eitaa logo
شهید شو 🌷
4.6هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #قهرمان کشتی فرنگی بود وزن #فوق_سنگین💪 حتی به اردوی #تیم_ملی هم دعوت شد اما... هر روز بعد از باش
🌸🍃 🍃 کشتی فرنگی بود... وزن ...💪 حتی به اردوی هم دعوت شد...اما... هر روز بعد از باشگاه، به دنبال خلاف و کاباره و ...می رفت.😕 کم کم کشتی را رها کرد و شد ی شهروز جهود یهودی صاحب چندین کاباره در تهران... قدِ بلند و قیافه خشنش😠 باعث شده بودکه حتی ماموران کلانتری هم از او حساب ببرند ....😐 از مغازه دارها مےگرفت و کسی جرات اعتراض نداشت.... شبهایی هم که پول نداشت مےرفت میدان شوش و از ها باج می گرفت!!!!💪👊 برای خودش دار و دسته ای داشت و های تهران هم از او حساب می بردند ....😨😰 ننه لیلا ، فرزین، کاسه بشقابی و ... از رفقای او بودند که بعد از انقلاب به دستور دادگاه انقلاب شدند...😏😰 برای خود هم حکم آمده بود اما ... شاهرخ همه پل های پشت سرش را خراب نکرده بود.😊 با همه فسادش در و ماه ، انسان دیگری می شد😌 و شاهد این مدعا، اعضای هیات جواد الائمه (ع)هستند. ۱۳۵۷ بود که روحانی هیات ، چند ساعتی با شاهرخ صحبت کرد و از آن سال، شاهرخ، انسان دیگری شد!!!😳 ۳نقطه ⛔️ 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌷🕊🌷🕊 🕊🌷🕊 🌷🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #عثمان_فرشته برای پیروز شدن انقلاب خیلی زحمت کشید اما بعد از پیروزی
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 (س)۱ اهل بابلسر بود. با رفقایش مےرفتند لب ساحل، سراغ مسافران و آنها را مےکردند😱😰 مےگفتند مرام داریم و از پول به نیازمندان هم کمک مےکردند😐 وقتی پیروز شد مسیر زندگی و رفقایش هم تغییر کرد. عاشق و شیفته امام خمینی ره شد و در این راه، سختےهای زیادی کشید😣 اما دست از امام برنداشت...💪 جنگ که شروع شد هم به طور مستمر در جبهه ها شرکت مےکرد... سال ۱۳۶۲ باز هم عازم جبهه بود صبح بود... قبل از رفتن، پسر بزرگش را صدا کرد و گفت: "از امروز مسئولیت این خانه و خواهر و برادر و مادرت با توست"..🙂 پدر که تعجب پسرش را دید😳 ادامه داد: "من امروز مےروم و دیگر برنمےگردم! دیشب در عالم آقا اباعبدالله ع را دیدم که ... ایشان گوشه ای از یک بیابان را به من نشان دادند که ظاهرا من بود و من را دیدم! دیدم که در محاصره عراقےها هستیم من تشنه بودم اما فرصت نکردم آب بخورم. در حالی که مجروح بودم یک نیروی بعث عراقی آمد و با سر مرا جدا کرد و با خود برد!!! مطمئن باش من دیگر برنمےگردم"...😇 چند روز بعد از این خداحافظیِ عجیب، ۶ در منطقه عملیاتی چیلات و دهلران آغاز و قربانعلی در این عملیات، شد...😔 مدتی بعد یکی از همرزمان قربانعلی به خانه او رفته و از روز درگیری، خاطراتی برای خانواده اش مےگوید و اعلام مےکند که از سرنوشت او و چند نفر دیگر، کاملا بےاطلاع هستند...😥😔 ... 💕 @AAH3NOGHTE💕 📛