eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
99 ویدیو
436 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصیت پردازی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 شخصیت و طرح داستان دو کفه یک ترازو هستند. یعنی خمیرمایه هر دو شخصیت و طرح یکی است. هرگاه یک کفه این ترازو را بالا یا پایین ببریم طرف دیگر نیز به طور حتم حرکت خواهد کرد. البته میتوانیم درباره هر یک جداگانه هم به بحث بپردازیم مثلاً بگوییم که در هر داستان روی کدام یک بیشتر تأکید شده است یعنی کفه کدام یک سنگینتر است. هرچه ادبیات از داستانهای تفریحی فاصله بگیرد و به داستانهای تحلیلی نزدیکتر ،شود کفه شخصیت سنگینتر می.شود زیرا خوانندگان آگاه بیشتر مایلاند به جای اینکه از همان اول اعمال شخصیتها را تعقیب کنند؛ اعمال و حوادثی را دنبال کنند که شخصیتهای شناخته شده انجام میدهند. خوانندگان مبتدی را خیلی دیر و به سختی میشود راضی کرد که به خاطر شخصیتی داستان را بخوانند، ولی برعکس بیشتر این طرح داستان است که آنها را جذب میکند و این هم البته به خاطر آن است که شخصیت در داستان پیچیده تر متغیرتر و مبهم تر است. ساده تر بگوییم هر آدم ساده ای پس از خواندن داستانی به راحتی میتواند به شما بگوید که فلان شخصیت چه کاری در داستان انجام داد؛ اما فقط یک ذهن تیز و آدم فوق العاده ماهری میتواند از عهده تجزیه و تحلیل یکی از شخصیتهای داستان بربیاید. حتی داستانهای پلیسی را هم که همیشه به صورت معما طرح میشود راحت تر میتوان فهمید ولی فقط با زحمت زیاد است که میتوان شخصیت فردی را در داستانی تشریح کرد. به همین دلیل هم تکیه نویسندگان داستانهای تفریحی بیشتر روی طرح داستانهاست و همیشه شخصیت های نسبتاً ساده ای را مطرح میکنند که به راحتی میتوان به ذهن سپرد. خوانندگان مبتدی هم که همیشه از خدا میخواهند که هویت شخصیتها ساده باشد تا بتوانند به راحتی آنها را به بد و خوب تقسیم .کنند حرف دل این نوع خوانندگان آن است که «شخصیتها نباید آن قدر پیچیده باشند که ما وقتی داستان را میخوانیم به ذهنمان فشار بیاید. همچنین آنها میخواهند که شخصیت اصلی حتماً جذاب باشد البته لزومی ندارد که آدم از هر حیث کاملی باشد ولی باید حداقل به قدر کافی و از لحاظ برخی از صفات آدم برجسته ای .باشد. فی المثل آدم درستکاری باشد. خوش قلب باشد و بهتر است خوشتیپ هم باشد. اگر آدم پرهیزکاری نیست لااقل ویژگیهای مهمی داشته باشد که جبران این کمبودها را بکند به طور مثال جسور، سرزنده و یا شجاع و نترس .باشد حتی او میتواند به جنگ نظم و قانون هم ،برود ولی فقط درصورتی که دارای قلبی رئوف و نازک باشد یا عشقی سوزان وجودش را در بر گرفته و یا صفات شخصی نجیب و اصیلزاده را داشته باشد. خواننده ای که این درخواستها را دارد، داستان برایش وسیله ای برای فهمیدن تجربیات جدید نیست. بلکه مواد خامی است که با آن سوروسات اوهام رؤیایی خود را فراهم می‌کند. چنین خواننده ای خودش را در رؤیا با شخصیت اصلی داستان یکی میگیرد و به جای او در تمام ماجراها جنگ و گریزها و پیروزی ها شرکت میکند. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
شخصیت پردازی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 روش معرفی ،مستقیم این حسن را دارد که واضح است و مختصر؛ اما هیچ وقت نمیتوان به تنهایی از این روش استفاده کرد. اگر مثلاً هنر کنیم و داستان ،بنویسیم شخصیت ها باید میخواهیم دست به عمل بزنند و کاری بکنند و اگر هیچ کاری انجام ندهند داستان ما شبیه به مقاله می‌شود. وانگهی، اگر با معرفی مستقیم معرفی غیر مستقیم همراه نباشد داستان نمیتواند احساسی در ما برانگیزد؛ زیرا خواننده خواهد گفت که این شخصیت نیست که تو به من معرفی میکنی بلکه شرحی راجع به اوست. باید همان طور که به خواننده چیزی میگوییم در تأیید آن حرف عملی از شخصیت نیز نشانش دهیم. خواننده میخواهد به طور مستقیم و غیر مستقیم بشنود و ببیند تنها وقتی داستان موفق است که شخصیتهایش نمایشی شوند. یعنی مثل نمایشنامه هم حرف بزنند و هم عمل کنند. خواننده میگوید اگر میخواهی خسیس بودن فلان شخصیت را باور کنم باید به من نشان بدهی که چگونه خساست به خرج میدهد. بنابراین نویسنده ،موفق بیشتر تکیه اش بر معرفی غیر مستقیم شخصیتهاست و حتی میتواند به طور کامل و در تمام داستان از همین شیوه استفاده کند. برای اینکه شخصیتها واقعی و پذیرفتنی به نظر آیند نویسنده از لحاظ شخصیت پردازی باید این اصول را رعایت کند. الف) طرز رفتار شخصیتها باید تا پایان داستان ثابت باقی بماند یعنی شخصیتها در یک لحظه یک جور رفتار نکنند و در لحظه ای دیگر طور دیگر؛ مگر اینکه نویسنده دلایل قانع کننده ای برای تغییر رفتار شخصیت ها ارائه دهد. ب باید برای تمام رفتار و اعمال شخصیتها دلیل محکم وجود داشته باشد؛ به خصوص مواقعی که شخصیتها تغییر رفتار میدهند در این جور مواقع دلایل نویسنده باید کاملاً ما را قانع کند. اگرچه لازم نیست نویسنده دلایل تغییر رفتار شخصیت ها را به سرعت به خواننده ،بدهد ولی این حق طبیعی خواننده است که حداکثر در پایان داستان علت این تغییر رفتارها را بفهمد. ج) شخصیتها باید ملموس و واقعی باشند. یعنی نباید مجسمه تقوی، مظهر پستی و دنائت و یا دیوهای پلید باشند. همچنین شخصیت نباید ترکیبی از خصلتهای متضاد و ناممکن باشد. خواننده حتماً نباید شخصیتهای داستانی را که میخواند در زندگی خودش تجربه کرده باشد؛ بلکه باید احساس کند که شخصیتهای داستان از تجربیات خود نویسنده مایه گرفته‌اند و میتوان آنها‌ را در حوادث عادی زندگی جای داد. شخصیت های داستان را میتوان از نظر میزان تحول پذیری شان در داستان به شخصیت های سطحی و شخصیتهای جامع تقسیم کرد. شخصیت ،سطحی یکی دو خصلت بیشتر ندارد، یعنی شخصیت او را میتوان در یک جمله خلاصه کرد. ولی شخصیت جامع پیچیده و چند بعدی است، به طوری که باید برای تجزیه و تحلیل کامل شخصیت او یک مقاله مطلب نوشت. ولی البته ارزش هر دو نوع این شخصیتها از نظر داستانی یکی است یعنی داستان به هر دو آنها به یک اندازه نیاز دارد. شخصیت های جامع با همۀ ابعادشان زندگی میکنند یعنی از جهات گوناگونی با زندگی رودررو هستند. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
شخصیت‌پردازی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 مثلاً شخصیت چند بعدی هاکفین را در نظر بگیرید. با وجود اینکه فضلا و منتقدان دربارهٔ تحولات اخلاقی او جرو بحث های زیادی به راه میاندازند، هاکلبری فین برای همیشه در یاد خوانندگان خواهد ماند. شخصیتهای سطحی با وجود اینکه برخوردهای ساده ای با زندگی دارند در عین حال اگر نویسندگان ماهر بخواهند آنها را در داستان ،بیاورند طوری میآورند که برای همیشه در ذهن خوانندگان بمانند. في المثل آنها به توصیف دقیق حرکات دست صورت پا ظاهر و یا نوع خاص سخن گفتن شخصیتهای سطحی می پردازند یا ویژگی فردی آنها را بزرگ میکنند. برای مثال شخصیت سطحی ابی نزر اسکروج، در داستان سرودهای کریسمس نوشته چارلز دیکنز را میتوان در چند کلمه خلاصه و جمع وجور :کرد خسیس و بیزار از بشریت ولی این فقط په چرند نگو یش هست که از بس تکرار میکند؛ به آسانی شخصیتش به ذهن سپرده میشود و هیچوقت از یاد آدم نمیرود. نویسنده باید بکوشد تا با تمام توان به پرداخت کامل و دقیق هر شخصیت در داستان بپردازد؛ زیرا از این طریق است که خوانندگان نقش شخصیتها را در داستان واقعاً باور میکنند. بیشتر داستانهای کوتاه جا برای یک یا دو شخصیت اصلی بیشتر ندارند منظور از شخصیت اصلی، شخصیتی است که در داستان خوب گسترش یافته، گاهی تحول میپذیرد و نیز دقیقتر توصیف میشود. شخصیت های دیگر که فرعی،اند ناگزیر باید سطحی باقی بمانند. البته اگر هدف عمده داستان چیزی غیر از نمایش شخصیت باشد هیچ کدام از شخصیتها به طور کامل گسترش نمی یابند. بد نیست بدانیم که نویسندگان داستانهای بازاری، داستان خود را با شخصیتهایی گسترش میدهند که اصلاً‌ به نقشهایی که در داستان به عهده گرفته اند نمی خورند. بعضی از نویسندگان رفتار و انگیزه های شخصیت اصلی را آن قدر مبهم پرداخت میکنند که هنگامی که این شخصیت دست به عمل غیرعادی ای میزند یا تغییری در رفتارش مشاهده میشود، نه تنها ما را جذب نکرده باور نمیکنیم بلکه ککمان هم نمی گزد. من باب مثال اگر دزدی ناگهان اصلاح شده، مرد درست کاری از آب دربیاید ما باور نمیکنیم. چون باید خیلی چیزها دربارهٔ دزد بدانیم تا این تغییر ناگهانی او برایمان جا بیفتد و آن را باور کنیم البته لازم به گفتن نیست که نویسنده میتواند برای راحتی خودش شخصیتهایش را مبهم پرداخت کند و امیدوار هم باشد که این ضعف از چشم خوانندگان عادی اش دور خواهد ماند؛ ولی خوانندگان نکته سنج و ریزبین هیچگاه به راحتی از آن نخواهند گذشت. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
دوستان آموزش‌های مورد نیاز را از کانال با هشتک دنبال کنید. و....
☘☘☘دوستان آموزش‌های مورد نیاز و مورد علاقه خود را از کانال با هشتک دنبال کنید. و.... @shahrzade_dastan
🔸توصیه‌‌ای دربارۀ شخصیت‌پردازی اگر مختصری از ویژگی‌های ریز هر کدام از شخصیت‌های اصلی‌ات، به اضافۀ ده دوازده صفحه خلاصۀ زندگینامۀ آنها را پیش خودت داشته باشی، موقع نوشتن داستان کمکت می‌کند. چون باید حداقل ده بیست نکتۀ زنده و ملموس راجع به اشخاص در ذهنت باشد، تا نکته‌‌ای را در داستان راجع به آن‌ها آشکار کنی. 📚فن داستان‌نویسی ✍کاترین برسلین، ترجمۀ محسن سلیمانی @shahrzade_dastan
برای چالش این هفته کافی است که شخصیتی خیالی خلق کنید که رفتار و کردارش عجیب و غریب باشد. دوستان توجه کنید که در این چالش نوشتن داستان لازم نیست. فقط یک بند از این شخصیت را برایمان نشان بدهید. شخصیت میتواند رئال، خیالی، سورئال و ...‌ باشد. تخیل خود را آزاد بگذارید و بنویسید. @Faran239 @shahrzade_dastan
برای چالش این هفته کافی است که شخصیتی خیالی خلق کنید که رفتار و کردارش عجیب و غریب باشد. دوستان توجه کنید که در این چالش نوشتن داستان لازم نیست. فقط یک بند از این شخصیت را برایمان نشان بدهید. شخصیت میتواند رئال، خیالی، سورئال و ...‌ باشد. تخیل خود را آزاد بگذارید و بنویسید. @Faran239 @shahrzade_dastan
پیر مرد پنج سالی میشد که رمضان دو تا پایش را تقریبا از زیر ران، بالای زانو از دست داده بود .همیشه توی خونه خودش را سر میداد این طرف و آن طرف و بکمک دستها خودش را حرکت میداد.وسط اتاق یک چاله ایی بود که همیشه آتش در آن روبراه بود.هر وقت چوبها میسوخت ،چوب تازه به داخل آتش می انداخت.کتری آب هم میشه کنار آتش پر آبجوش بود و هر وقت کسی می آمد رمضان برایش سریع چایی می ریخت.رمستانها هم کرسی روی همین چاله گذاشته میشد. پنج سال قبل پاهای رمضان داخل آتش زیر کرسی افتاد و سوخت.لحاف روی کرسی هم سوخته بود.رمضان متوجه نشده بود که پایش سوخت.وقتی دکتر از او سوال کرد گفت آخه همیشه پاهایم بی حس است و گز گز میکند و گاهی چیزی را احساس نمیکند.بعد از آزمایشات متعدد به او گفته بودند قند شدید دارد. گفته بود چه میدانم آقای دکتر.من کسی را ندارم که منو به دکتر ببرد. وقتی بوی سوختگی لحاف و گوشت بلند شد ،همسایه اش فهمیده بود و با داد و فریاد بکمکش آمد. از آن موقع تاالان بیشتر اوقات رمضان تنها بود و کمتر کسی به سراغش می آمد.حوصله اش واقعا سر رفته بود. یک روز فکری به ذهنش رسید. دم اتاقش نشسته بود که دید اصغربلند رد میشود. صدایش زد و از او پرسید : موضوع ازدواج مجددت چیه؟ اصغر گفت : اردواج مجدد؟ گفت: آره .جعفر چرچی میگفت که میخواهی مجددا ازدواج کنی اصغر چیزی نگفت و رفت. بعد از ظهر اصغر و جعفر هر دو پیشش آمدند و موضوع را از او پرسیدند.وقتی جعفر را دید خنده ایی کرد و گفت داشتم با اصغر شوخی میکردم. این شوخی باعث شده بود که آنها تا شب با او حرف بزنند. اول کمی با سرو صدا و گلایه و دلخوری و آخراش با خنده و شوخی. با خودش گفت بد نشد .مرموزانه لب خندی زد و گفت : امروز سرم شلوغ بود و تفریح کردم. نفهیدم کی شب شد. از فردا هر کسی را که میدید صدا میزد و موضوعی را می پرسید. پرسیدن همان و جمع شدن آدمها توی خانه اش همان. کم کم مردم فهمیدند دروغهای او برای سرگرمی خودش است.بعضی ها تصمیم میگرفتند دیگر جدی نگیرند اما او در کارش خبره شده بود. گاهی اتفاقاتی را که واقعا افتاده بود با تخیلات خودش قاطی میکرد و چیزی سرهم می کرد و باعث میشد دو باره خانه اش شلوغ شود. افراد نمیتوانستند واقعا بیخیال خالی بندی هایش شوند. دروغ گفتن و داستان درست کردنو مردم را سر کار گذاشتن به یک عادت و حرفه برایش تبدیل شد.گاهی برخی از اهالی از دیگران میپرسیدند که چرا کسی جلوی او را نمیگیرد؟ میگفتند که بد هم نیست . برای ما هم سرگرمی شده. هر روز منتظر میشویم ببینیم که جدیدترین داستانش چیه؟ اگه یک روز داستان درست نکند همه خمار میشویم و شب نشینی های ما بدون حرف میشود. ما که میدانیم چه خبره . واسه همین جدی نمیگیریم و ما هم تفریح میکنیم. روزگار او هم میگذرد. @shahrzade_dastan
برای چالش این هفته کافی است که شخصیتی خیالی خلق کنید که رفتار و کردارش عجیب و غریب باشد. دوستان توجه کنید که در این چالش نوشتن داستان لازم نیست. فقط یک بند از این شخصیت را برایمان نشان بدهید. شخصیت میتواند رئال، خیالی، سورئال و ...‌ باشد. تخیل خود را آزاد بگذارید و بنویسید. @Faran239 @shahrzade_dastan
نوشته رویا سیف 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 گاهی وقت‌ها به او حسودی‌ام می‌شد وقتی که در یک چشم به هم زدن کوچه را طی می‌کرد. با مالیدن نوک انگشتانش به همدیگر آتش روشن می‌کرد. چشمان ریزی داشت اما وسعت دیدش زیاد بود. حتی پشت سرش را هم‌ می‌توانست ببیند. هر کجا که می‌خواست خودش را جا می‌کرد، انگار اصلا استخوان نداشت. @shahrzade_dastan