eitaa logo
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
2.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
37 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم✨ بسم الله 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺 🌺 #روزهای_آخر #سید (#راوی:)
✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم✨ بسم الله 🌺(63)🌺 🌺 (:) یکی ازبچه ها گفت: آقا، شــما که مــارونصف جون كــردي، مگه شــما اسيرنشده بوديد؟! آخه سر شــب اعلام كردند که شمارواسير گرفتند. پريد تو حرفش و گفت: چي ميگی!؟مادوتا ازاونها گرفتيم. هم به شوخي گفت: ما رو گرفتند و بردند توي ، بعد هم دوتا را به عنوان کادوبه مادادند وبرگشــتيم. بعد ازيك ساعت شوخی و خنده به اتاقها رفتيم و خوابيديم. صبح فردا جلســهاي برگزارشد. نقشه هائي که آورده بودهمگي بررسي شد. با ارتش ودفترفرماندهی كل قوادرمنطقه هماهنگي لازم صورت گرفت. قرار شــد درغروب روز شانزده آذر نيروهاي با عبورازخطوط مقدمنبرددر شرق به مواضع دشمن حمله کنند و تا جاده پاكسازي كنند. سپس مواضع تصرف شده را تحويل بدهند. ســه روز تا شــروع عمليات مانده بود. شـب جمعه براي دعاي به مقر نيروهــادرهتل آمديم. ،همه نيروهايــش راآورده بود. رفتاراو خيلی عجيب شــده. وقتي دعاي را ميخواند در گوشه اي نشسته بود.از شدت شانه هايش ميلرزيد! باديدن اوناخوداگاه گريهام گرفت. سرش پائين ودستانش به سمت آسمان بود. مرتب مي گفت: # العفو... خيلی ســوزناك ميخواند. آخردعا گفت: نزديکه، اگه ما داريم کن و رونصيبمان کن. بعد گفت: دوستان
✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم ✨ بسم الله 🌺 (66) (:) کمکي نيامد. هم حمايــت نکرد. همه نيروها به عقب آمدند. شب بود که به هتل رسيديم.# آقاسيد راديدم. درد شديدي داشت. اما تا مراديد با لبخندي برلب گفت: خســته نباشي دلاور، بعد مکثي کردوبا تعجب گفت: کو!؟ هاهم در كنارما جمع شــده بودند. نفس عميقي کشيدمو چيزي نگفتم. قطرات اشــک از چشمانم سرازير شد. منتظر جواب بود. اين را از چهره نگرانش مي فهميدم. كسي باورنمي كرد كه ديگردربين ما نباشد. خيلي ازبچه ها بلندبلند گريه ميکردند. را هم براي مداوا فرستاديم بيمارستان. روزبعد يکي ازدوستانم که راديو تلويزيون رازيرنظرداشت سراغ من آمد. نگران و با تعجب گفت: شهيد شده؟! گفتم: چطورمگه؟! گفت: الان تصوير جنازه يكشــهيد روپخش کردند. بدنش پراز تيروترکش وغرق در خون بود. ســربازاي هم در کنار پيکرش از خوشــحالي هلهله ميکردند. گوينــده هم ميگفت: ما ، جلاد حکومت ايران را کشتيم
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم ✨ بسم الله 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (66) #گمنامی (#راوی:) #نيروي ک
✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم✨ بسم الله 🌺 (67) (:) ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد. نميدانســتم بايد چه کار کنم. هاي گروه مثل من بودند. انگارپدرازدســت داده بودند. هيچکس نميتوانســت جاي خالي اورا پر کند. خيلي خوب بچههاي گروه را مديريت مي کرد و حالا! پرســيد: چرا را نياورديد؟ گفتم: کســي آنجــا نبود. من هم نميتوانستم وزن او را تحمل کنم. هم خيلي نزديک بودند. ٭٭٭ مدتي بعد نيروهاي ازدشــتهاياطراف عقب نشــيني کردند. به همراه يکي ازنيروها به سمت جاده خاكي رفتيم. من دقيق ميدانستم که کجا شــهيد شده. ســريع به آنجارفتيم. خاكريز اســبي را پيدا كردم. نفربر سوخته هم ســرجايش بود. با خوشحالي شروع به جستجو كرديم. اما خبري از پيكر نبود. تمامآن اطراف را گشــتيم. تنها چيزي که پيدا شد کاپشن بود. داخل همه چاله ها را گشتيم. حتي آن اطراف را کنديم ولي ! دوستم گفت: شايد اشتباه ميکني گفتم: نه مطمئنم،دقيقاًهمينجا بود. بعد بادســت اشاره کردم و گفتم: آنطرف هم ســنگربعدي بود که يک نفردرآنجا شهيد شد. به سراغ آن سنگررفتيم. پيکرآرپي جي زن داخل سنگربود. پس از كلي جستجو خسته شديم ودر گوشه اي نشستيم. يادش ازذهنم خارج نميشــد. فراموش نميکنم يکبار خيلي جدي براي ما صحبت کرد. ميگفت: $اگرفکرآدم درست بشه، هم درست ميشه. بعد هم از گذشته خودش گفت، ازاينکه چگونه با قدرت ، فکرامثال اورادرســت کرده ودر نتيجه رفتارشان تغيير کرده اثري از پيکر نيافتيم. اوشهيد شده بود. #گمنام. از خواسته...
