شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و یکم» تو دل خودش به پی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت سی و دوم»
صاعد بغض کرد. مجید هم روش کرد به طرف دیوار و بغض کرد. صاعد گفت: دیدم اگه قصاص بکنم آروم نمیشم. پسرمم برنمیگرده. اگه هم ولش کنم، طایفه ام اذیتم میکنن و دیگه بابام حلالم نمیکنه. به خاطر همین تصمیم گرفتم با مجید معامله کنم.
اسم معامله که آورد، هردوشون سرشون پایین انداختند. گریه امانشون نداد. بقیه هم حالشون بهتر ازصاعد و مجید نبود.
صاعد یه کم آرامتر که شد ادامه داد: با مجید معامله کردم. گفتم باید هر سال برام زائر اربعین بیاری. سالی صد نفر. تا ده سال.
مجید گفت: صاعد نه از من پول گرفت. نه دیه گرفت. نه اذیتم کرد و حتی نگذاشت دست طایفه اش به من برسه.
منم قبول کردم که تا ده سال نوکریش بکنم. تا حالا چند بار میخواستم این ماشینو بفروشم. ولی تصمیم گرفتم تا ده سال که به صاعد قول دادم، ماشینمو نفروشم و با همین ماشینی که زدم به قاسم، زائر بیارم.
صاعد گفت: اینم کاغذی هست که هر شب که زائر اربعین آورد، براش امضا میکنم و انگشت میزنم. خودم گفتم مینویسم و امضا میکنم. چون میخوام به طایفه ام نشون بدم تا کسی اذیت مجید نکنه. وگرنه خدا اگر قاسم را از من گرفت، در عوضش برادر با معرفتی به نام مجید به من داد.
صبح شد. هادی تا چشم باز کرد، دید هیچ کس دور و برش نیست. خواب مونده بود. بچه بسیجی ها رفته بودند.
پاشد نشست. دستی به سر و کله اش کشید. میخواست بره بیرون که یاالله گفت و در اتاق رو دو سه مرتبه کوبید.
صاعد با گفتن کلماتی عربی که هادی ازش سر در نمیاورد جلو اومد و در را باز کرد. لبخندی به چهره داشت. به هادی فهموند که تو خواب بودی که اذان صبح شد و بچه ها نمازشون خوندند و مجید اومد دنبالشون و اونا رو تا جاده اصلی رسوند.
هادی خیلی شرمنده شد که چرا نمازش قضا شده و جلوی اون همه آدم نماز نخونده. و هم اینکه لنگ ظهر هست و خونه مرد عراقی مونده. اما دید صاعد کاسه ای شیر داغ از خانمش گرفت و با یه تیکه نان و یه کاسه کوچیک خرما برای هادی آورد.
هادی با شرمندگی بیشتری نشست و کاسه شیر رو خورد و چند تا کله خرما انداخت بالا. بلند شد که راه بیفته که دید صاعد داره موتورش رو روشن میکنه. به هادی حالی کرد که خودم میرسونمت. هادی نشست تَرکِ موتور صاعد و راه افتادند.
رسیدند جاده اصلی. هادی که فقط جمله فی امان الله بلد بود، هفت هشت بار به صاعد همین جمله رو گفت و رفت. ساعت حوالی یازده بود. بدش نمیومد که مثل دیروز، مسیر رو پیاده روی کنه و کلی چیز میز بخوره و کیف کنه و بره. البته عجله ای هم نداشت.
تو عمرش به یاد نداشت اینقدر راه پیاده رفته باشه. به ستون ها نگاه میکرد. میدید هنوز خیلی مونده. به ملت نگاه میکرد. میدید پیر و جوون و زن و مرد و حتی کودکان هم دارن پیاده میرن و هیچ کس گله ای نمیکنه و همه دارن کیف میکنند.
به یه جایی رسید که دید دارن میوه میدن. تو صف وایساد. دید موکب بزرگی هم هست. عکس یه آخوند سید هم چسبوندند به سر درش.
