eitaa logo
شمس (ساقی)
497 دنبال‌کننده
190 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
نفــرین به‌دستی که به‌ خــون آغشـته باشد بـــذر شقــــاوت ، در زمـیـــنی کِشــته باشد نفـــریـن بـه آن اندیشــه‌ای کــه ظـــالمـــانه جز قتـــل و غـــارت نیست او را در زمـــانه اکنون "یمــن" گـردیده جــولانگــاه نــاپــاک خـون مسلمـان می‌خورد چون مــارِ ضحـاک بیچــاره‌مــردم در "یمــن" در خـون نشستند در خــون به ‌دست دولـت صِهیــون نشستند مُسلِــم کشی‌هـای "میــانمــار" و "فلسطیـن" بـاشـد ز خبـث ذات صِهیـون‌هــای بـی‌دیــن سـیری ندارد در جنــایت ، غــرب ِ شیطــان از بس‌که خـون خورده‌ست از خلق مسلمان خــار دوچشـم غـــرب می‌بـاشد چو احمــد گویی ربــوده خــواب از آنان محمـــد (ص) ای ظـــالمیـن غـــرب! بــر انســان نتـــازیـد هرچند قومی بی اسـاس و حقـــه بـــازیــد بــویــی از انســانیـت و مــــردی نبــــردیــد نـامــردمـی کردید و خــون خلـق خـوردیــد حیــو‌ان نــریــزد خــون همنــوعـان خـود را دارد تفــــاوت نــزد او ، هــم‌جنـس و همتــا شد مشت‌تـان وا ، بس کنید این کیــنه‌ها را ای ســنگ‌دل‌هـــــا...! نـشـکنـــید آییــنه‌ها را هــی بـر مسلمـــانــان ایـن عــالــم نتــازیــد گــویـی ز نسـل نطفـــه‌هــای بــی‌جــوازیــد اســـلام ، دیــن همـــدلـی و مهـــربــانی‌ست اســـلام ، آیـیــــن خــــــدای آسمــــانی‌ست اســـلام با ظــلم و تبـــاهـی در ستـیز است بر سیــنه‌های ظــالمــان شمشــیر تیـز است ظـــالـــم_تبـــاران یهــــودی در فـلسـطیــن ایــن تشنگـــان خـــون انسـانیـت از کیــــن بــا کشــتن فــــرزنــدگــــان دیـــن ِ اســـلام غصـب فلسطیـن کــرده‌اند از ظــلم مــادام "قـــدس" شریف افتــاده در چنـگ ستمکـار گشـته اسـیرِ غــاصـبان پست و خـونخــوار مـــرگـــا بـر این حکـّــام جهــل و روسـیاهی نفــریــن بــر ایــن انـدیشـه_‌ورزان ِ تبـــاهی (ساقی) رسد روزی که با وحــدت، مسلمان غـالـب شود بر صِهیونیسم و غـربِ شیطان تا ریشـه‌کـن گردد به عـالـم ظــلم و بیـــداد تا کـس نبـیــند تـا قیــامـت ، جـــور جـــلاد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1399 eitaa.com/shamssaghi
(خراب آباد) بیــا و نقشه‌ی این شهـــر را ـ خـــراب بکش به گوشه گوشه‌ی این شهر ، اضطراب بکش ریـــا و ریــوْ در ایــن شهـــر می‌کند بیـــداد ز روی چهـــره‌ی اهـــل ریـــا ، نقـــاب بکش از آن که دم زنـد از فعـل نیک و کـار ثــواب فقـط خیــانــت و کــــردار نــاصــواب بکش از آن که روزی خود را ز خــون پـاک شهیـد کُنـَـد به حیــله و تــرفنــــد ، اکتـساب بکش بکـش تمــــامـــی دزدان شهــــر را ، بیــــدار ولیک شحنه‌ی این شهـر را به خــواب بکش بکـش کــویــر عطشـناک، پهنــه‌ی این شهــر‌ تمــام وسعــت این شهـــر را ، ســراب بکش گــروه انــدکی از شهـــر را به عیش مـــدام بقیـــه را همــگی غـــــرق در عــــذاب بکش اگرچه نیست تـوان خــریـد نـــان و کبـــاب ولــی پـــدرهـــا را ـ بــا دلــی کبــــاب بکش نبـین که فقـــر سبـب شد به آنچـه می‌دانی ولــی تو بـر سر زن‌هــا فقط حجـــاب بکش اگرچــه تلــخ شــده کــــام ملـت این شهـــر ولــی تــو از نمـک و شـــور انقـــــلاب بکش به پیش چشم خــردمنــدِ این خـــراب آبــاد عــــلامتـی ز ســـؤالاتِ بــی‌جـــــواب بکش به پــــای هـــر کــه بــــزد دم ز نـــــام آزادی به قعـــرِ محبس‌هــا رشـته‌ی طنــــاب بکش اگرچه کـرکـس نـاکـس گشوده بـــال مـــراد ز نــامــــرادی‌هــا در قفــس ـ عقــــاب بکش تمـام معتـــرضــان را بـه نـــام شــورشـــیان به بنـــدِ دارِ جفــا ، گـرمِ پیــچ و تــاب بکش اگـرچــه رنــگ پــریــده ز