eitaa logo
شمس (ساقی)
475 دنبال‌کننده
177 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بازار بی‌مَتاع) مزخرف سرایی فراوان شده دل شاعر از غم پریشان شده که در این فضای مجازی وشان سخن گفتن امروزه آسان شده چنان‌است که مرغکی خانگی بدون پر و بال ، پَرّان شده ز فرط جهالت به وز وز مگس به نزد عقابان، به جولان شده و یا آن که بوزینه‌ای در خیال چو آهوی دشت و بیابان شده ندیده برون را چو طفلان، ولی شتابان چو مردان میدان شده ندیده‌ بحز عکس دریا به چشم شناور ، به دریای عمّان شده چکیده دو قطره ز طبعش اگر... گمان کرده ابر است و باران شده نداده تمیز ِ گَله را ، ز گرگ... به دشت خیالات، چوپان شده اگرچه ندیده به غیر از خزان به توصیف فصل بهاران شده بوَد گر چه در قعر ظلمت ، اسیر به چشمان خود ، ماهِ تابان شده به زشتی اگر چه بوَد شهره او... گمان کرده یوسف ز کنعان شده به خوی دَدی ، کرده خو ز ابتدا به ظاهر، اگرچه که انسان شده بدون اصول دیانت ، دریغ... به ظاهر قرین مسلمان شده مریض علیلی که درمانده است طبیب ِ دل دردمندان شده چو دریوزگان ، در فضای مجاز گروهی به پا کرده سلطان شده نبرده اگر بویی از معرفت بناگاه ، استاد عرفان شده نخوانده فنون و اصول سخن دریغا دریغا ، سخندان شده نرفته به مکتب ، کتابت کند نخوانده غزل هم غزلخوان شده به دو بیت مختل ، به آلودگی گهی طاهر و گاه عریان شده ز مُهمل‌سُرایی به شوق و شعف مهیای تألیف دیوان شده نخوانده کلامی ـ ز نقد کلام ـ به نقد آمده‌ست و سخنران شده دریغا ، که استاد شعر و سخن در امروزه، طفل دبستان شده به بازار مکارگان ، بی متاع فسوسا که دارای دکّان شده ز فرط حماقت ، به ران ملخ... چو موری ، به نزد سلیمان شده ز ابیات سست و بدون اصول... شده زیره ، سوغات کرمان شده چه گویم ز طوفان جهل و غرور که پژمرده ، گل‌های بستان شده فسوسا که در چشم نابخردان... خزف‌‌مهره لعل بدخشان شده دریغا و دردا ، که کاخ سخن... در امروزه از جهل ، ویران شده اگرچه شده قافیه "شایگان" مپندار ، از باب نسیان شده که طبعم ، علی‌رغم اندیشه‌ام خروشیده ناچارِ عِصیان شده چه حاصل دگر شاعری ، (ساقیا)! که این‌سان سخندان فراوان شده همان به که عزلت کنی اختیار که قدر هنرمند ، ارزان شده... سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«مادر امام سجاد علیه‌السلام» در مدیح مام زین العابدین دختر شاهنشه ایران زمین گیرم از اسناد گوناگون مدد تا کنم انشاد ، نظمی مستند «شهربانو» ، نام آن بانو بوَد فاطمه، نامش ز دیگر رو بوَد هم غزاله نام او هم مریم است شاهزاده بانوی مُلکِ جم است یزدگرد سوم ، آن شاهِ عجم هست باب آن عزیز و محترم چون که شاهنشاه ایرانی نسب کُشته شد در جنگ ایران و عرب گشت بعد از جنگ چون دختش اسیر بُرد او را شرطه‌ای نزد امیر چون حجاب از روی او برداشتند هتکِ حرمت چونکه بر او داشتند کرد فریاد و بگفتا : « هرمزا...! تیره شد رویت که رفت از سر حیا» تا خلیفه از جهالت ، بی‌سبب با تحکّم کرد ، بر بانو غضب داد حُکم مرگِ او را ، زین گُمان که بر او توهین شده در آن میان شد امیرالمؤمنین ، حامی او پارسی چون کرد با او گفتگو بعد از آن آن فخر ایران و عرب که بوَد استاد آداب و ادب ـ گفت با آنکه از او شد خشمگیر: چون نمی‌دانی زبان این اسیر ـ بی‌جهت بر پای این