ادامه دارد...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
پلیسی که زدن و از موتورش افتاده رو زنده زنده آتش زدن‼️
روزگاری نه چندان دور
در این پهنه سرسبز
سربازانی بودند که به حُکم شاه مستبد
مجبور بودند چادر از سر نوامیس بکشند
سربازانی که گاه برای تمرّد از این دستور
خودشان کتک خوردند، تبعید شدند و ... (ر.ک.فیلم کلاه پهلوی)
گذشت و مردم
چه موافق چه مخالف #حجاب
متحد شدند و
خاندان آن مستبد را از کشور بیرون راندند
زمزمه های بی حجابی از آن روز شروع شد
که دشمنان فهمیدند #جنگ_سخت را باختند و در آینده هم اگر جنگی شود
این گربه کشور که حالا دیگر برای خودش شیری شده
تن به تسلیم نخواهد داد💪
حالا هم مثل قبل
که یک کشور اسلامی و آزاد بود و یک دنیا روبرویش
یک کشور اسلامی و آزاد مانده و یک دنیا روبرویش
برای زمین زدنش
ولی کور خوانده اند
تا شیعه هست ، نمی گذارد رسم نامردی به این کشور برگردد
#شیعه کتک می خورد اما
نمی گذارد #امام_زمانش تنها شود
#کربلا هم اگر اتفاق افتاد
ما پیش مرگ آقا و مقتدایمان خواهیم بود💪
شیعه! تو بِدان امروز
#عشق تو مَحَک خورده
هر کس که #علی گفته
بسیار کتک خورده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
خوشا به حال " جوان درچه ای "
که حضرت آقا در موردش فرمود:
... با آن شهامت و شجاعت و مثل همان دوران دفاع مقدّس، میروند و مجاهدت میکنند و به شهادت میرسند.
#نفر_بعدی_کیه؟
#نفر_۶۶ام؟؟؟
شصت و ششمین شهید شهر درچه
.#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
شهید شو 🌷
💔 #یااباعبدالله بهترین منصب من در همه عالم این است که بخوانند مرا نوکر دربار حسین..♥️ آه از د
💔
وَلله عطشناک ترین واژه #سلام است
وقتی که دلی، تنگِ حرم داشته باشی
#حسینجانم
آه از دوری ...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
عاشِقانی کِه مُدام اَز فَرَجَت میگُفتَند... 🖤
عَکسِشان قاب شُد و اَز تو نَیامَد خَبَری... 🖤
محبوب من!
کاش جمعه، دلِ آدمی تعطیل بود.
✍🏻محمدصالحعلاء
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
نماهنگ🎼
"ای اهل حرم وقت دفاع از حرم ماست
🎙حاج مهدی رسولی
🇮🇷نماز جمعه و راهپیمایی بعد از نماز جمعه یادتون نره 🇮🇷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
خدایا! می دانستم از همان لحظه که راه را اشتباه رفتم با چشمانت دنبالم میگردی
گریه می کردم تا برگردی، ببینی ام، پیدایم کنی…
گریه می کردم و دلم تنگ آغوشت بود.که
محکم محکم بغلم کنی و بگویی: نترس من اینجام. پیدات کردم. رد شده بودی از
کنارم…
و...«توبه» انگار همین است. هیچ وقت نفهمیدم چه معنای آسان شیرینی دارد:
من فهمیدم گم شدم. برگرد و وســـــط
تاریکی پیدایم کن.
« فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فـان الله
یتوب علیه ان الله غفور رحیم»
(۳۹ مائده)
که خدا دلِ گریه های ما را ندارد❤
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و دوم» صاعد بغض کرد. مجی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت سی و سوم»
به یه جایی رسید که دید دارن میوه میدن. تو صف وایساد. دید موکب بزرگی هم هست. عکس یه آخوند سید هم چسبوندند به سر درش.
