شهید شو 🌷
💔 قسمت دوازدهم #بےتوهرگز❤️ 🚫این داستان واقعی است🚫 #زینت_علی مادرم بعد کلی دل #دل کردن، حرف پدرم
💔
قسمت چهاردهم
#بےتوهرگز ❤️
🚫این داستان واقعی است🚫#عشق_کتاب
#زینب ، شش هفت ماهه بود
علی رفته بود بیرون ، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه✨
نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش
چشمم که به کتاب هاش افتاد،
یاد گذشته افتادم #عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته
توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم😰
حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ...
چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش 😣
حالش که بهتر شد با خنده گفت:
عجب غرقی شده بودی، نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم !😉
منم که #دل_شکسته.... همه داستان رو براش تعریف کردم ،
چهره اش رفت توی هم همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد
یه نیم نگاهی بهم انداخت
_چرا زودتر نگفتی؟
من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی😕
یهو حالتش جدی شد #سکوت عمیقی کرد
_می خوای بازم درس بخونی؟! 😉
از #خوشحالی #گریه ام گرفته بود ...
باورم نمی شد یه لحظه به خودم اومدم
- اما من بچه دارم زینب رو چی کارش کنم؟☹️
_نگران زینب نباش! بخوای کمکت می کنم
ایستاده توی در #آشپزخونه ، ماتم برد چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم گریه ام گرفته بود😭
برگشتم توی آشپزخونه که #علی اشکم رو نبینه
علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود
خودش پیگر کارهای من شد بعد از 3 سال ...
پرونده ها رو هم که #پدرم سوزونده بود کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد🙃
اما باد، #خبر ها رو به گوش پدرم رسوند #هانیه داره برمی گرده مدرسه 😏...
قسمت پانزدهم
#بےتوهرگز ❤️
🚫این داستان واقعی است🚫
#من_شوهرش_هستم
ساعت نه و ده شب وسط ساعت حکومت #نظامی یهو سر و کله پدرم پیدا شد😳
صورت #سرخ با چشم های پف کرده
از نگاهش خون می بارید 😡
اومد داخل تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست #علی😰
بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش
_تو چه حقی داشتی بهش #اجازه دادی بره #مدرسه؟
به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟
از #نعره های پدرم، #زینب به شدت ترسید
زد زیر #گریه و محکم لباسم رو چنگ زد
بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود
علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم
#نازدونه علی بدجور ترسیده بود😔 ...
علی عین همیشه #آروم بود
با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد
_#هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟😊
#قلبم توی دهنم می زد
زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم
از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه
آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و #کمک بخوام
تمام بدنم #یخ کرده بود و می لرزید ...
علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم
_دختر شما متاهله یا مجرد؟!😏
و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید
_این سوال مسخره چیه؟؟؟
به جای این مزخرفات جواب من رو بده ...
_می دونید قانونا و شرعا اجازه #زن فقط دست شوهرشه؟
همین که این جمله از دهنش در اومد رنگ سرخ پدرم سیاه شد
_و من با همین اجازه شرعی و قانونی مصلحت #زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ، کسب #علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...
از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید #چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد😡
_لابد بعدش هم می خوای بفرستیش #دانشگاه ؟!؟!؟😏😡😠
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
💔
#سلام_امام_زمانم
🌾شما زائر هرروز وشب #کربُ_بلايی
🍁عمريست عزادار🏴 يل عهد و وفايی
🌾مشک ازغم دستو #علم چشم ببارد
🍁برگرد که تو #منتقم آل عبايی
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج 🌸
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#رنجنامه!
خانم طالبی دارستانی نوشت:
من یک مادرم که فرزندم با #کرونای_فرهنگی در حال جان دادن است!
مادری که دغدغه تربیت صحیح فرزندش برای رسیدن به سعادت را دارد، اما در این کشور در برآورده ساختن نیازهای اولیه فرزندی که دچار آماج ویروسهای کشنده کرونای فرهنگیست درمانده ام،، صدای نفس نفس زدنهای پر از عفونت فرزندم دارد مرا میکشد و هیچ متخصصی به فریادم نمیرسد.
مسئولین فرهنگ ساز!☝️
آیا برای من هم به اندازه #سلبریتیهای_سگباز حق شهروندی قائلید؟!😏
من چطور فرزندم رادراجتماعی اجتماع پذیر کنم که نمودهای غریزه جنسی از درو دیوارو رسانه اش میبارد؟!
شاید شما کامل قورباغه پز شده باشید که دیگر دردتان نمیآید اما منِ مادر، مدام دلشوره دارم...
از دیدن سریالهایی که ذره ای رعایت حیا نمیکنند،
از کابوس کثیفی که به نام عشق به خورد فرزندم میدهند
از فضای مجازی افسارگسیخته ای که با یک اشاره انگشت، ذهن کودکم را به لجن میکشد!
من حتی میترسم! از محیط مدرسه ای که معلم در آن از روابطش به بچه ها میگوید و از دوستانی که هنوز به نوجوانی نرسیده، نابابند! من میترسم با فرزندم به رستوران بروم !
