eitaa logo
شهدای مدافع حرم
365 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
29.6هزار ویدیو
64 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 با حسین تازه آشنا شده بودم و از خصوصیات او اطلاعی نداشتم. بعد از مدتی دوستی ما گل کرد و برای با کلاس مرا به خود در پدافند فاو دعوت کرد. لباسم را مرتب کرده و با یااللهی وارد شدم. چشمم که به سنگر درهم و برهم او افتاد، جا خوردم؛ گونی های سنگر سوراخ سوراخ بودند و خاکی از آن ها به داخل ریخته شده بود و تراورزهای سقف پر از تیرهای کلاش. به روی خود نیاوردم و جایی برای نشستنم پیدا کردم. در گوشه ای دیگر، او که تازه از شبانه آمده بود هم به خوش فرو رفته بود. بین ماندن و در رفتن مردد شده بودم. خدایا این چه سنگر ویرانی است که اینها برای خود درست کرده اند. حسین در حالی که با سروصدا به دنبال چیزی در ظروف می گشت، خوش آمدی به من گفت و عصبانی به سراغ همسنگر خود که ظاهراً آنروز نوبت بود رفت تا برای آماده کردن صبحانه او را بیدار کند. بعد از چند بار تکان دادن، صدای خواب آلودی بلند شد و گفت:" من تا صبح بیدار بودم و اصلاً نخوابیدم. بعداً می خورم". حسین هم که نمی خواست تنهایی از مهمانش کند به سراغ کلاش خود رفت و در جلو چشمان و نگران من چند تیر به گونی های بالای سر او زد و با صدای بلندتری گفت:"می گم بلند شو کتری رو برا صبونه آب کن. مگه تو امروز شهردار نیستی؟" از ترس در حال بودم که دیدم همسنگریش هم کم نیاورد و در همان حال دراز کش، با چشمان نیمه باز کلاش خود را رو به سقف گرفت و خشاب را کرد. بوی فضای سنگر را پر کرد و ..... در حالی که در گوشه ای گرفته بودم، با صدای لرزان و نگران رو به هر دو آنها کردم و گفتم :" بخدا من صبحانه نمی خوام، عجب تن به تنی راه انداخته اید!!". با عجله خود را به بیرون سنگر انداختم و در حال بودم که حسین بسیار آرام و صدایم کرد و گفت:" ببین، این جریان بین خودمان بماند" و برای اطمینان دستش را به سمت من دراز کرد تا قولش را محکم کرده باشد. در حال فرار بودم که گفت، باز هم تشریف بیاورید، میشم . راوی : رضا بهزادی، گردان کربلا 🌺 🍀💐
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم پس از گذشت سالها از پایان تحمیلی و دفاع جانانه ملت ، هر سال در نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند. اشتباه نشه ، دلم هوای نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای ها لبریز از ، همدلی ، و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط بود و . راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا و جوان بسیجی در منطقه سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر که بعدها در عملیات رمضان شد را روشن دیدم. گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره می خونه یا و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود. سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم که باید خودش را گرم می کرد خیس آب شده ، هرچه اصرار کردم برو بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را کنی. خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون ممکنه از بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر نشست. حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش بود و شیرینی، و و حرف اول و آخر را می زد. 🥀 🇮🇷🌹
🔴 بدجوری به زدی ! : 🔹 ! شما بدجوری به زدی . در وحیانی قرآن کریم وجهان بینی توحیدی، یک مخاطب بیشتروجودندارد.آن هم است.بدون توجه به جنسیت، نژاد، قوم ومذهب. همه انسانهابرادروخواهرهستند. و از یک نفس واحدآفریده شده اند. ودر امرخلقت و حقوق وارزشهای انسانی نسبت به هم هیچ امتیازوبرتری ندارند. 🔹آقای ظریف! شیعه شناسنامه ای، سنی شناسنامه ای و پیروان شناسنامه ای سایر ادیان ابراهیمی نزدخداوندحکیم وخالق انسان،هیچ امتیازوبرتری محسوب نمی شود،بلکه فرموده : اکرمکم عندالله اتقاکم. 🔹 آقای ظریف! نقشه ونیت شما فریب افکارعمومی واستفاده ابزاری از ، و مذهبی لو رفته وبرای همه آشکارشده است . 🔹آقای ظریف! شایدجماعتی ازطایفه فتنه ز.ز.آ و بهائیان و براندازان وتجزیه طلبان وکاخ سفید نشین هاوصهیونیستهااز این سخنان به ظاهرصلاح شما که به فرموده مولای متقیان علی ابن ابیطالب علیه السلام (یرادوبهاالباطل) یعنی نیت واراده باطل شیطانی پشت آن نهفته است ،خوششان بیاید. وبرایتان کف وصوت وهورا بکشتد . اما ، اما و اما امت متحد ویکپارچه ایران عزیزهرگز. وقعی برای این حرفها قایل نبوده ونیست . 🔹آقای ظریف ! ۴۶ سال است که ایران مقاوم اعم از ، و سایر مذهبی به رسمیت شناخته شده ، را به نقطه ای از قدرت وعزت واعتبار جهانی رسانده اند ، که امروز آمریکا واروپا ورژیم خونخوار وکودک کش صهیونیستی در برابر آن زانو زده و سفید خودرا در برابر عظمت ملت ایران به نشانه بالا آورده اند . 🔹آقای ظریف ! شماباآن پیشینه که در تاریخ انقلاب ثبت شده است ، با جلو انداختن مردی ساده لوح وتهی از دانش سیاسی واقتصادی وبدون کوچکترین برنامه ای برای اداره کشور ، با طرح شعارهای دیکته شده پوپولیستی وشگردهای عوام فریبانه در انتخابات پیروز شد. الان همان ملت بزرگ وقهرمان ، ازطایفه شما و به عنوان رئیس جمهور همه ملت ایران ، عدالت علوی وعمل بر اساس آموزه های قرانی وسیره اهل بیت علیهم السلام که پزشکیان بوده و ریشه کن کردن فقر وشکوفایی اقتصادی مطالبه میکند. 🔹آقای ظریف! با وفرار به جلو و گرفتن پشت واژه های زن ، اقوام ، اقلیت های مذهبی واکثریت واقلیت ، اولا نمی توانیداز نظام وقانون اساسی عبورکنید. و درثانی نمی توانید با تهدیدمجلس با این شناخته شده، من غیر حق وبدون رعایت اصل برای نا اهلان بی صلاحیت ها وغیر متعهد ها . و۴سال بابازی با این واژها از زیربار . 🔹آقای ظریف ! الان موقع کار است . موقع فعلیت بخشیدن به شعارهاست . دیگر فصل شعار وفریبکاری به پایان رسیده است . ان شاء الله پس از حکم ریاست جمهوری توسط و نایب امام زمان روحی واروح العالمین له الفدا و بخشیدن به انتخاب امت ، به فرموده عزیز ، عمل وخدمت به مردم وعمل به وعده ها به صدا درمی آید ، تا از شناخته شود. به کانال "ایران مقتدر "🇮🇷✌ بپیوندیم 👇 https://eitaa.com/hAIRAN
.🦋 وصــیت زیباے شهیــد: مــادرم! انسان‌ســـازترين مكان خــاكى اســـت. آن هـــم سنگــرِے كه بر عـــليه ظلم و ستـــم باشــد. اين را هم بايد بدانیـــد كه گرامے‌ترين مرگـــها در راه خــداست..... منطق شهيد منطقى است آميخته با منطق عشق الهى.....💖💕 از يك طــرف و منطـــق اصلاح و مصلــح از يك طــرف ديگر.. اما روى سخنم به شــما خواهران مسلـــمان است كه حجاب اسلامى خودراحفظ كنـــيد، كه حفظ شماهاكوبنده ترازســـلاح من است و در زندگى زيـــنب وارباشـــيد.... ᳝ ✦‎࿐჻ᭂ🦋 ... 🦋჻ᭂ࿐✦ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
وصیت زیبای مــادرم! انسان‌ســـازترين مكان خــاكى اســـت. آن هـــم سنگــری كه بر عـــليه ظلم و ستـــم باشــد. اين را هم بايد بدانیـــد كه گرامی ترين مرگـــها در راه خــداست..... منطق شهيد منطقى است آميخته با منطق عشق الهى..... از يک طــرف و منطـــق اصلاح و مصلــح از يک طــرف ديگر.. اما روى سخنم به شــما خواهران مسلـــمان است كه حجاب اسلامى خودراحفظ كنـــيد، كه حفظ حـــجاب شماهاكوبنده ترازســـلاح من است و در زندگى زيـــنب وارباشـــيد.... 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
‍ ✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم...✨ 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام 
‍ ✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم...✨ بسم الله 🌺  🌺 🌺 دومين روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچه ها در بودم. پسركی حدود پانزده سال هميشه همراه بود. مثل فرزندی كه همواره با پدر است. تعجب من از رفتار آنها وقتی بيشتر شد كه گفتند: اين پسر، رضا فرزند شاهرخ است!! اما من كه برادرش بودم خبر نداشتم. 🔹عصر بود كه ديدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در كنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: اين آقا رضا پسر شماست!؟ خنديد و گفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش. گفتم: مادرش ديگه كيه؟! 🔹گفت: مهين، همون خانمی كه تو بود. آخرين باری كه براش خرجي بردم گفت: رضا خيلی دوست داره بره . من هم آوردمش اينجا! ماجرای مهين را می دانستم. برای همين ديگر حرفی نزدم. چند نفری از رفقا آمدند و كنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از شد. 🌸شاهرخ خيلی تو فكر رفته بود. بعد هم باآرامی گفت: مهربونی اوستا كريم رو می بينيد! من يه زمانی آخرای شب با رفقا می رفتم ميدون شوش. جلوی كاميون ها رو می گرفتيم. اونها رو تهديد می كرديم. ازشون باج سبيل و حق حساب می گرفتيم. بعد می رفتيم با اون پول ها زهرماری می خريديم و می خورديم. زندگی ما توی لجن بود. 🔹اما خدا دست ما رو گرفت. رو فرستاد تا ما رو آدم كنه. البته بعداً هر چی پول در آوردم به جای اون پول ها صدقه دادم. بعد حرف از كميته و روزهای اول انقلاب شد. شاهرخ گفت: گذشته من اينقدر خراب بود كه روزهای اول توی كميته برای من مامور گذاشته بودند! فكر می كردند كه من نفوذی ساواكی ها هستم! 🔹همه ساکت بودند و به حرفهای شاهرخ گوش می کردند. بعد با هم حركت كرديم و رفتيم برای نماز جماعت. شاهرخ به يكی از بچه ها گفت: برو نگهبان خواهرها رو عوض كن. 🔹با تعجب پرسيدم: مگه شما رزمنده زن هم داريد؟! گفت: آره چند تا خانم از اهالی هستند كه با ما به آمدند. برای اينكه مشكلی پيش نياد برای سنگر آنها نگهبان گذاشتيم. : آقای رضا كيانپور