هرکسی یه پَکِ میوه و یه آب معدنی میگیره و میره. تو صف وایساده بود و داشت مردمو نگاه میکرد که دید دو تا آخوند جوون رسیدند به این صف.
چند لحظه ای وایسادند. انگار تو پای یکی از آخوندها خار کوچکی رفته بود و داشت اذیتش میکرد و نمیتونست راحت راه بره. نشستند بغل صف هادی و اینا. همون آخونده که خار تو پاش بود از اون یکی که داشت با دقت و به زور خار را از پاش درمیاورد پرسید: حاجی این موکب کیه؟
اون یکی آخونده که چفیه رو شونه اش بود پاشد و یه نگاه کرد. بعدش به دوستش نزدیکتر شد و در گوشی یه چیزی بهش گفت. اون که داشت از درد خار توی پاش اذیت میشد، به محض اینکه حرف دوستش تموم شد، یهو از سر جاش بلند شد و به دوستش گفت: پاشو بریم یه جای دیگه! نمیخوام فکر کنن ما محتاج دو تا میوه و آب معدنی این بابا هستیم. پاشو ماشالله.
این را گفت و لنگ لنگان، در حالی که یه دستش ساکش بود و اون یکی دستش هم روی شونه های رفیقش بود از اون موکب دور شدند.
دو سه نفری که اطراف هادی تو صف وایساده بودند و حواسشون به این دو تا آخوند بود، برگشتند و یه نگاه به سر در موکب و عکس گنده ای که از اون سید گذاشته بودند انداختند.
یه نفرشون به دوستش گفت: این موکب که مشکل داره! چرا خودمون حواسمون نبود؟
دوستش هم گفت: مهمه؟ ولش کن. بذار میوه و آب معدنی بگیریم و بریم.
دوستش گفت: اگه همین صف رو فیلم بگیرن و تو 15 تا شبکه ماهواره ای پخش کنند، نمیگن زائران امام حسین اومدند و تو صف وایسادند. میگن مقلدان فلانی اومدند و ازش تجلیل کردند. بریم. کوله پشتیتو بردار بریم.
هادی که به کل از این چیزا و موضوعات و شخصیت ها سردر نمیاورد، گیج شده بود که بره یا بمونه. دیگه کم کم داشت نوبتش میشد. ولی ... ترجیح داد بره و رفت اما یه کم تند تر راه رفت ببینه اون دو تا آخوند کجا میرن میشینن و خار از پای هم درمیارن؟
که دید رفتند درِ یه موکب خیلی کوچیک ... که یه پیرزن و دو تا پسر بچه بودند. پیرزنِ چایی میریخت و دو تا بچه، به زائرانی که نشسته بودند روی زمین، با کارتن باد میزدند.
هادی این صحنه رو دید و رد شد. یه ساعت راه رفت. عرقش دراومده بود. یه کم هم عرق سوز شده بود و ... یه کم دیگه رفت.
رسید به یه موکب که چند صندلی داشت. شربت میدادند. دو تا لیوان برداشت و نشست همونجا. روبروی اون موکبی که هادی نشسته بود، موکب نقلی اما خیلی شیک با مبل های آنچنانی و اسپیلت بود که دو تا دوربین هم داشت. متوجه شد که استدیو ضبط برنامه های اربعین هست.
هادی همینجوری که شربت دومیش هم شروع کرده بود، دید یه ماشین شاسی بلند مشکی ایستاد همونجا. دو سه تا کت شلواری دویدند به طرف شاسی بلند و در را وا کردند. یه آخوند معروف از توش دراومد.
ادامه دارد...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و سوم» به یه جایی رسید
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت سی و چهارم»
در همون هفت هشت قدمی که از درِ شاسی بلند تا درِ استودیو میخواست راه بره، ده بیست تا زائر تا دیدنش، رفتند به طرفش. یکی فورا سلفی گرفت. یکی دیگه التماس دعا میگفت. یکی دیگه عباشو ماچ میکرد. یکی دیگه برای سلامتیش صلوات چاق میکرد. مونده بود فقط هادی بدوه و بره حاجی رو کول کنه تا یه وقت گرد و خاک مسیر، رو عباش ننشینه!
هادی پاشد و همین جور که لیوان شربتش دستش بود، مثلا میخواست یه دوری اطراف اون استدیو بزنه. رفت نزدیک پنجره اش. دید حاجی رو نشوندند روبروی یه آینه و دارن گریمش میکنند.
دور و بری ها هم تند تند با موبایل حرف میزنند. ده دقیقه ای گذشت. تا اینکه هادی از مانیتوری که کنار استدیو بود دید برنامه رفت رو آنتن و مجری خانم شروع کرد حرفای لوس تحویل مردم دادن.
از همون حرفا که نه دیکلمه است نه شعر سپید. مشخصه که همون لحظه داره از خودش درمیاره و آخرش هم میخواد بگه همینک دلها را کربلایی تر میکنیم و به بیانات ارزشمند و ملکوتی و آسمونی و فراصوتی حضرت حجت الاسلام گوش دل فرا داده و اشک های چشم خود را فلان و بهمان. از همونا.
هادی دید دوربین رفت رو حاجی. حالا از اینکه قیافه نورانی که از حاجی داشت پخش میشد چقدر با حالت عادیش فرق داشت، بگذریم. ولی بحث حاجی ... نمیدونم ... فقط همینو بگم که موضوعش حال هادی رو خیلی گرفت.
داشت درباره این حرف میزد که چقدر پیاده رفتن ثواب داره و اونایی که سواره و یا هوایی به کربلا میرن به اندازه کسانی که پیاده میروند حض معنوی نمیبرن و از حال خوش عرق ریختن در راه امام حسین و آفتابسوز شدن در مشایه و تشنگی و عطش وسط راه خبر ندارند و اینکه چقدر بی توفیق هستند و چطور روشون میشه برن تو حرم و بگن السلام علیک یا ابا عبدالله! اصلا اونا شیعه واقعی هستند یا اینا که دارن پیاده روی میکنند؟
اصلا میدانستید زمینه سازی برای ظهور، با همین پیاده روی هاست نه با سواره و هوایی به کربلا رفتن؟!!! و اصلا روایت داریم که یاران امام زمان با پای پیاده قیام میکنند نه با ماشین و هواپیما و قطار و کشتی!!
هادی یه نگاه به لپ های گل انداخته و مرتب حاجی کرد. یه نگا به ماشین شاسی بلند نمره عراقی که هنوز صدای فنش میومد و معلوم بود حاجی وسط راه بهش بد نگذشته انداخت. یه نگا به چند تا زائری که پای سخنرانی اون بزرگوار اشک تو چشماشون جمع شده بود انداخت.
یه نگا دور و برش انداخت. دید نمیخوره ... یه چیزا به هم نمیخوره ... جور در نمیاد ... لیوان شربتی که تو دستش بود مچاله کرد و انداخت تو سطل و راهشو گرفت و رفت.
یه ساعت دیگه هم رفت. وقت نماز و ناهار بود. اکثر قریب به اتفاق موکب ها اذان پخش کردند و ایستادند نماز جماعت.
هادی که طبق معمول حال نماز خوندن نداشت، رفت تو صف ناهار ایستاد. دید اونجا هم حوصله اش نمیشه. ولش کرد و رفت یه موکب دیگه. جالب اینجا بود که اول به بالای موکب
نگاه کرد که مثل قبلی که داشتند میوه میدادند سرش کلاه نره. وقتی دید عکس آیت الله سیستانی گذاشتند و یه طرفش هم عکش رهبر انقلاب هست، رفت داخل.
نمازشون تمام شده بود و داشتند سفره میانداختند. ناهارش خورد. یه لیوان هم چایی خورد. دو نخ سیگار هم روشن کرد و دود مختصری هوا کرد. یه کم دراز کشید و چشماش رفت رو هم.