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(65) #وصال۲ (#راوی:) ّداخل چالهاي ســنگر گرفتيم هلي کوپتربالاي ســرماآمد وبه سمت خ
🌺 (66) (:) کمکي نيامد هم حمايــت نکرد. همه نيروها به عقب آمدند. شب بود که به هتل رسيديم.# آقاسيد راديدم. درد شديدي داشت. اما تا مراديد با لبخندي برلب گفت: خســته نباشي دلاور، بعد مکثي کردوبا تعجب گفت⁉️ کو⁉️ هاهم در كنارما جمع شــده بودند. نفس عميقي کشيدمو چيزي نگفتم. قطرات اشــک از چشمانم سرازير شد😭 منتظر جواب بود. اين را از چهره نگرانش مي فهميدم.💔كسي باورنمي كرد كه ديگردربين ما نباشد💔😭خيلي ازبچه ها بلندبلندگريه ميکردند. را هم براي مداوا فرستاديم بيمارستان. روزبعد يکي ازدوستانم که راديو تلويزيون رازيرنظرداشت سراغ من آمد. نگران و با تعجب گفت: شهيد شده⁉️💔 گفتم: چطورمگه؟! گفت: الان تصوير جنازه يك شــهيد روپخش کردند😥 بدنش پراز تيروترکش وغرق در خون بود. ســربازاي هم درکنار پيکرش از خوشــحالي هلهله ميکردند. گوينــده هم ميگفت: ما ، جلاد حکومت ايران را کشتيم
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدعبدالمهدی‌مغفوری
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (66) #گمنامی (#راوی:) #نيروي کمکي نيامد#توپخانه هم حمايــت نکرد. همه نيروها به عق
🌺 (67) ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد💔. نميدانســتم بايد چه کارکنم🥀 هاي گروه مثل من بودند😥 انگارپدرازدســت داده بودند.😭 هيچکس نميتوانســت جاي خالي اورا پر کند. خيلي خوب بچههاي گروه را مديريت مي کرد و حالا! پرســيد: چرا را نياورديد⁉️💔گفتم: کســي آنجــا نبود من هم نميتوانستم وزن او را تحمل کنم🍂 هم خيلي نزديک بودند.مدتي بعد نيروهاي ازدشــتهاياطراف عقب نشــيني کردند. به همراه يکي ازنيروها به سمت جاده خاكي رفتيم. من دقيق ميدانستم که کجا شــهيد شده😭💔ســريع به آنجارفتيم. خاكريز اســبي را پيدا كردم. نفربرسوخته هم ســرجايش بود🥺. با خوشحالي شروع به جستجو كرديم. اما خبري ازپيكر نبود💔 تمامآن اطراف را گشــتيم. تنها چيزي که پيدا شد کاپشن بود. داخل همه چاله ها را گشتيم. حتي آن اطراف را کنديم ولي !دوستم گفت: شايد اشتباه ميکني گفتم: نه مطمئنم،دقيقاًهمينجا بود. بعدبادســت اشاره کردم و گفتم: آنطرف هم ســنگربعدي بود که يک نفردرآنجاشهيد شد. به سراغ آن سنگررفتيم. پيکرآرپي جي زن داخل سنگربود. پس از كلي جستجو خسته شديم ودر گوشه اي نشستيم. يادش ازذهنم خارج نميشــد. فراموش نميکنم يکبار خيلي جدي براي ما صحبت کرد. ميگفت: اگرفکرآدم درست بشه👌، هم درست ميشه🌼. بعد هم از گذشته خودش گفت، ازاينکه چگونه با قدرت ، فکرامثال اورادرســت کرده ودر نتيجه رفتارشان تغيير کرده اثري از پيکر نيافتيم. اوشهيد شده بود. #گمنام. از خواسته...💔🥀