eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
990 ویدیو
53 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری می رسی درست روبروی یادمان کربلای پنج انتهای بولوار حاج حیدر تراب کوچه ی شهید فاطمی نسب: خانه ی من است حیرت آور است؛ نیست؟ اینکه این همه شهید بر سر تمام کوچه ها ی شهر ایستاده اند تا نشانی مسیر خانه های ما شوند اینکه این همه شهید رفته اند تا بهانه ی ترانه های ما شوند حیرت آور است؛ نیست؟ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام گفتند کِی؟ ناله کردی، الشامُ الشامُ الشام افروخت در خاطراتت، تحقیر و دشنام، الشام شد ننگ، شد عقده نامش، شرمنده دیوار و بامش در ذهن هفت آسمان ماند، این نام ناکام، الشام دست دغل بست دستت، شاید ببیند شکستت تیغی که در راه، اَلتَف، سنگی که بر بام، الشام شهری که هر کوچه دردی، شهری که هر گوشه داغی شهری که اهلش شکستند، دل‌های ایتام، الشام در سینه‌ات درد ای مرد، دستان تو سرد ای مرد آتش شد اما نگاهت، آرام آرام، الشام ... ... الشام شهر شکسته، الشام با دست بسته با چوب‌ها پله پله، لرزید هر گام، الشام گفتی "انا ابن المِنا" وای، گفتی "انا ابن الصفا" وای هر جمله تیری سه پر بر، کفری بد اندام، الشام هرچند از خون وضویت، هرچند سر روبرویت رسوا شد اسلام کافر، یا کفر اسلام، الشام هرچند زخمی که خوردی، تا غسل و تابوت بردی هرگز ز یادت نبرده‌ست، تکرار ایام، الشام نام آور آسمانی، برجاست از تو نشانی بعد از تو بسیار دیده است، سرباز گمنام، الشام می‌آید آن صبح آن صبح، می‌آید آن مرد آن مرد گرد مزار شهامت، می‌بندد احرام، الشام الشام الشام ناله، الشام بغضی سه ساله گفتند نی، ناله کردی، الشام الشام الشام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام زَهر اشکی شد و کانونِ دعا را سوزاند بند بندِ منِ اُفتاده زِ پا را سوزاند آسمان تار شد و جرعه‌ی آبی این زهر پاره‌های جگر غرقِ بلا را سوزاند سینه‌ام بود حسینیه‌ی غمهایِ حسین یادِ آن خاطره‌ها بیتِ عزا را سوزاند من نه امروز که در کربُبلا جان دادم از همان روز که آتش همه‌جا را سوزاند با همان تیر که در حنجره‌ای تُرد و سفید تارهای عطش آلودِ صدا را سوزاند از همان لحظه که می‌سوختم و می‌دیدم تازیانه همه‌ی پیکرِ ما را سوزاند خیمه‌ای شعله‌ور اُفتاد زمین و ناگاه چادرِ دختری از جنسِ حیا را سوزاند وای از آن بَزم که در پیشِ اسیران حرم خیزران هم لب و هم طشتِ طلا را سوزاند دیدم آتش زِ سرِ بام به سرها می‌ریخت گیسوانِ به سرِ نیزه رها را سوزاند هر‌چند دل از گریه‌ی شب‌های دعا سوخت شیرازه ام اما همه در کرببلا سوخت ... هر صفحه‌ای از زندگی ام شرحِ فراقیست هر لحظه ام عمریست که در فصلِ عزا سوخت جا مانده به رویِ بدنم ردِ اسیری روزی نفسی بود که در شام بلا سوخت یادِ لب خشکیده‌ی شش ماهه مرا کُشت آن لحظه که از لب زدنش سینه‌ی ما سوخت تا خیمه‌مان هلهله‌ی حرمله آمد وقتی که گلو سرخ شد و تارِ صدا سوخت آتش زدن اهل حرم شعله‌ورم کرد دیدم چقدر خیمه زِ داغ شهدا سوخت دیدم به سَرم خیمه‌ی آتش زده اُفتاد دیدم که یتیمی به میانِ اُسرا سوخت سرها به سرِ نیزه و در حلقه‌ی آتش هر زلف ز هر نیزه اگر بود رها سوخت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام آسمان را به خاک می‌آری با همان جذبه‌های عرفانی ولی از یاد می‌بری خود را دم‌به‌دم در شکوه ربانی با خودت یک سحر ببر ما را تا تجلی روشن ذاتت دل ما را تو آسمانی کن با پر و بالی از مناجاتت تربت کربلاست تسبیحت همدم ندبه‌هات سجاده بی‌قرار است گریه‌هایت را که بیفتد به پات سجاده غربتت را کسی نمی‌فهمد چشم‌هایت چقدر پُر ابر است آیه آیه صحیفه‌ات ماتم جبرئیل نگاه تو صبر است شده این خاک گریه‌پوش آقا مثل چشمت صحیفهٔ باران صبح تا شب، شکسته می‌گویی السلام علیک یا عطشان غم به قلبت دخیل می‌بندد چشم‌های تو با خوشی قهر است تشنگی بر لبان تو جاری آب دیگر برای تو زهر است کربلا در نگاه تو جاری روضه می‌خواند چشم تو سی‌سال دل تو هروله‌کنان، یک عمر علقمه، خیمه‌گاه، تل، گودال پردهٔ خیمه‌ها که بالا رفت کربلا در برابرت می‌سوخت ناگهان روی نیزه‌ها دیدی سر خورشید پرپرت می‌سوخت در دل قتلگاه می‌دیدی لحظه لحظه غروب زینب را چه به روز دل تو آوردند؟ «وَ أنَا بنُ مَن قُتِلَ صَبراً»... جز تو و عمهٔ پریشانت کوفه و شام را که می‌فهمد طعنه‌های کبودِ سلسله و سنگ و دشنام را که می‌فهمد دست بسته به سوی شهر بلا خاندان رسول را بردند به روی ناقه‌های بی‌محمل دختران بتول را بردند یادگار کبود سلسله‌ها به روی مصحف تنت مانده مرهمی از شرار خاکستر به روی زخم گردنت مانده سنگ‌های بدون پروایی محو لب‌های پاک قاری بود از لب آیه آیهٔ قرآن روی نی خون تازه جاری بود با شکوه نجیب قافله‌ات کینه‌های بنی‌امیه چه کرد در خرابه نشسته‌ای از پا با دلت ماتم رقیه چه کرد بی‌کسی‌های عمه‌ات زینب غصه‌های رباب پیرت کرد داغِ زخم زبان و هلهله‌ها بزم شوم شراب پیرت کرد... کربلا را به کوفه آوردی با شکوه پیمبرانهٔ خود لرزه انداختی به جان ستم با بیانات حیدرانهٔ خود چه حقیر است در برابر تو قد علم کردن سیاهی‌ها تو ولی از تبار خورشیدی شام را در می‌آوری از پا با دعاهای روشنت آخر شهر پُر از کمیل خواهد شد کاخ ظلمت به باد خواهد رفت اشک‌های تو سیل خواهد شد از همه سو برای خون‌خواهی در خروشند باز بیرق‌ها راوی زخم‌های پنهانِ دل مجروح تو فرزدق‌ها 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام وقت باران داغ چشم تر عذابم می‌دهد آب می‌نوشم غم حنجر عذابم می‌دهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد از عطش بی‌خوابی اصغر عذابم می‌دهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد غیرتم را شعله‌ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم می‌دهد ذبح را وقتی که می‌بینم کسی سر می‌برد خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد روی دست من اثر از حلقه‌های آهن است این کبودی‌های بر پیکر عذابم می‌دهد موی بابایم به روی نیزه‌ها آشفته بود شانه را تا می‌زنم بر سر عذابم می‌دهد کاش غارت می‌شد از روی سرم عمامه‌ام بر سرم جامانده خاکستر عذابم می‌دهد از دم دروازه تا بازار ساعت‌ها گذشت این شلوغی‌های هر معبر عذابم می‌دهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی می‌زدند التماس چشم آن دختر عذابم می‌دهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ‌ها بدتر عذابم می‌دهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد می‌روم منبر عذابم می‌دهد هرچه آمد بر سر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه‌های شام بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام این ماه کیست همسفر کاروان شده؟ دنبال آفتاب قیامت روان شده یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش یک دم نشسته منتظر کودکان شده یک جا ز پیر کوفه شنیده‌ست ناسزا یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده هم شاهد غروب گل ارغوان به خون هم راوی حدیث لب خیزران شده با پای خسته راه‌بر خلق آمده با دست بسته کارگشای جهان شده ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر آه ای بهار تا گل آخر خزان شده بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده از بس گریسته‌ست چنان شمع در سجود از خلق، آفتاب مزارش نهان شده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کس جواز اشک گرفته ز محضرش احساس می کند که نشسته برابرش بیچاره آن کسی که در این شهر نا امید مهر حسین پانگرفته است در سرش نوکر نبوده ای که ببینی چه عالمی ست عالم ندیده شاه منش تر ز نوکرش خوردیم خاک صحنه ی هیأت تمام عمر تا پر کنیم نقش سیاهی لشکرش از درس و بحث وا نشده بر دلم دری آموختم هر آنچه که دارم ز منبرش کافی ست پا به خیمه گذارد زهیرِ دل تا چون حبیبِ جان به درآید ز محضرش رحمت به عمر پیر غلامی که وقت مرگ بوی حسین می وزد از عطر بسترش آن شاعری که شعر حسینی نگفته است حرف حساب نیست به اوراق دفترش آن شاعری رسیده به درک حضور که جای سله گرفته از او شعر دیگرش دیدم لهوف ضجه زده این حروف را: حتی به ساربان چه کرم کرده پیکرش 🔹️ 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام از ميان سينه اي سوزان و قلبي آتشين آه سرد آيد برون با ناله مي گويد چنين بار الها كس نبيند آنچه را من ديده ام از جفاي شاميان با آل ختم المرسلين دست و پايم بسته بود و عمه ام را مي زدند تير باران بلا دخت اميرالمؤمنين تا سر ببريده قرآن خواند بر لبهاي او چوب مي زد دشمن و مي گفت زينب آفرين آه و اوج ماتم ما گوشه ي ويرانه بود شد سر بابم شبي را با سه ساله همنشين گفت يا پيشم بمان يا كه مرا با خود ببر روي دست عمه ام دق كرد با دردي حزين 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام -بند با تو هر لحظه‌ي من بوي خدا مي گيرد عطر اخلاص و مناجات و دعا مي گيرد بچشان بر دل ما طعم عبوديّت را سجده هامان به نگاه تو بها مي گيرد تو ولي نعمت ما و همه عبدت هستيم رحمت واسعه ات دست مرا مي گيرد تا بقيعت دل شيداي مرا راهي کن عشق از گوشه‌ي چشمان تو پا مي گيرد آنقدر بنده نوازي که دل چون من هم عاقبت تذکره ‌ي کرب و بلا مي گيرد باني روضه‌ي اربابي و باران باران چشمم از محضر تو اذن بکا مي گيرد از تو بر گردن اسلام چه دِيْني مانده با فداکاري تو شور حسيني مانده ***** رهبر جان به کف اهل ولايي آقا مظهر بي بدل صبر و رضايي آقا به تو و عزّت و ايثار و شکوهت سوگند علم افراشته‌ ي خون خدايي آقا بيرق نهضت ارباب به روي دوشت وارث سرخي خون شهدايي آقا خطبه‌ي حيدري ات کاخ ستم را لرزاند دشمن تو نَبَرد راه به جايي آقا کربلا را که تو به کوفه و شام آوردي همه ديدند که مصباح هدايي آقا مصحف چشم تو از عشق حکايت دارد راوي غيرت و ايمان و وفايي آقا ديده‌ي غرق به خون تو گواهي داده تو عزادار چهل سال منايي آقا اشک هم از غم چشمان تو خون مي‌گريد زائر جان به لب کرب و بلايي آقا چشم هاي تو از آن ظهر قيامت مي خواند دم بدم در همه جا داشت مصيبت مي خواند ***** غربت و بي کسي قافله يادت مانده شام اندوه و شب هلهله يادت مانده خار غم چشم تو را باز نشانده در خون پاي زخمي و پر از آبله يادت مانده در خرابه تو هم از پاي نشستي آخر قامت خم شده‌ي نافله يادت مانده زخم بي مرهم چل روز اسارت آقا سال ها سلسله در سلسله يادت مانده سالياني ست که اين داغ شهيدت کرده تلخي طعنه‌ي صد حرمله يادت مانده قاتلت درد و غم و بي کسي عاشوراست سالياني ست دل زخمي ات ارباً ارباست ***** 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام بين نماز ، وقت دعا گريه مي كني با هر بهانه در همه جا گريه مي كني در التهاب آهِ خودت آب مي شوي مي سوزي و بدون صدا گريه مي كني هر چند زهر قلب تو را پاره پاره كرد اما به ياد كرب و بلا گريه مي كني اصلاً خود تو كرب و بلاي مجسّمي وقتي براي خون خدا گريه مي كني آبِ خوش از گلوي تو پايين نمي رود با ناله هاي وا عطشا گريه مي كني با ياد روزهاي اسارت چه مي كشي؟ هر شب بدون چون و چرا گريه مي كني با ياد زلفِ خوني سرهاي ني سوار هر صبح با نسيم صبا گريه مي كني هم پاي نيزه ها همه جا گريه كرده اي هم با تمام مرثيه ها گريه مي كني ديگر بس است «چشم ترت درد مي كند» از بس كه غرق اشك عزا گريه مي كني 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو كه از ياد بردي در قفس شوق رهايي را چه مي خواني كجائيد اي شهيدان خدايي را به كوي عافيت سردرگمي بيهوده مي گردي نمي يابي بلاجويان دشت كربلايي را به جان عاشقان معشوق مظلوم است باور كن مبدل كن به عشقي بي ريا عاشق نمايي را ز پا افتادم و كاري ز دستم بر نمي آيد كه خوبان مي خرند از اهل دل بي دست و پايي را چنان شمعي كه شد نقش مزارش اشك تنهايي به آتش مي كشم تا صبح تو عصر جدايي را تو مي آيي و مي گويند پير مي فروش آمد به دست ميگساران مي دهي فرمانروائي را تو مي آيي و مي بينم شهيدان باز مي گردند وَ آويني روايت مي كند فتح نهايي را تو مي آيي و مردم با نگاهت اُنس مي گيرند خدا آن روز معنا مي كند مردم گرايي را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جاده مانده است و من و این سر باقیمانده رمقی نیست در این پیکر باقی مانده نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده منم این سردی خاکستر باقی مانده گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده باز شرمنده ام از این سر باقی مانده روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم من و این باغچه ی پرپر باقی مانده شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده در همین اسب و همین خنجر باقی مانده پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین آخرین بیت در این دفتر باقی مانده تا ابد مردترین باش و علمدار بمان با توام ای یل نام آور باقی مانده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب آخر هنوز یادم هست خیمه زد عطر سیب در سنگر خیمه تاریک شد ، و این یعنی روضه‌خوان گفت از شب آخر گفت : این راه و این سیاهی شب عشق چشمان خویش را بسته است ما سحر قصد آسمان داریم از زمین راه کربلا بسته است خشک می‌شد گلوی او کم‌کم روضه‌خوان تشنه بود در باران یک نفر استکان آب آورد السلام علیک یا عطشان استکان را بلند کرد ، ولی عکس یک مشت روی آب افتاد مشک لرزید و محو شد کم‌کم اشک سید که توی آب افتاد نفست گرم روضه‌خوان ! آن شب دل به دریای آن نگاه زدی دم گرفتی میان خون خودت چه گریزی به قتلگاه زدی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلم هر غروب می ریزم ، غصه های تمام عالم را زیر و رو می کنند پنداری ، در درونم هزار و یک بم را سال پنجاه و چند خورشیدی ، مردی آمد غریب و خاکی پوش پشت هم هی مثال می آورد ، زینب و کوفه و محرم را مادرم گریه کرد و فهمیدم ، گریه یعنی پدر نمی آید بچه بودم پدر ! نفهمیدم ، واژه ای مثل جنگ مبهم را با همان دست کوچکم رفتم ، پاک کردم نگاه خیسش را قول دادم که خوب تر باشم ، برندارم مداد مریم را بعد از آن هی سپیدتر می شد ، موی مادر و قصه هایش آه ! اینکه بیژن به چاه افتاده ست ، این که دیوی سیاه رستم را در همین کوچه ها قدم می زد ، مادرم با پدر که باران بود آه ! شاید هنوز یادش هست ، کوچه آن خاطرات نم نم را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما که حالا چنين زمين گيريم روزگاري در آسمان بوديم پر پروازمان که وا مي شد مي پريديم و بي نشان بوديم خوب بوديم و خوب مي ديديم پاک بوديم و پاک مي رفتيم متديّن بدون بار گناه زير خروار خاک مي رفتيم همه در زير سايه ي قرآن همه مشغول زندگي بوديم لحظه هاي جواني خود را در مناجات و بندگي بوديم بر سر شانه هايمان هر شب کيسه هاي کريم مي برديم نان افطار سفره هامان را از براي يتيم مي برديم لقمه ناني که بود مي خورديم کي به فکر غذاي فردا بود اهل از خود گذشتگي بوديم دلمان دل نبود دريا بود هر شب جمعه کنج خانه مان سر سجاده ي دعا بوديم با همان ذکر السلام عليک زائر صحن کربلا بوديم هر کجا خيمه مي زديم با خود کوله بار اميد مي برديم شاد بوديم از اينکه هر لحظه روي شانه شهيد مي برديم ناگهان بين ناگهاني ها پاي شيطان به خانه ها وا شد عطر سجاده هايمان هم رفت جبرئيل از کنارمان پا شد ناگهان بين ناگهاني ها باد آمد بهارمان را برد بوي پرواز رفت و همراهش بوي آغوش يارمان را برد کم کم از ذکر حق که دور شديم روزي آسمان مان کم شد مي دويديم از پي دنيا ولي از سفره نانمان کم شد کاروان رفت و عده اي رفتند عده اي بين چاه افتادند عده اي در مسير خود ماندند عده اي بين راه افتادند عده اي رفته و شهيد شدند عده اي بي بها عزيز شدند عده اي تا خدا سفر کردند عده اي هم اسير ميز شدند از دل زندگي ما بوي عمر بي استفاده مي آيد از سر سفره هاي ما حالا بوي خمس نداده مي آيد اي شهيدان راه عشق و وفا خوش به حال شما و بال شما پيش ارباب ياد ما هستيد؟ منم و غبطه ي وصال شما بايد اين روزهاي پاييزي يک نفر با بهار برگردد از براي نجات اين دنيا وارث ذولفقار برگردد با هزاران اميد مي گويم آفتابا امام ما برگرد يا ابالغوث يا اباصالح جان زهرا تو را خدا برگرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
محبت اهل عرفان کرد ما را بنازم عشق انسان کرد ما را میان حق و باطل مانده بودیم حسین آمد مسلمان کرد ما را شعار آموخت ذکر آموخت دم داد گدا بودیم سلطان کرد ما را کمیل و ندبه و بوحمزه خواندیم دعا سرباز قرآن کرد ما را مسیرکربلارا تا نشان داد مقیم شهرجانان کرد ما را شنیدم کافری تواب میگفت ابوالفضل اهل ایمان کرد ما را بنازم شیر پاک مادران را هوادار شهیدان کرد ما را تشکر میکنیم از حضرت حق که همشهری سلمان کرد ما را بسوزد قلب وهابی گرایان که جانان اهل ایران کرد ما را علی داریم دیگرغم نداریم ولایت پاکدامان کرد ما را نخواهد رفت ایران زیر ذلت شرف شمشیر بران کرد ما را امان نامه زنامحرم نگیریم خمینی شیر غران کرد ما را همه در انتظار آفتابیم فراق یار گریان کرد ما را 🔹️ 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها ای ماه خون گرفته که امشب برآمدی نازم سرت به سر کشی از دختر آمدی تو باغبان عشقی و از دشت لاله ها در پیش یک چمن گل نیلوفر آمدی دشمن گرفته کلبه مارا زچار سو ای دلنواز من زکدامین در آمدی راضی به زحمت تو نبودم که این چنین بر دیدن رقیه خود با سر آمدی جان منی که بر لب من آمدی پدر عمر منی که گوشه ویران سر آمدی ای از سفر رسیده چه آوردی ارمغان دست تهی چرا به بر دختر آمدی یادم بود که رفتی و اصغر به دوش تو اینک چرا بدون علی اصغر آمدی از بزم ما خرابه نشینان دگر مرو ای ماه خون گرفته که امشب برامدی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دل و جان در گرو حضرت جانان داریم هر چه نعمت بود از محضر ایشان داریم سالیانی است که ما ریزه خور اربابیم از سر سفره ی او رزق فراوان داریم پای از روضه ی ارباب طریقت نکشیم تا که در سینه نفس تاکه به تن جان داریم نم نم اشک مصیبت به عزای تو خوش است از دم روضه ی تو جلوه دو چندان داریم تا خدایی خدا هست گدایان تو ایم دل خوشیم تا ابد الدهر که سلطان داریم اولین مستمع مجلس روضه زهراست روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم پیر میخانه ی عشاق خمینی فرمود : هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم تفرقه ظلم و ستم راه ندارد در ما تا که جمهوری اسلامی ایران داریم گر خدا اذن دهد سینه زنان می آییم روز محشر روی لب ذکر حسین جان داریم با وجودی که ز هجران دل ما غم بار است به ظهور پسر فاطمه ایمان داریم 🔹️ 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها زود می پیچد به هر سو بوی موی سوخته بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سوخته ردی از سیلی نمی ماند به روی آفتاب محو میگردد کبودی‌های روی سوخته آبله سر وا کند میسوزد از هر قطره آب کار آتش میکند آب وضوی سوخته سعی بیجا میکند وضع گره را کورتر دست شانه میکند از ریشه موی سوخته جامه ی آتش گرفته سخت می چسبد به تن دردسر ساز است دفن و شستشوی سوخته سوخت لب‌هایت شبیه موی و رویت نیمه شب تا گرفتی بوسه ای از آن گلوی سوخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها میل پریدن هست اما بال و پر نه هرآنچه می خواهی بگو اما بِپر نه حالا که بعد از چند روزی پیش مایی دیگر به جان عمه ام حرف سفر نه یا نه اگر میل سفر داری دوباره باشد برو اما بدون هم سفر نه با این کبودی های زیر چشم هایم خیلی شبیه مادرت هستم مگر نه از گیسوان خاکیم تا که ببافی یک چیز هایی مانده اما، آنقدر نه دیشب که گیسویم به دست باد افتاد گفتم بکش باشد ولی از پشت سر نه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها امشب به دامن من خورشید آرمیده یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست کس روی دست دختر راس پدر ندیده از دل چراغ گیرم از اشک گل فشانم از زلف مشک ریزم بابا زره رسیده از بس که چون بزرگان بارفراق بردم درسن خردسالی سرو قدم خمیده بابا چه شد که امشب، با سربه مازدی سر جسمت کدام نقطه، در خاک و خون طپیده؟ هم کتف من سیاه است،هم روی من کبود است هم فرق من شکسته،هم گوش من دریده داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده ازبس گرسنه خفتم رنگم زرخ پریده تو رفع تشنگی کن از اشک دیده ی من من بوسه می ستانم از حنجر بریده انگشت های عمه بگرفته نقش گلزخم از بس نشسته و خار از پای من کشیده جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه یاد آورد ز زهرا دفن من شهیده خفتم خموش و دادم بر بیت بیت میثم صد محنت نگفته صد راز ناشنیده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها اینجا بهانه ها خودشان جور می شوند کافی ست زیر لب پدرت را صدا کنی کافی ست یک دو بار بگویی گرسنه ام یا ناله ای به خاطر زنجیر پا کنی -- اصلا نه، بی بهانه زدن عادت همه ست حرف گرسنگی نزدم باز هم زدند دیدم که بر لبان تو می خورد پشت هم چوب تری که قبل لبت بر سرم زدند -- آن قدر پیش طفل تو خیرات ریختند نان های خشک خانه یشان هم تمام شد امروز هم به نیت تفریح آمدند عمه کجاست چادر من؟ ازدحام شد -- صبح و غروب و شام که فرقی نمی کند ما را خلاصه غالب اوقات می زنند یک در میان به روی من و عمه می خورد سنگی که سمت خیمه ی سادات می زنند -- از آن شبی که زجر مرا دست عمه داد لکنت زبان من، نه، مداوا نمی شود پیر زنی که موی مرا می کشید گفت زلفی که سوخته گرهش وا نمی شود -- دستی بکش به زبری رویم که حق دهی نامرد های شام چه مردانه می زنند سنگین شده ست گوشم و بهتر که نشنوم بر روی قیمت اسرا چانه می زنند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند خدا به خیر کند سنگ های بی احساس برای کـودک مـان روی نی خطـر دارند بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم ز ایل و طایفه مان کوفیان خبر دارند؟! درست لعل لبت را نشانه می گیرند چقـدر سنـگ زن ماهـر و قـدر دارند دلم شکست، خدا لعنتت کند ای شمر نـگاه کـن هـمه ی دختـران پـدر دارند بس است گریه برای جراحت چشمت نگفته بودم عمو اشک ها ضرر دارند 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها قصه شروع می‌شود از پشت‌بام‌ها از سنگ‌ها و هلهله‌ها، انتقام‌ها این داستان، ز بدر و احد آب می‌خورد این کینه‌ای ست کهنه شده در نیام‌ها چوبِ حراج بر تن یوسف زدند باز بازار بردگان و شما و غلام‌ها... این ارث مادریِ شما از مدینه است یادت که هست فاطمه و احترام‌ها...! گفتند خارجی به شما،‌ دردِ کعبِ نِی افزون‌تر است یا اثرِ این کلام‌ها؟ دیدم که در زیارتِ ناحیه بر شما مهدی مدام گریه کند صبح‌ و شام‌ها آمد سرِ پدر به ملاقاتِ طفلِ خود قِصه به سر رسید از این پشت به بام‌ها 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام الله علیها خنده بر پاره گریبانی مان می کردند خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه سنگ را راهی پیشانی مان می کردند هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را وارد بزم طرب خوانی مان می کردند بدترین خاطره آن بود که در آن مدت مردم روم نگهبانی مان می کردند هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضه در یک کلام وای از شام دردِ بی التیام وای از شام کاش مادر مرا نمی زائید ناله های مدام وای از شام ناسزاهای بد به ما گفتند همه جایِ سلام وای از شام آن دیاریِ که کرده بازی با آبروی امام وای از شام قافله تا غروب گیر افتاد کوچه ها ناتمام وای از شام دخترِ فاطمه اذیت شد از نگاهِ حرام وای از شام گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود آتشِ رویِ بام وای از شام جایِ حیدر زگیسویِ دختر می گرفت انتقام وای از شام در میان ِ چهار هزار رقاص گریه در ازدحام وای از شام سر و تشت و پیاله های شراب چوبِ بی احترام وای از شام لعنتی در کنارِ سر میریخت میِ باقیِ جام وای از شام سرخ موئی اشاره کرد و یزید گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام من چهل سال گریه میکردم با همین یک کلام وای از شام 🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سال ها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دل گیر می شود  باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام این شهر با صدایش چه تسخیر می شود فریادهای یا ابتایش چو فاطمه در سرزمین کفر چو تکبیر می شود وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد هر تاب آن چو حلقه زنجیر می شود اصلاً رقیه نه، به خدا مَرد بی هوا با یک شتاب ضربه زمین گیر می شود هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد این جاست روضه صاحب تصویر می شود دشمن به او نگاه خریدار می کند خوب شاه زاده بوده و تحقیر می شود فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست بیهوده نیست این همه تکفیر می شود دادند جای غسل، تیمم تنش... چرا؟ خون از شکاف زخم سرازیر می شود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر عمه نگذاشت که اطفال تو سیلی بخورند قافله در همۀ راه سپر داشت پدر چوب زد بر لب تو تا که مرا زجر دهد این یزید از دل من خوب خبر داشت پدر آنقدر زیر لبم ذکر خدا را گفتم تاکه دست از سر لب های تو برداشت پدر غنچه ای بودم و از ساقه شکستند مرا ضربۀ دست عدو حکم تبر داشت پدر بهترین وقت ملاقات خدا نیمه شب است دخترت وقت سحر قصد سفر داشت پدر 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پنجشنبه است و ياد در 🌷 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ در پنجشنبه ماه صفر یادی کنیم از همه اموات و درگذشتگان با نثار و ... باشد تا روحشون قرین رحمت و آرامش الهی گردد 🌹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7