بانو مپیچ چون زبان او نمی‌دانی تو هیچ او ز اجداد خودش گوید سخن بیش ازین آتش به قلب او مزن او اسیر ماست ؛ باشد بی گناه خاصه آنکه هست دخت پادشاه احترامش هست واجب بر عرب کس ندارد حق کند بر او غضب بعد از آن گفتا به آن دُخت عجم نزد ما هستی پس از این محترم کرد، از او خواستگاری آن امام بر حسین اطهرش ، با احترام گفت: جبری البته در کار نیست اختیاری هست و با اجبار نیست می‌توانی رد کنی بی اعتذار چونکه حق داده‌ست بر تو اختیار شهربانو گفت چونکه من به خواب دیده‌ام او را ؛ نمایم انتخاب می‌پذیرم تا که گردم همسرش هم انیس و مونس و غمپرورش چشم‌ها شد خیره بر سیمای او در سکوتی مبهم و بی گفتگو تا علی رو کرد آن‌جا بر حسین گفت ای جان پدر، نور دو عین! او برایت همسری نیکو بوَد کفوِ تو از سوی یزدان، او بوَد چون برایت آوَرَد پوری فکور برترین فردی که باشد مثل نور روشنی بخشد ز رویش بر جهان که به نزدش خم کند سر، آسمان با اطاعت ، از امیرالمؤمنین مرتضی داماد خیرالمرسلین ازدواج دختر شاه عجم با حسین بن علی، فخر اُمَم ثبت شد در پیش چشم مسلمین طبق شرع دین اسلام مبین با کرامت شد عروس مرتضی همسر شاه شهید نینوا بعد از آن گردید بازوی حسین تا که گردد هم‌_ترازوی حسین شیعه‌ی او شد ، نه تنها همسرش بلکه شد در وقت مِحنت یاورش غمگسارش گشت در اوقات غم تا مبادا آورَد از غصه ، کم داشت گرچه تاج شهزادی سرش شد حسینی تاج عزت ، افسرش مادر سجاد ِ آل مصطفی (ص) گشت آن بانو ، ز الطاف خدا او نه تنها مادر سجاد هست مادر آن زینت عباد هست ـ نُه امام شیعه را ، او مادر است چون حسین بن علی را همسر است بعد ِ میلاد امامُ السّاجدین (ع) روح او پَر زد به فردوس برین داغ او بنشست بر جان حسین اشک غم، تر کرد دامان حسین پیکرش شد دفن در خاکِ بقیع خاکِ غم آلوده‌ی پاکِ بقیع در جوارش چار امام شیعیان چار معصوم از تبار آسمان خفته‌اند آنجا بدون بارگاه از عناد دشمنان روسیاه نیست غم زیرا به لطف کردگار بر بقیعِ خسته دل ، از روزگار ـ با شهامت پیش چشم اشقیا بارگاه عشق ، می‌گردد بنا (ساقیا)! در وصفِ مام آن امام قدر وسع خویش کردی اهتمام گرچه دانم یک ز صد را گفته‌ای گوهر نظم و ادب را ، سُفته‌ای تا از آن بانو به سهم خویشتن بین شاعر ها ، بگردی نغمه‌زن. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/07/12 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌لعنت به جنگ و جانی و جنگ افروز لعنت به این : تـوحّـش مـَـردم_سـوز ‌ ‌لعنت به آن که : بهــره بَــرَد از جنـگ لعنت به آن که : گشــته ســتم آمــوز‌ ‌ ‌سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ضعیفان یاربودن کم کند تشویش را خاکساری ارج بخشد گوهرِ درویش را گِرد قدرتمند گردیدن ، کند جان را تباه عاقبت آتش بسوزاند حریم خویش را سيد محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"اَلسَّلامُ عَلَیكِ یٰا فاطِمَة المَعصومَه"​​​​​​​ اگر داری هزاران درد بی‌درمان بیا اینجا که با اذن خدا باشد طبیب دردها اینجا اگرچه هست پنهان مرقد خیرالنسا ، اما به‌شوق مرقد آن بانوی عظما ، بیا اینجا مزار حضرت معصومه‌ی قم را زیارت کن که باشد جلوه‌ای از مرقد خیرالنسا اینجا دعاهایت اجابت می‌شود در این حرم زیرا که خفته، اخت سلطان سریر ارتضا اینجا دلِ درمانده و غمدیده‌ی خود را مداوا کن که بی‌شک هست هم دارو و هم دارالشفا اینجا بنوش از آب سقاخانه‌‌اش در صحن آیینه که می‌باشد یقیناً چشمه‌ی آب بقا اینجا ببوس این بارگاه و رفعت آن را تماشا کن که باشد بوسه‌گاه مرتضی و مصطفی اینجا دلِ خود را گرهْ زن بر ضریح این حرم با عشق که دل را می‌کُند از بند این دنیا ، رها اینجا دو رکعت با خلوص دل نماز عشق ، برپا کن به بالاسر، که تا بینی به چشم دل، خدا اینجا نمی‌ماند به‌جا ، کاخی همیشه جاودان اما بقا را می‌توان بینی در این دار فنا ، اینجا غبارِ غم بشوی از دیده و دل با نمِ اشکی ـ که بی‌شک می‌دهد هم دیده و دل را جلا اینجا مِس زنگاری دل را جلا ، نَه!... بل طلا دارد به اکسیری که بر دل می‌زند این کیمیا اینجا مشو غرّه به مال و جاه و... قلبت را مصفا کن ندارد فرق زیرا در نظر، شاه و گدا اینجا نه تنها این حرم در قم ندارد مثل و همتایی که هم شأن است حتی با مقام اولیا اینجا نه تنها اهل قم بالد به خود ، از شأن این بانو که می‌بالد به‌خود زین خواهری، حتی رضا اینجا به غیر از شهر خود، هر آشنا باشد غریب اما تفاوت نیست بین هر غریب و آشنا اینجا چنانکه شهر قم را عُشّ آل مصطفی خوانند بنازد شیعه بر این بارگاهِ باصفا ، اینجا خوشا چشمی که دل، بندد به دیدار حریم او چو اهل قم، که گردیده به گنبد، مبتلا اینجا خوشا آنکس که عادت کرده تا آید به‌گوش او مناجات و اذان از مأذن ِ گلدسته‌ها اینجا خوشا آنکس که سر را می‌گذارد بر حریم او بدون ادعا و عاری از روی و ریا اینجا چو می‌بوسد ضریح باصفایش را به صدق دل زیارت کرده گویی مرقد شمس الضحا اینجا شفاعت می‌کند چون شیعیان را در صف محشر چگونه می‌توان دل کَند، از صحن و سرا اینجا اگر گم کرده‌ای راه خودت را از سر غفلت بیا در این حرم، زیرا که باشد رهنما اینجا گنهکاری اگر حتی دمی آید به این درگاه شود شرمنده‌ی کردار، بی‌چون و چرا اینجا دخیل مِهر می‌بندد ضریح زرنگارش را که بخشیده شود از جرم و عِصیان و خطا اینجا خلاصه دست خالی رد نمی‌گردیم ازین درگاه «اگر از صدق‌ دل‌، آریم‌ روی‌ التجا اینجا» ۱ دل زنگاری‌ات را پَهن کن در این حریم مِهر که پای زائرانش می‌دهد آن را جلا اینجا مَشام جان، معطر کن به عشق (ساقی) کوثر اگر خواهی شوی مست از شراب جانفزا اینجا سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/07/22 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ استاد مجاهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو سال ، از غــم مرگـت گذشت ای مادر چه سـال‌ هــا که دگـر ، برنگشت ای مادر پس از تو مهر و وفا سایه پرکشید از سر چه‌سان رقم، زنم این سرگذشت ای مادر ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا ‌‌‌‌آن مــادری که در همه عــالــم ، یگــانه بود در جمــع ما چــراغ صفــابخش خــانه بود ‌‌‌ آن "زهــــره" ی منــیر سمـــاوات معـــرفت در آسمـــان خـــانه ، فــروغــی یگــانه بود ‌‌دنیـــا بـــرای روح بلنـــدش صفـــا نداشـت سوی بهشـت پـــر زد و مُـــردن بهـــانه بود ‌‌ ‌‌مــادر برفت و مِهر و وفایش به جای، ماند چون بحــر مِهــر و الفـت او بـی‌کــرانه بود ‌‌ ‌‌تنهـــا نبـــود مـــــادر دلسـوز و مهــــربـــان در همسری ز لطــف و محبـت ، یگــانه بود ‌‌فــرهیـختـــه معلـــم و آمـــوزگـــار مهــــر تــدریـس او بلیـــغ‌‌تــریــن عـــارفـــانه بود ‌ ‌مــا را اگر نصیـب شـده قــدر و جــایگــاه مـرهـون لطف اوست که یک پشتوانه بود ‌ ‌تـوفیـق مـا به لطف خــداونــد ذوالجــلال از سجــده‌هــای مـــادر و ذکـر شــبانه بود ‌‌درد و دریـــغ و آه کــه بـــاد خــــزان وزید بُـرد آن گلــی که در دل خـــانه نشـانه بود ‌‌بـا درد همنشین شد و بــا درد خـــو گرفت شاکر ز لطف حضرت حـق خـاضعـــانه بود ‌‌تــاریک گشـته محفـــل‌مــان بـی‌حضـور او چون شمـعِ شـب‌فــروز شبستانِ خــانه بود ‌‌ ‌در گوشِ جـان ، طنین نوایش نوازشی‌ست آن مــادری کـه زمــزمــه‌اش عاشقــانه بود ‌‌داغی‌ بوَد به دل که ز جان شعــله می‌کشد از مــرگ او کـه بــر دل مــا ، تــازیــانه بود ‌‌مــادر بخواب! خوش که ز دل‌هــا نمی‌روی از بـس‌ محبـتـت بــه همــــه دلبــــرانه بود‌ ‌‌(سـاقی) سـرود مــرثیــــه‌ای در فـــراق او آری کـه شعـــر او سخنـی صـــادقـــانه بود سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
😭😭😭 بـار سفــر را بست از دنیـا چو مـــادر در پنجــم آبـــان، بــزد بــر قلبـــم آذر از بعـــدِ مـَـرگِ او شــده ورد زبــانــم: نفرین به این دنیا و این چرخ ستمگر سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز بی باری بسوی آسمان سر، گر صنوبر کرد درخت تاک ، از بار گران ، سر زیر پیکر کرد خس و خاشاک را بر روی دریا می‌توانی دید ولی در قعر دریا ، می‌توانی صید گوهر کرد. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
آنکس که پاک‌طینت و پاکیزه‌جام نیست مَســتیِ او همیـشگـی و مُســتدام نیست دل را تهـی کنـیم، ز هر بغـض و کیــنه‌ای ظـرفِ کثـیف ، لایـق آب و طعــام نیست سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن‌که عمری از دنائت ، حقّه‌بازی می‌کند کار روباه و شغال و گرگ و تازی می‌کند عاقبت در دام می‌افتد به پای خویشتن بس که از حدّ گلیمش ، پـادرازی می‌کند سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرطِ خِرد آن است که خوانند اَمیرش آن را که فقیری ، ننموده‌ا‌ست حقیرش هرچند فقیر است ، ولی در نظر خلق... این عزت نفس‌است که کرده‌است امیرش نفروخته خود را به دِرَم در همه احوال خواری نخریده‌‌است ز چشم و دلِ سیرش غافل ز رعیّت نشود خان جوانمرد داند که دگربار ، رسد خیر کثیرش بی درد ، نفهمد غم درمانده‌ی نان را گر درک کند ، غصه کند یک شبه پیرش در کوره‌ی سوزان چو نهند آهن جامد تا اوجِ فلک ، می‌رود آوای نفیرش دنیاست زنی عشوه‌گر و شوخ و سبک سر "آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش" از بند تعلّق ، نکُند هیچ گه آزاد... آن بی‌خبری را که جهان کرده اسیرش هرچند که گامی ننهد بر سر گوری هر زنده پس از مرگ به گور است مسیرش درویش ندوزد نظر خویش به هستی بر فرش سلیمان ندهد کهنه حصیرش هرگز نکند خم ، سر خود نزد توانگر چون ساخته با قرصه‌ای از نان و پنیرش یک عمر علی گفته و گوید چو به عالم دل بسته به مولا و ولایت ، ز غدیرش آن کس که سپارد دل خود را به خداوند حتی بدهد در ره حق ، طفل صغیرش... وآنگاه شود از طرف حضرت دادار دروازه‌ی حاجات و شمارند کبیرش دل‌سنگ مشو چونکه به‌دولت رسی ای دوست! دیدیم بسی سنگ ، که کردند خمیرش آن شاخه که از جهل کُند سرکشی، آخِر دارند به مقراض تدابیر ، قصیرش سرسخت چو شد نادرِ افشار ، به گاهی شد کشته پس از توطئه‌ چینی وزیرش اورنگ شهان را نبوَد رونق مطلق دیدیم که از شاه گرفتند سریرش آن کس که شود از همه غافل ز تکبّر بی پرده ببیند که کُند عُجب، حقیرش شاهنشه قاجار هم آن روز ، ترور شد که بی‌خبر افتاد ، از آن یار خبیرش یعنی که مشو غرّه به این تخت صدارت گفتم سخنی را به تدبّر ؛ بپذیرش ظلْمات شود پهنه‌ی این عالم هستی خورشید نتابد اگر آن روی منیرش افسوس! که ناچار شود آنکه ز رأفت دیدند همه خرد و کلان، خیر کثیرش این رسم جهان‌است که از فرط حسادت هرکس به فراز است ؛ کشانند به زیرش هر چند هنر دارد و جادوگر عشق است که شعر و خط و معرفتش کرده شهیرش جادوی قلم را ، بکند درک، کسی که فهمد سخن کِلکِ هنر را ، ز صَریرش ۱ جامی بطلب از کفِ (ساقی) که به‌دوران هرگز نتوان یافت به میخانه ، نظیرش . سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi ۱ـ آواز قلم هنگام نوشتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلام علیكِ یا فاطمةالزهراء) که دیده؟ سنگ به آیینه، بی‌بهانه زدن شرار ، بر در و دیوار آشیانه زدن ؟ کمان جور کشیدن به پنجه‌ی بیداد به قصد غصب فدک، تیر بر نشانه زدن به‌سان باد خزان ، در اوان فصل بهار به‌شاخ و برگِ "گل یاس" تازیانه زدن ز بغض و کینه و نفرت ز شاخه‌ گل‌چیدن ـ به‌داس ظلم‌ ـ به‌هنگامه‌ی جوانه زدن به زهر حَنظل نارس ز جهل و بی‌خردی و حِقد و بخل ، به بنیان رازیانه زدن به‌شوق جاه و مقامی ز خو‌ی اهرمنی شرر ، به سینه‌ی غمدیده‌ی زمانه زدن در اوج خواری و زاری و از قَساوت قلب شبانه شعله‌ی حرمان به قلب خانه زدن چراغ خانه‌ی زهرا ، کجا شود خاموش به سنگ فتنه بر آن نور جاودانه زدن ؟ چگونه می‌شود آرام ، قلب ناآرام به تازیانه به بازوی نازدانه زدن ؟ شب گناه ، به آلودگی سحر کردن خراب رقص و سَماع و می مُغانه زدن ز فرط بلهوسی و رذالت مطلق... به چنگ، چنگی و بر قیچک و چَغانه زدن پس از وداع نبی ، با دسیسه و نیرنگ چو رهزنان، به دل مسلمین شبانه زدن به قصد غارت اموال مسلمین ناگاه به‌سان دزد ، به گنجینه‌ی خزانه زدن سپس به غصب خَلافت خلاف وعده‌ی حق بدون تکیه‌گهی ، دم ـ ز پشتوانه زدن بدون هیچ وجاهت به تخت بنشستن دم از ولایت ِ الله ، خودسرانه زدن به بال شب‌پره در آسمان شب نتوان نقاب ، بر روی آن اختر یگانه زدن رسول حکم ولایت ، بزد به نام علی هنوز بی‌شرفان‌اند ، گرم چانه زدن علی‌است شاه ولایت که تخت شوکت او کجا جدا شود از هم ، ز موریانه زدن ؟! علی‌است مظهر عدلی که در تقابل ظلم شده‌‌است شهره به اِستادگی و جا نزدن دریغ ، قافیه بسته‌‌است دست شاعر را به زلف شعر ، نداند ، چگونه شانه زدن... وگرنه از غم و اندوه، می‌توان دل را خلاف قاعده ، بر بحر بی‌کرانه زدن! بسوخت (ساقی) دلخون، ازین غم جانکاه دگر چگونه توان؟ دم ، از این فسانه زدن!... سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/08/09 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشتی عمرت اگر از ضربِ در پهلــو گرفت ابــر غــم در آسمان خانه از هر سـو گرفت گشت ویـران خانه ی مولا ز طـوفـان اجل خانه نه! دنیا سراسر خم شد و زانو گرفت سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا