#جلسه_سی_سوم
#شروط_عوضین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔷 ادله دال بر صحت اشتراط و جواز بیع
ادله دال بر صحت اشتراط و صحت جواز بیع در فرض اشتراط به دو قسم ادله عامه و دلیل خاص تقسیم می شود.
*⃣ الف. ادله عامه دال بر جواز
۱. الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها
اشتراط بیع از کیفیت وقف است و کیفیت وقف نافذ است.
٢. المومنون عند شروطهم
شرط اطلاق دارد و شامل شرط در وقف می شود.
◀️ اشکال
شرط جواز بیع با مقتضای وقف منافات دارد پس ادله فوق شامل آن نمی شود.
◀️ جواب
اشتراط جواز بیع با مقتضای نفس عقد وقف منافات ندارد زیرا وقف تحبیس اصل و تسبیل منفعت است و متضمن ابدیت و تابید نمی باشد.
بلکه اشتراط با اطلاق عقد وقف منافات دارد زیرا تحبیس ظاهر در دوام است و اگر مسوغی برای بیع نباشد اقتضای تابید دارد.
* شاهد بر عدم منافات
۱. عقد وقف با مسوغات بیع جمع می شود اگر وقف فی نفسه اقتضای تابید و دوام داشت امکان تجمیع مسوغات بیع که در صور سابق گذشت با وقف ممکن نبود.
٢. در جواب ادعای صاحب جواهر گذشت که نفس جواز بیع موجب بطلان وقف نمی شود بلکه بیع خارجی موجب جواز می شود. اگر تابید و دوام در نفس و ذات وقف بود به صرف جواز بیع باید عقد وقف باطل میشد بلکه بعد از جواز بیع، وقف ثابت است و لکن بیع آن مال وقفی جایز می باشد. و بعد از بیع خارجی موضوع وقف منتفی می شود و وقف باطل می شود.
◀️ انواع حبس در وقف
در وقف دو نوع حبس داریم.
حبس نوعی و حبس شخصی.
* بر فرض که بین وقف و بیع منافات باشد بیع برای بطن موجود و مصرف کردن ثمن توسط بطن موجود با وقف منافات دارد و لکن تبدیل موقوفه و خرید بدل با عقد وقف منافات ندارد.
* حبس نوعی
مقتضای اصل عقد وقف حبس نوعی است به این معنی که طبقات موقوف علیهم نمی توانند مانند ملک طلق و آزاد با آن رفتار کنند مثلا یک طبقه (بطن موجود) موقوفه را بفروشد و ثمن آن را مصرف نماید.
این محدودیت در ذات وقف نهفته است و اقتضای هر وقفی است.
* حبس شخصی
عین موقوفه بماند و هیچ کس حق بیع آن را نداشته باشد. این حبس اقتضای اطلاق وقف است که اگر مسوغی برای بیع نباشد این حبس برای موقوفه ثابت است ولیکن اگر مسوغی مانند خراب شدن یا خوف خراب یا اشتراط بیع در متن عقد موجود باشد اطلاق وقف ثابت نیست پس حبس شخصی وجود ندارد فلذا بیع آن جایز خواهد بود.
فتامل
حبس یکی است و میان نوعی و شخصی تفاوتی نیست و هیچکدام مقتضای ذات وقف نیست بلکه هر دو مقتضای اطلاق وقف است و در حقیقت دو تا حبس یکی است.
مثلا همان مثالی که برای حبس نوعی بیان شد اگر بطن موجود محتاج شود حق فروش و مصرف نمودن ثمن را دارد و این حق به جهت ترخیص شارع است اگر حبس مقتضای ذات وقف بود چنین ترخیصی ممکن نبود.
*⃣ ب. دلیل خاص بر جواز اشتراط
◀️یک روایت صحیحه از موقوفات امیرالمومنین علیه السلام با ترجمه می آید.
◀️ ظاهر این روایت شریفه جواز اشتراط بیع برای بطن موجود که اول سلسله است می باشد فضلا از اینکه جواز را برای جمیع بطون ثابت کند.
حتی در اشتراط صحیح است که موقوف علیهم ثمن فروش را مصرف کند فضلا از اینکه با ثمن بدل بخرد و وقف نماید.
◀️ موارد دال بر جواز اشتراط
۱. ... فیقضی به الدین ... (با مال وقفی دینش را ادا کند)
٢. ... جعله سری ... (وقف را ملک طلق و آزاد خود قرار دهد)
٣. الی الحسن بن علی (اختیار فرزندان علی و اموالشان را به حسن علیه السلام دادم)
۴. ... فلیبعها ان شاء ... (اگر خودش خانه غیر وقفی برای سکونت دارد می تواند خانه وقفی را بفروشد)
◀️ دلالت روایت
۱. تاویل روایت به اینکه این متن وقف نامه نیست بلکه هدیه بوده است مشکل است.
و یا اینکه مراد از بیع بیع ثمره است نه بیع عین مشکل است.
٢. عمل به روایت هم مشکل است زیرا مشهور فقها از این روایت اعراض نموده اند.
💎متن و ترجمه وقف نامه امیرالمومنین علیه السلام ، در جلسه بعدی می آید.
الحمدلله رب العالمین
#جلسه_پنجاه_چهارم
#شروط_متعاقدین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔹 وجه چهارم:
با اجازه مالک چه چیزی میخواهد اصلاح شود و چکونه معامله صحیح واقع میشود؟
مسأله دو حالت دارد:
حالت اول: مالک همان کاری را اجازه میدهد که بایع انجام داده و قصد فضول را إمضاء میکند
این حالت باطل است زیرا از طرفی بیع صحیح در این حالت آن است که ثمن به ملک صاحب مثمن داخل شود نه فضول غاصب، و از طرف دیگر مالک قصد بایع را اجازه کرده است و قصد بایع این بوده که ثمن به ملک بایع وارد شود نه صاحب مثمن و این با صحت عقد منافات دارد
حالت دوم: اجازه مالک ارتباطی به بیع وقصد بایع فضولی ندارد بلکه خود یک عقد جدید است و امضاء عقد فضولی نیست.
اشکال این حالت هم این است که منشَئ غیر از مجاز و مجاز غیر از منشَئ است.
🔹نقد وجه چهارم:
👈جواب اول: مبدلیت اجازه
میرزای قمی فرمودهاند وقتی میگوییم اجازه مصحِّح عقد است، مقصود این نیست که اجازه به فعل و قصد بایع فضول، ضمیمه شود و در نتیجه عقد مؤثر واقع شود، تا اشکالات شما وارد باشد، بلکه مقصود این است که وقتی مالک اجازه میدهد بیع را گویا بیع را با رضایت خود و برای خود واقع ساخته است نه اینکه مکمّل کار بایع باشد، بلکه مبدِّل کار بایع است و به نوعی عقد جدید منعقد شده است.
👈نقد جواب محقق قمی
تحقق بیع با اجازه (ایجاب) مالک بدون نیاز به قبول از جانب مشتری خلاف اجماع و عقل است، زیرا عقل میگوید قبول مشتری تابع ایجاب بایع بود و زمانی که متبوع (ایجاب بایع) کالعدم باشد تابع آنهم کالعدم است پس میشود وجود تابع بدون متبوع (یا معلول بدون علت) و این هم ممکن نیست.
دفاع از محقق قمی:
این قول که اجازه مالک عقد جدید باشد و نیاز به قبول جدید نداشته باشد بین فقهاء قائل دارد. برخی معتقدند اجازه در بیع فضولی عقد و بیع مستقل است و بدون نیاز به قبول جدید از جانب مشتری همان اجازه مالک به جای ایجاب و قبول کافی است.
جواب به دفاعیه:
مقصود ایشان اجازه مالک در عقد فضولی بایع للمالک (مسأله اول و دوم) است نه این مسأله سوم که بایع فضول لنفسه است. در بیع فضولی للمالک، اجازه مالک در جایگاه همان ایجاب بایع فضول قرار میگیرد و مشتری هم همان بیع للمالک را قبول نموده بود لذا نیاز به قبول جدید نیست، اما در ما نحن فیه ایجاب بایعِ فضول، لنفسه بوده و قبول مشتری هم به همین بیع فضول لنفسه تعلق گرفته است و اگر اجازه مالک ایجاب جدید به عنوان بیع للمالک باشد قبول مشتری نسبت به بیع للمالک هم مستقلا لازم است، و ایجاب للمالک بدون قبول بیع للمالک توسط مشتری، خلاف عقل و اجماع است چنانکه توضیح دادیم.
الحمدلله رب العالمین
🔴⚡️توصیه های امروز حضرت آیت الله خامنه ای به بسیجیان و آحاد مردم!
⚡️نصیحت اول:
🔺بسیجی بمانید!
⚡️نصیحت دوم:
🔺قدر خودتان را بدانید!
⚡️نصیحت سوم:
🔺دشمنتان را بشناسید. (کیست؟ ضعفش کجاست؟ نقشه هایش را بشناسید.)
⚡️نصیحت چهارم:
🔺رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید. (محاسبه نفس) سعی کنید جلو بروید.
⚡️ نصیحت پنجم:
🔺امروز مهمترین شیوه دشمن، دروغ پردازی است. پس تبیین کنید.
⚡️ نصیحت ششم:
🔺یکی از آسیب پذیریهای دشمن، روشن بینی (بصیرت) شماست.روشن بینی خود را افزایش دهید.
⚡️ نصیحت هفتم:
آمادگی عملی را حفظ کنید و غافلگیر نشوید.
⚡️ نصیحت هشتم:
🔺مراقب نفوذ دشمن در درون مجموعه بسیج باشید.
♨️توصیه آخر:
🔺ولَا تَهِنُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
#بیانات_رهبری
#امام_خامنهای
#جهاد_تبیین
@shamim_fegahat
#جلسه_سی_سوم
#شروط_عوضین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔆 متن وقف نامه امیر المؤمنین علیه السلام
هذا ما أوصی بِهِ وَقَضی بِهِ فِی ماله عَبْدُاللّه علیٌّ ابتغاءَ وجه اللّه ، لیولجنی به الجنّة ویصرفنی به عن النّار ویصرف النّار عنّی یوم تَبیَضُّ وجوهٌ وتسودُّ وجوهٌ ، أنّ ما کان لی من مالٍ بِیَنبُع یعرف لی فیها وما حولها ، صدقة ورقیقها ، غیر أنَّ رباحا وأبانَیْزَرَ وجُبَیرا عتقاءٌ لیس لأحد علیهم سبیل ، فهم موالیّ یعملون فی المال خمس حِجَج ، وفیه نفقتُهم ورزقهم وأرزاق أهالیهم .
ومع ذلک ما کان لی بوادِ القری کلّه من مال لبنی فاطمة ، ورقیقها صدقة .
وما کان لی بدَیْمَةَ وأهلُها صدقة ، غیر أن زُرَیْقا له مثلُ ما کتبتُ لأصحابه ، وما کان لی بِأذِینةَ وأهلُها صدقة ، والفَقیرَیْن کما قد علمتم صدقة فی سبیل اللّه .
وإنَّ الذی کتبتُ من أموالی هذه صدقة واجبة بَتْلَة ، حیّا أنا أو میّتا ، یُنفق فی کلّ نفقة یُبتغی بها وجهَ اللّه فی سبیل اللّه ووجهه ، وذوی الرحم من بنیهاشم وبنیالمطلب والقریب والبعید .
وإنّه یقوم علی ذلک الحسنُ بن علیّ ، یأکل منه بالمعروف ، وینفقه حیث یراه اللّه عزّوجلّ فی حلٍّ محلَّل ، لا حرج علیه فیه ، فإن أراد أن یبیع نصیبا من المال فیقضی به الدینَ فلیفعل إن شاء ولا حرج علیه ، وإن شاء جعله سَرِیَّ المِلک ، وإن وُلدَ علیّ وموالیهم وأموالهم إلی الحسن بن علیّ .
وإن کانت دارُ الحسن بن علیّ غیر دار الصدقة فبدا له أن یبیعها إن شاء لا حرج علیه فیه ، وإن شاء باع ، فإنّه یقسِّم ثمنَها ثلاثة أثلاث ، فیجعل ثلثا فی سبیل اللّه وثلثا فی بنیهاشم وبنیالمطلب ، ویجعل الثلثَ فی آل أبیطالب ، وإنّه یضعه فیهم حیث یراه اللّه .
وإن حَدَثَ بحسن حَدَثٌ وحسین حیٌّ فإنّه إلی الحسین بن علی ، وإنّ حسینا یفعل فیه مثل الذی أمرتُ به حسنا ، له مثل الذی کتبتُ للحسن وعلیه مثل الذی علی الحسن .
وإنّ لبنی ابنَیْ فاطمة صدقة علیّ مثل الذی لبنی علیّ ، وإنّی إنّما جعلتُ الذی جعلت لابنَیْ فاطمة ابتغاءَ وجه اللّه عزّوجلّ وتکریم حرمة رسول اللّه صلی الله علیه و آله وتعظیمهما وتشریفهما ورضاهما .
وإن حَدَثَ بحسن وحسین حَدَثٌ ، فإنّ الآخر منهما ینظر فی بنی علیّ ، فإن وجد فیهم من یرضی بهداه وإسلامه وأمانته فإنّه یجعله إلیه إن شاء ، وإن لم یرفیهم بعض الذی یریده فأنّه یجعله إلی رجل من آل أبیطالب یرضی به ، فإن وجد آل أبیطالب قد ذهب کبراؤهم وذوو آرائهم ، فإنّه یجعله إلی رجل یرضاه من بنیهاشم .
وإنّه یشتَرِطُ علی الذی یجعله إلیه أن یترکَ المال علی أصوله ویُنفق ثمره ، حیث أمرتُه به من سبیل اللّه ووجهه وذوی الرّحم من بنیهاشم وبنیالمطلب والقریب والبعید ، لا یُباع شیء منه ولا یُوهب ولا یُورَّث .
[وإنّ مال محمّد بن علیّ علی ناحیته ، وهو إلی بنی فاطمة علیهم السلام ] ، وإن رقیقیَّ الذین فی صحیفة صغیرة التی کُتِبَتْ لی عتقاء .
هذا ما قضی به علیُّ بن أبیطالب فی أمواله هذه الغد من یوم قدم مِسْکن ابتغاء وجه اللّه والدار الآخرة ، واللّه المستعان علی کلّ حال ، ولا یحلّ لامرئٍ مسلم یؤمن باللّه والیوم الآخر أن یقول فی شیء قَضَیتُه من مالی ولا یخالف فیه أمری من قریب أو بعید .
أمّا بعد ، فإنّ ولائدی . . .
هذا ما قضی به علیّ فی ماله هذه الغد من یوم قدم مِسْکَن . شهد أبوشمر بن أبرهة وصَعصَعة بنُ صُوحان ، ویزیدُ بنُ قیس وهیّاجُ بن أبیهیّاج . وکتب علیّ بن أبیطالب بیده لعشرٍ خلون من جمادیَ الأولی سنة سبع وثلاثین .
#جلسه_پنجاه_پنجم
#شروط_متعاقدین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔹جواب دوم: دخیل نبودن قصد فضول
نکته اول: بایع فضولی قصدش تملیک کتاب بود به مشتری و همین را هم بر زبان آورده و به مشتری گفته ملّکتک الکتاب بعشرة دراهم، یعنی به ملک تو در آوردم کتاب را به ده درهم، پس در مورد مالکیت مشتری بر مثمن و کتاب در إنشاء بیع تصریح کرده که به ملک مشتری در میآورد، اما در مورد مالکیت ثمن در ایجاب بیع سخنی نگفته است.
نکته دوم: پس در نکته اول إنشاء بیع توسط بایع مشکل خاصی ندارد، اما اینکه ثمن ملک چه کسی باشد را میتوان از حقیقت و ماهیت معاوضات به دست آورد که چنانکه قبلا هم گفتیم حقیقت معاوضه آن است که ثمن به ملک کسی داخل شود که مثمن از ملک او خارج شده، در اینجا هم با اجازه مالک ثمن باید به مالک داده شود چون کتاب از ملک او خارج شده بوده و بایع فضول فقط واسطهگری کرده است.
نتیجه: تملیک مثمن (کتاب) در ایجابی که توسط بایع فضول انجام شد معلوم شده و مشکلی هم نیست که در صورت اجازه مالک کتاب ملک مشتری شود، اما اینکه ثمن ملک چه کسی شود چون غالبا بایع نمیگوید ثمن به ملک چه کسی داخل شود و حقیقت معاوضه خود قرینه است بر اینکه ثمن به ملک کسی وارد میشود که مثمن از ملک او خارج شده بوده، لذا فقط با اجازه مالک، ثمن ملک مالک میشود و نیازی به تصویر عقد جدید و قبول جدید نداریم.
👈 مناقشه در جواب دوم
کلام در جایی صحیح است که فرد فضول بایع باشد اما اگر فرد فضول پولی را از دیگری دزدیده و غصب کرده و با آن میخواهد لباسی بخرد اینجا به فروشنده اصیل (غیر غاصب) میگوید تملّکتُ منک هذا الثوب بهذه الدراهم، یعنی به ملک خودم درآوردم لباس را در مقابل این دراهم، در این صورت فرد فضولِ غاصب لباس را خریده است و و هم قصد نموده و هم در عقد بیع تصریح نموده لباس را برای خود خریده است، حال اگر مالک اجازه دهد فعل فضولِ غاصب را، باید بگوییم لباس به ملک فضول در میآید.
جریان اشکال مطلقا
علامه میفرماید اگر مشتری جاهل به غصب باشد هر چند بایع فضول در إنشاء و الفاظ عقد نگفته ثمن ملک من باشد اما مشتری ثمن را به ملک او در میآورد و اگر مالک اجازه کند در اصل قبول مشتری را امضاء نموده و ثمن ملک بایع فضول خواهد شد. پس مشکل اصلی در این است که مشتری چون علم ندارد به فضولی بودن باید ثمن را به او تملیک میکند.
اشکال به علامه
اگر بایع فضول نباشد بلکه وکیل یا ولی هم باشد باید این اشکال وارد باشد در حالی که احدی از علما چنین چیزی را قائل نیستند.
توضیح مطلب این است که وقتی عاقد وکیل یا ولی باشد، فرد مقابل اگر جاهل به وکالت باشد مثمن یا ثمن را به عاقد تملیک میکند در حالی که ملک عاقد نیست، پس در موارد وکالت یا ولایت هم باید بر خلاف مشهور بگویید عقد باطل است.
جواب علامه به اشکال
اشکال وارد نیست زیرا در جایی که عاقد وکیل یا ولیّ است مقصودِ فرد مقابل، تملیک به شخص عاقد نیست بلکه مقصود تملیک به عنوان عاقد است که اعم است از عاقد اصلی یا نائب بودن چنانکه در عرف با اینکه بایع میداند مشتری وکیل است میگوید این کتاب را به تو فروختم، لذا عنوان عاقد که أعم است از اصلی و نائب بودن اشکال را برطرف میسازد و ثمن یا مثمن به شخص عاقد تملیک نشده بلکه به عنوان عاقد تملیک شده است.
اما در مورد فضولی نمیتوان عنوان عاقد را در نظر گرفت زیرا عنوان عاقد یا بر مالک اصلی منطبق است یا بر فرد مأذون از طرف مالک و فرد فضول هیچ یک از این دو نیست لذا تملیک ثمن یا مثمن به فرد فضول قابل تصحیح نمیباشد.
الحمدلله رب العالمین
تفسیر اسراء جلسه ۴.mp3
3.25M
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه اسراء
#جلسه_پنجم
دوستان بحث تفسیر
بعد از استماع به شخصی حقیر پیام دهند.
@Ebrahimi_Ahmad
@shamim_fegahat