((اَلسَّلامُ عَلَیـْكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#روز_پدر
#ولادت_امیرالمؤمنین_مبارک
"مقصد خلقت"
خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت
جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت
تو کیستی که خـدا گفـت جمـلهی "لـولاك"
تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت
ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو
بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت
هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان
زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت
بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد
بهــانه ای به جز از خــلق بیشمار نداشت
تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم
وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت
بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود"
کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت
اگرچـه هسـت طـــلا، شیء پـُـر بـهـــا امـا
یقیـن بـــدون نگـــاه علـــی عیــار نداشت
به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟
خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت
تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر
به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت
بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان
برای حضرت حـق، بـیتـو افتخــار نداشت
علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان میشد
علـی نبــود اگـر ، فصـل هــا بهـــار نداشت
زنـی، که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا
بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت
رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد
کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت
گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوهی توحیـــد
که بی ولای تو این باغ، برگ و بـار نداشت
دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ کیــن بلهــوسی
کـه تـاب رزم تـو در وقـت کـــارزار نداشت
بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی
که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت
جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه میسوزد
که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت
اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را میداشت
ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت
به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق:
جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بابالحوائج امام کاظم)
(غزل مثنوی)
#محبس_هارون
شب صلای غم و درد و ماتم است امشب
که صحنهای ز صلای مُحرّم است امشب
نوای ضجّه ز سوی عِراق میآید
بهگوش، بانگ غم و افتراق میآید
سیاه و سرخ و کبود است آسمان عِراق
ز دودِ آتشِ بیدادِ سینه سوزِ فِراق
شب فِراق، شبِ مویههای جانسوزی است
شبی که عامل آن دشمن سیَهروزی است
شبی که اخترِ برجِ ولایتِ هفتم...
که بود رونقِ هفت آسمان و هَم انجم
افول کرد و جهان گشت ظلمتِ کامل
نشست گَردِ غم و مِحنت و عزا بر دل
شرر ز دیده زبانه کشید بر گردون
که کرده چشم فلک را ز داغ، کاسهی خون
فغان و ناله بلند است تا به عرش خدا
که جنّ و اِنس و مَلَک گشتهاند نوحهسُرا
به هرکجا نگری هست رنگ غصه و غم
به جان شیعه فتادهاست آتش ماتم
نوای «وا اَبتا» در عِراق پیچیدهاست
نفَس به سینه بوَد حبس و خون به هر دیدهاست
ز مثنوی به غزل میکشد مرا این شعر
که عرضه دارم وصف امام با این شعر
«امام موسیِ کاظم» ، امامِ خوبیها
پس از تحمل عمری شکنجِ جانفرسا
که خم نکرد قدِ سروِ خویش را هرگز
به نزدِ هارونِ روسیاهِ پست و دغا
گرفت تاب و توان را ازو که از سرِ جهل
شکسته بود ستونِ حکومتش یکجا
به خشم آمد هارونِ عاری از عزت
چو دید افزون گردیده عزت موسا
نداشت تاب تحمل که پیش چشمانش
کنند عزت و تکریم، آن امامی را ـ
که با صلابت و اِستادگی و عزت نفس
گرفته بود به سُخره، حکومت اعدا...
اگرچه کرد به زندان امام را به حِیَل
نشد دمی که به عجز آورد امام، اَبَدا
که کرد «سندی شاهک» به حبس، مسمومش
پس از شکنجه و آزار سخت و مِحنتزا
که آن امامِ صبور ـ آن امامِ در زنجیر
به سربلندی و عزت ز بند جور و جفا
کشید پَر به سوی آسمان و لکّهی ننگ
نشاند بر رخ هارونِ پَست و گشت رها
دوباره پُل بزنم از غزل، به مثنویام
که کاهم از غمِ و اندوه و دردِ رنج و بلا
اگرچه در همه_عمرش اسیر زندان بود
به بندِ مَحبسِ هارونِ نامسلمان بود
شمار نسل شریفش به کوری اعدا
بوَد فزون ز کراماتِ ایزد یکتا
که هست خاکِ عجم، مَضجع عزیزانش
چو شاهِ توس که جانها بوَد به قربانش
چنانکه حج فقیران حریم اقدس اوست
پناه ملّت ایران و شیعه، از هر سوست
به «شهر قم» ، گهری همچو : لؤلؤ لالا
بوَد چو حضرت معصومه بانویی عظما
چو از عنایت حق هست «شافع محشر»
شدهاست موجب فخر پدر، چنین دختر
اگرچه کُشته شد آن هفتمین امامِ همام
نشاند بر ذلّت، دشمنانِ خون آشام...
شهادت است پیام مقاومت به جهان
که ضد ظلم، بکوشید با تمامِ توان
زبان خامهی (ساقی)است قاصر از توصیف
به مدح و منقبت و قدرِ آن امام شریف...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
بعثث خاتمالانبیا، حضرت محمد مصطفیٰ (ص) مبارک باد.
#مبعث
در زمانی که بشر با چشم بینا کور بود
روزهای آفتابی، چون شبی دیجور بود
سرنوشت دختران محکوم خاک گور بود
هر کسی بر کشتن نوزاد خود مجبور بود
آفتابی سر زد از مشرق چو اسلام مبین
کرد روشن از شعاعش ظلمت روی زمین
شد پیام آور کسی که بود اهل آسمان
آنکه از مَدّ نگاهش نقش بسته کهکشان
تا کند ابلاغ، فرمان خداوند جهان...
گفت: من هستم محمد، خاتم پیغمبران
دین من اسلام و قرآن مبین، آیین من
هست قرآن برترین و هست کامل دین من
در «حِرا» قرآن حق گردید بر من آشکار
جبرئیل آورد پیغام خدا ، در آن دیار
گفت: «اقرأ یا محمد»! آیهی پروردگار
گفتمش خواندن نمیدانم؛ بگفتا ای نگار :
«اِقرا بِاسمِ رَبّكَ...» ؛ خواندم به آوای بلند
گشت روشن آیهها بر من بدون چون و چند
«قم فأنذر» گفت بر من آن خدای بیقرین
تا کنم آگاه، انسان را ، ز قرآن مبین
گرچه گرگِ شرک و کینه از یسار و از یمین
کرده از بغض و عناد و حیله در راهم کمین
از خدا خواهم مرا تا از گزند مشرکان
در مسیر اعتلای دین حق، دارد امان
کفر و بیداد و تجاوز بود در هرجا عیان
بود «ابوسفیان»، بزرگ مکّه و بازارگان
بَردهداری بود عادی، در عیان و در نهان
غارت و عِصیانگری و ظلم و نخوت توامان
بتپرستی بود مَشی و شیوهی اهل حجاز
کز جهالت، با بتان بودند در راز و نیاز
تا محمد(ص) آمد و بتهای سنگی را شکست
گفت: دست حضرت حق، از همه بالاتر است
رشتهی جهل و خرافات عرب از هم گسست
گفت از حق تا شود مخلوق حق، یکتاپرست
نیست شایان پرستش، دست ساز آدمی
کِی توان خوانَد بشر، بت را خدای عالمی؟
گرچه قوم مشرکین با کینه و خشم و غضب
دشمنی کردند از آغاز، با او بی سبب
بود راسخ آن رسول الله اعظم روز و شب
تا دهد پایان به جهل و خودسریهای عرب
پرچم اسلام شد در اهتزاز و پایدار
چونکه اسلام است دین کامل پروردگار
برترین مَردی که او را مَحرمِ اَسرار بود
هم مُرید و همنشین و مونس و غمخوار بود
همچنین در غزوهها بعد از نبی، سالار بود
او علی شیر خدا ، آن حیدر کرار بود
چون علی را دید در معراج با خود مصطفی
گفت: غیر از من نداند کیست «شاه لا فتی»
(ساقی) کوثر علی اَست و شفیع محشر است
همسر زهرا و آرام دل پیغمبر است
بعد احمد ، از تمام انبیا والاتر است
شیعیان را بعد پیغمبر امیر و رهبر است
آنکه در وصفش بگفتا جبرئیل از افتخار
« لا فتیٰ اِلا علی، لا سَیفَ اِلا ذوالفقار »
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
"اَلسـَّلٰامُ عَلَیْـكَ یٰا اَبٰاعَبـْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن"
#سرحلقهی_احرار
جز شه عرش آشیان سرحلقهی احرار نیست
لشکر اسلام را ، مانند او سالار نیست
داد جانش را اگر در راه آزادی و عدل
در عدالت بهتر از جان لایق ایثار نیست
زادهی زهرا حسین! ای نور چشم مرتضی
عالمی گر سر بساید بر حریمت عار نیست
زنده کردی دین حق را با نثار خون خویش
خونبهای خون تو ، جز حضرت دادار نیست
کربلا شد قبلهی عشاق و راه عشق گشت
چونکه مجنون را به جز لیلا کسی دلدار نیست
ای شهنشاه عدالتخواه و آزادی طلب!
نقرهی آیینهی عدل تو را زنگار نیست
از علی آموختی عدل و کرم را از ازل
راه عدل البته بی پیچ و خم و هموار نیست
عدل باشد قلهی مردانگی و بندگی
هیچ کوهی جز عدالت تا ابد سُتوار نیست
چون اساس بندگی در عدل معنا میشود
در ترازوی عدالت ، جز علی معیار نیست
گفت ایزد در ولایت ، از میان مسلمین :
بعد احمد هیچکس چون حیدر کرار نیست
ای که حاشا میکنی از ماجرای فاطمه(س)
شاهدی بهتر ز مسمارِ در و دیوار نیست
دزد ایمان ، پشت بام خانهها کرده کمین
ای دریغ از خواب غفلت هیچ کس بیدار نیست
ای که می پویی ره آزادگان کربلا !...
خود رها کن از جهانی که بجز افسار نیست
در عمل باید شوی پویندهی راه حسین(ع)
قلب را تطهیر کن! کردار در گفتار نیست
کربلا یعنی رها گشتن ز تزویر و ریا
رهرو صادق اسیر خرقه و دستار نیست
کربلا یعنی نرفتن زیر بار ظلم و زور
گرچه هر نالایقی شایستهی پیکار نیست
گفت ابوذر حق و تسلیم ستمکاران نشد
بود آگه که مَصون از کینهی کفار نیست
گو حقیقت را که حق ماند همیشه پایدار
مَرد حقگو را که بیمی از طناب دار نیست
در میان شیعیان سینه چاک مرتضی(ع)
واقف اسرار حق چون میثم تمار نیست
هر که خونخواهی کند بر شاه دشت نینوا
در سلحشوری نظیر حضرت مختار نیست
کعبهی آمال ، امروزه به چنگ گرگ هاست
گرگ هم حتی چو این نامردمان خونخوار نیست
چون علی را چارمین خوانی نداری درک حق
آیهی "اکملتُ..." غافل! قابل انکار نیست
از علی بر ما ولایت هست تا روز شمار
غیر از این مرکز ، تشیّع را خط پرگار نیست
"هل اتی" در وصف مولا گشت نازل بر نبی
مقصد خالق به غیر از حیدر کرار نیست
چون علی حصن حصین باشد به لطف کردگار
شیعه را محکم تر از حصن علی دیوار نیست
گوهر گنجینهی اسرار چون باشد علی
هر سفالی لایق گنجینهی اسرار نیست
بوده از اول علی و هست تا آخر علی
هرکه گوید غیر ازین ما را به ایشان کار نیست
چون خریداری ندارد حسن خلق و معرفت
ای دریغا ، یوسفی کالای این بازار نیست
(ساقیا) امشب خماران را بنوشان جرعهای
زآن طهورا مِی که در خمخانهی خمّار نیست
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi