eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
62 ویدیو
247 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
زاویه دید نمایشی_ روایت عینی 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 در زاویه دید نمایشی یا زاویه دید عینی نویسنده برای تجزیه و تحلیل روانی و خصوصیات خلقی شخصیت‌های داستان اختیار ندارد و نمی‌تواند به تک‌گویی درونی یا تشریح آنچه شخصیت‌ها به آن فکر می‌کنند یا چگونگی آنچه می‌گویند بپردازد. داستان تقریباً یکپارچه تصویرپردازی و گفتگوست و نشان دهنده اعمال و رفتار قابل رویت و تصویرپذیر شخصیت‌هاست. درست همانطور که بر صحنه تئاتر از بازیگران می‌بینیم. گرچه تصاویر دید نمایشی نویسنده از ذهن شخصیت‌های داستان بیرون می‌رود. در مورد اعمال و رفتار بیرونی آنها فعال و مایشا و دانایی کل است و می‌تواند هرجا چیزی اتفاق بیفتد و خواننده بگوید. تمام اطلاعات ضروری درباره گذشته و حال و شخصیت‌ها را به خواننده بدهد. فقط نمی‌تواند تشریح کند که شخصیت‌هایش به چه فکر می‌کنند و نسبت به حوادث و شخصیت‌های دیگر داستان چه طرز تلقی و تفکری دارند. حتی بازگشت به گذشته می‌تواند به شیوه گفتگو و صورت نمایشی و تصویری بیاید. در داستان‌هایی که با چنین شیوه نگارش یافته کمتر همه ویژگی‌های آن رعایت شده است. از نویسندگانی که در این شیوه بازگو بازگویی داستان‌های موثری نگاشته‌اند ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی است. غلب داستان‌های کوتاه و بعضی از رمان‌های او با چنین شیوه‌ای نوشته شده است. از جمله در داستان‌های آدم کش‌ها، گوشه پاک و روشن، تپه‌هایی هم مثل فیل‌های سفید؛ راوی داستان همچون نمایشنامه نامه نویسی عمل می‌کند و می‌گذارد که شخصیت داستان با اعمال و رفتار خود را نشان بدهد. دخالت راوی گاه بسیار ناچیز است و گاه اصلاً وجود ندارد. به نمونه‌ای از رمان داشتن و نداشتن اثر همینگوی توجه کنید: فرمانده گفت: وقتی قایق را به قایق خودمان می‌بستیم فکر کردم پول را به قایی خودمان ببرم. بعد فکر کردم بهتر است بگذارم همانطور که هست بماند. بخشدار گفت: صحیح همان بود که گذاشتید بماند. به سر آن یکی دیگر آلبرت تریسی ماهی گیر چه آمده است؟ _ نمی‌دانم. وضع قایق همان است که بود. جز همان دو نفر که توی قایق کشیدیم، تمامشان تکه تکه شدند. جز همان یکی که به شکم زیر فرمان افتاده است و تیر فقط به پشت سرش خورده و جلو سرش بیرون آمده. ببینید به او چه کرده. بخشدار گفت: این همان است که به بچه‌ها می‌ماند. فرمانده گفت: حالا به هیچ چیز نمی‌ماند. بخشدار گفت: آن گنده همان که مسلسل داشت و روبرت سیمونز وکیل را کشت؛ فکر می‌کنید چه واقع شده؟ چه جور تمامشان تیر خورده‌اند؟ فرمانده گفت: حتماً میان خودشان نزاع شده. حتماً سر تقسیم پول دعوا کرده‌اند. روایتگر مثل دوربین فیلمبرداری آنچه را که می‌بیند نشان می‌دهد و رفتار اعمالشان و گفتار شخصیت‌ها را به نمایش می‌گذارد. برخلاف زاویه دید دانایی کل به روانشناسی شخصیت‌ها نمی‌پردازد. نویسنده از صحنه داستان غایب است. نه توضیحی نه اظهار نظری. هیچ چیزی که ذهنیت نویسنده را نشان بدهد مثل نوشته‌های نمایشی دیگر همینگوی در این قطعه نیست. 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan