امروز سوّم خرداد، سالروز آزاد سازی خرّمشهر عزیز است.
کسانی که خاطرات خرّمشهر رو خواندند قطع به یقین می دانند که آزادسازی خرّمشهر مرهون حماسه شهید جهان آرا و شهدای مظلوم مقاومت ۴۵ روزه بود، امّا روزی که خرّمشهر آزاد شد محمد جهان آرا نبود که مسجد جامعِ آزاد رو ببینه و صدای رود کارون رو بشنوه 😭😭
حالا امروز شهید رئیسی در سوّم خرداد تدفین می شه امّا یک حماسه ایجاد کرد در اقتصاد و سیاست خارجی ایران که انشاءالله بعدها نتیجه اش رو خواهیم دید امّا مثل جهان آرا خودش نیست که ببینه 😭😭😭
و اینکه محمدعلی جهان آرا هم در یک پرواز شهید شد و سید ابراهیم رئیسی نیز همین طور 😭
#پیام_دوستان
@shalamchekojaboodi
🖤 نام پدر شهدای خدمت برای خواندن نماز لیلة الدفن:
🖤نام پدر شهید آیتالله رئیسی: سید حاجی
🖤 نام پدر شهید حسین امیرعبدللهیان: محمد
🖤نام پدر شهید آل هاشم: سید محمد تقی
🖤 نام پدر شهید مالک رحمتی: حاج اسکندر
🖤نام پدر سید مهدی موسوی: سیدمحمدعلی
🖤 نام پدر شهید سید طاهر مصطفوی: سید احمد
🖤نام پدر شهید محسن دریانوش: مختار
🖤نام پدر شهید بهروز قدیمی: اسحاق
بعد از اون طواف عاشقانه رفتند یه خونه ای کرایه کردند و سعید گفت آماده بشیم سریع بریم حرم. همه رفتند غسل زیارت کردند و رفتند زیارت.
حال و هوای خیلی خوبی داشتند و سعید که مثل همیشه بیقرار بود و توی همه کارها بال بال می زد، توی اون دو روزی که اونجا بودند بیشترش توی حرم بود و شبها هم که بچه ها خواب بودند زودتر بلند می شد و تنهایی می رفت حرم.
موقعی هم که با هم بودند گوشه ای از صحنها یا رواقها می نشستند و سعید می خواند و مداحی می کرد.
یه روز هم با هم رفتند شهربازی وکیل آباد مشهد، اونجا توی قفس طاووس ها یه طاووس سفید بود که دمش را باز کرده بود.
اتفاقا اون روز سعید لباس سفید پوشیده بود، بچه ها آمدند کنار طاووس عکس بگیرند که سعید گفت برید کنار بزارید من بشینم جلوی طاووس. بدو بدو رفت یه جوری نشست که دُمِ باز شدهی طاووس، هاله ای به دور سعید شد و عکس خیلی قشنگی از آب در اومد... (ادامه دارد)
3⃣
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزاداری خادمان حرم دقایقی پس از خاکسپاری شهید رئیسی😭😭
شنیده بودم بچههای هیئت نریمان یه وقتایی میروند خارج شهر تو بیابونیها مجلس خصوصی میگیرند...⬇️⬇️
@shalamchekojaboodi
شنیده بودم بچههای هیئت نریمان یه وقتایی میروند خارج شهر تو بیابونیها مجلس خصوصی میگیرند و حسابی روضه خونی و اشک و سینه زنی دارند.
بیدردسر و بدون محدودیت وقت و ملاحظات صابخونه و همسایه و ...
خیلی دلم میخواست یه همچین مجلسی برم. حالا شایدم تو صحبتهامون بین بچهها، این خواسته مطرح شده بود که دفعات بعدیِ اردوهای راپل، آقا سعید هماهنگ کرد حاج داود قادری همراهمون بیاد.
جاتون خالی معمولا ۵شنبهها که میرفتیم اردوی راپل، شب جمعه با نوای آقا داود که دیگه مداح پایه ثابت هیئت عشاق بود، یه مجلس خصوصی باحال در پادگان شهید چمران پرندک برپا میکردیم با میونداری آقاسعید و گریههایی که بعضا تو صورتت نگاه میکرد و اشک آدمو در میآورد.
صدای نالهها و ضجهها هم که دیگه کوههای دور و اطراف مون رو پر میکرد.
خیلی باصفا بود.
اعتقادمون هم این بود و به هم میگفتیم که این کوههای پادگان هم حالی میکنند وقتی ذکر ابیعبدالله(ع) اینجا گفته میشه، اونها هم حس دارند و درک میکنند و شاید از ما ممنون هم هستند بابت این کار.
خلاصه یادمه یکی از اون معدود مجالسی که بچهها به اعلی درجه صداهاشون رو آزاد میکردند و بدون هیچگونه محدودیتی برای اهلبیت(ع) عزاداری میکردند، اونجا بود.
این مجلس باحال و پرشور توی ذهنمون ماندگار شد و دیگه چنین برنامه ای نداشتیم تا اینکه رسیدیم به شنبه دوم دیماه ۷۴ (روز شهادت سعید) که مشابه همون مجلس بیریا و با شور و حرارتی بسیار زیاد دوباره تکرار شد.
همگی بچهها با دلهای غمبار و سنگین و با چشمان تر، توی کانون ابوذر داشتیم مقدمات کارهای روزای بعدی رو فراهم میکردیم که یه دفعه آخرشب حاج حسین سازور و چندتا از دور و بریهاشون اومدن کانون.
همه دورشون حلقه زدیم و همینطوری بی مقدمه شد یه روضهخونی و ذکر مصیبت سنگین، تو همون سالنی که سعید بعضا شبهای جمعه در بازگشت از دعای کمیل عبدالعظیم میومد وامیستاد بلند بلند اذان میگفت تا بچهها رو برای نماز صبح بیدار کنه.
همهمون اونجا چنان زار میزدیم مثل یه مادری که تازه بچه از دست داده باشه
سیستم صوتی که نچیده بودیم. دیگه صدای حاج حسین هم توی شیونهامون گم شده بود.
و در آخر سعیدی که دوشنبهها توی هیئت عشاق میونداری میکرد، آخرین دوشنبه شب اومد میون جمعیت عزادار کانون و این بار خیلی عینی و حضوری تمام روضههای حضرت زهرا(س) رو پیش چشم همه، برامون مجسم کرد.😭😭😭
روحش شاد و قرین رحمت الهی
ان شاء الله دستگیر ما هم باشند.🖤
راوی؛ آقای محمود #برزه
#خاطرات_سعید
______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
🖤 ختم قرآن به نیت شهید ابراهیم رئیسی و هفت شهید همراهش در سانحه هوایی
کافیه تنها یک آیه قرآن تلاوت کنید و لینک ختم آیهای قرآن رو برای دیگران ارسال کنید. هر ثوابی برای این شهدا بفرستیم اثرش به خودمون برمیگرده.
بسم الله👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
هدایت شده از صبح حسینی
جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست
بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست
پای شریعه لشکرم را دادم از دست
جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست
غربت سراغم آمد عباسم که می رفت
غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست
زیر بغل های مرا باید بگیری
من داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست
تنها شدم اطرافم اما ازدحام است
هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست
بی دست می شد کاش دستم را بگیری
حالا که بی تو تکیه گاهم هیچ کس نیست
فرقت شکسته با علی فرقی نداری
پاشیده تر از جسم ما هم هیچ کس نیست
صابر خراسانی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
دیشب؛ شب جمعه مورخ ۳/۳/۳ ، سیصد و سیزدهمین خاطره از خاطرات سعید در کانال قرار گرفت.
شبی که پیکرهای مطهر ۸ شهید سانحه بالگرد هر کدام گوشهای در خاک آرمید و شهیدجمهور در آغوش امام هشتم آرام گرفت.
شهیدانی که با رفتنشان چه دلها که خون کردند و با تک تک مقدرات عاشقانهی عجیب و غریبشان، چه آتش غبطه و حسرتی بر جان ها زدند. آنها که سوختند تا با خاکستر و خونشان ظهور را نزدیک تر سازند.
انشاءالله به زودی ۳۱۳ یار حقیقی خودشان را به امام عصر(عج) برسانند و در جمعه ای قریب، بانگ اناالمهدی را از کنار خانه خدا بشنویم.
آنگاه همه شهدا با بدنهای مطهرشان سر از خاک بردارند و رجعت کنند تا در رکاب حضرت بجنگند و انتقام سیلی زهرا( سلام الله علیها) بگیرند.
باشد که در این روز جمعه، این ۳۱۳ خاطره و خاطرات بعد از آن، مورد رضای امام عصر(عج) واقع شود و ما نیز در طریق زنده نگهداشتن یاد شهدا ثابت قدم باشیم.🤲
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
#یادداشت
@shalamchekojaboodi