میترسم بچه ام را به پارک ببرم !
من از سوار مترو و تاکسی و اتوبوس شدن میترسم !
میفهمید یک مادر چقدر باید توان صرف کند تا حواس فرزندش را از صحنه های جنسی باز و بوسه ها و به آغوش کشیدنهای شهوت انگیز در این مکانها پرت کند؟!
با کدام دستکش و ماسک، مانع ورود این عوامل بیماری زا به فکر فرزندم شوم؟! میفهمید چقدر برای یک مادر، دردآور و دلهره آور است که نمیداند چگونه پاسخ پرسش کودکش را بدهد که با چشمان کنجکاو و متعجب به انسان نماهای رنگ شده با لباسهای چسبان پاره خیره شده و میپرسد :
«مامان چرا شلوار این پارست؟! »
نمیدانم شاید شما با اسکورت جابجا میشوید و شیشه های ماشینهای ضدگلوله تان انقدر دودیست که دود آتش این فجایع را در شهر نمیبینید و گلوله های کشنده فرهنگ، به شما و فرزندانتان اصابت نمیکند.
پس میگویم که بدانید من فرزندم را به کتابخانه و فرهنگسرا هم نمی توانم ببرم! جناب مسئول فرهنگی! کاش از پزشکانمان بیاموزی وظیفه شناسی را...
باید پاسخم را بدهید چون دارید از قبال این مسئولیت ارتزاق میکنید.
من چگونه فرزندم را در چنین محیطی که شما با بی مبالاتی برایمان ساختید اجتماعی بار بیاورم؟
من کجا فرزندم رابرای تفریح سالم ببرم که بتواند با فکر آزاد ازهجمه های جنسی بازی کند؟
متخصصین و دست اندرکاران فرهنگ!
آیا اصولا به مراحل رشد یک کودک و نیازهایش آگاهید؟!
ثابت کردید #اسلام را قبول ندارید جز به تظاهر برای کسب منفعت، پس از #علم حرف میزنم.
آیا قبول دارید که اگر غلیان شهوات پیش از موعد اتفاق بیفتند راه پیشرفت فکری و علمی برای کودکان بسته میشود؟
اصلا بگذریم به شعار #آزادی که زیادی معتقدید.😏
آیامن مادر هم حق دارم که فرزندم را آزادانه در محیطی امن، تربیت کنم یا آزادی در این کشور فقط مختص سگبازها و سلبریتیها و فاحشه هاست؟!
گاهی فکر میکنم کاش میشد یک جزیره را به ما مادران و فرزندانمان اختصاص میدادید بدون سیاستهای کشنده کرونا آورتان!
بدون هنرپیشه های تن زده وغرب زده ای که از غرب هم هیچ نمیدانند و در خواب عامدانه شما افسار فرهنگ را به طور کامل در دست گرفتند و رسانه ملی این موجودات نادان را الگوی فرزندان خانواده هایی کرده که نخواستند برای پرکردن اوقات فراغت به ماهواره پناه ببرند و در نهایت خروجی هیچ تفاوتی نداشته ؛ زیرا که گویی در آن جعبه هیچ مغز متفکر خلاقی وجود ندارد که غیر از کپی کاری ناشیانه از همان برنامه های ابلهانه و سخیف ماهواره چیزی درخور ایران و ایرانی تولید کند!
انگار عامدانه برنامه ریخته اید که تبلیغاتتان با برنامه های اجتماعی سلبریتی محورتان، همسو با سریالها و فیلمهاتان از فرزندانمان جسمهای مصرف گرای بدون فکر بسازد😡 موجوداتی دست ساز که تفکر و منطقی، غیر از ماده زدگی و تن نمایی نداشته باشند! بدون هیچ حس انسانی و شاید اعتراض و احتراز و برای اینکه کار از محکم کاری عیب نکند این برنامه را با چفتی سالانه به نام جشنواره ی فجر انقلاب با حضور یاجوج معجوج وار این مترسکهای انسان نمای رنگ رنگ محکم میکنید تا اساس فرهنگ ایرانیمان را از بنیان بخشکانید
و برای خفه کردنمان قطره چکانی گاهی چیزی مفید ارائه میدهید .
🔹 بدانید فهمیدیم؛
اگر نبود این دو راه که شما باز کردید، سلبریتیها اینگونه توهم پرچمداری همه چیز برشان نمیداشت 😏
فرهنگ مداران این مرزو بوم!
ما مادران نمیدانیم شکایت به کجا بریم؟ به معاونت زنان ریاست جمهوری که تنها دغدغه ای که ندارد اصالت زن و خانواده است؟!😏
یا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که با صدور مجوزهایش بر فیلمها و کتابهای آنچنانی، ثابت کرده تنها رسالتش حمایت از تثبیت وگسترش فحشاست؟!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شهید_علی_جمشیدی
بایستی فرمایشات نایب بر حق امام زمان (عج) را کلمه به کلمه اجرا نمایند.☝️
چه در باب #علم
و چه در باب #نفس
و چه در باب #سیاست.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس