eitaa logo
شاهنار
9 دنبال‌کننده
25 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سیاه مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا می خواهم بنویسم؟ در روایت داریم که هر فردی با آنچه دوست دارد محشور می شود. و آن طرف معجزه آخرین پیامبر(ص) کتاب است. کنار هم که بچینی می شود قسم به قلم، دوست دارم بنویسم تا صدایی باشم برای گفتن حرف محبوبم که از زبان 124000 پیامبر(ع)گفته است و هنوز مغفول مانده است. بنویسم از تئوری های مردی که سخنانش و کارش عصاره و آرزوی آنان بوده است. تا در دوره ظهور حضرت عشق (عج) اسمم جز نویسندگان و قلم زنندگان ایشان باشد.
عاشقی چیه نمی دانم اما من عاشق شده بودم، دوست داشتم هر روز کنارش باشم، و فقط او برایم حرف بزند. در عالم کودکی او مرد رویاهای من بود و هر بار من را به چالشی دعوت می کرد، مرد رویای من وقتی صدایم می زد نمی گفت عشقم، نفسم،زندگی ام، ولی من می دانستم زندگی اش بودم و من را عاشقانه دوست داشت. کاری می کردم که خلاف میلش بود یا نمی پسندید با یک قصه تذکرش را می داد. حکومت ما زمانی بود که در خانه بود تخت پادشاهی کودکانه ما برقرار می شد و هیچ فردی حق گفتن بالای چشمت ابروست به ما نداشت. هر شب قصه و بعد پرسیدن سوال حساب و شوق ما برای شنیدن و جواب دادن همه کودکی مان بود. تکه کلام همیشه دوست داشتنی اش "ننه"بود ، ننه آب خوردی، ننه غذا بخور، ننه .... و من از همان زمان عاشق کلمه ننه و ننه گفتن هایش بودم ،مرد رویاهای من. حکومت کودکانه ما شامل خانه نبود، پارک و بیرون هم بود. نذر نان امروزم یادگار اوست که هر جا که می رفت نان می برد. یکبار پرسیدم چرا نان برای ما می آوری ما که نان داریم؟ _شما قحطی را ندیده اید مردم برای یک تکه نان جان می دادند. _چرا تافتان پس بیشتر می خرید؟ اینجا تافتان ندارد مادرتان عاشق تافتان است. به ما که گفتند مریض شده است... راه دور بودیم و به ما دقیق نمی گفتند بعد ها فهمیدم مریضی سختی گرفته بود. در همان مریضی که خانه ما آمده بود و ما نمی دانستیم مثل قدیم ها اصرار کردیم به پارک برویم و با لبخند ما را برد و نگفت درد دارد. هیچ وقت باور نکردم مرد رویاهای من رفته است. اگر در این خانه نیست در آن خانه است. مرد رویایی من پدربزرگم "آقاجون" بود. برای ایشان لطفا یک صلوات بفرستید ممنونم.