد آدم خوبى باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یكسره تسلیم خدا کنم،از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها لذت خویش را در آ بدیده قرار دهم. من روزگار كودكى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد وتقوى سپرى كرده ام. من آدم خوبى بوده ام، باید تصمیم بگیرم كه مِن بعد نیز خود را عوض كنم. حوادث روزگار آدمی را پخته می كند و حتی گناهان مانند آتشی آدمی را مى سوزاند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ای دلیل بقای ما آقا علتی بر رضای ما آقا ما گدائیم و دستمان خالیست رازق سفره های ما آقا السلام علیک یا امام رضا🌹 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... اگر دلتنگــ مےشوے یعنے هنوز زنده ای... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ... فرازی‌از‌وصیت‌نامه‌شهیدعلی‌اکبر‌حاجی‌پور: خداوندا گناهانمان خيلي زياد است و تنها تو هستي که مي تواني ما را نجات دهي.... از خانواده مخصوصا پدر و مادر محترم و عزيز مي خواهم که ما را دعا کنند، نماز را به‌موقع بخوانند و در ختم من با نهايت سادگي براي رضاي خدا گريه نمايند به ياد امام حسين (ع). ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به سرم سايه‌ى ايوان و امانِ نجف است دل من تنگِ على، تنگ اذان نجف است... #مولاعلی‌جانم اَللَّهُ
💔 طبعی که نپرداخت به نام تو، تلف شد بر خاک نوشتند علی؛ دُرِّ نجف شد اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‌عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ ... 💕 @aah3noghte💕
إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ با فضیلت ترین شما نزد خداوند، با تقواترینِ شماست +بهترین ما نزد خدا با‌تقوا‌‌ترین ماست نکند به نعمت هایی که خود خدا به ما ارزانی داشته مغرور شویم.. و خود را بزرگ ببینیم پرتگاه ایمان غرور است و همانا غرور شیطان را از بهشت به قعر جهنم کشاند مراقب افکار و اعمالمان باشیم🍀 سوره حجرات|۱۳
💔 و هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سوال می کنند (بگو:) فانّی قریب... سوره بقره/ آیه ۱۸۶ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خداجونم شکرت به خاطر بارون به خاطر این قطره های زلال و پر انرژی که روحمونو صیقل میده .
💔 قانون خدا این است که اگر به کسۍ غیر از او دل و امید ببندۍ؛ ناامیدت مۍکند!♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۹۰) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُ
✨﷽✨ (۹۱) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‌ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى‌ بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمى‌شود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست. ✅ نکته ها دنيا و آخرت تفاوت‌هايى دارند، از جمله: 1. غم واندوه در دنيا از انسان به ديگران سرايت مى‌كند، ولى در آخرت چنين نيست. 2. در دنيا، انسان مى‌تواند با عذر يا كفّاره يا دروغ يا حيله يا توبه يا ناله مشكلش را حل كند، امّا در آخرت چنين نيست. 3. تلخى‌هاى دنيا قابل تخفيف است و اگر انسان با آن انس گرفت، از تلخى آن كاسته مى‌شود، ولى در آخرت چنين نيست. 🔊 پیام ها - كافر مردن، بزرگ‌ترين خطر است، «ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ» و در حال تسليم خدا مردن، آرزوى پيامبران است، چنانكه حضرت يوسف فرمود «تَوَفَّنِي مُسْلِماً» - در قيامت، مال دنيا بى‌ارزش است و ذرّه‌اى كارآيى ندارد. گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازه‌ى ظرفيّت زمين باشد، باز هم پشيزى ارزش ندارد. «مِلْ‌ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً» - ايمان، ارزشى فراتر از تمام مادّيات دارد. در قيامت تنها ايمان است كه مى‌تواند انسان را نجات دهد. «مِلْ‌ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً» - مرگ در حال كفر، زمينه‌ى شفاعت را از بين مى‌برد. «ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 خیلــے وقت‌ها می‌گفت ڪــه اگر ڪــتیبه‌هــای هیئـت را بــا خــوانــدن زیــارت عاشــورا زدیــد، آن وقــت مجــلس مـی‌گیرد. یـڪ بار خیلــے جــدی بـه مــن گفــت: «اگر یــه شــب چنــد تا مجلــس داشــتــے، نڪـنه بگــے تو مجلــس اول صــدام رو نگـه دارم! خــودت رو خــرج امــام حســـین (علیه‌السلام) ڪـن!» اصــلا تڪــه ڪــلامــش ایــن بـود: «خــودت رو خــرج امــام حسیــن ڪـن. معلــوم نیســت از ایــن مجــلس، به جــلسهٔ بعــدی برســے!» خــودش خیــلـے وقــت‌ها بــا صــدای گرفــته هــم روضــه مـی‌خواند. فــڪـر ایـن را نمی‌ڪــرد ڪـه ممڪـن اســت بگــوینـد چــقدر صــدایــش بـد اسـت. مـی‌گفــت الآن وظیــفه‌ام روضــه خــواندن اسـت، حتــے باصـدای گرفتــه. آخــرهای روضــه هــم نصــیحت می‌کرد: 《رفیق نڪنـه جــا بــمونــے نڪــنه اربـاب تــو رو نخــره نڪـنه رو سیــاه شـے! اگـه نخــره، آبــروت میــره.》 منبع: ولادت: 1364/4/9 شهادت:1394/8/16 مَحَل عُروج : حَلَب ، سوریه ... 💞 @aah3noghte💞
🕊 بسم الله چند شب پیش از این داشتم با خودم فکر میکردم که اگر به قول دخترک شهید کریمی خدا یک لحظه دوباره تو را به من قرض بدهد... بعد گفتم نه یک لحظه خیلی کم است لا اقل یک ساعت... اگر یک ساعت بیایی با تو چه خواهم گفت؟ اولش گفتم باید بشینم و بنویسم... خدا را چه دیدی؟شاید آمدی باید یادداشت کنم تا از خاطرم نرود گفتم: اول میپرسم خبر داشتی میخواهی بروی و به من نگفتی؟ وقتی به من خبر رسید تو کنارم بودی؟تو چه حالی داشتی؟ روزها که باتو حرف میزدم،میشنیدی؟ اینکه نمیتوانستی جوابم را بدهی سخت بود؟ هر وقت میخواستی میامدی؟ هر وقت میخواستی میشنیدی؟ هنوز هم خاطراتمان یادت هست؟ هنوز هم دلتنگ میشوی؟ هنوز هم دوستم... بعد گفتم ولش کن... این یک ساعت را فقط نگاهت میکنم فقط.... بعد دیدم نه مطمئنم پرده ی اشک میان من و تو فاصله خواهد انداخت،فرصتی برای دیدار نیست... گفتم شاید طاقچه بالا بگذارم تا بیایی منت کشی آن وقت هر قولی که خواستم میگیرم که برگردی،که هرشب به خواب هایم سر بزنی،که منتظرم باشی،که ... بعد فکر کردم که نه!نامردی است ...!!! گفتم دستت را میگیرم و میبرمت پیش پسرت آن یک ساعت سهم اوست ،من تو را ساعت ها داشته ام او تو را و تو او را هیچ.... و من مینشینم گوشه ای و میبینم که چگونه پسری با پدرش آشنا میشود... که از آن شیرین کاری هایش که برایت در می آورد همانطور که من حدس میزنم، میگویی: ای به روح پدرت صلوات؟و میخندی بلندِ بلندِ بلند... و در لحظه ی پایانی فقط میگویم: زود برگرد... پ.ن:یادداشت اول کتابی که شهید به من هدیه داد. ریش باد آن دل،که با یاد تو خواهد مرهمی به قلم همسر
شهید شو 🌷
🕊 بسم الله چند شب پیش از این داشتم با خودم فکر میکردم که اگر به قول دخترک شهید کریمی خدا یک لحظه د
این کانال استوری و دلنوشته های همسران، خواهرها و مادران شهدا رو میذاریم از دست ندین