ادامه دارد...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
💔 آدم رو سگ بگیره، جو نگیره! farsnews.ir/my/c/164027 لینک درخواست محاکمه علی کریمی و سلبریتی
کمپین *«خسارت جانی و مالی اغتشاشات از سلبریتیها گرفته شود»* 👇حمایت کنید
🌐 https://farsnews.ir/my/c/164152
🔻 سال 2016، هاکان شوکور، سریعترین گلزن تاریخ جام جهانی و اسطوره فوتبال ترکیه و کاپیتان تیم ملیاش، به جرم همکاری توئیتری در کودتای نافرجام ترکیه، اموال خودش و پدرش بلوکه و مصادره شد، و خودش تحت تعقیب قرار گرفت، و حالا در آمریکا با رانندگی تاکسی اینترنتی اوبر و کتابفروشی زندگی میگذراند.
🌎 #انتشار_حداکثری_با_شما
شهید شو 🌷
کمپین *«خسارت جانی و مالی اغتشاشات از سلبریتیها گرفته شود»* 👇حمایت کنید 🌐 https://farsnews.ir/my/
همسنگری ها
این کمپین ها رو دست کم نگیرید
حتما شرکت کنید
سلبریتیها درد مردم ندارن!
💔
سینماگران در فیلمهایشان تخم نفرت و تصویرسازی منفور از #بسیجی ها را میکارند..
در آشوب های خیابانی، میوه نحس این نفرت پراکنی را میخورند...
#توئیت
#بصیرت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 خبر رسید❗ ناگهان رفته اید *مشهد*، دلم ریخت... با خودم گفتم خدا بخیر کند...❗ طولی نکشید که یکیی
💔
آقاجان
فکر میکردیم برای فتنه مقتدی صدر ، دست به دامن سلطان ایران برده بودید
حالا میفهمیم شما چه نگاه ژرفی دارید جانم به فدایتان
سایهتان مستدام
عمرتان باعزت
تنتان سلامت
#فداےسیدعلےجانم❣
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
چادرت بهتریت وسیله برا شادی دل زهرا (سلام الله علیها)
#حجاب
#حجاب_فاطمی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
بسیجیه!بسیجیه! آقا بزنید!
بسیجی که همیشه صف اول خدمت به مردم بوده
اینو که دیدم حقیقتا یاد مقتل حضرت #قاسم_بن_حسن افتادم
گفت ابن الحسن است
بیشتر زدند😭
قبل از شروع ذکر رجز، مشکلی نبود
گفتم که زادهی حسنم، بیشتر زدند...
یاصاحب الزمان
#حجاب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
Arshedna .1.mp3
10.24M
💔
نوآهنگ| العجل
أرشدنا إلی الطریق
ای بهترین رفیق
أنت والد الشفیق
ای بهترین رفیق
🎙 محمد حسین پویانفر
#امام_زمان علیهالسلام
#اربعین
#حجاب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #قرار_عاشقی مثلا تو قبول کردی #اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی #امام_رضآی_دلم #دلتنگ_حرم
💔
#قرار_عاشقی
هـر زمـان از دلِ پُـر درد ، صـدا بـرخیزد ؛
لطف آقای خراسان ز همـه بیشتـر اسـت
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
مداحی آنلاین - این دیگه آخرین پیغامه - نریمانی.mp3
5.8M
💔
کمترین حکمشون اعدامه
این دیگه آخرین پیغامه...
.
🚩مداحیحماسی سیدرضانریمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 وَلله عطشناک ترین واژه #سلام است وقتی که دلی، تنگِ حرم داشته باشی #حسینجانم آه از دوری ...
💔
دل ما تنگ شده
بهر«حسینَ ت»یا ربّ
«کربلا»قسمت ما کن
تو بحق«زهرا»🙏
آه از دوری ...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