چهــــره‌هـــا امـــا ز خــونِ دل همه را غــرق در خضــاب بکش اگـر که خـواسـتی آینـــده را کنی تــرســیم بیــا و بــا قـلمـت نقـشی از حبــــــاب بکش خـلاصه چونکه شدم خسـته از جفــای فلک بـــــرای راحـتـــی‌ام ، راهِ انتخـــــــاب بکش نمی‌رسد اجـــل ـ این ســنگدل که منــتظرم بــــرای رفتــن مــن حــالــت شــــتاب بکش چو کـوه اگرچه سِـتادم به روی پــای خودم ولــی تـو پـــای مــرا ، آهــــن مــــذاب بکش نشد چو راحت و خـوابـی مرا به روی زمین تـو خــوابگـــاهِ مـــرا ، در دلِ تـــــراب بکش اگــرچــه سـایــه‌ی غــــم بـود دایمــم بر سر ولــی تـو قبــــر مـــرا ، زیـــر آفتــــاب بکش بــرای آنکــه نخـــوانَـــد کسی مـــرا از مـــن بـه سنگ قبـــر ـ مرا عکسی از شــباب بکش گلــی نشد که بچیـــنم اگـــر ؛ کنـــار مــــزار بــرای دلخــوشی‌ام شـیـشه‌ی گــــلاب بکش به روی سـنگِ مـــزارم ، نمــــاد‌ی از (ساقی) بــرای رهگـــذران ، جــامـی از شــراب بکش سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(میلاد امام زمان "عج" مبارک باد) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (همیشه بهار) امير قافله آن شهسوار می‌آيد قرار خاطر هر بی‌قرار می‌آيد خزان اگرچه گرفته تمام عالم را گلی كه هست هميشه بهار می‌آيد چو هست قحط تراوت درين كوير عطش به كام تشنه لبان آبشار می‌آيد سحاب رحمت حق آن بهار جاویدان به آبیارى اين شوره‌ زار می‌آيد نسيم مِهر، وزيدن گرفته بر عالم نشاط و خرّمی پایدار می‌آيد مَهی كه هست ز پشت و قبيلهٔ خورشيد به دفع ظلمت اين شام تار می‌آيد غبار گام به گامش دواى ديدهٔ ماست طبيبِ عشق چه نيكوعِذار می‌آيد بگو به يوسفِ كنعان بساط خود برچين كه يوسف دگری از قرار می‌آيد هلا، كه خفته به غاريد وقت بيداری‌ست! خبر رسيده كه آن یارِ غار می‌آيد شكسته‌كشتی دل‌هاى موج حادثه را بَرَد ز بحر فنا ، تا كنار ، می‌آيد براى آن که بسوزد به آهِ سوته دلان رداى كفر و ستم... شعله‌‌وار می‌آيد براى آن كه بگيرد تقاصِ کرب و بلا يگانه منتقم هشت و چار می‌آيد براى آن كه كند قلع و قمع دجّالان عَلم بدوش ِ به كف ذوالفقار می‌آيد براى آن كه به خاک افكند شقاوت را ز شاهراهِ عدالت، سوار می‌آيد براى آن كه كند شهر عشق را آباد خبر دهيد كه آن شهريار می‌آيد بگو به مطرب عرفان ترانه‌ای سر کن که از کرانه ی غیبت، نگار می‌آید بزن به چنگ ترنّم، نت نکیسا را که عشق و شادی و شور و وقار می‌آید چو هست (ساقی) عشّاقِ دردمند جهان دواى دل‌شدگان ِ خمار می‌آيد . سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1392 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(یـا ابـاصـــالــح المهـــدی ادرکنی) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (طبیب دردمندان) بیا پایان بده صبح امید این شام ظلمانی میفشان پردهٔ زلف و مکن رخسار، پنهانی چو آن روی دل افروزت ، بُوَد ماهِ شبستانم چرا پنهان کنی خورشیدِ رخ ای يوسف ثانی به چاه عشقت افتادیم اما بی‌چراغ دل حجاب ما، بُوَد اعمال ما ای ماهِ کنعانی نوشتم نامه‌ها تا که شوی آگاه از رازم اگرچه نا‌نوشته قصه‌ی مارا تو می‌خوانی شدم بیمار هجرانت، بیا ای مونس جانم! تویی دارو تویی درمان، طبیب دردمندانی پی لیلای حسنت گشته‌ام مجنونِ سرگردان بیا ما را رها گردان از این وادی حیرانی بیا و یک نظر بر این دلِ شوریده‌ی ما کن که تا شاید بگیری از دل این اندوه طولانی بیا معنی بده بر زندگانی با ظهور خود که از سرگشتگی حاصل نگردد جز پریشانی بیا و این دل غمدیده را لختی مداوا کن که بی‌‌تو این جهان با وسعتش ماند به زندانی جهان از ظلم استبدادیان آشفته بازار است رها کی می‌کنی ما را ، ازین سر درگریبانی دلم می‌گیرد از این فرقه‌های بی سر و سامان سَرت گردم که در سرتاسر عالم، تو سامانی بیا با ذوالفقار حیدری، ای منجی عالم! جهان را پاک کن از شرّ استعمار شیطانی ز جام دلکشت (ساقی) به یمن روز میلادت خماران را بنوشان ز آن شرابِ لعل رُمّانی . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1376 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 در رثای مرجع عالیقدر حضرت آیةالله‌ العظمی حاج سید محمدعلی علوی گرگانی ‌(ره) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا عالِمی از حــوزه‌ی روحـانیت کوچید و رفت از جهان ناگه بساط خویش را برچید و رفت چشم دل را بــاز کرد و دیـده بر دنیــا ببست هرچه بُـد نـادیدنی را با بصیرت دیـد و رفت سید محمدرضا شمس (ساقی) 1400/12/26 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(یــا ابــا صـالـح المهــدی ادرکنـی) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (میعادگاه عاشقان) امشب که «قم» میعادگاه عاشقان است شور و شعف بر پا به مُلکِ جمکران است این مسجد عظما که در قم گشته بنیان حتیٰ مقام و منزل کرّوبیان است بر شیعیان تبریک می‌گویم که امشب میلاد مهدی حضرت صاحب زمان است تا شد شکوفا نوگل نرگس به بستان در حسرت دیدار او سروِ روان است از تابش ماهِ جمالش در سماوات خورشید چون شمعی میان آسمان است اکنون که عصر غیبت و چشم انتظاری‌ست دل‌ها ز سوز فرقتش آتش‌فشان است از پرده‌ی غیبت، اگر بیرون بیاید احیاگر فصل بهاران در خزان است برخیز و بشتاب و بزن از پرده بیرون هرچند عصر غیبت است و امتحان است از ظلم و بیداد و چپاول، خلق عالم بیچاره‌ی حکّام و ظالم پیشگان است از بار سنگین ریا و جهل و عِصیان دل‌ها پر از خون‌است و قامت‌ها کمان است هر کس که خورد از حق ملّت، گشت آباد وآنکس که خورد از رنج خود بی آشیان است ظالم همیشه سفره‌اش خوشرنگ و خوشبو مظلوم، دستش از فلاکت بر دهان است حق ضعیفان می‌شود پامال، اما... رونق‌فزا سرمایه‌ی مستکبران است یارب! رسان آن مظهر عدل و کرم را دنیای بی او از عدالت، بی‌نشان است گَرد فِراقش تیره کرده سینه‌ها را خاکِ قدومش توتیای دیدگان است هرچند باشد شایگان بعضی قوافی اما گمانم شایگان‌ها ، شایگان است (ساقی)! بده بر ما درین فرخنده میلاد از آن مِی گلگون که روح افزای جان است. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1381 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ألسّلامُ عَلَيكَ يا بقيةاللهِ فی أرضه) (شهسوار معدلت) در سماوات ولایت، اختری شد جلوه‌گر کز فروغش شد مشعشع، اختر و شمس و قمر عرشيان، مات رخ خورشید آن فرخنده‌روی فرشیان، در حسرت دیدار آن نیکو سِیَر عامل حکم الهی، مصدر احکام حق کز عدالت نیست مانندش به عالم سر به سر کیست این مولود کز فرّ جمالش کائنات در تب و تابند تا بینند او را یک نظر ؟ نوگل نرجس بُوَد، کز گلسِتان حیدری عِطر جانبخش‌اش کند سرمست، اَبنای بشر وارثِ دیهیم احمد، شهسوار معدلت خاتم انگشتری عدل ـ امامِ دادگر مَهدی آل محمّد، حجة بن العسکری منجی خلق جهان ـ آن پادشاه منتظَر شد تولّد نیمه‌ی شعبان که تا کامل شود آسمان شیعه، با منظومه‌ی ثانی عشَر لیک پنهان است پشت ابر هجران آن امام هست عصر غیبت و عالم فتاده در خطر شد مسلمانی شعاری و نباشد عدل و داد پیکر اسلام، از ریب و ریا شد محتضر زیر بار غصه، خم گردیده پشت عالمی تا به کِی باید تحمل، بار غم را بر کمر سینه‌ها آتشفشان گردیده از ظلم و ستم شعله‌ی تبعیض و غارت می‌زند بر دل شرر ای امید شیعیان! جان‌ها ز غم بر لب رسید رفته طاقت، از تن درماندگان خونجگر خیز و بشتاب و بزن از پرده‌ی غیبت برون با فروغ روی خود کن شام هجران را سحر (ساقی) میخانه‌ی مهری و احسان و کرم می‌کنی سرمست، عالم را چو گردی جلوه‌گر سید محمدرضا شمس (ساقی) 1388 eitaa.com/shamssaghi