غزل مناجات
اول مجلس🍃
چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم
چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم
به سمت آسمان رو می کنم هر جمعه می پرسم
کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم
تو که هر هفته امضا می کنی پرونده مارا
نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم
در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو
به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم
نمی دانم که هستم آن زمان پای رکاب تو
چه هستم؟ کافرم گبرم مسلمانم، نمی دانم
فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است
محرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم
چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم
خدا می کرد چون زینب پریشانم، نمی دانم
شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ارباب
نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمی دانم
شاعر: عباس احمدی
#امام_زمان_عج
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
#شعر_و_سبک_مداحی
#مرثیه
#اول_مجلس
#جمعه
salam-bar-hosein.mp3
2.59M
السلام علیک یا اباعبدالله #باسم_کربلایی
گفتگوی حضرت زینب با امام حسین(علیهماسلام)
#مرثیه
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اشعار_محرم
#گودال
#عاشورا
آتش برای صحنۂ محشر گرفتند
صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر گرفتند
حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند
آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند
یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم
در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند
با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد
شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند
در کنج خانه گریه می کردیم و آن ها
از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند
آنها پدر را زجر می دادند و حتی
هر شب برای صبّ او منبر گرفتند
تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند
با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند
زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه
از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند
بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم-
می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند
عشقم حسینم! خوب می دانی از آنها
خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند
ما خوب میدانیم که جانِ حسن را
در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند
من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران...
دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند
من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها
با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند
دیدند جان داری هنوز و شمر آمد
ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند
من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ»
جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند
دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد
دیدی تو را از زینبت آخر گرفتند!
✍️مرضیه عاطفی
#شعر_و__سبک_مداحی
زبان حال حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) با سر بر نیزه
(زمینه _شور _زمزمه)
هلال زینب
دعا کنم من پای نیزه
تموم بشه غمهای نیزه
نیفتی از بالای نیزه
باور نداشتم
یه روز چنین بی بال و پر شم
در کوه و صحرا در بدر شم
با شمر و خولی همسفر شم
دیدم رو نیزه
میریزی اشک و دلغمینی
چشماتو بستی تا نبینی
آواره شد پرده نشینی
چشم تو روشن
رو ناقه ی عریان سوارم
ببین کجا کشیده کارم
نمونده یک محرم کنارم
ببین برادر
این روزگار چه کرده با من
من محو دیدارت ولیکن
افتاده بر من چشم دشمن
ای کاش بمیرم
آخه چجوری زنده باشم
همراه با نامحرما شم
رو نیزه ها سر داداشم
مظلوم حسین جان
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
#شعر_و_سبک_مداحی
#اسارت
#حضرت_زینب_س
#زمینه
#شور
#زمزمه
مرثیه اول اسارت
حضرت زینب و کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام)
🔽🔽🔽🏴🏴🏴
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«هرکس بر این دختر بگرید همانند کسی است که بر برادرانش حسنین(علیهماسلام) گریسته باشد».سپس فرمود:وصیت میکنم حاضران و غایبان امت را که حرمت این دختر را پاس بدارید؛ همانا این دختر به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) شبیه است. این وصیت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به این امت بود، اما عجب به این وصیت عمل کردند، یا رسول الله نبودی ببینی چطور حرمت زینبت را نگاه داشتند. او را همراه زنان و دختران دیگر سوار شتران برهنه کرده بودند و در منظر نامحرمان از این شهر به آن شهر میچرخاندند.
(گریزهای، ص۲۹۹)
#مرثیه
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#مداحی