eitaa logo
شمیم فقاهت
201 دنبال‌کننده
813 عکس
55 ویدیو
136 فایل
دروس استاد احمد ابراهیمی سال تحصیلی ۰۴_۱۴۰۳ #فقه_معاصر_شخص_اعتباری #تفسیر_سوره_مبارکه_اسراء #مکاسب_محرمه #مکاسـب_بیع #مشاوره_خارج مشاوره درسی وعلمی @Ebrahimi_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَای، وَ سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ، یَا قَتِیلَ بْنَ الْقَتِیل، الشَّهِیدَ بْنَ الشَّهِید، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه، أَنَا زَائِرُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِقَلْبِی وَ لِسَانِی وَ جَوَارِحِی، وَ إِنْ لَمْ أَزُرْکَ بِنَفْسِی وَ الْمُشَاهَدَه. 🚩صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْکَ يَا أَبَا الْحَسَن، صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، صَبَرْتَ وَأَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَيْدِی وَالْأَلْسُن. 🚩اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمان، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمان، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآن، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهان، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبین، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُه. 🚩السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه. تقدیم می شود. فعلا دروس روزانه علاوه بر سامانه در کانال شمیم فقاهت بارگزاری می شود. @shamim_fegahat
فقه ۵ ش ۱۰۷.mp3
5.31M
بسم الله الرحمن الرحیم خیار مجلس مقدمه مراد مکان متعاقدین بوده و نشستن موضوعیت ندارد اخبار بر این خیار متواتر است در همه اقسام بیع می آید ۵ مسئله در احکام خیار مسئله اول اثبات خیار برای وکیل وکیل سه صورت دارد صورت اول صرفاً مجری اجرای عقد است سه قول در مساله وجود دارد. قول اول به ۵ دلیل خیار ندارد ۱ تبادر ۲ مفاد ادله خیار برای کسی است که بر مال منتقل شده به وی سلطه دارد. الحمدلله رب العالمین @shamim_fegahat
باسمه تعالی تنبيه چهارم: تقييد به حال تمكّن تنبيه چهارم از تنبيهات اقل و اكثر ارتباطى درباره اين است كه اگر اصل جزئيّت چيزى براى عبادت و واجب و مأمور به معلوم است. ولى شك ما در اطلاق و تقييد مىباشد، يعنى امر دائر است بين اينكه سوره جزء نماز باشد مطلقا، يعنى چه در حال تمكّن و قدرت و چه در حال تعذّر و عجز از سوره. يا جزء نماز است در خصوص حال تمكّن و قدرت، وگرنه در حال عجز و تعذّر جزئيّت ندارد؟ ثمره بحث مذكور اگر سوره جزء نماز باشد مطلقا يا طهارت شرط باشد مطلقا، نتيجه آن است كه اگر مكلّف متمكن از سوره يا طهارت نباشد، اصل امر به نماز از او برداشته مىشود، زيرا بدون آن اصلا نماز مطلوبيّت ندارد تا واجب باشد و اگر سوره يا طهارت، فقط در حال تمكّن شرط يا جزء واجب باشند و در حال تعذّر شرط يا جزء نباشند، نتيجه آن است كه با عجز از سوره يا طهارت و عدم قدرت مكلّف بر آن دو خود اين جزء يا شرط ساقط مىشود و اصل نماز به قوت خود باقى است. مقتضای ادله و مراحل آن الف) در مرحله اوّل، پيش از هر چيز بايد به خود دليل جزء يا شرط مراجعه كنيم اگر اطلاق داشت و دلالت مىكرد بر اينكه سوره جزئيّت مطلقه دارد، طهارت شرطيّت مطلقه دارد، تكليف روشن است و آن اينكه با عجز از سوره يا طهارت، اصل وجوب نماز ساقط مىشود. ب) مرحله دوّم اين است كه به سراغ دليل خود واجب (اقيموا الصلاة) مىرويم. باز اگر اين دليل اطلاق داشت و مولى در مقام بيان بود و مىتوانست مقيّد كند به اينكه اگر متمكن از سوره بودى، نماز واجب است و ... ولى چنين تقييدى نياورده. پس معلوم مىشود نماز مطلقا واجب است. چه متمكّن از سوره و طهارت باشيم و يا نباشيم نتيجه اين اطلاق با اطلاق دليل جزء يا شرط كاملا متفاوت است و آن اينكه اطلاق دليل جزء يا شرط نتيجهاش بطلان اصل نماز بود با تعذّر جزء يا شرط، ولى اطلاق دليل اصل واجب نتيجهاش اين است كه با عدم قدرت بر سوره يا طهارت، بقيه را بايد بياوريم و اصل امر اقيموا الصلاة ثابت است. ج) مرحله سوّم اين است اصل برائت عقلى است يعنى عقل مىگويد اگر باقيمانده از اجزاء و شرايط (بدون جزء يا شرط متعذّر) را نياوردى مؤاخذهاى نيست و عقاب بلابيان قبيح است، زيرا نسبت به وجوب باقيمانده شك داريم در شبهه وجوبيّه اصل برائت عقلى مىآيد. اشکال حديث رفع و مانند آنكه دالّ بر برائت شرعى هستند بر برائت عقلى تقدّم دارند و مفادشان در اينجا متفاوت است، زيرا به حكم «رفع ما لا يطيقون»، سوره يا طهارت كه غير مقدور است برداشته مىشود و سوره واجب نيست ولى كارى به بقيه اجزاء و شرايط ندارد وقتى با حديث رفع، جزئيت مطلقه را برداشتيم نتيجه آن است كه پس جزء بودن سوره يا شرط بودن طهارت، مخصوص حال تمكن است و فرض تعذّر و عجز را شامل نيست و در نتيجه بايد باقيمانده را بياوريم و چنانكه ملاحظه مىكنيد برائت عقلى حكم به عدم وجوب باقى مىكرد، ولى برائت شرعى نتيجهاش وجوب باقيمانده است جواب در ما نحن فيه جاى حديث رفع و مانند آن نيست زيرا اين حديث در مقام امتنان وارد شده و متناسب با اين مقام آن است كه رافع و نافى تكليف باشد، نه مثبت آن و در مورد بحث ما اگر حديث رفع را جارى كنيم، نتيجهاش اثبات تكليف نسبت به بقيه است. پس برائت شرعى جارى نمىشود. تقدم استصحاب بر برائت و نتيجه برائت عدم وجوب باقى است، ولی مقتضای استصحاب وجوب باقی است. استصحاب: قبل از تعذّر سوره باقى اجزاء واجب بودند و الآن پس از تعذّر آن جزء، وجوب باقيمانده استصحاب مىشود و بدينوسيله وجوب اتيان ساير اجزاء ثابت مىگردد. البته استصحاب در بعضى صور جارى مىشود و آن در صورتى است كه قبلا همه اجزاء مقدور بودند امّا در صورتى كه از اوّل سوره متعذّر بود و ما هم مردّديم كه سوره جزئيّت مطلقه دارد يا نه، در اينجا از اوّل وجوب و تعلّق امر محرز نيست تا جاى استصحاب باشد. استصحاب کلی یا فردی استصحاب كلّى قسم ثالث جارى مىشود. به اين نحو كه قبل از تعذّر جزء، اصل وجوب نماز محرز بود و الآن هم همان كلّى و اصلوجوب استصحاب مىشود نه خصوصيّت آن، و يا اگر استصحاب خصوصيّت جاری شود، اين نماز نه جزئى همان دهجزئى است و همان وجوب نفسى و استقلالى باقى است، بايد بنا را بر مسامحه بگذاريم، زيرا قطعا باقى عين كل نيست در باب اجزاء هم بايد بگونهاى باشد كه مسامحه روا باشد، يعنى جزء ركنى نباشد وگرنه با تعذّر آن اصل ماهيّت صلاة لطمه برمىدارد و صدق مشكل است و نيز معظم اجزاء نباشد، بلكه صرفا يك جزء غير ركنى مثل سوره متعذّر باشد. الحمدالله رب العالمین @shamim_fegahat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إلَهِي اِعْتِذَارِي إلَيْكَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِي يَا أَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إلَيْهِ الْمُسِيئُونَ خدايا عذرخواهی من از پيشگاهت عذرخواهی كسی است كه از پذيرفتن عذرش بی نياز نگشته، پس عذرم را بپذير ای كريم ترين كسی كه بدكاران از او پوزش خواستند. @shamim_fegahat
🚩السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَای، وَ سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ، یَا قَتِیلَ بْنَ الْقَتِیل، الشَّهِیدَ بْنَ الشَّهِید، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه، أَنَا زَائِرُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِقَلْبِی وَ لِسَانِی وَ جَوَارِحِی، وَ إِنْ لَمْ أَزُرْکَ بِنَفْسِی وَ الْمُشَاهَدَه. 🚩صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْکَ يَا أَبَا الْحَسَن، صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، صَبَرْتَ وَأَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَيْدِی وَالْأَلْسُن. 🚩اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمان، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمان، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآن، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهان، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبین، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُه. 🚩السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه. تقدیم می شود. فعلا دروس روزانه علاوه بر سامانه در کانال شمیم فقاهت بارگزاری می شود. @shamim_fegahat
فقه ۵ ش ۱۰۸.mp3
7.35M
بسم الله الرحمن الرحیم ادله قول بر عدم خیار وکیل ۳. وحدت سیاق بین خیار مجلس و خیار حیوان برای وکیل وجود ندارد ۴. حکمت خیار دفع ضرر از شخص مالک است ۵. در سایر خیارات برای وکیل خیار وجود ندارد قول دوم برای وکیل خیار وجود دارد قول سوم حتی در فرض منع موکل، وکیل خیار دارد بنابر قول صحیح که برای وکیل خیار وجود ندارد آیا برای موکل خیار است؟ از جهتی البیعان شامل متعاقدین است و موکل را شامل نمی شود از طرف دیگر وکیل آلت دست موکل بوده و موکل را شامل می شود بنا بر وجود خیار برای موکل مراد مجلس دو موکل است صورت دوم وکیل در تمامی تصرفات موکل وکالت دارد در این صورت لفظ البیعان شامل وکیل می شود و برای وی خیار ثابت است آیا موکل هم خیار دارد؟ از جهتی بیع شامل موکل نشده و از طرف دیگر وجود خیار به خاطر حق صاحب مال است که وکیل هم نیابتا از طرف موکل دارد حقیقت این است که موکل خیار دارد در صورت دوم وکیل و موکل خیار واحد داشته و هر کدام زودتر اعمال نمایند نافذ است نسبت به تفرقه و جدایی دو وکیل و دو موکل احتمالاتی وجود دارد صورت سوم وکیل در این معاوضه خاص است بنابر دلیل مفاد ادله خیارات وکیل خیار ندارد و برای موکل خیار ثابت است موکل حق تفویض خیار به وکیل را ندارد ولی می تواند با وکالت دیگر به وکیل وکالت دهد. الحمدالله رب العالمین الحمدالله رب العالمین @shamim_fegahat
باسمه تعالی راه دوّم براى اثبات وجوب باقى: قاعده میسور روايات این قاعده سه دسته است. 1- حديث نبوى: اذا امرتكم بشيء فاتوا منه ما استطعتم هرگاه شما را به چيزى امر كردم، پس آن مقدارى كه مقدورتان است بايد بجا آوريد. پس بايد آنها را بياوريم و حق نداريم كلّا عبادت را ترك كنيم. 2-امام على (ع) الميسور لا يسقط بالمعسور آن مقدارى از عمل كه ميسور و مقدور است ساقط نمىشود به واسطه آن مقدارى كه معسور و متعذّر است. پس بايد بقيه اجزاء را بياورد. 3- امام على (ع): ما لا يدرك كلّه لا يترك كلّه عملى كه كلّ و مجموع آن قابل درك نيست و مكلّف دسترسى به آن ندارد، نبايد تمام آن را ترك كند و هيچ جزئى را نياورد. سه مناقشه در دلالت دسته اول 1- كلمه «من» در روايت سه احتمال دارد. الف) براى تبعيض باشد، اگر شما را به كارى دستور دادم، آن بعض از اين شىء را كه مىتوانيد بايد بجا آوريد. ب) براى تبيين باشد و آن شىء را بيان مىكند معنا اين است كه اگر شما را به كارى امر كردم پس بايد آن كار را انجام دهيد مادامىكه مستطيع و قادر هستيد. ج) من به معناى باء باشد. .. تا زمانى كه مىتوانيد و استطاعت داريد. حال دلالت حديث بر وجوب باقى از اجزاء پس از تعذّر يك جزء بنا بر احتمال اوّل است. 2- كلمه جزء در مقابل كلّ است و كلمه فرد و مصداق در مقابل كلّى و طبيعى ولى كلمه بعض هم به معناى جزء بكار مىرود . شايد مراد تبعيض به لحاظ اجزاء مركب باشد و شايد مراد تبعيض به لحاظ افراد طبيعت و كلى باشد و مورد بحث ما مركب و اجزاء است نه طبيعت و افراد كه از بحث ما اجنبى است ولى حديث داراى دو احتمال است و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. 3- اشكال سوّم اين است كه برفرض در جاهاى ديگر تبعيض به لحاظ اجزاء مركب و كلّ باشد، ولى در خصوص حديث مذكور كه مورد استدلال شماست، چاره اى نيست از حمل آن بر تبعيض به لحاظ افراد طبيعت. رسول خدا بر منبر سخنرانى مىكرد و فرمود: خداوند حج را بر شما واجب كرد شخصى به نام عكاشه از پاى منبر برخاست و گفت: «يا رسول الله آيا حج همه ساله بر ما واجب شده و هر سال بايد حج بجا آوريم؟ پيامبر از او اعراض كرد، تا آنجا كه وى دو يا سه بار سؤال خويش را اعاده كرده رسول خدا فرمود: «واى بر تو چه تضمينى دارى كه من بگويم آرى، به خدا سوگند اگر بگويم آرى، حج بر شما هرساله واجب مىشود و اگر چنين شد شما نمىتوانيد انجام دهيد و به زحمت مىافتيد و اگر ترك كرديد، كافر مىشويد پس بىخود از من سؤال نكنيد و آنچه را كه من نسبت به آن سكوت كردم شما هم سكوت كنيد پيشينيان به همين جهت هلاك شدند كه زياد سؤال مىكردند. سپس فرمود: فاذا امرتكم بشيء فاتوا منه ما استطعتم و اذا نهيتكم من شيء فاجتنبوه. حال مورد حديث سخن از اجزاء و كلّ نيست و سخن از افراد و طبيعت است، چون هر سال يك حج، فردى از طبيعت و كلّى حجّ است نه جزئى از اجزاء آن و وقتى در چنين مواردى مىفرمايد: اذا امرتكم ... متناسب اين است كه مراد از بعض همان فرد باشد اى فاتوا فرده الذى استطعتم نه جزء مركب. در نتيجه از حديث نبوى اين مطلب استفاده نشد كه اگر جزى متعذّر شد، حتما بايد بقيه اجزاء اتيان شود. الحمدلله رب العالمین @shamim_fegahat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِي فَسُرَّنِي بِلِقَائِكَ يَوْمَ تَقْضِي فِيهِ بَيْنَ عِبَادِكَ بار خدايا، روزی كه در آن ميان بندگانت حكم می كنی، مرا به ديدارت خوشحال كن. @shamim_fegahat