✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم✨
بسم الله
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (69)
#مادر
(#راوی:)
چند روزي از #شــهادت #شــاهرخ گذشــت
جلوي درمقرايستاده بودم. يك يك #پيرزن
پياده شــد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلوي درايســتادوقبلا هم ســاکن#آبادان بوده. ميگه#ســپاه بود گفت: اين #مــادرازتهران اومده ببين ميتوني #کمکش کني. #پسرم تو #گروه #فدائيانگفتم: من همه بچه هاراميشناسم. اسم پسرت چيهجلورفتم. باادب سلام کردم و
گفت: ميتوني #شاهرخ #ضرغام روصداکني.
تاصداشکنم. پيرزن خوشحال شدوفعلاگفتم:
#َسرم يکدفعه داغ شد. نميدانســتم چه بگويم. آوردمش داخل وبنشينيد اينجا رفته جلو، هنوز برنگشته چندعصــربود که برادر #کيان پور(برادر #شــاهرخ که ازاعضاي گروه بودوروزقبل مجروح شده بود) ازبيمارستان مرخص شد. يک روزآنجا بودند. بعدهم مادرش را با خودش به تهران برد.
قبــل ازرفتن، مــادرش ميگفت: چند روزپيش خيلي نگران #شــاهرخ بودم. گريه ميکنم. #شاهرخ آمد. باهمان شــب خواب ديدم که دربياباني نشسته ام وگفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم کجائي،باادب دستم را گرفت ونميگي اين مادرپيردلش برا پســرش تنگميشه؟مرا کناريک رودخانه زيباگفت: همين جا بنشين وبه پشت خاکريزرفت. ازپشت خاکريزدو #سيد نوراني به بعد به ســمت يک سنگرو
ميخنديد. استقبالش آمدند. #شاهرخ باخوشحالي به سمت آنهارفت. ميگفت وبعدهم درحالي كه دستش دردستان آنهابودگفت: مادرمنرفتم. منتظرم نباش!سال بعد وقتي محاصره #آبادان ازبين رفت،دوباره اين مادربه منطقه #ذوالفقاري
آمد. قرار شــد محل شهادت #شاهرخ را به اونشــان دهيم. من به همراه چند نفر
ديگربه محل حمله شانزده آذررفتيم. داخل جاده خاكي به دنبال نفربر سوخته
گفت: #پسرم
بودم. قبل ازاينکه من چيزي بگويم مادرش سنگري را نشان دادو
درپشــت سنگرنفربررا پيدا
اينجا #شــهيد شــده درسته؟! با تعجب جلو رفتم ورو
كردم.گفتم: بله، شما از کجا ميدونستيد!؟
همينطور كه به سنگر خيره شده بود گفت: من همينجارادر خواب ديدم. آن
دو جوان نوراني همينجا به استقبالش آمدند!!
اصلا احســاس نميکنم که شهيد
بعد ادامه داد: باور کنيد بارها اوراديدهام.
شده. مرتب به من سرميزند. هيچوقت من را تنها نمي گذارد!
خانه اي مناسب در شمال
مدتي بعد به همراه بچه هاي گروه پيگيري كرديم و
تحويل داديم. روزبعد مادر
خانواده اش مهيا كرديم. و
تهــران براي اين مادرو
ازعلت اين
سند خانه را پس فرستاد. باتعجب به منزلشان رفتم و
#شاهرخ كليد و
كار سوال كردم. خانم عبدالهي خيلي باآرامش گفت: شاهرخ به اينكارراضي
نيست. مي گه من به خاطراين چيزها جبهه نرفتم! ماهم همين خانه برامون بسه.
ســالها بعد از جنگ هم که به ديدن اين مادررفتيم. ميگفت.
اصلا احساس دوری پسرش را نمی کند .میگفت مرتب به من
پسرش هم می گفت :مادرم را بارها دیده ام .بعدا از نماز سر سجاده می نشیند وبسیار عادی با پسرش حرف می زند .انگار #شاهرخ در مقابلش نشسته .
#نشر_این_پیام_صدقه_جاریه_است
#ان_شاءالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
#پایان
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
شهیدشاهرخضرغاموشهیدعبدالمهدیمغفوری
#شهید_شاهرخ_ضرغام #مادر (#راوی:) ✍چند روزي از #شــهادت #شــاهرخ گذشــت جلوي درمقرايستاده بودم🍃يك ي
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (69)
#مادر
(#راوی:)
✍من به همراه چند نفرديگربه محل حمله شانزده آذررفتيم🦋 داخل جاده خاكي به دنبال
نفربر سوخته 🍃 قبل ازاينکه من چيزي بگويم مادرش سنگري را نشان دادو
درپشــت سنگرنفربررا پيدا🍃اينجا #شــهيد شــده درسته⁉️با تعجب جلو رفتم ورو
كردم.گفتم: بله، شما از کجا ميدونستيد⁉️
همينطور كه به سنگر خيره شده بود گفت: من همينجارادر خواب ديدم🥰آن دو جوان نوراني همينجا به استقبالش آمدند❗️❗️ اصلا احســاس نميکنم که شهيدبعد ادامه داد🌻 باور کنيد بارها اوراديده ام. شده. مرتب به من سرميزند. هيچوقت من را تنها نمي گذارد❗️خانه اي مناسب در شمال مدتي بعد به همراه بچه هاي گروه پيگيري كرديم وتحويل داديمروزبعد مادر
خانواده اش مهيا كرديم. وتهــران براي اين مادرو
ازعلت اين سند خانه را پس فرستاد. باتعجب به منزلشان رفتم و#شاهرخ كليد وكار سوال كردم. خانم عبدالهي خيلي باآرامش گفت: شاهرخ به اينكارراضي نيست. مي گه من به خاطراين چيزها جبهه نرفتم! ماهم همين خانه برامون بسه.
ســالها بعد از جنگ هم که به ديدن اين مادررفتيم. ميگفت.
اصلا احساس دوری پسرش را نمیکند .میگفت مرتب به من
پسرش هم می گفت :مادرم را بارها دیده ام .بعدا از نماز سر سجاده می نشیند وبسیار عادی با پسرش حرف می زند .انگار #شاهرخ در مقابلش نشسته .
#پایان
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
به رنگ خدا 7 .mp3
زمان:
حجم:
34.68M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🍂«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗#به_رنگ_خدا
🍁#شهیدعبدالمهدیمغفوری
فصل❼ #پایان
🔹️کتاب «به رنگ خدا» روایت زهرا سلطان زاده همسر شهید «عبدالمهدی مغفوری» از شهدای شاخص لشکر ۴۱ ثارالله کرمان که «سیده زهرا علمدار»نویسنده و «فهیمه طاهری گوکی»محقق به رشتهی تحریر درآوردهاند.
🌼راویان:شیرین سپه راد و محمود رضا غدیریان
🌺تهیه کننده:احمد خدابنده
به رنگ خدا 7 .mp3
زمان:
حجم:
34.68M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🍂«هر روزکتاب خوب بشنوید»
📗#به_رنگ_خدا
🍁#شهیدعبدالمهدیمغفوری
فصل❼ #پایان
🔹️کتاب «به رنگ خدا» روایت زهرا سلطان زاده همسر شهید «عبدالمهدی مغفوری» از شهدای شاخص لشکر ۴۱ ثارالله کرمان که «سیده زهرا علمدار»نویسنده و «فهیمه طاهری گوکی»محقق به رشتهی تحریر درآوردهاند.
🌼راویان:شیرین سپه راد و محمود رضا غدیریان
🌺تهیه کننده:احمد خدابنده
🌿خلوص محبت به فرزندان
🌿وابستگی به پدر
🌿بغل پدر
🌿چادر سفید
🌿مسجد
🌿خط خوش
🌿مداحی
🌿چگونگی شهادت
🌿کربلای۴
🌿دیماه ۱۳۶۵
🌿دعای کمیل
🌿نامحرم
🌿یک عمر حرف
🌿خدمتگزار
🌿تکلیف شرعی
🌿وصیت نامه
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